مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

«نه» گفتن حق من است!

اگر شما از آن دسته افرادی هستید که به دفعات در مقابل چنین درخواست هایی، تسلیم شده و با آنها موافقت می کنید ودائما از این بابت احساس ناخوشایندی دارید، ممکن است بخواهید بدانید که چرا شما هنگامی که «نه »گفتن را ترجیح می دهید «بله » می گویید.

همه ما بارها و بارها در موقعیت هایی قرار گرفته ایم که گفتن کلمه «نه» برایمان دشوار بوده است. برای مثال شما برای تعطیلات نوروز با گروهی از دوستانتان یک سفر زیارتی سیاحتی، ترتیب داده اید و والدین شما در نامه ای ابراز می دارند که چه قدر از حضور شما در خانه برای عید نوروز خوشحال خواهند شد. رئیس شما،انجام کارهای بیشتری را در یک مقطع زمانی طلب می کند، حال آنکه شما برای آن ساعت برنامه ای از قبل تعیین کرده اید.
استاد از شما می خواهد که اگر می توانید روی یک طرح تحقیقی که خودش روی آن کارکرده است، به او کمک کنید. شما یک لباس پشمی خریده اید ودوست شما می خواهد در صورت امکان آن را قرض کند. شخصی، شما را برای ناهار به منزلش دعوت می کند، حال آنکه شما مایل به رفت وآمد با او نیستید. اگر شما از آن دسته افرادی هستید که به دفعات در مقابل چنین درخواست هایی، تسلیم شده و با آنها موافقت می کنید و دائما از این بابت احساس ناخوشایندی دارید، ممکن است بخواهید بدانید که چرا شما هنگامی که «نه» گفتن را ترجیح می دهید «بله» می گویید.
شما ممکن است نگران از دست دادن ارتباطات موثر یا نگران واردآمدن آسیبی به روابط باشید. بنابراین، ارتباطات خود را مانند شی شکننده تلقی می کنید که البته به اطاعت های دائمی شما وابسته می باشد. شما همانند بسیاری از افراد چه بسا از نه گفتن احساس گناه می کنید، چون شما آموخته اید برای اجتناب از آسیب وارد کردن به احساسات دیگران، خواسته های خود دست بکشید.
بنابراین احساس مسئولیت شما در قبال احساسات شخصی دیگران به حق جلوه می کند، گویی شادی آنها در گرو موافقت شماست.
بدین ترتیب ممکن است شما احساس کنید با نفی آنها به دلیل خودخواهی و خودمداری انسان بدی هستید زیرا به شما یاد گرفته اید که باید فداکار باشید وخود را نادیده انگارید. بنابراین، شما بیش از خودتان دلواپس و متوجه دیگران هستید و وقتی از شما تقاضائی می شود ممکن است احساس کنید مورد لطف وموهبت قرار گرفته اید.
این امر سبب می شود تا احساس مهم بودن کنید و نگران آن باشید که در صورت مخالفت هرگز دوباره چنین تقاضایی از شما نشود. اینها، نمونه هایی از احساسات دست و پا گیر هستند که می توانند در آزادی عمل شما مداخله کنند.
راه هایی که گفتن «نه» را آسان تر می سازد؟
اولین کاری که باید انجام داد، تشخیص احساسات دست و پاگیر یا باورهایی است که در سر شما وجود دارند. برای مثال اگر دوستتان می خواهد اتومبیل شما را برای رفتن به سفر قرض کند، با گفتن کلمه نه، چه نتایج منفی را پیش بینی می کنید؟
آیا می ترسید به کارفرمای خود پاسخ منفی بدهید، آیا از برکنارشدن از کارتان در هراسید؟ اگر به استاد خود پاسخ منفی بدهید، آیا انتظار دارید نمره پایین را در آن درس کسب کنید؟ پس شما در ابتدا انتظار فاجعه آمیزی از«نه گفتن» تشخیص داده اید و در گام بعدی آن انتظارات را با واقع نگری بیشتری بیان می کنید. برای مثال ممکن است به خودتان بگوئید اگر پاسخ منفی بدهم چه بسا دوستم از این که اتومبیل را به او قرض ندادم از من ناراحت بشود، ولی دوست شما به خاطر اینگونه مسایل ناراحت نیست او احتمالا به خاطر آن که کلمه «نه» را به صراحت به کار برده اید، احترام بیشتری برایتان قائل خواهد شد.
