سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
سونیــا و همـسرش طـی 10 ســالی کــه از ازدواجشان می گذرد
مسائل بسیاری را با هم سهیم شده اند : تـغییرشغل ، ساختن خانه ، بیماری
مادرش ، بزرگ کردن دخترشان ، و...اما اخیراً مسئله ای پیش آمد که سونیا
حاضر به سهیم کـردن شـوهرش در آن نشده است.
ایمیل شوهرش از کـار افتاده بود و می خواست که از ایمیل او استفاده کند.
بعد از اینکه شوهرش وارد سیستم شد ، از او رمز عبور ایمیلش را خـواست امـا
سونیا گفت کـه بـاید خودش آن را وارد کند. شوهرش فکر میکرد که شوخی می
کند و دوباره تقاضایش را مطرح کرد. امـا سونیا لام تـا کام حرف نزد. و
وقتی مـی خواست رمـز عبور را وارد کند شوهرش را مـجبور کـرد جای دیگری را
نگاه کند.
سونیا درمورد احساس شوهرش در آن لحظه میگوید ، " او گیج و بسیار عصبانی
بود. من برایش توضیح دادم که چیزی در ایمیلم وجود ندارد که باعث ناراحتی
او شود اما فکر هم نمی کنم که چون متاهل هستم باید خصوصی ترین مسائلم را
هم با او درمیان بگذارم."
دو نفر یکی میشوند...من به ما تبدیل می شود و دو طرف همه چیزشان را با هم
شریک می شوند. این یک ایده آل در ازدواج رمانتیک است. اما بعد از حرف زدن
با زنانی مثل سونیا حیرت می کنم : آیا این کار واقع بینانه است ؟ آیا حتی
برای ما خوشایند است ؟
یک روانشناس
، می گوید ، " توازن و تعادل بین جدایی و پیوستگی یکی از مهمترین مسائل
در ازدواج است. همه ی زوج ها تلاش می کنند راهکاری را پیش گیرند که هر دو
طرف با آن راحت باشند. گاهی اوقات یک زوج دوست دارد در رابطه پیوستگی
بیشتری داشته باشد ، درحالیکه زوج دیگر ممکن است جدایی بیشتر طلب کند."
اکثر دوستانم در عقیده ی خود راسخند که زن و شوهر باید در همه چیز باهم
شریک باشند. اما وقتی کمی فکر میکنند ، می بینند که خیلی وقت ها بعضی
مسائل را از همسرشان پنهان می کنند ـ مثل کیفیت رابطه ی جنسیشان با یکدیگر
یا چیزهایی درمورد خانواده ی همسرشان. یکی از همسایگانم روزی به من گفت ،
" من همه چیز را به شوهرم می گویم." اما کمی از گفتن این ادعا نگذشته بود
که حرفش را پس گرفت ، " نمی دانم ، شاید همه چیز نه..." لحظه ای صبر کرد و
بعد گفته اش را اینطور تکمیل کرد ، " باشه باشه قبول می کنم ، همه چیز را
نمی گویم ، فقط چیزهایی را که فکر میکنم لازم است بداند با او درمیان می
گذارم."
کمی جدایی اما
متخصصین چندان هم از این مسئله تعجب نمی کنند ، آنها معتقدند که جمله ی "
هیچ رازی بین ما نیست" بیشتر شعار و خیالبافی است تا واقعیت. ترنس رآل روانشناس
اعتقاد دارد ، " هیچ زوجی همه چیز را باهم درمیان نمی گذارند ، و نباید
هم بگذارند. هر انسانی نیاز به مرز و محدوده دارد و در یک ازدواج دو طرف
باید اینقدر انعطاف پذیر باشند که اجازه دهند طرف مقابلشان مرز و محدوده
ای برای خود تعیین کند. کلید آن تعادل است : اگر این مرزها خیلی ثابت و
محکم باشند ، احتمال بسیاری وجود دارد که دوطرف از هم دور شده و جدا شوند.
و اگر هم هیچ مرز و حدودی برای خود تعیین نکنید ، دوطرف بیش از حد با هم
قاطی خواهند شد که به این هم رابطه ی سالم نمی توان اطلاق کرد."
