مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

شمشیر دولبه طلاق زنان



اما به تدریج به دلیل افزایش طلاق و ارزش‌های نگرشی که در میان خانواده‌ها و افراد به وجود آمده است در واقع امروزه حضور زنان مطلقه در جامعه با تحمل و تساهل بیشتری دیده می‌شود، به گونه ای که تلاش‌ها بر این است تا حضور زنان مطلقه در اجتماع تابو نباشد و آنها نیز بتوانند مانند سایرین بی دغدغه به زندگی خود ادامه دهند، اما ما باید به مرحله ای برسیم که نگاهمان به طلاق یک تغییر باشد نه یک مشکل، تا جایی که اکنون طلاق یک تغییر در زندگی خانوادگی در میان زنان است که باید با آن کنار بیایند. اما آنچه مسلم است اینکه هنجار و فرهنگ‌های ارزشی یک شبه و دو شبه تغییر نمی‌کنند، چون برچسب‌ها و انگاره‌ها در جامعه نسبت به زن مطلقه ناگهانی به وجود نیامده که بخواهد ناگهانی از بین برود. بنابراین ما نیاز به زمان داریم تا این نگاه‌ها نسبت به زنان مطلقه از بین برود و طلاق به عنوان تغییر تلقی شود، نه اینکه به زنان طلاق گرفته به چشم یک فرد خطاکار نگاه کنیم و این افراد را برای همیشه کنار بگذاریم. آنها هم حق زندگی دارند و باید دور از نگاه قضاوت گرایانه مردم قرار بگیرند.

زنان مطلقه در معرض آسیب‌های جنسی

نکته دیگری که وجود دارد این است که زنی که طلاق می‌گیرد آسیب‌های اجتماعی زیادی را متحمل می‌شود و این مساله به انگاره‌ها و افکار عمومی بر می‌گردد، چون تصور می‌شود که با زنان مطلقه راحت تر می‌توان ارتباط برقرار کرد تا فردی که دختر است یا متاهل و در زندگی خانوادگی است. گرچه امروزه تمام این تابوها شکسته شده و همه نوع ارتباطی شکل می‌گیرد، اما آسیب‌های اجتماعی زیادی در جامعه متوجه زنان مطلقه است و ممکن است در مسیر انواع سوءاستفاده جنسی قرار بگیرند، چون افکار عمومی نگاه درستی به این مساله ندارند که باید با فرهنگسازی در این زمینه اقدام کرد، چرا که ممکن است طلاق برای سوءاستفاده گران نیز اتفاق بیفتد. بنابراین با راهکارهای مناسب می‌توان تصور عموم را به سمتی سوق داد تا زنان مطلقه نیز در امنیت قرار بگیرند.

پیامدهای اقتصادی طلاق در زنان

وضعیت اقتصادی هم از مشکلات دیگر زنان مطلقه است. طبیعتا زنانی که مطلقه هستند اولین مساله ای که در زندگی بعد از طلاق با آن مواجه می‌شوند مساله اقتصادی است. بنابراین اگر زنان مطلقه پدر، برادر یا ثروتی نداشته باشند که از آنها حمایت مالی کنند، طبعا با مشکلات معیشتی رو به رو می‌شوند که این مساله امری بسیار مهم است و باید به آن توجه کرد. این در حالی است که در بسیاری موارد برخی زنان مطلقه برای تامین مخارج زندگی خود مجبورند تن به روابط نامشروع با مردان مجرد و متاهل بدهند تا امورات زندگی خود را بگذارند. با وجود این، حضور زنان مطلقه در جامعه ممکن است مثل شمشیر دولبه باشد. یک لبه به عنوان تغییر در زندگی است و لبه دیگر حضور آسیب زا در مکانی است که قرار می‌گیرند، آن‌چنان که طلاق زنان به جای رفع آسیب، بیشتر آسیب زاست.