ممکن است کارفرمای شما از این که حاضر به اضافه کار نشدم خوشحال نباشد ; اما وقتی در آن روز، اضافه کاری برای من مایه دردسر بود، امتناع امری موجه بوده است. وقتی با کاری که مایل به انجامش نیستید، موافقت می کنید، احتمالا از خودتان ناراحت می شوید.
همچنین ممکن است از دیگری برنجد و یا از او خشمگین شوید در اینگونه موارد کلمه «نه» به صورت غیرکلامی، سکوت، فکر کردن راجع به مسائل دیگر به هنگام حضور در جمع، ظاهر می گردد. خود را نادیده انگاشتن سبب تحمیل رفتارهای ناخواسته ای است که دیگران از ما می خواهند و این امر سبب می شود آنها نسبت به ابراز درخواست های غیر منطقی خود تشویق شوند.
پس از آنکه باورها و اعتقادات خود را به شیو های منطقی تر مرتب کردید، برای گفتن کلمه «نه» آمادگی پیدا می کنید و از این امر احساس خوبی به شما دست می دهد. قدم بعدی، گفتن کلمه «نه»، به شیوه ای مستقیم به طرف مقابل است، به گونه ای که قاطعیت در صدا و رفتار شما موج بزند. مطمئن شوید پیام های غیرکلامی هم سنگ کلمات هستند.
آیا ارتباط چشمی برقرار می کنید؟ آیا لحن کلام شما خالی از پوزش و عذرخواهی است؟ بخاطر آنکه از سنین کودکی اجتماع شما را به تسلیم شدن و مطیع بودن وادار کرده است، گفتن کلمه «نه» در دفعات نخست، بدون شرم کار بسیار دشوار خواهد بود. برای آسانتر ساختن این مرحله، در موقعیت هایی که خطر پایین دارند، گفتن پاسخ های منفی را آغاز کنید.
به خصوص زمانیکه، کاملا مطمئن هستید که حق گفتن کلمه «نه» را دارید. با این تمرین اطمینان به خود را بنا خواهید کرد و نیز توانایی گفتن کلمه نه را در موقعیت های مشکل تر بدست خواهید آورد. و بالاخره در مواقعی که از درون به خود مطمئن نیستید این تمرین سبب بروز اطمینان می شود. به طور معمول، گفتن نه به برخی افراد آسانتر از دیگران است احتمالا این افراد برای شما، دوستان نزدیک، غریبه ها و خانواده هستند. وقوع یک موقعیت را پیش بینی کنید و تمرین کنید که در آن موقعیت چه خواهید گفت. گفتن کلمه نه را به طریقی مستقیم و صریح تمرین نمایید.
نسبت به کلیه رفتارهای خود و لحن کلامتان به هنگام گفتن جمله منفی آگاه باشید. در موقعیت های مشکل تری که نسبت به ماهیت و چگونگی پاسخ خود مطمئن نیستید، با گفتن این جمله به دیگران: «می توانم درباره اش فکر کنم» مقداری زمان در اختیار خود بگیرید. سپس احساسات خود را بررسی کنید چه عقاید و انتظارات نامعقولی شما را به گفتن «نه» وامی دارد. وقتی کلمه «نه» را بکار بردید و طرف مقابل همچنان برخواسته اش اصرار ورزید و اولین کلمه نه شما را نشنیده گرفت.
شما باید بر مخالفت خود پافشاری کنید. آیا از آن دسته افرادی هستید که به آسانی تسلیم می شوید؟ یا آمادگی عصبانی شدن را دارند؟ شما احتمالا باید توجه آنها را بطور موثری جلب کنید و به آنها بگویید، اما من مخالفت کرده ام و واقعا منظورم مخالفت است. به رغم اینگونه پیام ها چون بسیاری ازما با سازگاری و انعطا ف پذیری بزرگ شده ایم، به خاطر دیگران از خواسته های خود می گذریم. تشخیص این نکته مهم است که در این جا رفتار خود خواهانه سالم وجود دارد.

