مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

ویژگی های یک انتقاد مفید


انتقاد، امری پیچیده، مهم و ضروری است. باید به یاد داشت که هیچ شغلی، از انتقاد معاف نیست. انتقاد در کار، وجه مشترک همه ما است که نتایج مطلوب‌تر را به همراه دارد. انتقاد وسیله‌ای است برای انگیزش، آموختن، توسعه، آموزش و ایجاد روابطی قوی، تبادل اطلاعات، تاثیر گذاشتن و برانگیختن. برای بهره‌مندی از نتایج سحرانگیز «انتقاد»، شیوه عملی آن را در بیست توصیه زیر فرا بگیرید.
۱) استقبال از انتقاد: هر شغلی، انتقادهایی به همراه دارد. تفاوتی نمی‌کند که شما رییس‌جمهور، معلم، بانکدار و یا مامور دولتی باشید. کار شما به هر حال انتقاداتی در پی داشته و شما باید با روحیه‌ای مثبت از انتقاد استقبال کرده و از آن در جهت بهبود کار خود استفاده کنید. انتقاد تنها کلمه‌ای است که مفهوم ارزیابی را نیز در بردارد. بنابراین انتقاد یعنی انتقال نتایج ارزیابی. در قدم اول براای انتقادپذیری، عبارتی مثبت درباره انتقاد روی کارت بنویسید و آن را در جایی قرار دهید که در دید شما باشد. هر بار که شما و دیگران آن را ببینید موجب می‌شود دیدگاه مثبت شما درباره انتقاد تقویت شود. جملاتی از قبیل «انتقاد اطلاعاتی است که موجب رشد من می‌شود» یا «انتقاد مهارت‌ها و دانش مورد نیاز را به من آموزش می‌دهد.» قدم دوم، کمی ‌مشکل اما بسیار باارزش‌تر است. شما باید از دیگران بخواهید از شما انتقاد کنند. صادقانه از آنان بپرسید که به نظر آنان شما چگونه می‌توانید کارهایتان را بهتر انجام دهید.
۲) به‌طور استراتژیک انتقاد کنید: پیش از اینکه انتقاد کنید، این سوالات را از خود بپرسید: «به‌طور دقیق چه چیز را می‌خواهم بیان کنم؟ چه چیز را می‌خواهم تغییر دهم؟ انگیزه ومحرک من برای بیان این انتقاد چیست؟ چه راه حل‌ها و اهداف خاصی را می‌توانم ارایه کنم؟ درباره موقعیت‌های غیرقابل پیش‌بینی که نیاز به عکس‌العمل‌های فوری دارد، چه باید کرد؟» پیش از انتقاد کردن از زیر دست یا همکار، این سوال استراتژیک را ازخود بپرسید: «چگونه‌ این اطلاعات را مطرح کنم که او پذیرای آنها باشد؟»
۳) بهبودگرا باشید: دو روش برای انتقاد بهبودگرا: اول، شما نوک پیکان انتقاد را متوجه آینده کنید. به جای اینکه به کارآموز خود بگویید: «در ارایه داده‌ها عملکرد ضعیفی داشتی»، بگویید: «دفعه بعد برای نمایش اطلاعات از اورهد استفاده کن». روش دوم: پیامی ‌دهید که موجب تقویت اعتماد به نفس او شود، «اطمینان دارم که موفق می‌شوی». با این ذهنیت، کارآموز به جای اینکه از عملکرد گذشته خود دفاع کند، با تمام انرژی برای بهبود عملکرد آتی خویش تلاش می‌کند و ماهیت انتقاد به جای سرکوب‌گرا، بهبود‌گرا می‌شود.
۴ )حفظ خودباوری: چگونه می‌توانید هنگام انتقاد از فردی، مراقب احساس خود باوری او نیز باشید؟ نخست، «از کلمات و انتقادات سرزنش‌آمیز استفاده نکنید، که بدون شک تحقیرآمیز تلقی خواهد شد و امکان کمی ‌برای درک مثبت آن باقی می‌ماند. دوم اینکه با حفظ خودباوری فرد، می‌توانید از شخصیت او دفاع کنید. به‌جای استفاده از عبارت‌های «درست/غلط/ امکان ندارد» عباراتی مانند، «شاید شما از این مطلب اطلاع نداشتید» (حتی اگر فکر می‌کنید که اطلاع داشته است)، استفاده کنید. تصور او از شما به عنوان مرجعی قابل اطمینان که نظریات وی شایسته توجه و دقت است، تغییر پیدا می‌کند. با این روش او از انتقادات بعدی با آغوشی باز استقبال می‌کند.
۵ )کلمات صحیح انتخاب کنید: در درجه اول اطمینان حاصل کنید آنچه را می‌گویید، همان چیزی است که در ذهن دارید. در بسیاری از مواقع، تغییر جزیی کلمات، موجب تفاوت‌های بزرگی می‌شود. اگر هنگام انتقاد بگویید: «کار شما زیر استانداردهای ماست»، به‌طور قطع موجب بیدار شدن حس دفاعی او می‌شود. در حالی که اگر بگویید: «کار شما فقط کمی‌ با استانداردهای ما تفاوت دارد» این حالت را به وجود نمی‌آورد. به جای «هرگز یا همیشه»، پیشنهاد می‌شود «گاهی اوقات» استفاده شود. کلمه دیگری که نتایج مخرب در پی دارد، عبارت « باید» است. کلمه «می‌توانی» را آزمایش کنید.
