مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

حقایقی که آقایان بعد از تولد نوزاد، با آن روبه رو می شوند

بعد از تولد نوزاد، آقایان با حقیقتی روبه رو می شوند که شاید پذیرفتن آن خیلی ساده نباشد؛ آن ها پدر شده اند، با مسئولیت های جدید و انتظارات تازه! برای برخی آقایان قبول این تغییر و تحول آسان است و به محض آن که فرزندشان را در آغوش می گیرند و از بیمارستان خارج می شوند، رخ می دهد. اما برای برخی دیگر چند روزی زمان لازم است. به هر حال دیر یا زود هر مردی متوجه می شود که بعد از زایمان همسرش زندگی اش تغییر کرده است و هر روز با مسائل جدید و تجربه های عجیبی مواجه خواهد شد.

نکات زیر شامل 10 تجربه پدرانه است که بشکلی عجیب و غریب ممکن است رخ دهد :

1. احساسات متضاد
پدر در اولین ماه های بعد از تولد نوزادش با احساساتی متناقض مواجه می شود. از یک سو احساس قدرت و غرور می کند که توانسته به موجودی شبیه خود جان دهد و از سوی دیگر احساس ضعف می کند چون نمی تواند متوجه نیازهای نوزادش شود و آن ها را برطرف کند.

2. آموختن شیوه جدیدی از دوست داشتن
عشقی که پدر به فرزند دارد با عشقی که به همسر یا مادر و پدر یا سایر اطرافیان دارد کاملا متفاوت و غیرقابل مقایسه است.

3. احساسات مبهم
یک روز پیش می آید که مردی به فرزندش نگاه کند و با خود بگوید: دوستش دارم؟ درواقع روزی می آید که خلاء جایگزین تمام احساسات می شود و مرد ترجیح می دهد زندگی کنونی را برای همیشه فراموش کند و زندگی جدیدی را آغاز کند. معمولا بعد از این حس احساس گناه و عذاب وجدان به دلیل چنین تصمیمی به سراغ آقایان می آید و با خود فکر می کنند آیا این عادلانه است که فرزندشان را ۱۰۰ درصد دوست ندارند؟ آیا پدر خوبی هستند؟ احساسات مبهم از جمله احساسات کاملا طبیعی است که چند بار به سراغ پدرها می آید تا آنجا که به آن عادت می کنند.

4. افسردگی
بسیاری از افراد فکر می کنند افسردگی بعد از زایمان مخصوص خانم هاست اما برخی مرد ها هم بعد از تولد فرزندشان دچار افسردگی می شوند. این افسردگی برخلاف آنچه در مادران رخ می دهد به دلیل تاثیر هورمون ها نیست بلکه به دلیل مواجه شدن با حقیقت است. تا قبل از تولد فرزند تمام توجه زن به همسرش بوده اما بعد از تولد نه تنها توجه همسر از مرد برمی گردد بلکه نیازهای جدید مثل خرج های اضافه، اختلالات خواب و... همگی زمینه ساز افسردگی می شوند.

5. ترس
اولین ماه های تولد ماه هایی پر از دلهره برای مردان است. دلهره ناشی از اینکه نتوانند نیازهای فرزندشان را برطرف و نقش خود به عنوان پدر را ایفا کنند. این ترس و ترس هایی مانند آن بخشی از تغییر نقش مردان از همسر به پدر است. بخشی از این ترس ها در سال اول تولد و بخشی دیگر به مرور از بین می روند اما به هر حال کم و بیش تمام پدرها با این دلهره ها دست و پنجه نرم می کنند.

6. تغییر نوع ارتباط با همسر
قبل از تولد فرزند رابطه زن و شوهر با هم قوی تر است اما بعد از تولد، نقطه تمرکز هر دو زوج فرزندشان می شود. زن و شوهر دیگر فرصت کافی برای حرف زدن در مورد علایق شان ندارند و نقش پدر و مادری شان پررنگ تر می شود. روان شناسان توصیه می کنند حتی بعد از بچه دارشدن چند دقیقه ای در روز را به خود اختصاص داده و با همسرتان وقت بگذرانید.