تغییر نگرش عمومی به نفع زنان مطلقه

همه این مسائل پیامدهای طلاق زنان است، اما اینکه چقدر ما به طور جدی بپذیریم که این پیامدها بعد از طلاق وجود دارد بسته به حضور زنان مطلقه در جامعه است، به گونه ای که آنها بعد از طلاق باید مهارت‌های فردی و اجتماعی خود را حفظ کنند و با ارتقای آنها به زندگی پس از طلاق خود وارد شوند. در بسیاری موارد زنان مطلقه‌ای وجود داشته اند که پس از طلاق زندگی موفق دیگری را شروع کرده اند، تا جایی که تلاش کرده‌اند به تحصیلات خود ادامه دهند و در واقع سطوح زندگی خوبی را برای خود پس از این بحران تعریف کردند. با وجود این، انگ‌ها و برچسب‌هایی که از گذشته در مورد زنان مطلقه به ما رسیده در بسیاری موارد می‌تواند با تغییر اندیشه و کسب توانمندی‌های فردی و اجتماعی از بین برود. اتفاقا باید به زنان مطلقه نگاه واقع‌بینانه و تساهل‌گرایانه داشته باشیم. به هر حال باید زن طلاق گرفته انرژی مضاعفی را برای زندگی خود به کار گیرد، چرا که از دید جامعه شرایط و نگاه‌ها برای او طبیعی نیست. با وجود این، زن مطلقه باید طوری زندگی خود را هدایت و تنظیم کند که دیگران حضور او را مزاحم زندگی خودشان ندانند تا برچسب‌ها و انگاره‌هایی که در ذهن عموم است از بین رفته و پاکسازی شود. در این مسیر، رسانه‌های دیداری، نوشتاری و شنیداری نقش مهمی دارند و در واقع می‌توانند افکار مثبتی را نسبت به طلاق زنان در جامعه ترزیق کنند. طلاق شکست نیست و نمی‌تواند باعث محدودیت زندگی زنان مطلقه باشد، حتی در بسیاری موارد می‌تواند پایه موفقیت هم باشد، چون شاید زن طلاق گرفته در زندگی اول خود شانس خوبی نداشته باشد، اما زندگی دوم می‌تواند مسیر خوبی پیش بگیرد.

طلاق شکست نیست

البته اینکه چه باید کرد تا توانمندی‌های زنان مطلقه بالا برود بستگی به افرادی دارد که دست اندرکار مسائل زنان و درگیر آن هستند. برای مثال حوزه معاونت امور زنان و خانواده و سازمان بهزیستی می‌توانند با سیاستگذاری‌ها در این زمینه شرایط خوبی را برای زنان پس از طلاق فراهم کنند، چون زنی که به هر دلیلی نتوانسته زندگی مشترک را ادامه بدهد در واقع شرایط برایش به حدی سخت بوده که به جدایی رسیده است. بنابراین نباید طلاق پایان زندگی اش باشد و از حقوق اولیه و انسانی محروم شود، چرا که ممکن است به آن زندگی عادت کرده و صاحب فرزند نیز باشد و به همین دلیل دچار افسردگی و دلزدگی فردی و اجتماعی شود و این مساله تبعات روحی و اجتماعی پس از طلاق است که زنان با آن مواجهند. بنابراین اگر به طلاق به عنوان تغییر در زندگی زناشویی فرد نگاه کنیم اتفاقا نه تنها شکست نیست، بلکه می‌تواند پایه‌ای برای پیروزی فرد در آینده باشد و در این زمینه ضروری است که به کمک زنان مطلقه بشتابیم تا انواع آسیب‌ها در جامعه کاهش یابد.

ازدواج‌های فامیلی و خوب و بد آن

ازدواج های فامیلی جزء پرطرفدارترین نوع ازدواج ها در جامعه گذشته ایران محسوب می شده است. علت اصلی این امر هم کوچک بودن اقوام و تعصب شدید هر فرد به قوم و خویش خود و عدم اطمینان کافی به غریبه ها بوده است. جالب آنکه امروزه نیز بسیاری از خانواده ها وصلت با فامیل را مطمئن ترین نوع ازدواج برای فرزندانشان می دانند. آنها معتقدند که با گسترش جمعیت و ملل مختلف و تغییر فرهنگ ها در ایران اطمینان به یک فرد غریبه و وصلت کردن با وی کاری پر ریسک محسوب می گردد.