۶ )انتقادات خود را نقد کنید: فقط به دلیل اینکه انتقاد، اطلاعات با ارزش را در اختیار شمار قرار می‌دهد و با استفاده از آنها می‌توانید خود و کار خویش را بهبود بخشید، نمی‌توانید هر انتقادی را که به شما وارد می‌شود به کار ببندید. از سوی دیگر، فقط چون یک انتقاد خاص، احساسات شما را خدشه‌دار ساخته است، دلیل نمی‌شود که شما به سرعت هر انتقادی را نادیده بگیرید. به هر حال اگر درباره انتقاد درست فکر کنید، انتقاد می‌تواند برای شمار بسیار مفید واقع شود. بنابراین برای دست‌یابی به نقدی سازنده درباره انتقاد، شایسته است ویژه‌گی‌های زیر را در نظر داشت:
▪ باید به یاد داشته باشید که اهمیت انتقاد همواره ثابت نیست بلکه با توجه به نیاز شما و نیاز دیگران و محیطی که انتقاد در آن ارایه شده است، تغییر می‌کند.
▪ به یاد داشته باشید که علاقه شما نسبت به فردی، نشانه صلاحیت او برای انتقاد از کار شما و همچنین احساسات منفی شما نسبت به یک مشتری یا همکار، دلیل مناسبی برای نادیده گرفتن گفته‌های آنان تلقی نمی‌شود.
▪ پاسخ دادن به جملاتی که متأثر از جو احساسی است، فقط وضعیت را وخیم‌تر می‌کنند.
۷) مخاطب خود را در فرآیند انتقاد شرکت دهید: شرکت دادن مخاطب در فرآیند انتقاد با ارتباط متقابل و با روشی مثبت، یک هم‌افزایی به دنبال دارد. برای مثال، ممکن است شما به جای صدور دستوراتی مبنی بر انجام دادن یا ندادن کار، با دستیار خود در حل موقعیت مورد انتقاد، همکاری کنید. با استفاده از تکنیک پیش‌بینی و به‌کار بردن جملاتی مانند «این نظر من است. البته می‌دانم که ممکن است نظر شما متفاوت باشد، خوب مساله‌ای نیست و شاید هم موافق باشید»، او را در انجام تغییرات کمک کنید.
۸ ) بدون (هیچ و اما)، شایستگی‌ها را متذکر شوید: انتقاد یعنی ارزش‌یابی شایستگی‌ها و بی‌کفایتی. با بکار بردن کلمه «اما» در ابتدای سخن، تاثیر عبارت مثبت را از بین خواهید برد. در حالی که کلمه «اما» تاثیر منفی بر پیام پیش از خود می‌گذارد، حرف «و» تاثیر مثبت به دنبال خواهد داشت. مخاطب شما به جای اینکه فکر کند: «من شکست خورده‌ام» به خود می‌گوید: «نکات مثبت فراوانی در کار من وجود دارد و اگر برخی چیزها را هم درست کنم، عملکرد من بهتر خواهد شد». گرچه استفاده از حرف «و» به جای «اما» تغییر کوچکی به نظر می‌رسد ولی تاثیرات آن در درازمدت، پر قدرت است.
۹ ) به آنها بگویید که چه چیز می‌خواهید: با ارایه انتقادی روشن، می‌توانید مخاطب خود را در اصلاح رفتار و شیوه عملکرد کمک کنید. این توصیه می‌تواند برای مخاطب، پیام مشخص و روشنی داشته باشد: «اگر لغو جلساتت را به دقایقی قبل از شروع جلسه موکول نکنی و سهم خود را در کار به موقع انجام دهی و درباره تلاش دیگران مثبت‌تر قضاوت کنی، می‌توانی روابط خود را با همکارانت بهبود بخشی».
۱۰ ) وقت‌شناس باشید: چه زمانی برای انتقاد مناسب‌تر است؟ آیا بهتر است در خلوت انتقاد کنیم یا در جمع؟ چه‌قدر باید منتظر بمانید تا زمان انتقاد فرا رسد؟ هیچ‌گاه با عصبانیت از کسی انتقاد نکنید زیرا ممکن است انتقاد شما تحت‌تاثیر احساسات‌تان قرار گیرد. وقتی احساس شود پشت انتقاد مطرح شده محرک‌های احساسی و عصبانیت شدید وجود دارد، از درجه اعتبار ساقط شده و تاثیر خود را از دست می‌دهد. هیچ‌گاه افرادی را که عصبانی هستند مورد انتقاد قرار ندهید. عصبانیت سبب تغییرات فیزیولوژیکی در مغز شده و در نتیجه از عقیده خود سرسختانه دفاع می‌کند. از خود بپرسید: «آیا حالا مناسب‌ترین زمان برای انتقاد است؟ آیا ضروری است که الان انتقاد کنم؟ آیا او شرایط روحی مناسبی دارد؟» پاسخ این پرسش‌ها به شما کمک می‌کند تا وقت‌شناس شوید.