تسلیم شدن با متانت

<تسلیم با متانت >اصطلاحی است که برای توصیف روند «بگذار بگذرد» در خانه یا هر جای دیگر استفاده می شود. این تسلیم برخوردی با وقار و با فروتنی در مقابل هرج و مرج های زندگی است. شکلی از پذیرش (کنار آمدن با آنچه پیش می آید) و پایان دادن به تقلاهای بیهوده است.

اغلب با جنبه هایی از زندگی درگیر هستیم که از کنترل ما خارج هستند (سر و صداها، اغتشاش ها، نظریاتی که نمی پسندیم، وسایلی که گم کرده ایم، بی ادبی ها، نقص ها، منفی بافی ها، لوله های شکسته، راه آب های مسدود شده و هر چیز دیگر). ما می جنگیم، عصبانی و ناراحت می شویم و آرزو می کنیم که همه چیز متفاوت بود. ما شکایت، خودخوری و دلسوزی می کنیم ولی با وجود همه این حالات رفتاری، نتیجه نهایی کماکان همان است: همه مسائلی که نسبت به آنها احساس درماندگی می کنیم به همان شکل باقی می مانند. دندان قروچه و گره کردن مشت ، هیچ چیز را حتی به قدر ذره ای تغییر نمی دهد. در حقیقت، آتش شعله ورتر و اغلب مورد را بدتر از آنچه که بوده، می کند.
تسلیم با متانت به معنی خود را باختن نیست ؛ به معنی بی عاطفگی و تنبلی یا بی توجهی هم نیست، بلکه به معنی پذیرش مناسب است و این که اصراری نداشته باشیم وقایع زندگی، به طریقی معین و متفاوت از آنچه که واقعاً هست، رخ دهد. فلسفه این روش، ساده است: شاید آرزو کنید (و یا توقع داشته باشید) که امور متفاوت از آنچه هست باشد، ولی هیچگاه چنین نمی شود. آنها آن طوری هستند که باید باشند. ولی مفهوم این مطلب این نیست که تغییرات یا اصلاحاتی را به وجود نیاورید. مسلماً باید در مواردی که مهم یا لازم می دانید این کار را انجام دهید. آنچه منظور نظر این روش است احساس درماندگی شما است که ناشی از عدم وقوع اتفاقات بر وفق مراد شما می باشد.
تجربه نمودن تسلیم با متانت را می توان از مسائل کوچک آغاز کرد. مثلاً، هنگام شستن ظروف ، جایزالخطا بودن انسان را با انداختن و شکستن یک ظرف به اثبات می رسانید. به جای آنکه داد و فریاد کرده و پای خود را به زمین بکوبید، ببینید آیا اتفاق این لحظه را (که ظرف شکسته شده است) را می پذیرید؟ مسئله بزرگی نیست. نیازی به عصبانی شدن یا ترسیدن نیست. فقط یک پذیرش با محبت در قبال حقیقت موجود: یک بشقاب شکسته روی زمین. سؤال این است: حال چه می کنید؟ بشقاب شکسته و شما می توانید به بازوی خود فشار آورده و بشقاب دیگری را بشکنید یا آرام باشید و جنبه فکاهی این حقیقت را که همه ما نقایصی داریم را ملاحظه نمایید! مثال دیگر، عملی متقابل با همسر می تواند باشد. در مقابل سخن احتمالی او که ممکن است شما را بیازارد، به جای پاسخی دندان شکن ، سعی کنید پاسخ او را قدری متفاوت بدهید. مثلاً در مقابل انتقاد همسرتان که شما را آشفته می سازد سعی کنید از آن به سادگی بگذرید و با وجود آن، او را دوست داشته باشید. این نظریه ای است که مطرح شده است و عکس العمل شما در قبال آن نظریه بستگی به خود شما دارد. اگر بتوانید واکنش های عادتی را طوری تغییر دهید که پاسخ های صلح طلبانه ای را در برداشته باشد، خواهید دید که همه چیز به سرعت رو به راه می گردد.
ما در منزل جمله ای داریم که بچه ها آن را درست کرده اند. همواره فکر کرده ایم این راه بسیار خوبی برای توصیف تسلیم با متانت است. وقتی چیزی می شکند یا اتفاق بدی رخ می دهد یکی از بچه ها می گوید: «خب، پیشامد است، پیش می آید!» به عبارت دیگر، تقلای بیهوده چه فایده ای دارد؟
این سیاست مخصوصاً هنگامی مؤثر است که هرج و مرج بزرگی در منزل در شرف وقوع است. دیروز، با دو فرزندم و دو نفر از دوستان آنان در منزل بودم. همه آنها گرسنه بودند و من هنوز نظافت های روز قبل را کامل می کردم. در همین هنگام صدای زنگ تلفن و زنگ در همزمان به صدا درآمد. یک لحظه فکر کردم کارها رو به مشکل شدن است و یادم آمد که نفس عمیقی بکشم و بروم. در آن اوضاعِ شلوغ، بهترین کاری که می توانستم انجام دهم تجربه کردن تسلیم با متانت و سپس آرام گرفتن بود. مسئله جالب این است که همیشه در چنین مواردی، به محض آنکه آرام گرفتم و از تقلاهای بیهوده دست کشیدم، همه چیز آرام شد.
اگر این روش را امتحان کنید از نتایج آن متحیر خواهید شد. به مرور که آرام تر می شوید، زندگی شما آسان تر می گردد، به جای تشدید حوادث منفی و استنباط بدترین جنبه های هر فرد، منفی بافی را پیش از آنکه فرصتی برای پیچیده شدن بیشتر پیدا کند، متوقف خواهید کرد. در آن لحظه و با قدری تمرین هرج و مرج را از دریچه ای کاملاً جدید تجربه خواهید کرد و قصه های غم انگیز بسیار کمتری در زندگی خواهید داشت. پس از امروز شروع کنید، و سعی کنید با تجربه کردن تسیلم با متانت، سختی ها را آسان نمایید.

۱۰ روش برای برقراری دوستی

هرگز متوجه نخواهید شد چه وقت می تواند اتفاق بیفتد. ممکن است درحال گذر از یک خیابان، مشغول غذا خوردن در یک رستوران، قدم زدن در یک باشگاه شبانه و یا درحال خوش و بش با دوستـتان بـاشـیـد کـه نـاگـهـان او پـیدایش می شود. دختری زیبا که حسابی نظر شما را جلب کرده و دوست دارید با او صحبت نمایید. پس بـرای ایـن منـظــور چه کاری خواهید کرد؟ باید قدم پیش گذاشته و با او حـرف بزنید.