حال در این راستا آنچه برای جوانان در سن ازدواج ما مطرح است این است که واقعا ازدواج با خویشاوندان بهتر است یا وصلت با غریبه ها؟


مزایا و معایب ازدواج های فامیلی
مزایا
معایب
داشتن تفاهم در امور فرهنگی و اجتماعی با فرد مقابل و آشنایی کامل با فرهنگ و آداب و رسوم خانوادگی وی در حالیکه در ازدواج با غریبه ها چنین مزیتی وجود نداشته و طرفین باید با فرهنگ متفاوت یکدیگر کنار بیایند. زیرا در غیر اینصورت زندگی شان دچار تنش خواهد شد.
گاه برخی از افراد زمانیکه در قبال خواستگاری از فامیل جواب منفی می شوند رابطه شان را با خانواده مذکور قطع می نمایند و به نوعی اختلاف و کدورت در اقوام ایجاد می شود.
معمولا افراد یک فامیل و قوم از نظر مذهبی نیز به هم شباهت دارند. این مسئله به خصوص برای مذاهب مختلف اهمیت بسیار دارد. در ازدواج فامیلی فرد با کسی که هم مذهب و هم دین خود می باشد ازدواج می کند در حالیکه احتمال ازدواج با هم دین و مذهب به خصوص برای اقلیت های مذهبی در خارج از فامیل کمتر می باشد.
ـــــ
آشنایی و شناخت بهتر و بیشتر از فرد مقابل و خانواده اش به دلیل سالها رفت و آمد و خویشاوندی
معمولا افراد به دلیل اطمینان از شناخت خود نسبت به فرد مقابل و خانواده اش اقدام به تحقیق از پیشینه و اعتقادات وی و خانواده اش از دوستان و آشنایان نمی کند.
جمله معروف این افراد : من سالهاست که این خانواده را می شناسم.
در حالیکه داشتن این شناخت کفایت نکرده و نیاز به تحقیق و تفحص بیشتر می باشد.
وصلت خانواده های فامیل با یکدیگر باعث مستحکم شدن روابط افراد فامیل با یکدیگر و ایجاد رابطه تنگاتنگ آنها می گردد.
معمولا در ازدواج های فامیلی به خصوص اگر فامیل ها به هم بسیار نزدیک باشند میزان دخالت خانواده ها و خویشاوندان در زندگی زوجین چندین برابر می گردد. علت اصلی این امر هم این است که خانواده ها و اقوام به نوعی خود را در زندگی زوج سهیم می دانند.
ـــــ
متاسفانه در اینگونه ازدواج ها اگر میان زوجین اختلاف و درگیری حاصل گردد، خانواده ها و فامیل هم دچار اختلاف و تنش می گردند. در واقع در این گونه مواقع نوعی جناح بندی در خانواده ها ایجاد شده و جنگ میان دو جناح باعث سوخته شدن و از بین رفتن رابطه زوج (زن و مرد) می گردد. البته بالعکس این قضیه نیز صادق می باشد. یعنی اختلاف و درگیری فامیل با یکدیگر نیز وارد زندگی زناشویی زوج شده و آن را دچار تنش و اضطراب می نماید.
ـــــ
مشکل بسیار مهم اینگونه ازدواج ها که همه متخصصین بر آن تاکید کرده و به واسطه آن اینگونه ازدواج ها را ازدواج های پرخطر می نامند احتمال 20 درصدی ایجاد بیماری های ارثی و ژنتیکی چون تالاسمی،‌ سندروم داون و ... در فرزندان آینده خانواده می باشد. یعنی اگر حاصل این ازدواج 5 کودک باشد، حداقل یکی از آن‌ها ناسالم است
با این تفاسیر اگر تصمیم بر ازدواج با خویشان و اقوام خود دارید حتما قبل از ازدواج به نکات ذیل توجه ویژه ای داشته باشید:

- قبل از عقد به سراغ یک مشاور ژنتیک رفته و تحت نظر وی قرار بگیرید و آزمایش های لازم را بدهید تا میزان احتمال به دنیا آمدن فرزند ناسالم در زندگی شما مشخص شود.
- علاوه بر مشاور ژنتیک باید از حمایتهای معنوی یک مشاور خانواده نیز بهره برده و خود را توانمند سازید. شما علاوه بر آموزش مهارت های زندگی مشترک باید مجهز به سلاح مهارت ارتباط درست و منطقی با فامیل و آشنایان و به خصوص خانواده همسرتان باشید.
امروزه نیز بسیاری از خانواده ها وصلت با فامیل را مطمئن ترین نوع ازدواج برای فرزندانشان می دانند. آنها معتقدند که با گسترش جمعیت و ملل مختلف و تغییر فرهنگ ها در ایران اطمینان به یک فرد غریبه و وصلت کردن با وی کاری پر ریسک محسوب می گردد