7. سرکوب انتظارات
در ۶ یا ۸ هفته نخست تولد انتظارات مردان به عنوان یک پدر سرکوب می شود. نوزاد آن ها نه لبخند می زند، نه می خندد و نه نسبت به بازی و علاقه آن ها عکس العمل نشان می دهد. او فقط گریه کردن را آموخته است. این موضوع باعث می شود مرد ها اشتیاق خود را از دست بدهند. البته باید کمی صبور باشند و منتظر بمانند.

8. مواجهه با شکل جدیدی از دوست داشته شدن
به مرور فرزند یاد می گیرد که پدر را دوست داشته باشد و این حس دوست داشته شدن برای پدر جذاب است. اولین صداکردن نام پدر، گرفتن دست او یا خوابیدن روی سر شانه اش حسی است که بیشتر مردان را متعجب می کند.

9. آموختن برنامه ریزی و صبر
شاید تا قبل از بچه دارشدن، بیرون رفتن برای یک مرد کار ساده ای باشد. او سویچ اتومبیلش را برمی دارد و ماشین را روشن می کند، به مرکز خرید می رود و برمی گردد اما انجام این کار با یک فرزند کار ساده ای نیست. پدرها به مرور یاد می گیرند که چطور برای بیرون رفتن با فرزندشان برنامه ریزی کنند و صبور باشند و چگونه با نیازهای آن ها در خارج از خانه کنار بیایند.

10. صحبت در مورد مسائل جدید و غیرمعمول



مردها بعد از پدرشدن از مسائلی با اطرافیان شان حرف می زنند که شاید غیرمعمول باشد. اصطلاحاتی که کودک شان موقع حرف زدن از آن استفاده می کند یا اطلاعاتی در رابطه با بیماری های کودکان یا توانایی های آن ها از جمله مسائلی می شود که دوست دارند در جمع های خانوادگی از آن بگویند.

وقتی والدینتان دچار بیماریهای روانپزشکی هستند

زندگی در هر خانواده‌ای در بعضی مواقع ممکن است چالش انگیز باشد، اما در خانواده‌هایی که یکی از یا هر دو والدین دچار بیماری هستند مشکلات و چالش‌های ویژه‌ای وجود دارد. کودکان در چنین خانواده‌هایی با بی‌ثباتی و پیش‌بینی ناپذیری مواجه هستند. اغلب در مورد نقشهای خانوادگی سردرگمی وجود دارد و کودکان بخش زیادی از مسئولیت‌های والدین از قبیل مراقبت از خواهر یا برادر کوچکتر و انجام تکالیف خانگی را به عهده می‌گیرند . آنها حتی ممکن است مسئولیت مراقبت و ارضای نیازهای عاطفی و جسمانی والدین شان را نیز به عهده داشته باشند.
در این شرایط کودکان اغلب از مراقبت والدین و برآوردن نیازهایشان محروم هستند‌. اغلب آنها از صحبت در مورد وضعیت‌شان با دیگران با دیگران دچار شرم می‌شوند ودر نهایت از بستگان و دوستانی که می‌توانستند برای آنها حمایت کننده باشد‌‌، دوری می‌جویند. این بچه‌ها که از بیان نیازهایشان حتی به خودشان ناتوان هستند، بطور مکرر احساس انزوا و تنهایی می‌کنند . فرزندان والدین بیمار ممکن است مشکلات اضافی نیز به مانند والدین شان داشته باشند. از قبیل موارد زیر:
مشکلات ارتباطی :
- اشکال در آغاز ارتباط و تجربة احساس تنهایی
- اشکال در روابط عاشقانه
- اشکال در حفظ دوستان
- اشکال در اعتماد به خود و دیگران
- اشکال در متعادل کردن روابط صمیمی ( وابستگی افراطی یا اجتناب افراطی )
- اشکال در ایجاد تعادل بین مراقبت از خود و مراقبت از دیگران
مشکلات عاطفی:
- احساس گناه، رنجش
- شرم و خجالت
- افسردگی
- ترس از به ارث بردن بیماری روانی والد
- ترس از رو شدن اسرار توسط دوستان
- ناتوانی در ابراز سازنده خشم، انفجار خشم یا سرکوب خشم
- سردرگمی در مورد هویت خویش
- نگرش منفی به خود
- ناتوانی در مواجهه با زندگی مگر بصورت نامنظم و بحرانی
- مسئولیت افراطی یا بی‌مسئولیتی در بسیاری از مسائل زندگی از قبیل تعهدات، هزینه،روابط و غیره.
- افکار‌، نگرشها و رفتارهای خود تخریب‌گر از قبیل " من کسی نیستم، من ارزشی ندارم، تلاش بی فایده است…."
- نگرشهای خود تخریب‌گرانه در مورد یکسان دانستن موفقیت با احساس ارزشمندی، از قبیل " من فقط زمانی ارزشمندم که چیزی را به بهترین وجه انجام داده باشم و در مدرسه، شغل یا روابطم بهترین باشم. اما اگر شکست خوردم ارزشی نخواهم داشت و این وحشتناک است."
اگر شما بعضی از این مشکلات را دارید، مطمئن باشید که تنها نیستید. بازشناسی این امر که این احساساست و رفتارهای مشکل‌زا به شما در مقابله با سالهای آسیب‌زای کودکی کمک خواهند کرد، برایتان مفید است. بازشناسی این موضوع که آنها انتخابهای زندگی شما به عنوان یک بزرگسال را محدود کرده‌اند، نقطه شروعی برای کاوش شیوه‌های پاداش دهنده و کارکردی روابط است.