اگر یاد نگرفته اید که چگونه به دختر مورد علاقه خود نزدیک شوید، ما در این قسمت چنـدیـن روش عـمـلی به شـمـا ارائه میدهیم تا به راحـتـی بـتـوانـید با همسر دلخواه خود ارتباط برقرار نمایید. به این روشها در اصطلاح "یـخـشـکن" اطلاق خواهیم کرد.
سلاح اصـلی هـمـواره هـنـر سـازگـاری و انـطـبـاق پذیری خواهد بود. پیش از شروع باید تشخیص دهید که در چه شرایطی قرار دارید: "گرم" یا "سرد".
موقیعت گرم هنگامی است که او شمـا را مـورد توجه قرار داده و با یک سری از علائم (مانند حرکات چشم و زبان جسمانی ) چراغ سبز را نشان داده است.
موقیعت سرد زمانی است که آشنایی قبلی با هم نداشته و این اولین برخـورد شـمـا محسوب می گردد. این موقیعت کمی مشکل تر به نـظر میرسد چرا که به علاقمندی او نسبت به خود مطمئن نیستید.
اکنون به یخشکن ها میپردازیم:
▪ شماره ۱۰
خودتان را معرفی کنید بسیار واضح است. تا زمانی کـه خـود را به او معرفی نکنید، متوجه وجود شما نـخـواهد شد. همیشه دوستی ها با یک معرفی ساده و صمیـمـی شـروع مـی گـردنـد. تـصـادفـا" بسمت وی قدم برداشته و خود را معرفی نمایید.
بگویید
ـ " من آرش هستم. از دیدنتون خوشحالم."
ـ "من آرش هستم. فکر نمیکنم همدیگرو بشناسیم."
▪ شماره ۹
برایش آبمیوه بخرید چه در رستوران باشید، چه در رستوران و چه در باشگاه شبانه، یـکـی از یـخشکـنـهـای معروف، خریدن یک نوشیدنی خنک برای او میباشد. از گارسون بخواهید یـک نـوشیـدنـی دیگر مشابه با آنچه که قبلا روی میزش در حال نوشیدن آن بـوده ( و یا اگر می خواهـیـد خیلی پر جنب و جوش باشـید مـشابـه بـا نـوشـیـدنـی که خـود شما در حال خوردن آن هستید ) برایش بیاورد. سینی این نوشیدنی را با تکه ای کاغذ حاوی مطلبی با مزه به همـراه شماره تلفن خود مزین کنید. از گارسون بـخـواهید کـه حتـما به او اطلاع دهد که آن نوشیدنی از طرف کیست. هنگام خارج شدن از محل کنار میز او توقفی کوتاه نموده و خود را به می معرفی کنید. این برخوردی شجاعانه است، بدون ابراز خشونت.
بگویید
ـ "امید وارم از نوشیدنی لذت برده باشید."
ـ "این نوشیدنی مورد علاقه منه. فکر کردم شما هم خوشتون میاد."
▪ شماره ۸
بپرسید مجرد است یا خیر . شما زمانی خواهید خواست که به این موضوع پی ببرید، پس چرا از همان ابتـدا سـؤال نمی کنید؟ بیاد داشته باشید که این در هر شرایطی، یک حرکت شجـاعـانـه اسـت. اگـر فرد خوش تیپی بـاشـیـد، احـتـمال ایـنکه او مثبت تر و واضح تر عمل نماید بیشتر خواهد شد و اگر نه، دیلیلی خواهد بود برای دوستانه تر بودن. در هر صورت در این برخورد لازم است همیشه رک و با صراحت باشید. او نیز رک و با صـراحـت خواهـد بود. اگـر گـفـت کـه مجرد نیست، و یا اگر بشما علاقمند نباشد، بسرعت متوجه خواهید شد. پـرسـیـدن از یک غریبه که آیا دردسترس هست یا خیر، بلافاصله منظور و هدف شما را آشکار نموده و هرگونه سوء تعبیر را از بین خواهد برد.
بگویید
ـ "قبل از اینکه اسمتونو که میدونم به قشنگیه خودتونه بپرسم، می خواستم بدوم مجرد هستید؟"
ـ "اینقدر خوش شانس هستم که مجرد باشید؟"
▪ شماره ۷
بی پرده باشید این طرز برخوردی است بـرای افـرادی کـه مـایـلند بـیشتر از اینها رک و با صراحت باشنـد. قدم برداشتن به طرف یک زن و نشان دادن صراحت و بی پردگی می تواند به عـنوان یـک جذاب کننده قوی عمل کند. او ممکن است اعتماد بنفس شما را نشانه ای بر ارزشتـان برای صحبت کردن قلمداد کند.