- از همان ابتدای آشنایی و تصمیم بر ازدواج این قرار مهم را با نامزدتان بگذارید که حساب زندگی تان را از زندگی فامیل جدا نمایید تا نه ترکش های اختلافات شما به فامیل اصابت نماید و نه آتش اختلافات فامیل زندگی شما را بسوزاند. این را بدانید که مهمترین و تاثیرگذارترین فرد در زندگی شما همسرتان خواهد بود نه فرد دیگری.

من تو را آنطور که هستی قبول کرده‌ام!


یک روز، زنی با یک مجله در دست پیش شوهرش می‌آید و می‌گوید، «عزیزم، این مقاله فوق‌العاده است. یک فعالیتی را توضیح می‌دهد که هر دوی ما می‌توانیم برای بهتر کردنواجمان آن را انجام دهیم. موافقی امتحانش کنیم؟»

همسرش می‌گوید، «حتماً!»

زن توضیح می‌دهد، «این مقاله می‌گوید که یک روز هر کدام از ما یک لیست جداگانه از چیزهایی درمورد همدیگر که دوست داریم تغییر دهیم تهیه کنیم. چیزهایی که اذیتمان می‌کنند، اشکالات کوچک و از این قبیل. و بعد فردای آن روز این لیست را به همدیگر بدهیم، موافقی؟»

شوهر لبخند زده می‌گوید، «موافقم!»

آن روز مرد کاغذی برداشته و در اتاق نشیمن نشست. زن به اتاق خواب رفت و همان کار را کرد.

روز بعد، سر میز صبحانه، زن گفت، «شروع کنیم؟ اشکالی ندارد اگر من اول شروع کنم؟»

مرد گفت، «شروع کن.»

زن سه ورق درآورد. لیست بلندبالایی بود. شروع به خواندن لیستش کرد. «عزیزم اصلاً دوست ندارم وقتی…» و همینطور لیست را که از کارهای کوچکی درمورد همسرش که او را اذیت می‌کرد تشکیل شده بود، ادامه داد.

مرد احساس کرد خنجری به قلبش وارد شده است. زن متوجه این قضیه شد و پرسید، «دوست داری ادامه بدم؟»

مرد گفت، «اشکالی ندارد، ادامه بده، می‌تونم تحمل کنم.»

زن به خواندن ادامه داد.

آخر کار زن گفت، «خوب تمام شد. حالا تو شروع کن.»

مرد ورقی را از جیبش درآورد و گفت، «دیروز از خودم پرسیدم دوست دارم چه تغییراتی در تو ایجاد کنم. هر چقدر فکر کردم، حتی یک چیز به ذهنم نرسید.» بعد کاغذ که سفیدِ سفید بود را به همسرش نشان داد. بعد ادامه داد، «چون به نظر من تو در نقص‌هایت کاملاً بی‌نقصی. من تو را آنطور که هستی قبول کرده‌ام--با همه نقاط مثبت و منفی که داری. من کل این مجموعه را دوست دارم. تو آدم فوق‌العاده‌ای هستی و من واقعاً عاشقتم.»

زن ناراحت شد. سه ورق کاغذ را در دستانش مچاله کرد و محکم خود را به آغوش همسرش انداخت.