چطور می توانید به خودتان کمک کنید:
1- این موضوع که شما یک والد دچار بیماری روانی دارید را به رسمیت بشناسید و از تاثیرات آن بر خودتان آگاه باشید.
ـ احساسهای غیر قابل قبول قبلی از قبیل خشم، شرم، گناه و غیره را بشناسید.
ـ حالت سوگ ناشی از عدم دریافت حمایت والدین را تجربه کنید.
ـ به خاطر داشته باشید که شما مسئول ایجاد مشکلات والدتان و یا تثبیت وضعیت او نیستید.
2- راههایی جدید برای مراقبت از خود ایجاد کنید .
ـ نیازهای قانونی خود را شناخته و از آنها محافظت کنید.
ـ فشارزاهای زندگی خود را بشناسید و راههای اداره کردن آن را یاد بگیرید.
ـ افکار مثبت را جایگزین افکار منفی کنید. از قبیل: من آدم ارزشمندی هستم و این حقیقتت ربطی به موفقیت‌ها و ناکامی‌های من ندارد. زندگی من بالا و پایین دارد اما ارزش من تغییر نمی‌کند.
3- شیو ه‌هایی جدید برای ارتباط با دیگران ایجاد کنید.
ـ الگوهای ارتباطی قدیم و ناسالم خانوادگی را بشناسید و روشهایی جدید در ارتباط با والدین و سایر اعضای خانواده را تمرین کنید.
ـ مشکلات ارتباطی موجود خود را بشناسید و شیوه‌های جدید ایجاد رابطه با دیگران را یاد بگیرید.
ـ ثبات خود در روابط را ارزیابی کرده و از آن لذت ببرید. توجه کنید که روابط با بحران یا وابستگی مشخص نمی‌شود.
در مورد بیماری والدین تان به خود آموزش دهید
این موضوع در فهم اینکه والدینتان با چه مشکلاتی مواجه هستند وچه چیزی باعث آن مشکلات شده است ، به شما کمک خواهد کرد. این امرهمچنین به شما در تسکین احساساتی از قبیل گناه، ‌رنجش، ‌شرم و خجالت کمک خواهد کرد.
با یک متخصص بهداشت روانی مشورت کنید
یک مشاور به شما کمک می کند تا بفهمید که بیماری والدتان چه تاثیری بر زندگی شما دارد. همچنین مشاور به شما در یادگیری روشهای سالم ارتباط با دیگران و برآوردن نیازهایتان کمک می کند.
با یک گروه حمایتی ارتباط برقرار کنید
یک گروه حمایتی که با وضعیت ویژه شما هماهنگ باشد به کاهش احساس تنهایی‌تان کمک می‌کند. بویژه زمانی جستجوی چنین حمایتی مفیدتر است که اعضای خانواده مشکل را قبول نداشته و یا در بازشناسی آن اکراه دارند.