۱۱) از سوالات سقراطی استفاده کنید: برای تشویق مخاطب به منظور یافتن جواب، از روش پرسیدن سوال استفاده می‌شود. هنگامی‌که افراد راه‌حل‌ها را خودشان پیدا می‌کنند، اعتماد به نفس آنها تقویت شده و احساس شایستگی و قدرت می‌کنند. حُسن دیگر آن این است که چون مخاطب، راه‌حل خود را اجرا می‌کند احتمال اینکه اقدامات مورد نیاز بعدی را نیز دنبال کند، افزایش می‌یابد.
۱۲) وقتی کلمات کارساز نیستند: وقتی رفتار مورد انتقاد حتی با وجود انتقادهای دایم تکرار می‌شود، به جای آنکه چیزی بگویید، کاری انجام دهید:
▪ مشخص کردن انتقادهایی که به طور دایم بیان کرده‌اید.
▪ رفتاری را در پیش بگیرید که مخاطب را مجبور به تغییر کند.
▪ در اقدامات‌تان، استمرار داشته باشید.
▪ اگر مشکل همچنان حل نشده باقی ماند، رفتار دیگری را به کار گیرید.
۱۳) از انتقادهای خود بهره ببرید: از انتقادات شتاب‌زده دوری کنید. از تجربیات گذشته به عنوان پایه و معیار استفاده کنید. اگر توقع دارید که فروشندگان شما میزان فروش را در سال آینده ۳۰ درصد افزایش دهند، ولی تجربیات گذشته نشان می‌دهد که بهترین میزان افزایش فروش ۲۰ درصد بوده است بنابراین شما انتقاد خود را بر اساس یک توقع غیر معقول بنا کرده‌اید.
۱۴) تصدیق کنید که انتقاد، امری ذهنی است: اگر شخصی در جواب انتقاد شما گفت «این عقیده شما است»، لطفا به نظر او احترام بگذارید. حتی اگر بر واقعیتی عینی استوار باشد، این ارزیابی ذهنی شماست که مسوول قضاوت درباره اهمیت یک روش یا رفتار خاص است. به‌طور مثال، «کار تو باید بهتر انجام شود» یا «تو به آن خوبی که باید باشی نیستی» و... تمام این انتقادها به عنوان واقعیت مطرح شده است، در حالی که آنها تنها قضاوت شما هستند. ممکن است دیگران درباره همان موضوعات، قضاوت‌های دیگری داشته باشند.
۱۵) در انتقادهای خود انگیزه‌ای قراردهید: اگر در مخاطبان شما پس از انتقاد، تمایل به بهبود در کار دیده شود و ادامه یابد، احتمالا انگیزه کاملا مناسبی در بطن انتقاد شما وجود داشته است که مخاطب به جای احساس اجبار، احساس تمایل نشان می‌دهد.
۱۶) از دنیای مخاطبان خود استفاده کنید: استعاره به شما اجازه می‌دهد از مسیری وارد دنیای مخاطب شوید که برای او معنی‌دار باشد. اگر مخاطب شما به ورزش علاقه دارد، از استعاره‌ای ورزشی استفاده کنید.
۱۷) پیگیر باشید، پیگیر باشید، پیگیر باشید: مهم‌ترین فایده پیگیری این است که مخاطب می‌فهمد که شما واقعا قصد دارید به او کمک کنید. او اطمینان می‌یابد هر انتقادی تلاش دو طرفه برای بهبود بوده و چشم انتظار انتقادات بعدی شما خواهد بود. به محض آنکه متوجه پیشرفتی شدید، به‌طور مستقیم با فرد صحبت کنید. قدردانی شما مانند محرکی مثبت عمل کرده و مخاطب را قادر می‌سازد که بهتر از پیش عمل کند.
۱۸) معیارهای خود را برای انتقاد بشناسید: انتقاد بیانگر منطق شما در ارزیابی است. مواردی که از نظر شما اهمیت داشته، معیارها و استانداردهای شما را مشخص می‌کنند. گاهی اوقات بهتر است معیارهای خود را نشان دهید. برای مثال، ویراستاری مجبور بود برای اینکه هر بار با نویسنده‌ای جدید کار کند، نسخه‌ای از کتابی را که از دیدگاه خویش بیانگر شیوه درست نگارش کتاب مدیریت بود، برای او ارسال و معیارش را به مخاطب خود نشان داده و نویسنده را از روش، سبک و سیاق خود آگاه ساخت.
۱۹) به خودتان گوش دهید: در مورد آنچه به خود می‌گویید، نظارت کرده و ببیند آیا کمک‌کننده هستند یا آسیب زننده. هر روز به مدت پنج دقیقه با آرامش نشسته و به گفتگوی درونی که در آن لحظه در ذهن شما جاری است، گوش فرا دهید. این تمرین را به مدت یک هفته ادامه دهید. در موقعیت‌های بسیاری، هنگام ورزش و جلسات اداری، روی افکار درونی و شنیدن گفتگوی درونی خود تمرکز کنید. اگر شنیدید که به خود می‌گویید: «او می‌خواهد مرا سرزنش کند»، اثر آن را با این جمله، خنثی کنید: «واقعا از کجا می‌دانم؟ شاید او فقط می‌خواهد به من بگوید چگونه کارم را بهتر انجام دهم». یک روش خوب برای تمرین: مسایل را برای خودت تشریح کن، به آنچه می‌گوید گوش کن، می‌توانم از این وضعیت چیزهایی یاد بگیریم، یک نفس عمیق بکش و به عقب تکیه بزن.