ما به این دلیل دوست داریم آدمها را تغییر دهیم، که دوستشان داریم. اما گاهی‌اوقات، انگیزه‌های ما خالص نیستند. گاهی وقت‌ها از روی خجالت دوست داریم که عزیزانمان را تغییر دهیم. از اینکه دیگران درمورد فرزندان، همسر، خواهر و برادرها و والدینمان چه می‌گویند، خجالت می‌کشیم. یک دلیل دیگر برای میل ما به تغییر آدمها این است که دچار بیماری مقایسه کردن هستیم. ازدواج کردن مثل رفتن به رستوران است؛ وقتی غذایتان را سفارش می‌دهید، می‌فهمید که میز بغلی هم چه غذایی سفارش داده است و یکدفعه از چیزی که سفارش داده بودید، پشیمان می‌شوید. این میل به مقایسه کردن، مایه بدبختی‌ بسیاری از زندگی‌های زناشویی است. اگر همیشه هیکل همسرتان را با جنیفرلوپز مقایسه کنید، مطمئناً او قادر به رقابت با آن نخواهد بود. یا اگر درآمد شوهرتان را با بیل‌گیتس مقایسه کنید، او هم توان رقابت نخواهد داشت. خیلی وقت‌ها، حتی همسرانمان را با کسی مقایسه می‌کنیم که اصلاً وجود ندارد. مثلاً درمورد یک ستاره هالیوودی خیالپردازی می‌کنیم که اصلاً واقعی نیست. چون همه نقص‌ها و عیب و ایرادهای آنها با فتوشاپ از بین می‌رود.

قبل از اینکه ازدواج کنید، برای ارزیابی همسر آینده‌تان باید خیلی دقیق باشید. همه چیز را بررسی کنید. ارزش‌ها، پیشینه، اولویت‌ها، واکنش‌ها، اعتقادات، همه چیز. اما وقتی ازدواج کردید، دیگر دست از ارزیابی کردن بردارید، از انتقاد کردن دست بکشید. دیگر وقت درست کردن طرف مقابل تمام شده است. باید بتوانید او را همانطور که هست تحسین کنید. از پشت میز قضاوت بیرون بیایید و حس نقاشی را پیدا کنید که می‌خواهد تصویری زیبا را نقاشی کند. یک هنرمند همه چیز را همانطور که هست قبول می‌کند. وقتی فرد مقابل را بپذیرید و تحسینش کنید، یک معجزه اتفاق می‌افتد: فرد مقابل یاد می‌گیرد خود را بپذیرد و درنتیجه زخم روی دلش التیام یافته و تغییرها شروع می‌شود.

چه چیزهایی را دوست دارید و چه چیزهایی را دوست ندارید؟ ممکن است یک چیز را هم دوست داشته باشید و هم نداشته باشید. مثلاً تلفن‌همراهتان. چرا دوستش دارید؟ چون هر زمان که خواستید می‌توانید به کسانیکه در دفترچه آن ذخیره هستند زنگ بزنید، مثل وقت‌هایی که مثلاً در خیابان پنچر شده‌اید، یا به دعا نیاز دارید یا هر چیز دیگر. چرا ممکن است دوستش نداشته باشید؟ اینکه آن تعداد آدم هم بتوانند هر زمان که دوست دارند به شما زنگ بزنند، حتی وقت‌هایی که دوست دارید استراحت کنید و برای خودتان وقت بگذرانید. خنده‌دار است اما درمورد روابط هم همینطور است.

چرا عاشق شدید؟ شوکه نشوید، اما همان چیزی که باعث شد عاشق یک نفر شوید، سال‌های بعد روی اعصابتان خواهد بود. شوخی نمی‌کنیم. اگر به این دلیل عاشق همسرتان شدید که وقتی در مهمانی او را دیدید بسیار خوش‌مشرب و بشاش به نظر می‌رسید، سال‌های بعد ملتمسانه دوست دارید زیپ دهان او را بکشید که دست از حرف زدن بردارد. اگر به این دلیل عاشق شوهرتان شدید که ساکت، قوی و جدی بود، امروز دوست دارید بخاطر سرد بودنش خفه‌اش کنید. اگر بخاطر زیبایی بی‌نظیرش عاشق همسرتان شدید، امروز وقتی مجبور می‌شوید سه ساعت در ماشین بنشینید تا برای بیرون رفتن آماده شود دوست دارید تک تک موهایتان را بکنید. یادتان باشد، هر نقطه قوتی یک ضعف دارد.

باز هم نکته‌مان را تکرار می‌کنیم: اگر می‌خواهید ازدواجی شاد و آرام داشته باشید، باید دست از اصلاح کردن همسرتان بردارید و شروع به تحسین کردنش کنید.

اینکه باید از اصلاح کردن همسرتان دست بردارید دو دلیل دارد:

اول اینکه نمی توانید.