به عبارت دیگر ، ترکیب شدن دو طرف در ازدواج کمی حالت مجازی دارد نه
واقعی. زن و شوهر همیشه افرادی جدا از هم خواهند بود ، و درون هر فردی
فضایی است که نیاز به حفاظت دارد ـ یعنی شما این حق را ندارید که ایمیل ها
، کمدها ، یا حتی کیف همدیگر را بدون اجازه ی طرفتان چک کنید. درواقع ،
همه ی کارشناسانی که مسئله ی بین سونیا و همسرش را مطالعه کردند ، اتفاق
نظر داشتند که سونیا کاملاً حق داشته که بخواهد رمز عبور ایمیل خود را از
همسرش پنهان کند.
اما شناخت از نیاز به داشتن حریم درونی در دنیای واقعی چگونه شکل می گیرد ؟
در بهترین ازدواج ها ، زوجین به هم اجازه می دهند که از حد خود فراتر
بروند ، و به طور ضمنی به هم اعتماد می کنند که هر چه را که باید به
همدیگر بگویند. این مسئله به ویژه در مورد مسائل مالی بسیار اتفاق می افتد
ـ همانطور که در اکثر مواردی که از خانم ها سؤال می کنم که چه چیز را از
همسرانشان پنهان می کنند ، به همن نکته اشاره میکنند.
ترتیبات مالی معمولاً در روابطی که بازجویی های هر روزه از دخل و خرج
طرفین انجام نمی شود ، معمولاً بهتر صورت می گیرد. زوجی را می شناختم که
بین خود قرار گذاشته بودند که درمورد خرج های بالای 200 هزار تومان با هم
مشورت کنند ، و تا زیر این قیمت خودشان مختار بودند. وقتی یکی از طرفین در
ازدواج عادت داشته باشد تا یک ریال خرج و مخارج طرف مقابل را هم حساب کند
، تمایل به پنهان کردن خرج ها در طرف مقابلش بیشتر خواهد شد ـ مشکلی که
ریشه و بنیاد آن از بی اعتمادی نشات می گیرد.
بله ، مسئله ی حریم شخصی نیز در ازدواج مثل خیلی از مسائل دیگر به مسئله ی
اعتماد برمی گردد. طرفین رابطه چقدر باید به هم آزادی عمل بدهند ؟ چه وقت
پنهان کردن یک مسئله ، یا برعکس آن ، تجاوز به حریم شخصی طرف مقابل ،
خیانت در اعتماد به شمار می رود ؟ خودِ من ، بااینکه چیزی برای پنهان کردن
ندارم ، اما اگر می فهمیدم شوهرم بدون اجازه ام وارد ایمیلم شده است
مطمئناً آزرده خاطر می شدم و مطمئنم او هم اگر من چنین کاری می کردم همین
احساس را داشت.
شوهر من که یک عکاس است زمان زیادی را در سفر می گذراند و گفتن همه ی
جزئیات زندگیش وقتی پیش من نیست کمی دشوار است. و اگر همه ی اتفاقاتی که
برایش می افتد را برای من تعریف نکند مطمئناً من ناراحت یا ناامید نمی شوم
چون می دانم که قادر به نفوذ به همه ی شکاف های مغزش نیستم. او هم درعوض
از رازهای کوچکی که برای خودم دارم ناراحت نمی شود.
درواقع من فکر می کنم داشتن این حریم شخصی باعث می شود بتوانم خودم را در
رابطه هر از گاهی احیاء کنم. اگر من مجبور بودم که همه ی کارها و افکارم
را با شوهرم درمیان بگذارم ، آنقدر از انرژی خالی می شدم که دیگر چیزی
برای سایر قسمت های زندگیم مثل کار و بچه ها نمی ماند.
حفظ ظاهر علاوه
بر این مسائل ، آشکار کردن همه ی افکاری که از ذهنتان می گذرد ممکن است
گاهاً خطرناک باشد. دکتر جاکوبز اعتقاد دارد ، " طبیی است که گاهی اوقات
افکار منفی داشته باشیم ـ حتی گاهی از همسرمان متنفر می شویم...اما به
زبان آوردن آن برای همسرمان چندان خوشایند نخواهد بود ، به خصوص اگر روز
بعد دیگر چنین حسی به او نداشت باشید. اگر بخواهید هر وقت که از همسرتان
متنفر یا آزرده خاطر شدید به او بگویید ، ازدوجتان خیلی زود به هم خواهد
خورد."