۲۰) خونسرد، آرام و متمرکز باشید: اگر برانگیختگی شما کنترل شده نباشد، چالاکی ذهنی خود را از دست می‌دهید. اگر مخاطب باشید، نسبت به انتقاد، قفل و اگر منتقد باشید، نسبت به دیدگاه‌های خود، سر سخت شده و فکر می‌کنید حق با شماست. اولین راه: اگر انتقاد کننده هستید، عصبانی‌تر و مضطرب‌تر از آن هستید که انتقاد کنید. نفس عمیق بکشید تا خونسردی خود را حفظ کنید. دومین روش، تمرینات آرام بخش است. تمرینی آرام بخش انتخاب کنید و آن را به مدت ۱۰ روز تمرین کنید.

با مردانی که این ویژگی ها را دارد دوری کنید!


۱) پسر مامانی
او احتمالا با مادرش زندگی میکند و یا آپارتمانی گرفته که بـه او خـیـلـی نـزدیک باشد تا بتواند برای صرف چای به اوسری بزند (البته هر شب). طــرز لــبـاس پوشیدن را مادر برای او مشخص میکند و عکس او بر تـمام دیوارهای خانهبه چشم می خورد. او بـاید نهـار روزهای جمـعه را با مادر خود صرف کند وهمیشه چند بسته غذای آماده در یخچال او هست که دست پخت مادرش می باشد.
▪ چرا باید از او دوری کنید:
شما هیچ وقت نمی توانید با مادر او کنار بیایید. اگر این مرد عاشق و شیفته شما همباشد، باز هم همیشه طرف مادرش را می گیرد. چگونه از شر او خلاص شوید: به او بگویید که مادرش را دوست ندارید.
۲) بدن ساز
او مردی است که هرجایی را که پیدا کرده، یکی از عکس های خودش را چسبانده و آپارتمانش را تبدیل به یک باشگاه بدن سازی کرده (هر چند عضو یکی از لوکس ترین باشگاههای شهر هم هست). او خانه خود را به تمام ابزارها و وسایل سرگرمی مجهز نموده است.
▪ چرا باید از او دوری کنید:
شما هیچ وقت نمی توانید او را ببینید، زیرا او تمام وقت خود را در باشگاه می گذراند. او مدت زمان بسیاری را نیز در حمام به سر می برد، و همیشه در پی جمع کردن نشان های افتخار است، درست مثل آن یکی که روی بازویش به چشم می خورد.
▪ چگونه از شر او خلاص شوید:
به او بگویید که به خاطر شما از رفتن به باشگاه صرفنظر کند.
۳) خانم باز
او با شما مثل یک پرنسس برخورد می کند و یک معشوق بی نظیر است. خوش لباس بوده و تنها برای جلب نظر خانم ها به بیرون می رود و در این کار موفق است. (او تقریبا به هر خانمی که می رسد، ارتباط برقرار می کند.) با این همه خانم که اطراف او را پر می کنند، شاید به خاطر آوردن نام شما هم برایش کمی مشکل است.
▪ چرا باید از او دوری کنید:
بهانه های او غیرقابل قبول هستند، هیچ گاه نمی توانید با او تماس برقرار کنید زیرا تماس ها و پیغام های تلفنی او بیش از اندازه زیاد هستند.
▪ چگونه می توانید از شر او خلاص شوید:
به او بگویید اخلاق من کمی مردانه است.
۴) معتاد به کار
این مرد خیلی جاها می رود ولی آیا شما را نیز به همراه خود می برد؟ او فرد شیکپوشی است، ظاهری زیبا دارد و غذای خود را در بهترین رستورانها میل می کند، اما همیشه کارش نسبت به همه چیز ارجعیت دارد.
▪ چرا باید از او دوری کنید:
برای دیدن او باید وقت ملا قات بگیرید. شاید شما را به مهمانی های بی نظیری ببرد، اما زمانی که مسئله کاری به میان می آید شما را با غریبه ها تنها می گذارد.
▪ چگونه از شر او خلاص شوید:
به او بگویید من می خوام یکسال مرخصی بگیرم و شروع کنم به سفر کردن به نقاط مختلف. آیا تو با من می آیی؟
۵) مدرس کالج
او احتمالا چند سال از شما بزرگتر است، دنیا دیده بوده و به شما نمره های خوبی میدهد.
▪ چرا باید از او دوری کنید:
اگر کسی متوجه این ارتباط شود، نه تنها تصور می کند که شما این کار را فقط برای گرفتن نمره های بهتر انجام می دهید، بلکه ممکن است او شغل خود را نیز از دست داده و از سمت استادی بر کنار شود.
▪ چگونه از شر او خلاص شوید:
به او بگویید که یک فرد ناشناس شما را تهدید کرده و قصد دارد تا گزارش شما را به مدیریت ارجاع دهد.