اسرار مـــردان موفق در تعامل با خانواده





کسب این موفقیت‌ها که در سایه روابط سالم زوج‌ها حاصل می‌شود در آغاز به شکل یک آرزو بود، اما کسانی که به جای غبطه خوردن برای رسیدن به این آرزو تلاش کردند توانستند با پشت سر گذاشتن همه موانع زندگی موفقی داشته باشند. اما راز رسیدن به این موفقیت در روابط کلامی، عاطفی و معرفتی زوج‌ها با یکدیگر است.
مردان به عنوان مسئول یک زندگی نقش مهمی در ایفای این روابط سالم دارند اما متأسفانه تفکری که مردان را فقط نان آور خانواده و آدم‌هایی که فقط باید به کار فکر کنند، می‌داند، موجب شد تا بسیاری از مردان در برقراری این ارتباط، با مشکل مواجه شوند.
بیشتر زنان از همسرشان شکایت دارند که مرد‌ها خانه را همانند خوابگاه و رستوران فرض می‌کنند و فقط برای خوردن و خوابیدن به خانه می‌آیند و در خانه از روابط کلامی و عاطفی و معرفتی خبری نیست. این درحالی است که خانواده محل کسب آموزش و ابراز محبت است. دکتر محسن لواسانی، مشاور خانواده و مدرس دانشگاه با بیان این‌که این نگرش از دوران کودکی در مردان شکل می‌گیرد، گفت: فرهنگ ورفتار اجتماعی در شخصیت آدمی بسیار تأثیر‌گذار است. متأسفانه از کودکی به مردان‌ می‌آموزند که نباید ابراز محبت و احساس و عشق کنند. اگر پسر بچه‌ای گریه کند نه فقط پدر حتی مادر به او می‌گوید: (مگر دختری که گریه می‌کنی) بنابراین با این رفتار او را از ابراز احساساتش منع می‌کنند. این نوع برخورد تربیتی موجب می‌شود در بزرگسالی و بعد از ازدواج در ابراز احساسات و عواطف ناتوان و روابط مردان با همسرشان سرد ، خشک و بی‌روح شود.

وی افزود: خداوند در سوره رم آیه 21 می‌فرماید: (ما شما را آفریدیم تا با هم ازدواج و با ازدواج به آرامش و مودت و رحمت برسید) آدمی در خوردن و خوابیدن با حیوانات مشترک است آنچه ما را از حیوانات متمایز می‌کند عشق و اندیشه است و خانه محلی برای معرفت اندوزی و ابراز عشق و علاقه به همسر و فرزندان است این درحالی‌است که مردان گاهی با طرح مسائل گرانی و مشکلات اقتصادی سردی خود را با همسرشان توجیه می‌کنند و خنده و شادی را منع می‌کنند و تلخی و تنش را مجاز می‌شمارند.

این مدرس دانشگاه با تاکید بر این‌که باید بپذیریم اگر احساسات پاک علاقه به خانه و خانواده و همسر نباشد هیچ گاه ثروت و قدرت نمی‌تواند مشکلات زناشویی را کاهش دهد، گفت: مردان موفق کسانی هستند که توانایی مدیریت در روابط خانواده را داشته باشد. گاهی مردان تصور می‌کنند چون در بیرون از خانه و در کسب وکار درآمد بیشتری پیدا می‌کنند پس یک همسر ایده‌آل هستند در حالی که کارکرد مغز زنان به گونه‌ای است که هر محبت و هر نوع رفتار محبت‌آمیز هر چند کوچک را به حساب می‌آورند. پس مردان باید بدانند که حتماً نباید یک هدیه گران قیمت و یک وسیله پر زرق و برق برای همسرشان تهیه کنند.