سعی کنید کمی از احساسات طرف مقابلتان چشمپوشی کنید : آیا این بهترین دلیل
برای نگه داشتن بعضی چیزها پیش خودتان نیست ؟ یکی از دوستانم روزی به من
گفت که از س ک س با همسر قبلیش بیشتر احساس رضایت می کرده است اما هیچوقت
جرات گفتن این مطلب را به همسر فعلیش که بسیار برایش قابل احترام است
ندارد. او به درستی این مسئله را برای حفظ احترام همسرش ، پیش خود پنهان
کرده است ـ مثل وقتی که بعضی چیزها را برای حفاظت از خودتان پیش خود مخفی
می کنید. دوست من لیزا از گفتن وزنش به همسرش ابا می کند.
او می گوید ، " من خیلی سبک تر از وزنم به نظر می آیم پس چرا باید همسرم
را با گفتن این واقعیت همسرم را از خودم نامید کنم؟" حفظ این حریم شخصی ،
از شما محاظت می کند؛ باعث می شود در نظر فردی که برایتان قابل ارزش و
احترام است ، رقت انگیز و ناتوان به نظر نیایید. زنی را می شناختم که می
گفت " وقتی یکبار کودکم از روی میز به پایین پرت شد به همسرم نگفتم ، کودک
آسیبی ندیده بود خودم هم به اندازه ی کافی ناراحت بودم پس چرا باید فکر
همسرم را هم آشفته می کردم؟"
یکی از دوستانم می گفت که چند وقتی از طرف یکی از دوست پسران سابقش نامه
های عاشقانه ای به دفتر کارش می رسد. او این نامه ها را جواب نمی داد اما
لزومی هم نمی دید که این مسئله را با همسرش درمیان بگذارد چون احساس می
کرد بی دلیل باعث رنجش او خواهد شد. چه کسی می تواند این زن را از کتمان
حقیقت از همسرش متهم کند ؟ همه ی ما به تجربه دریافته ایم که صداقت همیشه
هم خوب نیست و گاهی خانه خراب کن می شود.
حقیقت و دروغ البته
بین حق مشروع برای داشتن حریم شخصی و فریب و نیرنگ تفاوت وجود دارد. اما
چه مسائلی را می توانید شرعاً و بدون رسیدن هیچگونه آسیب به کسی ، پیش خود
نگه دارید ؟ کدام مسائل اگر برملا شود ، باعث ایجاد شکاف و جدایی عمیق
بین شما و همسرتان خواهد شد ؟
دکتر رآل اعتقاد دارد که همه ی ما ذاتاً و غریزتاً می دانیم که این حد و
حدود تا کجاست. بااینحال مقیاسی برای ما عنوان میکند : از خودتان بپرسید ،
اگر کسی از این کار شما فیلم بگیرد و آن را به همسرتان نشان دهد ، آیا
ناراحت یا عصبانی می شود ؟ آیا می توانید جلوی آینه بایستید و رودردرو به
خودتان گویید که بیگناه و بی تقصیرید ؟ اگر نتوانید اینکار را کنید حتماً
کارتان مشکل دارد.
در این حالت باید بفهمید که پنهان کردن این مسئله به خاطر حق طبیعی شما
برای داشتن حریم شخصی نیست ، بلکه به این خاطر است که می دانید کارتان
اشتباه بوده است. و اینجاست که همسرتان را فریب می دهید.
دکتر رنی کوهن اعتقاد دارد ، " فعالیت های بزرگسالانه ای هست که گزارش جزء
به جزء آن به همسر الزامی ندارد. شما دیگر بچه نیستید که بخواهید برای
کارهایتان اجازه بگیرید. باید اینقدر اعتماد و اطمینان در ازدواجتان باشد
که این آزادی عمل را به شما بدهد."
در پایان باید بگویم اینکه چه چیزهایی را باید از همسرتان پنهان کنید و چه
چیزهایی را نباید ، بستگی به نوع رابطه ی شما وهمسرتان دارد. شناختی که
از همسرتان دارید می تواند کمک خوبی برایتان باشد و از آن طریق بفهمید که
دوست دارد چه چیزهایی را با او میان بگذارید.
و اگر در موردی تردید داشتید ، صراحت را انتخاب کنید : گاهی اوقات برملا
کردن حقایق بهتر از نگه داشتن راز است. دکتر جاکوبز اعتقاد دارد هر چه دو
طرف رابطه مسائل بیشتری را از هم پنهان کنند ، ازدواجشان بی ثبات تر و
ناپایدارتر خواهد شد. " وقتی درمورد آنچه که هستید رک و صادق باشید ، و
همزمان فردیت خودتان را حفظ کنید ، همسرتان تمایل بیشتر برای پذیرش و قبول
شما آنطور که هستید پیدا خواهد کرد."