البته در کلیه موارد استثنا هم وجود دارد. مثلا اگر یک بدن ساز همان اندازه که به بدن خود توجه می کند به شما نیز اهمیت بدهد، می توانید رابطه خوبی را با هم داشته باشید. (البته تا زمانی که بتوانید از پس خانم هایی که به او چشم داشت دارند، بر بیایید.) اگر خود شما نیز جزء افراد پر کار هستید و به دنبال هیچ گونه تغییر و تحولی در زندگی خود نمی گردید، می توانید با فردی که مشابه خودتان است، ارتباط برقرار کنید. از این طریق می توانید در کنار هم باشید و توجه بیشتری نسبت به کارتان داشته باشید و زمان بی کاریتان را نیز در کنار هم سپری می کنید.
اگر مادر پسر مامانی نسبت به شما علاقه پیدا کند و پسرش هم به همان اندازه به شما توجه داشته باشد خوب شاید... بتوانید رابطه خوبی داشته باشید. لازم به ذکر است که این تیپ مردها به هیچ وجه قابل تغییر نمی باشند پس بهتر است زمان و انرژی خود را بیهوده تلف نکنید.
بهترین راهی که می تواند شما را از ادامه ارتباط با یک چنین افرادی نجات دهد، صداقت است. پسر مامانی بگویید که بیش از اندازه نسبت به مادر خود توجه میکند. به مردی که همیشه به دنبال خانم ها است، بگویید که شما می خواهید در زندگی خود تنها کسی را داشته باشید که او نیز فقط شما را داشته باشد. البته آنها به ندرت روش زندگی خود را عوض می کنند، اما با این کار شما حداقل آنها را از دلیل خود برای عدم علاقه به ادامه ارتباط آگاه کرده اید.

نکته های طلایی زندگی موفق و سراسر از شادی و مهر


▪ قبل از ازدواج اهدافتان را در زندگی مشخص کنید و بدانید اهداف آنی مدت، کوتاه مدت و بلند مدت شما چه‌ چیزهایی هستند. در مورد خودتان ، احساسات مثبت و منفی‌تان و صفات شخصیتی خود ، کاملا فکر کنید و سعی کنید به نتیجه‌ای درست دست یابید.
▪ در مورد معیارهای انتخاب همسر، روانشناسی زن و مرد، وارد شدن در زندگی مشترک ، و نحوه بنیان نهادن یک زندگی پاک و بدون آلایش ، مطالعه نمائید.
▪ با فردی که قرار است همسر وی شوید ، در کمال صداقت و یکرنگی ظاهر شوید و این صداقت و راستی را تا آخر زندگی حفظ کنید.
▪ شخصی را به همسری برگزینید که از نظر روحی، اخلاقی، صفات شخصیتی، گذشته زندگی کاملا مشابه شما و در ردیف شما باشد و با او از نظر پایگاه اجتماعی و ارزش‌های خانوادگی و موقعیت اقتصادی و نگرش‌های مذهبی و سیاسی سنخیت و تناسب داشته باشید و کفو همدیگر باشید.
▪ فنون برقراری ارتباط را بیاموزید.
▪ دیدگاه‌ها و نیازهای همسرتان را در زندگی به حساب آورید و از دیدگاه او نیز به مسائل فکر کنید.
▪ تفکرات منفی را از خود دور کنید، مثبت بیندیشید.
▪ تفکرات غیرمنطقی را از ذهن خارج و تفکرات منطقی را جایگزین آن نمایید.
▪ ذهنیت مقایسه‌ای نداشته باشید.
▪ توانمندی‌های خود را به حساب آورید و بر اعتماد به نفس خود بیفزاید.
▪ در سخن گفتن دقت فرمایید، و از قدرت کلمات غافل نشوید.
▪ خودتان باشید.
▪ در زمان حال زندگی کنید، گذشته‌ها، گذشت، آینده نیز هنوز نیامده است.
▪ باورهای غلط و غیرمنطقی خود را تغییر دهید.
▪ در زندگی خود خشک و بی‌روح نباشید، بلکه زندگی مشترک را با شوخ‌طبعی لذت‌بخش‌تر کنید.
▪ در مواقعی که مهمان دارید با همسرتان جنگ و جدال نکنید. حرمت همسرتان را نگهدارید و در حفظ شخصیتش بکوشید.
▪ دروغگویی را به کلی از زندگی حذف کنید، زیرا ریشه‌های اعتماد متقابل را سست می‌کند.
▪ اگر رفتار همسرتان موافق معیارهای اجتماعی نیست، وی را تحقیر نکنید، با زبان لطف و محبت رفتارهای منفی او را متذکر شوید، مطمئن باشید که می‌پذیرد.
▪ نظر و سلیقه ی همسرتان را از سر رقابت، رد نکنید. بلکه با عقل و منطق بسنجید، اگر درست یافتید، بپذیرید، در غیر این صورت با زبان محبت او را متقاعد سازید.
▪ نگذارید عادت سکوت بر زندگی شما غلبه کند. از صحبت با خانواده خودداری نکنید.
▪ در هنگام صحبت کردن با همسر از روی تحکم سخن نرانید و سلطه‌‌جو نباشید.