بگویید
ـ "داشتم دنبال بهانه ای بـرای بـاز کردن صحبت میگشتم، ولی چیزی پیدا نکردم. اسمم آرشه، اسم شما چیه؟"
ـ " اشکالی نداره اگه به شما ملحق بشم؟"
▪ شماره ۶
محیط اطراف را توصیف کنید هرکجا به او برخورد کنید، پیرامـون شـما چـیـزهایـی وجود خواهد داشت. از آنها برای باز کردن سر صحبت استفاده کنیـد. به محیط اطراف خود نگاه کرده و موضوع جالبی را برای گفتگو انـتـخـاب نـمـایـیـد. این راه کار محدود به اشیاء نمیگردد. اگر متـوجـه شـدید فردی روز سهتی را در محل کارش گذرانده ، می تـوانـید جـمـله ای بـه وی بگویید که تنشها و خستگی ها را از تـنـش بـیرون کند. این باعث می گـردد کـه او خـودش را سـبـک و سـر صحبت را باز کند. با این حـال قـبـل از مـراجـعـه بـه او، مـطـمـئـن شوید که سرش شلوغ نباشد.
بگویید
ـ "من این آهنگو جای دیگه ای هم شنیدم، خیلی قشنگه"
ـ "بنظر میرسه که روز خیلی خوبی داشتی" ( اگر خسته بنظر میرسید، با گوشه و کنایه به او بگویید)
▪ شماره ۵
سؤالی سرگشاده بپرسید مشکل ترین قسمت یک یخشکن بکار گمـاردن آن بـرای آغـاز نمودن محاوره ای است که ۳۰ ثانیه بعد از شروع شدن، خاتمه نپذیرد. برای جلوگیری از چنین وضـعیـتـی، اقـدام بـه پرسیدن سؤالی نماییـد کـه پـاسـخش بـه "بله" یا "خیر" ختـم نـشده و احـتیاج به بسط بیشتری داشته باشد.
بگویید
ـ "خوب، سرگرمیات چیا هستن؟"
ـ "خوب، آخر هفته ها چطوری خودت مشغول میکنی؟"
▪ شماره ۴
از او بخواهید شما را به یک نوشیدنی میهمان کند با اینکار به صـورتی موزیانه باعث متعجب ساختن وی شده و و جذابیت زیادی در نزدش پیدا خواهید نمود.
بگویید
ـ "بهت میگم چرا، ولی چطوره ازت بخوام یه نوشیدنی مهمونم کنی؟"
ـ "همیشه تو فکر این بودم که منصفانه نیست که هـمیشه من بـرای کـسی نوشـیـدنـی بخرم، پس ازت میخوام که اینبار شما منو مهمونم کنی و قول میدم لطفتو جبران کنم"
▪ شماره ۳
تعریفی صادقانه از او بنمایید بر همگان معلوم است که زنان دوست دارند مورد تعریف و تمجید قرار بگیرند. با این حال آنها براحتی میتوانند تخشی دهند که صادقانه از آنها تعریف میشود و یا از روی ریاکاری. گذشته از اینکه درچه شرایطی قرار دارید، همیشه باید موضوعی قابل قبول برای تعریف و تملق پیدا کنید.این میتواند بسته به زبان جسمانی او، تعریف و تمجیدی مخاطره آمیز و یا خودمانی باشد.

بگویید
ـ "جالبه که متوجه اون شدی...خیلی باهوشی"
ـ "خنده شیرین و جذابی داری"
▪ شماره ۲
سلام کنید همانطور که از آن بر می آید، از ایـن طـرز برخورد کلاسیک معمولا چشم پوشی میگردد. اغلب افراد بلافاصله جواب سلام را میدهنـد که تـصور میـکنند ادب و نزاکت اینطور ایجاب میکند. با اینحال جواب سلام می تواند در را بـرای آغـاز سـخن باز گرداند. سلام، شروع کننده ای ساده است که باعث ایجاد جرات برای گفتگو با افراد نا آشنا میشود.
بگویید "سلام!"
▪ شماره ۱
او را به لبخند زدن وادار نمایید وادار کـردن او بـه لبخند زدن بـصورت معجزه آسایی باعث شکستن یخ خواهد شد. زنان عاشـق مـردانی هستند که بتــوانند آنها بخندانند. خوش مشربی باعث جذابیت بیشتر مردان میشود.
بگویید
ـ "شرط می بندم میتونم در عرض ۵ ثانیه بخندونمت"
ـ "دوست داری یه جوک بامزه برات تعریف کنم"
● کمی یخ بشکنید
خواه سر کارتان باشید، چه مشغول بازی و یا در حال گردش، ممکن است با دختر مورد علاقه خود روبـرو شـوید. نکـتـه ایـن است که فقط باید بدانید چه کاری را و در چه زمانی انجام دهید. همیشه آرام و صادق باشید.
اگر فردی جواب رد به شـما داد، نـا امید نشده و با اعتماد بنفس بیشتر به دنبال همسر مورد علاقه خود بگردید.