گاهی یک جمله تحسین‌کننده می‌تواند تأثیر بسیار زیادی داشته باشد پس نتیجه می‌گیریم مرد موفق کسی است که پیش از هر عملکردی در تعامل و رفتار با همسر و فرزندانش موفق باشد.
نویسنده کتاب روانشناسی عشق افزود: زنان نیز باید بدانند اگر به همسرشان نشان دهند که او را درک می‌کنند، او نیز ارزش و احترام بیشتری برای احساسات شما قائل می‌شود.پس بکوشید مانند یک فرد فعال به سخنانش گوش کنید و گاهی حرف‌هایش را تایید و تکرار کنید.میگناir این یک روش ارتباطی است که روانشناسان و مشاوران خانواده به زوج‌ها می‌آموزند. این روش به زن و شوهر کمک می‌کند تا به‌طور موثرتری به احساسات یکدیگر گوش دهند.

به یاد داشته باشیم اگر می‌خواهیم با همسرمان رابطه مطلوبی داشته باشیم باید خود را تغییر دهیم تا روند اوضاع تغییر یابد.اگر برای بهبود روابط‌مان بخواهیم همسر یا شرایط زندگی خود را تغییر دهیم رابطه ما به معضلی فرساینده تبدیل خواهد شد که هر دو نفر را خسته و پیر می‌کند.

نشانه های یک خانواده خوشبخت



وَ مِن ءَاَیتِهِ أَن خَلَقَ لَکُم مِّن أَنفُسِکُم أَزوَجَاَ لّـِتـَسکُنُوا إِلَیهَا وَ جَعَلَ بَینَکُم مَّوَدَّةَ وَ رَحمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَأَیتٍِِِِ لِّقَومٍ َیتَفَکَّرُونَ


و از نشانه‌های او (خدا) این است که از [نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدان‌ها آرام گیرید، و میانتان دوستی و رحمت نهاد. آری، در این (نعمت) برای مردمی که می‌اندیشند، قطعاً نشانه‌هایی است. (سورة روم، آیه ۲۱)


طبیعی‌ترین شکل خانواده، این است که هیچ عاملی جز مرگ نتواند پیوند زناشویی را بگسلد و میان زن و شوهر جدایی بیافکند. کوشش مصلحان جامعه - مخصوصاً پیامبران خدا - این بوده است که نظام خانواده، یک نظام مستحکم و پایدار باشد و هیچ عاملی نتواند این کانون سعادت را متلاشی گرداند. به هر حال، خانوادة خوشبخت نشانه‌هایی دارد که در اینجا به چند نمونة آن اشاره می‌شود. امید است که خانوادة شما نیز برخوردار از این نشانه‌ها باشد.