مشاور
شنبه 11 دی 1395 ساعت 23:42
علوم نیست این چند دهمین باری است که در طول یک سال و نیم
که از عقدشان می گذرد، با هم قهر کرده اند. ترانه احساس درماندگی می کرد و
نمی دانست در گفت وگوی تلفنی با مشاور باید تمام جزئیات مشکلش را بیان کند یا خیر.
آشکارترین چیزی که می شد در رفتار او احساس کرد نیاز به گفت وگو با شخصی
غیر از همسرش بود. همسری که به دلیل به وجود آمدن یک اختلاف، چند روزی است
با ترانه قهر کرده است و با او صحبت نمی کند.
از این سم مهلک دوری کنید
«قهر» یکی از مهلک ترین آسیب های یک رابطه است!
قهر، یک رفتار کودکانه است. این اولین چیزی است که باید درباره قهر
بدانیم. پس هر کدام از ما که از این حربه به عنوان یک رفتار دفاعی یا
رفتاری برای آزار دادن همسرمان یا به هر نیت دیگری استفاده می کنیم باید
بپذیریم که اصلا به عنوان یک فرد عاقل و بالغ ظاهر نشده ایم! حتی کودکان
گاهی پس از قهرهای شدید با دوستانشان پس از چند دقیقه یا چند ساعت آشتی می
کنند و دوباره بازی پرنشاط خود را از سرمی گیرند، گویی به بی اهمیتی قهر
پی می برند اما خیلی از آدم بزرگ ها همچنان در رفتار کودکانه خود باقی می
مانند!البته ناراحت شدن و به اصطلاح «سرسنگین بودن» با همسر زمانی که از
دست او ناراحت هستیم، همیشه «بد» نیست، حتی می تواند در شرایطی به عنوان
راهی و نشانه ای برای آگاه کردن او از رفتار اشتباهش موثر هم باشد ولی در
برخی شرایط و نه همیشه و نه برای مدتی طولانی!
وقتی قهر کردن نازکشیدن را به دنبال ندارد!
متاسفانه قهر کردن بیشتر در بانوان دیده می شود و تا وقتی همسر آن ها پا
پیش نگذارد، عذرخواهی نکند و به اصطلاح «منت کشی» نکند، آن ها از چهارپای
شیطان پایین نمی آیند! البته طرح این مسئله درباره خانم ها این موضوع را
نفی نمی کند که بسیاری از مردان نیز به این آسیب مبتلا هستند. در مواردی که
خطای همسر به صورت عمد و به دفعات تکرار می شود و راه حل های ساده
احتمالی موثر واقع نمی شود، استفاده از قهر تا سطحی مجاز است. ولی تکرار
آن یا طولانی شدن مدت آن، برای رابطه زناشویی بسیار مضر است.
چرا همسران قهر می کنند؟
جواد بهروزی فر، روان شناس بالینی و کارشناس خانواده، چند دلیل احتمالی را
برای قهر همسران بیان می کند: گاهی زوجین نمی توانند منظور و پیام خود را
به یکدیگر منتقل کنند؛ بنابراین یکی از زوجین احساس ناکامی می کند و گمان
می کند مورد بی توجهی همسرش قرار گرفته است. بنابراین دچار دلخوری و خشم
می شود و تصمیم به قطع رابطه کوتاه مدت یا همان قهر می گیرد، البته عمق و
میزان قطع رابطه به اهمیت پیام بستگی دارد و ممکن است از چند ساعت تا چند
روز هم طول بکشد.
فقط خودت را می بینی
دلیل دوم باز هم در رابطه با گفت وگوی ناموفق زوجین مطرح است، گاهی یکی
از طرفین خودمحورانه صحبت می کند یعنی مطالب خود را با تصورات و با توجه
به نیازهای خودش مطرح می کند و تصورات و نیازهای طرف مقابل را در نظر نمی
گیرد که این خودمحوری باعث دلخوری و قطع رابطه طرف مقابل می شود؛ زیرا در
این جا مسئله تفاوت نگاه و نگرش وجود دارد و احساس ناامیدی و یأس جزئی در
فرد، ایجاد می شود.