احساس های نیرو بخش برای زندگی بهتر

گاهی در زندگی و تعامل‌های روزمره مان با انسان‌ها، با افرادی برخورد می‌کنیم که احساس می‌کنیم هم صحبتی و هم نشینی با آنها (حتی برای مدتی کم) به ما نیرو و انرژی و شادابی بخشیده است.
پیوستن به دایره این افراد و تبدیل شدن به انسانی نیرو بخش کار چندان مشکلی نیست. شما هم می‌توانید با رعایت نکاتی کوچک و البته مهم در زندگی، در درجه اول به خودتان و در مرحله بعد به دیگران انرژی زندگی ببخشید.
۱) عشق و محبت را احساس کنید
احساس و ابراز عشق و محبت، تقریبا با هر عاطفه منفی که مواجه شود؛ آن را از بین می‌برد. اگر کسی با شما خشمگین بود؛ از محبت خود به او کم نکنید و برای اینکه قدرت انجام چنین کاری در شما پیدا شود؛ کمی‌تمرین کنید. اگر کسی با حالت رنجش و عصبانیت نزد شما آمد و شما چند بار پاسخ او را با محبت و گرمی ‌دادید، مطمئن باشید که کم کم روحیه او هم تغییر می‌کند و از شدت عصبانیت او کاسته می‌شود.
۲) قدر شناس و سپاسگزار باشید
بیشتر عواطف نیروبخش، نتیجه قدرشناسی و سپاسگزاری هستند. اگر این دو احساس را در زندگی خود داشته باشید، زندگیتان بیشتر از همه برای خودتان پر بار و پر معنی می‌شود. ایجاد این دو احساس مثبت، تداوم زندگی است؛ همیشه قدرشناس و شکر‌گزار باشید.
۳) کنجکاوی کنید
اگر می‌خواهید در زندگی رشد و پیشرفت را تجربه کنید؛ یاد بگیرید مانند یک کودک کنجکاو باشید. کودکان می‌دانند چگونه از هر چیز تعجب کنند و به همین خاطر محبت آنها در دل ما جای می‌گیرد. اگر می‌خواهید کسالت شما رفع شود؛ کنجکاو باشید. اگر کنجکاو باشید همه گرفتاری‌‌ها کم اهمیت می‌شود و شما به خاطر کنجکاوی به مطالعه کتاب‌های جدید، دیدن فیلم‌های تلنبار شده در قفسه فیلم‌هایتان، رفتن به سفرهایی که همیشه آرزو داشته‌اید و آشنایی با آدم‌های تازه روی بیاورید. کنجکاوی را در خود تقویت کنید تا زندگی شما به صورت مطالعه‌ای بی‌پایان و لذت بخش در آید.
۴) شور و هیجان داشته باشید
شور و هیجان به هر چیزی روح می‌بخشد، شور و شوق، هر مشکلی را به فرصتی عالی تبدیل می‌کند و همچون نیروی مهار‌ناپذیری زندگی ما را با سرعتی بیش از پیش به جلو می‌راند. اگر می‌پرسید چگونه در خود شوق و هیجان ایجاد کنیم، به شما خواهیم گفت که ایجاد شور نیز مانند ایجاد محبت و گرمی ‌و سپاس و کنجکاوی است، تنها باید تصمیم بگیریم که چنین احساسی داشته باشیم! برای عملی کردن این تصمیم، از جسم خود استفاده کنید، سریع‌تر صحبت کنید، خاطرات و تصاویر ذهنی را با سرعت بیشتری در نظر مجسم سازید، بدن خود را در جهتی که می‌خواهید بروید به حرکت در آورید، تنها به نشستن و تفکر اکتفا نکنید. بی تردید اگر در مبل فرو بروید، آرام نفس بکشید و با طمانینه صحبت کنید، هرگز به هیجان در نمی‌آیید.
۵) اراده و قاطعیت را جدی بگیرید
همه خصلت‌هایی را که برشمردیم دارای ارزشند؛ اما خصلتی هست که اگر بخواهید ارزشی جاودانی در این جهان خلق کنید، باید آن را حتما داشته باشید. این احساس به شما می‌گوید که چگونه با مشکلات و ناراحتی‌‌ها مواجه شوید و یأس و سرخوردگی را برطرف کنید. اراده و تصمیم، یعنی استفاده از قدرت برق آسای تعهد و الزام. برای انجام هر کاری، از کاهش وزن گرفته تا امور شغلی و پی گیری امور مهم؛ باید قدرت اراده و تصمیم داشته باشید. تمام کردارهای شما؛ از این منبع سرچشمه می‌گیرند. همین که برای انجام کاری تصمیم قاطع بگیرید، به طور خودکار هر عملی را که برای رسیدن به هدف لازم باشد، انجام می‌دهید. اگر با تصمیم عمل کنید، خود را به هدف متعهد و ملزم می‌کنید و همه درهای دیگر را به روی خود می‌بندید. در غیر این صورت، بهره‌ای جز یأس و ناکامی‌نخواهید داشت. اگر نیروی اراده و تصمیم در اختیارتان باشد، به طور حتم می‌توانید الگوهای خودتان را در هم بشکنید و طرز فکر خود را عوض کنید. لازم نیست همیشه دیوارها را خراب کنیم، گاهی کافی است نگاهی به چپ و راست خود بیند‌ازیم تا دری را که پشت دیواری مخفی شده، پیدا کنیم. البته فراموش نکنید افراط در هر چیز مضر است، قاطعیت بی‌جا هم زیان آور است و انعطاف انسان را کم می‌کند.