دوم اینکه آدمها مثل خانه‌های قدیمی می‌مانند. اگر یک جای آنها درست شود، یک چیز دیگر در آنها خراب می‌شود.

یادتان باشد، هیچوقت نمی‌توانید کسی را درست کنید چون اصلاح کردن دیگران یک کار درونی است. هیچوقت از بیرون نمی‌توان به آن اجبار کرد. باید دیگران را تحسین و راهنمایی کنید. باید به آنها آموزش دهید. اما نباید اجبار کنید. تنها کاری که باید بکنید این است که همسرتان را دوست داشته باشید و به او برای اصلاح خودش فضا بدهید.

دلایل نا مناسب برای ازدواج



قبل از تصمیم به ازدواج، انگیزه‌تان را بررسی کنید

درمورد انگیزه‌های ازدواج، تفکرات توهم‌زایی که با خیالپردازی در ابتدای رابطه‌ها ایجاد می‌شود، یکی از بدترین‌هاست. بعنوان مثال، درمورد نامزدی‌های کوتاه‌مدت، دو دلیل توهم‌زا برای ازدواج کردن، «چون بااینکه تازه با هم آشنا شده‌ایم اما همیشه می‌شناختمت» و «چون از داستان عشق ما فیلم زیبایی می‌توان ساخت» می‌توانند باشند.

دلایل بد دیگری هم برای ازدواج کردن هستند. این دلایل معمولاً سه دسته هستند: اضطراب، بی‌کفایتی و واقعیت‌گرایی خودمحور.

اگر به ازدواج فکر می‌کنید یا به دنبال همسر ایدآل خود هستید، توصیه می‌کنیم که با خودتان صادق باشید و عمق انگیزه‌تان برای ازدواج را بسنجید. آیا انگیزه‌تان از یکی از این دلایل ریشه می‌گیرد؟

می‌خواهم ازدواج کنم…

• چون همه دوستانم ازدواج کرده‌اند.
• چون نمی‌دانم اگر این مورد را رد کنم، باز هم موردی برای ازدواج پیش خواهد آمد یا نه.
• چون می‌خواهم احساس امنیت کنم.
• چون دیگر از روابط دوستی خسته شده‌ام.

این انگیزه‌ها ریشه در ترس دارند. وقتی می‌ترسیم که تنها بمانیم یا از قافله عقب بیفتیم، وقتی قبول کنیم که یک زندگی کامل و جالب بدون همسر کمتر از یک زندگی متاهلی موفق است، یا وقتی باور داشته باشیم که ازدواج به ما احساس امنیت می‌دهد، اضطراب علت اصلی است.

فردی که به این دلایل ازدواج می‌کند، می‌خواهد همسرش برای او نقش یک نوع دیگری از موادمخدر را بازی کند. وقتی کسی به همسر خود بعنوان یک ماده مخدر نگاه کند نه یک موجود، نتیجه رابطه‌ای کوتاه‌مدت خواهد بود.

دسته دوم از انگیزه غیرمنطقی ازدواج کردن بخاطر احساس بی‌کفایتی است که خود را در افکار زیر نشان می‌دهد:

می‌خواهم ازدواج کنم…

• چون دوست‌پسر/دوست‌دخترم دوستم دارد و این باعث می‌شود احساس خاص بودن کنم.
• چون ازدواج به همه نشان می‌دهد که بزرگ شده‌ام.
• چون ازدواج نشان می‌دهد که یک نفر هست که من را بخواهد.
• چون این تمرکز بهتری به زندگیم می‌دهد.
• چون تنها هستم.

اگر انگیزه شما برای ازدواج جزء این دسته است، بد نیست مقالات ما درمورد اعتمادبه‌نفس و خوشبختی در ازدواج را مطالعه کنید.

و آخر دسته سوم از انگیزه‌های نادرست برای ازدواج واقعیت‌گرایی سطحی است که به صورت افکار زیر نمود می‌یابد:

می‌خواهم ازدواج کنم…

• چون چند وقتی می‌شود که با هم دوست هستیم و ازدواج قدم منطقی بعدی برای ماست.
• چون اگر با او ازدواج نکنم نمی‌توانم روابط آزاد و راحت داشته باشم.