وقتی نمی شود گفت بالای چشمت ابروست!
بهروزی فر دلیل سوم را به بعد شخصیتی یا درون فردی ربط و ادامه می
دهد:ممکن است شخص، عزت نفس پایین یا آسیب دیده ای داشته باشد که در این
صورت وقتی در شرایط یا در معرض اختلاف عقیده یا سلیقه با دیگران قرار می
گیرد، راهی جز قهر کردن برایش باقی نمی ماند.
در همین مواقع است که اصطلاحا مردم می گویند: «به فلانی زود برمی خوره»
یا «نمی شه بهش گفت بالای چشمت ابروست».این کارشناس خانواده تاکید می کند:
قهر کردن مانند ریختن زباله ها زیر فرش خانه است، مشکل با قهرکردن حل نمی
شود زیرا افراد بعد از چند دقیقه، چند ساعت یا چند روز سعی می کنند
دوباره با هم ارتباط برقرار کنند ولی مشکل به جای خود باقی است.
از همسرتان باج نگیرید!
دلیل بعدی با عنوان «بازیابی عاطفی» از سوی بهروزی فر مطرح می شود: اگر
دلیل قبلی ناآگاهانه بروز می کند، این دلیل کمی آگاهانه است، یعنی فرد در
فرآیند شکل گیری شخصیت اش از کودکی تا بزرگسالی راهی را برای رسیدن به هدف
انتخاب می کند که نوعی «باج گیری عاطفی» از دیگران است.
کودکی که برای رسیدن به خواسته اش بهانه گیری می کند یا روی نقطه ضعف
والدینش انگشت می گذارد و از این طریق به هدفش می رسد، ممکن است در
بزرگسالی هم این کار را انجام دهد، براین اساس با همسرش قهر می کند و با
خود می گوید می توانم با حرف نزدن و قهر کردن با همسرم به هدفم برسم.
عوارض قهر
خود فرد، بیش از همه در معرض پیامدهای منفی قهر است. این روان شناس در
تشریح آثار قهر با بیان این جمله ادامه می دهد: وقتی قهر رخ می دهد، نشان
می دهد که فشار زیادی روی فرد است زیرا می خواهد خودش را حفظ کند، او در
حال تجربه تهدید است و با قهر، انرژی روانی زیادی را از دست می دهد.
بهروزی فر با بیان این که قهر موجب ایجاد فاصله عاطفی و شناختی بین دو طرف
می شود، می افزاید: قهر کردن های زیاد و طولانی مدت به مرور زمان موجب
دلسردی می شود. حتی فضایی که برای عشق ورزیدن به هم وجود دارد،میگنا دات
آی آر می تواند به فضای هم زیستی محض تبدیل شود و زوجین به جای مراوده های
عاطفی و روانی که به آن نیاز دارند تنها به وظایف خود عمل می کنند تا
رابطه باقی بماند.
رفتارهای جایگزین قهر
این کارشناس خانواده در ادامه توصیه هایی به زوجین نیز دارد:
۱ - راهکار پایدارتر این است که زوجین آگاه باشند که قهر، رفتاری ناکارآمد
است و اگر زمانی در کودکی فایده ای برایشان داشته، دیگر در شرایط فعلی
فایده ای برای آن ها ندارد، بلکه باید به دنبال یافتن راه حل باشند.
۲ - زوجین در نظر داشته باشند رفتار ناکارآمدتر برای مدت زمان محدود آن
ها را به اهدافشان می رساند. چون سرانجام طرف مقابل در برابر این رفتار می
ایستد و دیگر باج نمی دهد.
۳ - زوجین مهارت های ارتباط موثر را یاد بگیرند و حتی در سخت ترین شرایط
هم به هم فرصت بدهند و بدانند وقتی احساس ناکامی دارند، دچار خشم و هیجان
و خستگی می شوند و نمی توانند استدلال منطقی داشته باشند پس باید به هم
فرصت بدهند و صحبت کنند. آن ها باید با موضوع و مشکل خود روبه رو شوند و
راه حل پیدا کنند.
گاهی افراد موضوع اصلی را نادیده می گیرند و پشت سر می اندازند ولی این
موضوع یک روز ظهور می کند و خود را نشان می دهد، پس زوجین قهر را با بی
توجهی به مسئله و مشکل اصلی تمام نکنند و با هم صحبت کنند اگر بار اول
دعوایشان شد، بار دوم صحبت کنند، اگر باز هم دعوا کردند بار سوم صحبت کنند
و اگر می توانند از مشاوره متخصص و متعهد کمک بگیرند تا این مشکل پیشرفت نکند!