۶) انعطاف‌پذیری هم لازم است
اگر تنها یک بذر در باغ خاطر خود بکارید و آن بذر ضامن موفقیت شما باشد؛ بذر انعطاف پذیری و نرمش است. این ویژگی باعث می‌شود همواره بتوانید نظرات و عقاید خود را اصلاح کنید. تمام چیزهایی که در نظر شما عواطف منفی تلقی می‌شوند، پیام‌هایی هستند که شما را به انعطاف پذیری دعوت می‌کند. انعطاف پذیری، عامل خوشبختی انسان است.
همه ما در طول زندگی خود به شرایطی بر می‌خوریم که کنترل آنها از اختیار ما خارج‌اند، در این شرایط، قابلیت انعطاف ما در مورد اصول و باورها، معنایی که به هر چیز می‌دهیم و کردارهای ما تنها ضامن موفقیت مان در درازمدت است، لازم به گفتن نیست که میزان شادمانی ما هم وابسته به همین عامل است. در هنگام توفان، درختان سخت می‌شکنند، اما شاخه‌های نرم؛ خم می‌شوند و سالم می‌مانند.
۷) اعتماد به نفس مهم است
اعتماد تزلزل‌ناپذیر به خویشتن، احساسی است که همه ما به آن نیاز داریم. اگر می‌خواهید همیشه، حتی در شرایطی که برای اولین بار با آن مواجه می‌شوید؛ به خود اعتماد داشته باشید، تنها راه داشتن ایمان است. هم‌اکنون عواطفی را که شایسته شماست در نظر آورید و به آن یقین داشته باشید. یکی از راه‌های ایجاد ایمان و اعتماد به خود، تمرین است. هنگامی‌که می‌خواهید خود را به انجام کاری وادار کنید، باید به جای ترسیدن اعتماد به نفس را در خود قوی کنید.
۸) خوشرو باشید
بین شادی درونی و لبخند ظاهری تفاوت زیادی است. خوشرویی، اعتماد به نفس شما را زیاد و زندگی را دلپذیرتر می‌کند و سبب می‌شود اطرافیان شما نیز خوشحال‌تر شوند. شادی و خوشرویی، ترس، آزردگی، خشم، ناکامی، یاس، افسردگی و احساس ناتوانی را تا حد زیادی زایل می‌کند. هر اتفاقی که در اطراف شما بیفتد و هر مشکلی که ایجاد شود، قدر مسلم اخم و کج خلقی وضع را بهتر نخواهد کرد. اگر این نکته را درک کنید، همیشه شاداب و خوشرو خواهید بود. خوشرویی به معنی «الکی خوش بودن» و نادیده گرفتن مشکلات نیست، بلکه نشانه اعتماد به نفس، تسلط بر اعصاب و هوش فوق‌العاده شماست. هنگامی‌که احساس شادی می‌کنید، بهتر می‌توانید با مشکلات برخورد کنید.
۹) تندرست باشید
اگر مراقب وضع جسمانی خود نباشید؛ مشکل می‌توانید احساس شادابی کنید. جسم خود را همیشه زنده و سالم نگه دارید و در نظر داشته باشید که جسم؛ واسطه همه عواطف روحی است. جنبش، تحرک انرژی را افزایش می‌دهد و باعث می‌شود خود را پر انرژی‌تر احساس کنید. در اثر تحرک اکسیژن بیشتری به مغز، اعصاب و سایر اندام‌های بدن می‌رسد و تندرستی را در پی دارد. به همان نسبت تندرستی هم انسان را شاداب‌تر و برای مواجهه بهتر با مشکلات زندگی آماده می‌کند.
۱۰) کمک و خیرخواهی
هیچ احساسی دلپذیرتر از این نیست که شما در هر مقامی‌که باشید، کاری کنید یا چیزی بگویید که فقط در جهت منافع و مصالح خودتان نباشد، بلکه در زندگی نزدیکان و اطرافیان شما و حتی در زندگی کسانی که اصلاً نمی‌شناسید، تاثیری مثبت داشته باشد. ما باید نه‌تنها به زندگی خود؛ بلکه به زندگی دیگران نیز توجه کنیم و از این راه احساس خیرخواهی و کمک به دیگران را در خود به وجود آوریم. اگر طوری نسبت به خود و دیگران بخشنده باشید که بدانید زندگی شما موثر و وجود شما مفید است، خود را بیشتر با دیگران مرتبط می‌یابید و احساس افتخار و اعتماد به نفس پیدا می‌کنید.