۱. در بین اعضای خانواده جملة "به من چه!" یا "به تو چه!" ردوبدل نمی‌شود، چرا که اعضاء به گفتگو و مشورت منطقی اعتقاد دارند و احساس مسئولیت می‌کنند.
۲. افراد به یکدیگر اعتماد دارند و از این اعتماد سوءاستفاده نمی‌کنند و اعتماد را یکی از پایدارترین ویژگی ازدواج مؤفق و خانواده مؤفق می‌دانند.
۳. تا جایی که امکان دارد با هم هستند و در مهمانی‌ها یا کارهای مربوط به خانواده تنها نمی‌روند. هم‌دلی، هم‌کاری، هم‌فکری، هماهنگی را بقای خانوادة خوشبخت می‌دانند.
۴. با هم اتحاد دارند و در مسائل مختلف، با گفتگو و مشورت به تفاهم می‌رسند و سعی می‌کنند اگر سوء تفاهم به وجود آمد، آن را در درون خود بدون این که کسی در خارج از خانواده بفهمد حل کنند.
۵. به سلیقه‌ها و عقاید یکدیگر آگاه بوده و به آن احترام گذاشته و عمل می‌کنند.
۶. نسبت به هم شرم مسموم ندارند. یعنی خواسته‌های طبیعی خودشان را بدون نگرانی یا خشونت ابراز می‌کنند.
۷. به حریم یکدیگر احترام گذاشته و از حدود مشخص شدة خود فراتر نمی‌روند.
۸. نگران سلامت روانی و جسمانی یکدیگر بوده و از هم مراقبت می‌کنند. اگر چنان‌چه مشکلی به‌وجود آید، سعی وافر در حلّ مشکل را دارند.
۹. در بیشتر اوقات لحظات خوشی را که با یکدیگر بوده‌اند مرور می‌کنند؛ دنبال خاطرات تلخ نیستند، دوست دارند همیشه در خوشی، شادی و نشاط زندگی کنند.
۱۰. برای فامیل‌ها و همسایه‌های خود اهمیت قائل‌اند و پذیرای فامیل یکدیگر هستند.
۱۱. از امور مالی یکدیگر خبر دارند و چیزی را از یکدیگر پنهان نمی‌کنند. صرفه‌جویی و پس‌انداز کردن جزء برنامه‌های اقتصادی خانواده‌های خوشبخت است.
۱۲. برای رشد یکدیگر تلاش کرده و زمینة پیشرفت خانواده را فراهم می‌کنند.
۱۳. افراد به هم افقی نگاه می‌کنند، نه عمودی. یعنی هیچ‌کس خود را برتر از دیگری و در مقام قدرت نمی‌بیند. دیکتاتوری، زور و قدرت‌طلبی حاکم نیست.
۱۴. همة اعضاء احساس برنده بودن، مؤفق بودن، امید داشتن می‌کنند و خودشان را در زندگی برنده می‌دانند.
۱۵. در کنار هم احساس امنیت و آرامش می‌کنند. نه ترس و اضطراب یا تنش و درگیری.
۱۶. علاقه، عشق، محبت، صفا و یکدلی خود را هم در رفتار و هم در گفتار به یکدیگر ابراز می‌کنند.
۱۷. از یکدیگر انتظار بیجا و توقع نامناسب ندارند.
۱۸. اگر مشکلی پیش بیاید به راه‌حل فکر می‌کنند و به دنبال مقصر و گناهکار نمی‌گردند. دست به علّت‌یابی و ریشه‌یابی آن مشکل می‌زنند و راه‌حلّ منطقی ارائه می‌دهند.
۱۹. هر یک از طرفین پیوسته به فکر خوشحال نمودن و راضی نگه داشتن یکدیگر هستند.
۲۰. زن و شوهر به خاطر همدیگر زندگی می‌کنند: اوّل خود، بعد دیگران. زندگی آنها به خاطر بچه‌ها یا ترس از طلاق و حرف مردم نیست.
۲۱. زن و مرد می‌توانند هر روز به دنیای اختصاصی یکدیگر نزدیک‌تر شوند، کار به مسائل خصوصی و زندگی دیگران ندارند.
۲۲. با درخواست‌های یکدیگر برخوردهای مثبت و منطقی دارند.
۲۳. زن و مرد در کنار یکدیگر هستند، نه رودررو و رقیب یکدیگر. رفیق هم هستند و واکنش منفی از خود نشان نمی‌دهند.

۲۴. خانواده‌های خوشبخت تلاش دارند که بچه‌های خوب و خوشبختی نیز به جامعه تحویل دهند.
به امید آن‌که همة خانواده‌ها طعم شیرین خوشبختی در کنار یکدیگر را بچشند...

واکنش متفاوت زنان و مردان به اســترس



خانم‌ها دوست دارند در این شرایط با کسی حرف بزنند و حالت‌های عاطفی‌شان را نشان دهند و داستان را برای کسی تعریف کنند. در حالی‌که مردها سعی می‌کنند با آرامش و در خلوت خود، تنش را برطرف کنند و برای رفع آن بیشتر عمل می‌کنند تا اینکه حرف بزنند.