مشاور
شنبه 11 دی 1395 ساعت 19:41
1. در هر شرایطی آرامش خانواده را حفظ کنید.
۲. سعی کنید غیر از روابط خانوادگی، دوست، همکار، همکلاسی، مشاور و حامی برای یکدیگر باشید.
۳. بیماری، درد یا ناراحتی خود را پنهان نکنید.
۴. روز را با دعای کوتاه شروع کنید.
۵. القاب خوب و جدید برای یکدیگر انتخاب کنید.
۶. حدافل هفته ای یک بار تمام اعضای خانواده به مناسبتی دور هم
جمع شده، دستان یکدیگر را بگیرد و تک تک با صدای بلند برای همدیگر دعا
کنید.
۷. افسانه ها و داستان های کهن سرزمین مادرتان را با یکدیگر بخوانید و یا برای هم تعریف کنید.
۸. حداقل هر سه ماه یکبار مهمان عزیز خانه خود باشید.
۹. ماجراهای دوران کودکی خود را برای فرزندانتان تعریف کنید.
۱۰. حداقل یک وعده غذای روزانه را در کنار یکدیگر باشید.
۱۱. حداقل هر ۲ ماه یک بار یک فیلم با اعضای خانواده ببینید.
۱۲. کمک های اولیه را یاد بگیرد تا در شرایط ضروری بتوانید جان فردی از خانواده خود را نجات دهید.
۱۳. خیلی ها صمیمیت را با بی ادبی اشتباه می گیرند. فراموش نکنید
هر چه باهم صمیمانه و دوستانه تر باشید احترام یکدیگر را بیشتر دارید.
۱۴. همیشه یکدیگر را به خوردن غذاهای سالم و خام تشویق کنید.
۱۵. یکدیگر را همان گونه که هستید با تمام ویژگی های جسمانی و روانی بپذیرید.
۱۶. همه اعضای خانواده نحوه درست استفاده از اینترنت را یاد بگیرید.
۱۷. تمام اعضای خانواده را تحت پوشش بیمه درمانی و بیمه عمر قرار دهید.
۱۸. سنجش بینایی و شنوایی را بطور منظم انجام دهید.
۱۹. هرگز یکدیگر را تهدید نکنید.
۲۰. به دنبال کشف نهفته در بین خانواده باشید.
۲۱. روز مادر وپدر را با زیبایی هرچه تمامتر جشن بگیرید.
۲۲. نسبت به همسایه ها مهربان باشید و حقوق آنها را رعایت کنید.
۲۳. حداقل سالی یکبار با اعضای خانواده به زادگاه پدری و مادر خود بروید.
۲۴. وقتی بزرگی وارد خانه میشود جلوی او بلند شوید و این عمل را به اعضای خانواده یاد بدهید.
۲۵. به مناسبت های مختلف دسته جمعی به فروشگاه های خیریه بروید و از آنجا خرید کنید.
۲۶. سعی کنید هدایای خود را با خانواده سهیم شوید.
۲۷. هرچندوقت یکبار آلبوم خانوادگیتان را نگاه کنید.
۲۸. هرگز از نقاط ضعف یکدیگر استفاده نکنید.
۲۹. درباره باورها و عقاید مذهبی خود با یکدیگر گفت و گو کنید.
۳۰. به یکدیگر کتاب هدیه بدهید.
۳۱. به تیم های ورزشی مورد علاقه یکدیگر احترام بگذارید.
۳۲. در بازی های خانوادگی تقلب نکنید.
۳۳. با تشکر از یکدیگر فرهنگ سپاسگذاری را ترویج دهید.
۳۴. از صحنه های خوب و به یاد ماندنی خود عکس بگیرید.
۳۵. هرگز بازی های کامپیوتری خشن نگیرید.
۳۶. یکدیگر را تشویق کنید تا خودشان باشند نه نسخه ای از دیگران.
۳۷. استفاده درست را از آب، برق، گاز، تلفن را جدی بگیرید.
۳۸. در شب یلدا و امثال آن تمام افراد خانواده دور هم جمع شوید.
۳۹. شب هایی که برق می رود شمع روشن کنید و به شعر خوانی بپردازید.
