در این مقاله با دو نظریه «جامعهسنجى» (sociometer) و
«مدیریت وحشت» (Terror Management) که در مورد حرمت نفس در انسان مطرح شده
و مشابهتها و تفاوتهاى آنها آشنا مىشویم.
نظریه جامعهسنجى مىگوید که هر فرد داراى یک درجه تنظیم درونى به نام
«جامعهسنج» است که محیط بیرونى را براى خطراتى که پذیرش اجتماعى را تهدید
مىکنند، دیدهبانى و پایش مىکند.
نظریه مدیریت وحشت، به توضیح و تشریح حرمت نفس بر پایه دو مؤلفه عمده مىپردازد: ترس از مرگ و درکى از دیدگاه جهانى فرهنگى. مشابهتهاى نظریه جامعهسنجى و نظریه مدیریت وحشت
هر دو نظریه، پایه تکاملى دارند و عقیده دارند که حرمت نفس به خاطر
مزایایى که براى افراد به همراه مىآورد در آنها رشد مىکند (لیرى، ٢٠٠٤).
روابط انسانى و تنظیم رفتارهاى انسانى، ویژگىهاى مهم در هر دو نظریه
جامعهسنجى و مدیریت وحشت هستند.
نیاز به استانداردهاى فرهنگى و نیاز مردم به در نظر گرفتن خودشان به عنوان
بخشى از یک گروه اجتماعى (لیرى، ٢٠٠٤) و درک این نکته که ارزیابى دیگران
در یک گروه اجتماعى در حفظ حرمت نفس نقش دارد (پیشینسکى، گرین برگ،
سولومون، آرندت و شیمل، ٢٠٠٤)، جزء ویژگىهاى هر دو نظریه جامعهسنجى و
مدیریت وحشت هستند. رایان و دِکى (٢٠٠٤) خاطر نشان کردهاند که هر دو نظریه
بر جنبههاى دفاعى حرمت نفس بیش از جنبههاى مثبت تمرکز دارند.
شباهت دیگرى که بین نظریه جامعهسنجى و نظریه مدیریت وحشت وجود دارد این
است که هیچکدام از این دو نظریه نتوانستهاند شواهد دقیقى ارائه کنند که
براى توضیح نقش و وظیفه حرمت نفس کافى باشد (لیرى، ٢٠٠٤). اگر چه پیشینسکى،
گرین برگ، سولومون، آرندت و شیمل (٢٠٠٤) ادعا کردهاند که نظریه مدیریت
وحشت تنها توضیح و تعریف حرمت نفس است که شواهد تجربى فعلى از آن پشتیبانى
مىکند. این ادعا مورد انتقاد لیرى (٢٠٠٤)، کروکر و نور (٢٠٠٤) و رایان و
دِکى (٢٠٠٤) که دیدگاههاى متفاوتى دارند قرار گرفته است.
تفاوتهاى نظریه جامعهسنجى با نظریه مدیریت وحشت
هر دو نظریه جامعهشناسى و مدیریت وحشت درصددند که نیاز به حرمت نفس در
زندگى انسان را توضیح دهند امّا تفاوتهاى بنیادى در این دو دیدگاه نظرى
وجود دارد. نظریه مدیریت وحشت بر این تمرکز دارد که حرمت نفس یک سازوکار بر
پایه فرهنگ است که فعالیتش براى کاهش اضطراب ناشى از افکار مرگ است
(پیشینسکى، گرین برگ و سولومون، ١٩٨٦). از سوى دیگر، نظریه جامعهسنجى
تأکید دارد که حرمت نفس یک درجه تنظیم درونى است و براى اطمینان بخشى از
این که فرد از گروه اجتماعیش جدا نمىافتد اهمیت دارد.
نظریه مدیرت وحشت با این توضیح نظریه جامعهسنجى در مورد عدم پذیرش در
گروه اجتماعى مخالف است و مىگوید که حرمت نفس و دیدگاههاى فرهنگى، هر دو
ساختارهاى اجتماعى هستند که نیازمند اعتبارسنجى خارجى مىباشند. نظریه
جامعهسنجى بیان مىدارد که حرمت نفس یک فرد براساس روابط میان فردى مثبت و
منفى و قدرت گروه اجتماعى در مقایسه با گروههاى دیگر محاسبه میشود (کرک
پاتریس و الیس، ٢٠٠٣).
هیچکدام از دو نظریه جامعهسنجى و مدیریت وحشت نتوانستهاند مشخصاً اثبات
کنند که تنها نظریه معتبر درباره نقش و وظیفه حرمتنفس مىباشند (لیرى،
٢٠٠٤). با وجودى که تفاوتهاى اساسى بین این دو دیدگاه وجود دارد، امّا هر
دو نظریه اعتقاد دارند که نقش حرمت نفس، تنظیم رفتارهاى فرد به منظور
بهبود و ارتقاء رفتارهاى اجتماعى است