● پاسخ متفاوت زنان و مردان به استرس
<کنترل استرس به جنسیت آدم‌ها بستگی دارد و در زن و مرد کاملا متفاوت است.> این نظر متخصصان علم روان‌شناسی است. آنها مدارک و شواهدی برای این مسئله عنوان می‌کنند که دانستن آنها خالی از لطف نیست.
خانمی که به تازگی ازدواج کرده و معلم کلاس اول است و هر روز مجبور است کلاسی پراز بچه‌های ۶ تا ۷ ساله را کنترل کند، توصیف جالبی از استرس دارد. او می‌گوید: <وقتی خسته و کوفته به منزل می‌رسم و با کوهی از کارها در خانه روبه‌رو می‌شوم، دلم می‌خواهد گریه کنم و سر به بیابان بگذارم. بعد شروع می‌کنم به حرف زدن و حرف زدن! آنقدر حرف می‌زنم و غرغر می‌کنم تا بالاخره بعد از نیم ساعت احساس راحتی به من دست می‌دهد. بله من فقط با حرف زدن بهتر می‌شوم.> در عوض آقایی که پدر یک دختر ۵ ساله است و همسرش هم مجددا باردار شده وقتی با کلی کار و گرفتاری با دخترش سروکله می‌زند، در آخر می‌گوید: <من اصلا در مورد این همه گرفتاری حرفی نمی‌زنم. بهتر است بگذاریم زمان بگذرد و همه چیز خودش به وضع عادی برگردد.>
● کار، کار هورمون‌هاست
یکی از مهم‌ترین دلایل تفاوت پاسخ زن و مرد نسبت به استرس، وجود هورمون‌هاست. سه هورمون کورتیزول، اپی‌نفرین و اکسی‌توسین در این مورد نقش اساسی دارند. وقتی فردی با استرس روبه‌رو می‌شود، دو هورمون کورتیزول و اپی‌نفرین با هم باعث افزایش فشار خون و سطح قند خون می‌شوند. در ابتدا متخصصان به این نتیجه رسیدند که مقدار ترشح هورمون کورتیزول در شرایط استرس‌زا در خانم‌ها بیشتر است و شاید به این دلیل است که خانم‌ها در این حالت عاطفی‌تر و حساس‌تر برخورد می‌کنند اما در ادامه متوجه شدند مقدار ترشح این هورمون در زن و مرد یکسان است و اصل تفاوت در هورمون اکسی توسین است.
در خانم‌ها با افزایش ترشح کورتیزول و اپی‌نفرین در شرایط استرس‌زا، اکسی توسین هم وارد صحنه می‌شود. این هورمون از مغز ترشح شده و تولید دو هورمون قبلی را سرکوب می‌کند تا فرد از نظر عاطفی وضعیت آرامتری پیدا کند. مقدار ترشح این هورمون در مردها بسیار کم است و این مسئله در پاسخآنها به استرس تاثیر می‌گذارد.
● استرس و زنان سیاستمدار
یک نظریه جالب به‌نام جنگ و گریز وجود دارد که می‌گوید آدم‌ها وقتی دچار استرس می‌شوند یا می‌ایستند و مبارزه می‌کنند و یا باروبنه را جمع کرده و فرار را بر قرار ترجیح می‌دهند. در یک مطالعه روان‌شناختی مشخص شده خانم‌ها از این دو روش استفاده نمی‌کنند و به‌جای آن راه سازش و دوستی را انتخاب می‌کنند، یعنی سعی می‌کنند آدم‌های دورو اطراف را نگه دارند و به وسیله ارتباط با دیگران مشکل را حل کنند. در سازش، فرد سعی می‌کند با تطبیق خودش با محیط، امنیت ایجاد کرده و استرس را کم‌رنگ‌تر کند و در دوستی، فرد شبکه اجتماعی را خلق کرده و آن‌را حفظ می‌کند تا در چنین شرایطی از او حمایت کند. در مطالعه‌ای که ذکر شد علت انتخاب این راهکار‌ در زنان وجود هورمون‌های جنسی زنانه واکسی‌توسین ذکر شده است. در حالی‌که مردها از همان نظریه اول استفاده می‌کنند.
● تقاضا در مقابل انرژی