۴۰. قوانین ویژه ای برای خانواده تان وضع کنید و نسبت به آنها پیمان ببندیم. مثلا :
الف. در پذیرایی از مهمان، همه با هم همکاری داشته باشید.
ب. صبح ها همه با خوشرویی به یکدیگر سلام کنید.
ج. پدر و مادر، باید تاخیر خود را به سایر اعضای خانواده اطلاع دهند.
مشاور
جمعه 10 دی 1395 ساعت 23:38
تفاوت های "روحی و جسمی" زیادی میان زنان و مردان وجود دارد اما برخی
تفاوت ها که دور از انتظار به نظر می رسد در میان یکی از این دو جنس بیشتر
است.
مطالعات
اخیر محققان نشان می دهد "طلاق" علاوه بر "مشکلات روحی و روانی" باعث
بروز "مشکلات جسمی" نیز خواهد شد. اختلال خواب، "افسردگی"، "مصرف مواد
مخدر"، "بیماری های گوارشی" و "سردرد های شبانه" از اصلی ترین این علایم
هستند.
گفتنی است مردان در برابر مشکلات و
اتفاقات ناخوشایند زندگی مثل طلاق، ورشکستگی و از دست دادن عزیزان به شدت
تحت تاثیر قرار می گیرند و به همین دلیل 3 برابر بیشتر از زنان دچار
"سکته" می شوند.
گریه کردن و تخلیه احساسات از بروز 50 درصد سکته ها پیشگیری می کند.
مردان نیز روحیه حساس و آسیب پذیری دارند از این رو گریه کردن می تواند آنها را از بسیاری از مشکلات نجات دهد
مشاور
جمعه 10 دی 1395 ساعت 22:37
باید سعی کنید انرژی خود را بالا ببرید تا بتوانید به شوهر و فرزندانتان انرژی دهید
یک ازدواج موفق را در نظر بگیرید. روزهای خوب و آرام زندگی مشترکتان را به
یاد آورید، ساعت هایی که در آرامش و عشق غوطه ور بودید، فکر می کنید
مهمترین کسی که سازمان دهنده این خوشبختی می باشد، کیست؟ زن و یا شوهر؟
برای پاسخ به این پرسش، روزهای ابری و ساعت های وحشتناک دعواها و بگو مگو
هایتان را هم در نظر بیاورید ، پس از گذشت زمان ، حالا که نگاهی به آن
لحظات طوفانی می اندازید ، فکر می کنید می توانستید جلوی آن همه اعصاب خرد
شدن ها را بگیرید؟ آیا می توانستید عشق و محبت را جانشین نگاه ها ی
تنفرآمیز و حرف های زشت قرار می دادید؟چه کسی این قدرت را دارد که فضای
خانه را آکنده از آرامش و عشق و یا سرد و بی روح کند؟
بسیار ساده است، خورشید خانه می تواند بتابد و همه از نور و گرمایِ وجود
او ، زنده و شاداب شوند و می تواند پشت ابرهای تیره بماند تا همه جا سرد و
غمناک شود.
اگر امشب شاد و سرحال هستید،می توانید شوهر و فرزندانتان را حتی اگر
ناراحت و خسته باشند ، سرحال بیاورید و اگر عبوس و بد اخلاق باشید، آن ها
نیز عبوس می شوند، زیرا آنان سر نخهای زندگی خود را از شما می گیرند. شما
این توانایی را دارید که روحیه خانواده خود را تقویت کنید و یا به شدت
تضعیف نمایید. شما هستید که حال و هوای خانواده خود را پدید می آورید.در
یک ازدواج عالی، زن و مرد بیشتر از آن که در صدد یافتن یک همسر مناسب
باشند، باید خود مناسب این ازدواج باشند.
اکثر زنان مایلند که نقش های خود را به عنوان همسر و مادر بهبود بخشند،
(شاهد ما بر این ادعا، بیشتر مخاطبان برنامه های تلویزیونی و نشریات
خانواده بانوان هستند ) نقش آن ها چیزی است که در وجود آن ها نهفته است.