▪ همسر شما هم مانند دیگران استحقاق احترام را دارد و هر گونه احترامی که نسبت به او شود، موجب خرسندی وی خواهد بود.
▪ از محبت به همسر خویش غفلت نکنید، فراموش نکنید انسان تا پایان عمر نیازمند محبت و نوازش است. و این گفته پر ارج مولوی را به کار گیرید، که از محبت، خارها گل می‌شود.
▪ همیشه طالب عشق‌ورزی مباشید و عشق و مهر و لطف را از همسر خود توقع نداشته باشید. خود شما هم باید سهم خویش را بپردازید و بدانید لذتی است در عشق ورزیدن که در عشق طلب کردن نیست.
▪ گمان مبرید که یک ازدواج ایده‌آل ، همیشه باید با آرامش توام باشد و تناقضی پیش نیاید. هیچ زن یا شوهری کمال مطلق نیست، بنابراین اجازه دهید احساسات خوب و بد ظاهر شوند. به گفته ی سعدی، در بوستان نظر نکنی، هر جا که گلی هست، خاری هست. تار و پود، بافته ی زندگی سیاه و سفید است.
▪ اندیشه خوانی نکنید و صرفا بر اساس تصورات و یا پیشداوری خود تصمیم نگیرید!
▪ خودتان برای زندگی تصمیم بگیرید و نگذارید به خاطر توجه بیش از حد به نظرات دیگران در تصمیم‌گیری دچار تزلزل شوید با استمداد از عقل و منطق و یا با مشورت با فرد متخصص امر، تصمیم قاطع بگیرید.
▪ در بدو ورود به زندگی زناشویی، اصل مسلمی باید در نظر داشته باشید که سرنوشت خوب و بد زندگی منوط و مشروط به سوء یا حسن اداره ی شماست.
▪ در تصمیم‌گیری‌ها جای اشتراک برای همسر باقی بگذارید.
▪ همسر خود را نیز حتی‌الامکان در سرگرمی‌های خود شریک کنید.
▪ از همسر خود برداشت‌های صحیح داشته باشید، به او برچسب غلط و ناپسند نزنید.
▪ اگر همسر شما (خانم) دارای تالمات و ناراحتی خاصی است ، خود را خونسرد و بی‌اعتنا جلوه ندهید ، بلکه با او همدردی و دلجویی کنید و یا اگر همسرتان (مرد) در خود فرو رفته است ضمن حمایت وی، رفتارش را تحمل کنید، و به او فرصت دهید تا مشکلاتش را حل کند.
▪ تفریح و سرگرمی را از زندگی حذف نکنید . وقتی را به تفریجات خانوادگی اختصاص دهید.
▪ خودتان را فراموش نکنید.
▪ در انتقاد کردن از همسر با ظرافت برخورد کنید. سعی کنید اول صفات خوب وی را بر شمارید و سپس انتقادهای خود را در قالب پیشنهاد و به طرز سوالی مطرح نمائید.
▪ خوبی‌ها و صفات خوب همسر را همیشه در نظر داشته باشید و وی را به خاطر خصوصیات و ویژگی‌های خوب و انسانی‌اش تمجید نمائید.
▪ نقاط ضعف همسر را پررنگ نکنید با برخوردهای مناسب می‌توانید این نقاط ضعف را رفع کنید.
▪ سعی کنید همسرتان را همان‌گونه که هست بپذیرید.
▪ از اضطراب‌های درونی خود بکاهید تا افکار غیرمنطقی بر شما غالب نشود.
▪ تا آنجا که می‌توانید نگذارید افسردگی و ناراحتی بر شما غلبه کند زیرا تاثیرش به همسرتان صد چندان خواهد بود. بدو ورود همسر اخبار بد را به او ندهید.
▪ در نظر داشته باشید که مسائل ظاهرا بی‌ارزش و کوچک، می‌تواند مشکلات عمیق و جدی به وجود آورند. بنابراین از حسادت‌های جزئی، از خود خواهی‌های جزیی، از تحریکات و اوقات تلخی‌ها خودداری کنید.
▪ با طعنه و کنایه صحبت نکنید و از شوخی به‌عنوان سلاحی برای رها کردن تیرهای دشمنی استفاده نکنید.
▪ همسرتان نیز خانواده، آشنایان و دوستانی دارد با آنها معاشرت کنید، رفت و آمد با آنها در تسهیل زندگی شما موثر است. ما به دوستان خوب، محتاجیم.
▪ در اداره‌ ی خانه، در کار همسرتان مداخله نکنید. هیچ‌چیز بیش از این او را ناراحت نخواهد کرد. یار شاطر باشید، نه بار خاطر.
▪ مادر زن یا مادر شوهر را یک مشکل در زندگی زناشویی به حساب نیاورید.
▪ اگر فرزند و یا فرزندانی دارید، مادرشان را در پیش چشم آنها خوار نکنید و ارزش و قدر پدر را نیز در نظر فرزندان کاهش ندهید.
▪ همسرتان را از کم و کیف و چگونگی کار و شغل خود بی‌خبر نگذارید، چه بسا در مواردی بتواند مشکلی را که حلش در نظر شما دشوار است ، آسان کند و آن را رفع یا راهنمایی نماید.