اعتمادبه‌نفس آقایان در سایه کفایت و کارآیی آنها بدست می‌آید در حالی‌که این موضوع در خانم‌ها به ارتباطات بستگی دارد، در نتیجه اگر از آدم‌ها تقاضای زیاد از حد داشته باشیم، نحوه پاسخ آقایان و خانم‌ها به این موضوع متفاوت است. خانم‌ها بیشتر مایلند از خیر نیازهای خود به نفع دیگران بگذرند و خود را در ارتباطات مختلف قربانی کنند. در حالی‌که آقایان در چالش‌ها و رقابت‌ها شرکت می‌کنند و نیازشان را به سادگی فراموش نمی‌کنند. در اصل در تقاضای کار و فعالیت زیاد،‌ این آقایان هستند که پرانرژی به رقابت می‌پردازند تا با رسیدن به هدفشان، خود و سایرین را خوشحال کنند. اما خانم‌ها سعی دارند با تلاش خود رضایت دیگران را جلب کرده و انرژی زیادی برای رفع نیاز دیگران صرف می‌کنند.
● من حرف می‌زنم، تو عمل کن
خانم‌ها دوست دارند در این شرایط با کسی حرف بزنند و حالت‌های عاطفی‌شان را نشان دهند و داستان را برای کسی تعریف کنند. در حالی‌که مردها سعی می‌کنند با آرامش و در خلوت خود، تنش را برطرف کنند و برای رفع آن بیشتر عمل می‌کنند تا اینکه حرف بزنند.
● توصیه‌های زنانه
‌‌ یک سیستم حمایتی قوی از روابط اجتماعی داشته باشید که مثل جعبه کمک‌های اولیه در شرایط استرس به دادتان برسد.
مطمئن شوید که سیستم حمایتی شما به‌دردتان می‌خورد. اگر این سیستم از بستگان یا دوستانتان یا همکارانتان تشکیل شده فرقی ندارد بلکه مهم این است که آنها بتوانند در شرایط پرتنش به شما کمک کنند. این آدم‌ها نباید خودشان در این شرایط وحشت‌زده شوند،‌ افسرده باشند و یا با بدبینی اوضاع را بدتر کنند.
دوستی داشته باشید که رازدار شما باشد. این فرد باید به شما احترام گذاشته و شنونده خوبی باشد.
ماجرا را حتما تعریف کنید. اگر حس می‌کنید اینکار حالتان را بهتر می‌کند ، حتما آن‌را انجام دهید اما در انتخاب شنونده دقت کنید. او باید خیر‌خواه شما بوده، قصد اذیت و آزار نداشته باشد و با وسواس فکری اوضاع را بدتر نکند.
وقتی استرس دارید از گفتن کلمه <نه> نترسید. خیلی از خانم‌ها تمام وجودشان را وقف خانواده و اطرافیان می‌کنند و خودشان را نادیده می‌گیرند. بهتر است همیشه خودتان را در نظر داشته باشید و سعی نکنید با انجام وظایف سنگین به خودتان استرس وارد کنید.
به مسائل ساده زندگی <آری> بگویید. سعی کنید با تجدید قوا خودتان را برای فراز و نشیب زندگی آماده کنید. ورزش،‌ پیاده‌روی، موسیقی، مطالعه و... از راهکارهای ساده‌ای هستند که در مقابله با تنش به شما کمک می‌کنند.
● توصیه‌های مردانه
ورزش کنید. معمولا بیشتر مردها با اینکار از شر فشار و تنش راحت می‌شوند.
دوستان را فراموش نکنید. ورزش‌های گروهی، صرف ناهار با یک دوست و ... به رفع استرس کمک می‌کند.
خلوتتان را بهم نزنید. چون شما در تنهایی برای رفع استرس فکر می‌کنید، بهتر است این خلوت را بهم نزنید.
شما هم به جعبه کمک‌های اولیه احتیاج دارید. فکر نکنید فقط خانم‌ها باید سیستم حمایتی داشته باشند. شما هم برای اینکار اقدام کنید. باید بدانید چه مسائلی در کنترل شماست و چه مسائلی از کنترل‌تان خارج است. در شرایط استرس یکی از این دو مورد مطرح است: موضوع طوری است که نمی‌توانید از آن فرار کنید و یا در مورد آن کاری انجام دهید یا موضوع طوری است که قادرید با یک راهکار مناسب شرایط را بر وفق مرادتان کنید. در این مورد به توان، مهارت‌ها و زمان بیشتر توجه کنید.
موسیقی، درمان خوبی است. یک موسیقی مورد علاقه، آرامش خاصی در شما ایجاد می‌کند.
مشغولیت تازه‌ای پیدا کنید. زندگی خیلی از آدم‌ها یکنواخت شده است. بهتر است هر چند وقت یکبار سرگرمی تازه‌ای را انتخاب کنید. مواظب خودتان باشید. وجود شما باید همیشه در اولویت باشد. فردی که برای سلامت روح و جسم خود سرمایه‌گذاری نمی‌کند، سقوط او به دره پرماجرای استرس حتمی است.‌