زمانی که شما یک دختر بچه بودید ، با عروسک هایتان نقش های امروزتان را
تمرین می کردید، امروز که یک همسر و مادر واقعی هستید، چرا بعضی روزها پشت
ابرها می مانید و طلوع نمی کنید؟
همانطور که می دانید و تجربه کرده اید، کارهای خانه کسل کننده ، تکراری و
بدون رشد فکری است و اگر در گذر زمان بخواهید فقط و تنها به این کارها
برسید، رفته رفته افسرده شده و انرژی و قدرت شما رو به زوال می رود. به
قول مادربزرگ که همیشه می گفت «تا در ماشین بنزین نریزی که روشن نمی شه»
شما هم باید بنزین بزنید.باید سعی کنید انرژی خود را بالا ببرید تا
بتوانید به دیگران انرژی دهید.
بهترین پمپ بنزین نه تنها برای شما بلکه برای همه انسانها، تحرک و ورزش
است. کلاسهای ورزشی که به طور مرتب و منظم باشد، غیر از آن که انرژی شما
را بالا می برد، سلامت فکری و جسمی شما را تا سن کهنسالی تضمین می کند
.شاید بگویید کارهای خانه همان ورزش است و یا از صد تا ورزش، تحرکش بیشتر
است. اما ذهن شما از خودتان قوی تر و باهوش تر است و می داند که این، کارِ
خانه است نه ورزش. تنبلی و سستی را کنار بگذارید ، همین امروز در یک کلاس
ورزشی ثبت نام کنید و سلامتی و انرژی را به خانه خود بیاورید.
یادم میاید وقتی نوجوان بودم ،در کلاس زبان انگلیسی، با مادر یکی از
دوستانم، همکلاسی بودم. اگر بدانید آن خانم پس از پایان کلاس، با چه عشقی
به خانه و خانواده اش می رسید. اگر همیشه دوست داشتید نقاشی یاد بگیرید یا
به کلاسهای هنری بروید، یا علی بگویید و شروع کنید
پمپ بنزین بعدی ، طبیعت است. گذشتگان ما هر کدام در خانه هایشان یک پارک و
فضای سبز شخصی داشتند، بعد از ظهر ها دور حوض پر از ماهی روی تخت می
نشستند و کنار سماور که همیشه قل قلش به راه بود،می گفتند و می خندیدند،
اما امروزه به دلیل زندگی شهری از این موهبت غافل شدیم. اگر بتوانیم در
منزلمان باغجه کوچکی داشته باشیم و هر روز به آن سر بزنیم و ساعتی سرمان
را با آن گرم کنیم ، که چه بهتر، اگر امکان آن وجود نیست ، تا آنجا که می
توانیم سعی کنیم به پارک ها و یا فضای سبز برویم و با نگاه کردن به گل ها و
درختان و آب روان، انرژی موجود در آن ها را دریافت کنیم.
رفت و آمد و دیدار (نه تلفن) دوستان خوب و آشنایان همدل و فامیل، پمپ
بنزین بعدی است، که اگر ساده و بی آلایش برگزار شود، انرژی شما را تا یک
هفته تامین می کند. چه اشکالی دارد که مثلا یک بعد از ظهر به دیدن دختر
عمویتان بروید و شام و نهار نمانید. مادربزرگان ما که افسردگی را درد بی
دردی می دانند، مگر در روزگار جوانی دور همدیگر آبدوغ خیار نمی خوردند و
یا غذاهای اصیل ایرانی مانند کله جوش ، اشکنه و...لذت دور هم شاد بودن را
به تشریفات اضافه نفروشید، تلفن را بردارید و برای امروز با کسی که دوستش
دارید، مثلا خاله تان، قرار بگذارید.
انجام دادن کارهای مورد علاقه تان هم به نوعی بنزین زدن است، هیچوقت برای
شروع ، دیر نیست، یادم میاید وقتی نوجوان بودم ،در کلاس زبان انگلیسی، با
مادر یکی از دوستانم، همکلاسی بودم. اگر بدانید آن خانم پس از پایان کلاس،
با چه عشقی به خانه و خانواده اش می رسید. اگر همیشه دوست داشتید نقاشی
یاد بگیرید یا به کلاسهای هنری بروید، یا علی بگویید و شروع کنید.
شما می توانید بهتر از آن باشید که تا به حال بوده اید، هر روز ورزش کنید،
از طبیعت انرژی بگیرید ، سری به دوستان خوب تان بزنید ، کارهای مورد
علاقه تان را انجام دهید تا پر انرژی شوید و بتوانید با عشق و محبت به
همسر و فرزندانتان مثل خورشید بتابید.
مشاور
جمعه 10 دی 1395 ساعت 20:35