▪ محیط خانه را تمیز نگه دارید، و به نوع پوشش و نظافت و آراستگی خود نیز توجه داشته باشید. امام صادق (ع) می‌فرماید: «همانا خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد

با عادت آدم‌های خوش‌شانس آشنا شوید


به اعتقاد بسیاری از افراد، آدم‌ها در دنیا به دو دسته تقسیم شده‌اند: خوش‌شانس‌ها و بدشانس‌ها. گروه اول زندگی موفقی دارند و گروه دوم مدام شکست می‌خورند. گروه اول شغل خوب و درآمد بالایی دارند اما گروه دوم مدام از این شاخه به آن شاخه می‌پرند، شاید بتوانند شغل مناسبی بیابند. گروه اول همسر ایده‌آل خود را یافته‌اند اما گروه دوم تاکنون چند بار شکست عشقی خورده‌اند...
وقتی پای درد دل هر یک از این آدم‌ها می‌نشینیم، این حس به ما دست می‌دهد که سرنوشت، پیروزی یا شکست را برایشان رقم زده است و آنها این وسط هیچ‌کاره بوده‌اند. اگر شما نیز جزو کسانی هستید که دنیا را دو قطبی می‌بینید و خود را در دسته خوش‌شانس‌ها یا بدشانس‌ها قرار داده‌اید، بهتر است بدانید که اشتباه می‌کنید و دلیل اشتباه‌تان نیز فهم غلطی از شانس و درک نادرست دنیا و نحوه عملکرد آن است. به هدف وجودی خود و تعهد و مسوولیت‌هایتان در قبال دیگران فکر کنید تا موضوع کاملا برایتان روشن شود. گمان نکنید اگر گربه‌ای سیاه سر راهتان سبز شد، پس کارتان را از دست خواهید داد و بدشانس‌ترین آدم روی زمین خواهید بود. به این اعتقاد داشته باشید که خدایی وجود دارد که برای رسیدن به اهداف، انسان‌ها را یاری می‌رساند. شما این شایستگی را دارید که اختیار زندگی را در دست بگیرید!
● برای خوش‌شانس شدن چه کنیم؟
برای خوش‌شانس شدن لازم نیست در خانه‌تان نعل ‌اسب آویزان کنید یا برای دور کردن ارواح خبیثه از خانه‌تان، دور دیوارها نمک بپاشید. کافی است چند کار ساده اما اساسی انجام دهید:
● در مقابل وضعیت فعلی، قد علم کنید
وضعیت مناسبی را که به تدریج به دست آورده‌اید، رها کنید. جالب است بدانید خوش‌شانس‌های معروف دنیا شمعی را که تاکنون به آنها کمک می‌کرده به جلو بروند، خاموش می‌کنند و به دنبال روشنایی وسیع‌تری می‌‌گردند. چیزی نمی‌گذرد که خوشبختی و شانس آنها را دربرمی‌گیرد.
وقتی که موقعیت‌های شغلی خوب به شما رو کرد، سعی کنید در جا نزنید و اهداف بزرگ‌تری را برای خود در نظر بگیرید. کمی فکر کنید از کی تا به حال ایده‌ای جدید برای پیشرفت شرکت‌تان در بازار کار نداده‌اید؟ آخرین بار کی در حرفه‌تان شکست خوردید؟ چه‌قدر به فکر پیشرفت در کار هستید؟ فراموش نکنید وقتی وارد این کار شدید، به اهداف بزرگی فکر می‌کردید، پس حال اگر به آن اهداف رسیده‌اید، نباید فراموش کنید که می‌توان از این هم بهتر بود. خود را در زندانی طلایی حبس نکرده و به امنیت شغلی و مزایای بازنشستگی اکتفا نکنید. در راه پیشرفت گاهی چند موفقیت پشت سر هم این حس را القا می‌کند که فرد به نهایت پیشرفت خود رسیده و در قله خوشبختی است. مراقب این نوع دام‌ها باشید. کسی که هر روز برای پیشرفت بیشتر تلاش نکند، ابتدا در جا می‌زند و بعد به عقب می‌رود.
اگر می‌خواهید مطمئن شوید که دارید در جا می‌زنید یا خیر این سوالات را از خود بپرسید!
● آیا آنچه را که به دست آورده‌اید، شانسی می‌دانید؟
در صورتی که به دیگران با حسرت و حسادت نگاه می‌کنید و نسبت به آنها احساس خوبی ندارید به این دلیل است که شما نسبت به خود حس خوبی ندارید. این به این دلیل است که شما دارید در موقعیت خود در جا می‌زنید و آنچه که باید انجام می‌دادید یا می‌توانید انجام بدهید را انجام نداده‌اید. دست از احساس حسادت بردارید و به پیش روید.
● به خوش‌شانس بودن خود اعتقاد دارید؟
کنار خانه ننشینید و بگویید چه‌قدر زندگی خسته‌کننده است. چه می‌شد اگر دنیا به شما لبخند می‌زد و شانس به شما رو می‌آورد. بلند شوید و در مسیر زندگی حرکت کنید. سعی کنید خود شما از همین امروز شانس را به سمت‌تان جذب کنید.