استراتژی های مهم برای داشتن شروع خوب

در این مقاله با ۱۰ استراتژی برای داشتن یک شروع خوب آشنا خواهید شد؛ استراتژی های برای ایجاد کسب و کار مهم

در زندگی هر شخص صاحب کسب وکار، یک روز ، با یک سری از ملاقاتها واحترامات تحت الفظی پرشده است .وقتی شما اولین برخورد با مشتری یا هم قطار خود را داشته باشید می خواهید که در مسیر درستی گام بردارید . انجام این عمل ، اولین برخورد وملاقاتهای پس از آن را به خوبی وآسانی میسر می سازد. قدمهای نادرست ، تلاش سختی جهت جبران احتیاج دارد. انرژی خود را برای بعد حفظ کنید واین استراتژی های آسان را جهت یک شروع موفق بکار برید .

۱) هر گاه شخصی را ملاقات می کنید، بایستید.
این مورد به شما اجازه می دهد که با شخص مخاطب در یک حد برابر قرار بگیرید. با باقی ماندن در صندلی خود ، پیغامی با مضمون اینکه " تصور نمی کنید که شخص مقابل به اندازه کافی توجیهی جهت زحمت ایستادن داشته باشد " انتقال می دهید .اگر خود را در موقعیتی می بینید که نمی توانید بایستید ، ( مانند زمانی که پشت گلدانی با شاخه های بزرگ هستید !!) عذر خواهی کنید وتوضیح دهید .برای مثال می توانید بگویید : مرا ببخشید نایستادم . برگهای این گلدان مانع دید من می شوند .
۲) لبخند بزنید .
احساسات ظاهری شما گویا تر از کلمات می باشند . به نحوی نگاه کنید که شما از ملاقات دیگران ، بدون توجه به آن چیزی که در ذهن دارید خرسند هستید . برای شخصی که زودتر از شما می ایستد ، لبخندی روی صورت بیاورید .
۳) تماس چشمی داشته باشید .
نگاه کردن به اشخاصی که شما ملاقات می کنید ، بیانگر توجه وجلب نظر شما به آنهاست . اگر نگاه شما در جای دیگری باشد ، بیان می کنید که به دنبال شخص دیگری جهت پیشبرد میل تان هستید .
۴) بی درنگ خودرامعرفی نمایید .
۵) وقتی لازم است ، شرحی شامل اینکه که هستید بیان کنید .
کافی نیست که به فرض بگویید: " سلام .من ماری جونز هستم ." اطلاعات بیشتری بدهید :"سلام من ماری جونز هستم .من برای شرکت ... فعالیت می کنم ."
۶) استوار دست بدهید .
بعنوان احترام دستخود را دراز کنید. شخصی که ابتدا دست خود را دراز می نماید احساس آسودگی واطمینان می نماید . مطمئن باشید که بخش احترامات فیزیکی شما حرفه ای است . به نحوی دست ندهید که استخوان مچ خرد شود یا خیلی شل دست ندهید . اگر در دست دادن با خانمها وآقایان دستپاچه شدید از آن صرفه نظر کنید .
۷) یاد بگیرید که چگونه یک معارفه روان داشته باشید .
در کسب وکار شما همیشه اشخاص با اهمیت کم را به اشخاص مهم معرفی می کنید . روش این کار به این ترتیب است که ابتدانام افراد مهم را ذکر کنید ، به دنبال آن با کلمات :" میل دارم معرفی کنم ..." وسپس نام افراد دیگر را ذکر کنید. مطمئن شوید که مطالبی درباره هر شخص بگویید تا دیگران بدانند چرا آنها رامعرفی می نمایید ومقداری اطلاعات خواهید داشت که با کدام شخص شروع به گفتگو نمایید .
۸) تشخیص دهید که کدام شخص مهمتر است .
مشتری یا دورنمای کسب وکار مهمتر از رئیس شماست .فقط به خشنودی رئیس خود چشم نداشته باشید .
۹) به اسامی در ملاقاتها توجه نمایید .
بسیار متعارف است که فکر کنید چه چیزی می خواهید بگویید وبه دیگران تمرکز نکنید . اگر شما تمرکزداشته باشیدوهنگامی که نامی را می شنوید ، تکرار کنید شانس بالاتری از قبل دارید .
۱۰) اسامی کوچک اشخاصی را که برای دفعه دوم می بینید با اجازه خودشان بکار برید .
همه اشخاص نمی خواهند در جلسات ابتدایی به صورت غیر رسمی نامیده شوند .بهتر است در مسیر رسمی اشتباه کنید تا اینکه دیگران را با چوب وچماق بزنید .هدف شمادر بین چند دقیقه ابتدایی ملاقات با اشخاص دیگر دادن احساس راحتی به آنها وسهولتی است که آنها بخواهند با شما کار کنند . وقتی شما برای آن برخوردهای بحرانی ابتدایی قوانین دلگرم کننده ای را رعایت کنید شما یک شروع محکم برای یک ارتباط سود بخش در دراز مدت را خواهید داشت .