● آیا معتقدید که می‌توانید موفقیت را سریع‌تر از دیگران و با زحمت کمتر کسب کنید؟
دنیا آیینه اعمال شماست. اگر شما نوع تلاش‌هایتان را اصلاح کنید و زاویه دیدتان را به دنیا تغییر دهید، حقیقت تغییر خواهد کرد.
● آیا از اشتباهات درس می‌گیرید؟
وقتی فردی را ملاقات می‌کنید که در زندگی حرفه‌ای و شخصی‌اش موفق است، گمان می‌کنید شما هرگز مثل او موفق نخواهید بود؟ اگر وقتی در مورد او صحبت می‌کنید، مدام از جمله «بلی، ولی... او در خانواده‌ای مرفه بزرگ شده است! بلی، ولی... او روابط اجتماعی قوی‌ای دارد! بلی، ولی... او سنش بیشتر است و تجربیات بیشتری دارد!»
استفاده می‌کنید، تنها خود را به خاطر هیچ خسته کرده‌اید. شما نقایصی برای خود می‌سازید تا از زیر بار تلاش کردن شانه خالی کنید. به جای بهانه تراشیدن تلاش کنید، شکست بخورید و موفق شوید. در برابر شانس نباید مجهول عمل کرد. شانس از آسمان به زمین نمی‌افتد. برای به دست آوردن آن باید فعال بود تا سریع و آسان به موفقیت رسید.
● ۶ ویژگی خوش‌شانس‌ها
جالب است بدانید شانس نیز مانند کنجکاوی، تنبلی، زرنگی و ... نوعی ویژگی شخصیتی است که به دارنده خود این امکان را می‌دهد تا از اتفاقات روزمره بهترین استفاده را ببرد. پس اگر شما نیز می‌خواهید خوش‌شانس باشید، کافی است همین امروز برای کسب این ویژگی شخصیتی تلاش کنید. انسان‌ها خوش‌شانس یا بدشانس متولد نمی‌شوند بلکه این ویژگی در آنها شکل می‌گیرد. نزدیک به ۱۰ سال محققان تلاش کردند، بفهمند چه چیزی سبب خو‌ش‌شانسی یا بدشانسی یک فرد می‌شود. نتایج روشن بود: افراد خوش‌شانس ۶ خصوصیت برجسته داشتند:
۱) جرأت خطر کردن و رفتن به پیش،
۲) شاد زیستن در حال،
۳) نگاهی روشن و امیدوار داشتن به آینده
۴) گسترده کردن روابط اجتماعی،
۵) بررسی شرایط در حین مواجهه با مشکلات،
۶) عامل و فعال بودن.
جورج کلونی این حرف‌ها را قبول ندارد
به عقیده جورج کلونی تمامی افراد این پتانسیل را دارند که درآمد و شغل عالی داشته باشند، به این شرط که شانس به آ‌نها رو کند و لبخند بزند. وی در مصاحبه‌ای در سال ۲۰۰۷ اعلام کرد که در سن ۱۶ سالگی با بازی در فیلم «قانون لس‌آنجلس» شانس آورد و توانست در فیلم‌های بیشتری بازی کند. وی معتقد است ستاره شدن به دلیل استعداد داشتن نیست بلکه به دلیل خوش‌شانس بودن است. واقعیت این است که خیلی‌ها با جورج کلونی هم‌عقیده‌اند. شما چطور؟

دیدگاه آلبرت الیس درباره باور های غلط عامل اصلی نابهنجاری‌های روانی


۱) ما باید تأیید و محبت دیگان را جلب کنیم.(فقط رضای خدا کافی نیست!)
۲) همیشه باید ثابت کنیم که آدمی با کفایت، شایسته و موفق هستیم.
۳) وقتی مردم رفتارهای آزار دهنده و ناعادلانه‌ای دارند، باید آن‌ها را سرزنش کرد و به آن‌ها لعنت فرستاد و آن‌ها را اشخاص بد و شرور و پستی دانست.
۴) وقتی به شدت ناکام می‌شوید و یا در حق تو بی‌عدالتی می‌شود و طردت می‌کنند، احساس می‌کنی که فاجعه‌ی هولناکی رخ داده است.
۵) احساس بدبختی من ناشی از فشارهای بیرونی است و من کنترل کمی بر روی احساساتم دارم.
۶) باید با هر چیزی که خطرناک و ترسناک به نظر می‌رسد، مشغولیت ذهنی پیدا کرد و در مورد آن مضطرب شد.
۷) آسان‌ترین راه آن است که از روبرو شدن با مشکلات اجتناب کنیم و از زیر بار مسؤولیت‌ها، شانه خالی کنیم و سعی نکنیم خویشتن‌دار باشیم.
۸) گذشته‌ی شما بسیار مهم است و هر چه در گذشته بر شما تأثیر زیادی گذاشته، حالا نیز حتماً در احساسات و رفتار کنونی شما تأثیر دارد.
۹) مردم و اشیاء باید اصلاح شوند و اگر نتوان برای حقایق زندگی راه حل‌های خوبی پیدا کرد، شرایط وحشتناک و غیر قابل تحمل می‌شود.
۱۰) با تنبلی و عدم تحرک و یا خوش‌گذرانی منفعلانه و غیر متعهدانه، می‌توان به شادی کامل دست یافت.