انگیزه‌هایی که چزء این سه دسته باشند، برای ازدواج کاملاً نادرست و حطرناک هستند و چنین ازدواج‌هایی معمولاً دوام چندانی نخواهند داشت.

اختلافات رایج بین زن و شوهرها



ا
ختلاف و تعارض بین مرد و زن زمانی اتفاق می‌افتد که یک طرف انتظار و توقعی خاص از رفتار طرف‌مقابل دارد و یا در یک موقعیت یا شرایط خاص طور خاصی احساس یا فکر می‌کند. هم مرد هم زن ممکن است اهدافی شبیه به هم در حل یک مشکل یا برطرف کردن یک اختلاف داشته باشند. مشکل در طریقه نزدیک شدن به این مشکلات و نگاه کردن این دو جنسیت به آن است. نداشتن آگاهی درمورد رویکرد جنس مخالف برای حل مشکل یکی از منابع بروز اختلاف بین زن و مرد است.

اختلاف بر سر مسائل مالی


هم برای مردها و هم زن‌ها، بسیاری از منابع بروز اختلاف درمورد مسائل مالی از سنین کودکی و معمولاً توسط والدین یا شرایط زندگی یاد گرفته می‌شود. مثلاً مردی که یاد گرفته است برای کنار آمدن با یک مشکلِ احساسی خاص پول خرج کند ممکن است در چنین موقعیتی برود و یک ماشین نو بخرد. این خرید گزاف احساس بهتری به او می‌دهد اما فشار زیادی بر هزینه‌های خانواده وارد می‌کند. مسائل مالی دیگری که موجب اختلاف می‌شود قمار کردن، اعتیاد، نابرابری درآمدها، خرید اعتیادگونه، بالا بودن سطح توقعات و از این قبیل می‌باشد. زوج‌هایی که درمورد مسائل مالی وجه اشتراک و رویکرد یکسان ندارند دچار اختلاف می‌شوند.

اختلاف بر سر مسائل جنسی

تفاوت در این محدوده فرصت‌های زیادی برای تعارض و بروز اختلاف بین زن‌ها و مردها ایجاد می‌کند. میزان تستوسترون در مردها ۱۰ تا ۲۰ برابر است. مردها در هر موقعیت و شرایطی آمادگی رابطه‌جنسی را دارند. زن‌ها برای آماده شدن نیاز به زمان دارند و درمورد نزدیکی موردانتظار و عواقب آن فکر می‌کنند. مردها به ************ بعنوان یک نتیجه، یک پیروزی یا یک هدف به نوبه خود نگاه می‌کنند. برای زن‌ها، عمل جنسی نشانه آجر دیگری برای ساخت یک رابطه عاشقانه است. این رویکردهای متفاوت از روابط جنسی موجب بروز اختلافات شدید بین زوج‌ها می‌شود.

اختلاف بر سر مسائل احساسی

زن‌ها و مردها به طرقی کاملاً متفاوت با مشکلات احساسی برخورد می‌کنند. مردها هم عواطف را حس می‌کنند اما به طریقی متفاوت از خانم‌ها با آن برخورد می‌کنند. مردها از سنین خیلی کم یاد می‌گیرند که مردها گریه نمی‌کنند، در خودشان می‌ریزند و به راهشان ادامه می‌دهند. اما خانم‌ها آزادانه احساساتشان را ابراز می‌کنند. ارتباط بین دو نیمه مغز خانم‌ها تا چهار برابر بیشتر از مردهاست. این یعنی مردها قادر نیستند مثل خانم‌ها احساساتشان را بروز دهند. مردها معمولاً از اختلافات عبور می‌کنند اما خانم‌ها متعجبند که چرا آنها را در آغوش نگرفته و درمورد مشکلشان حرف نزده‌اند.

اختلاف بر سر حل مشکلات

مغز آقایان به طریقی متفاوت از خانم‌ها طراحی شده است. تعداد نورون‌های عصبی که دو نیمه مغز را با هم مرتبط می‌کند در آقایان یک چهارم خانم‌هاست. بخاطر این اختلاف، مردها برای حل یک مشکل در آنِ واحد روی نیمکره چپ مغزشان متمرکز می‌شوند. دسترسی خانم‌ها بین نیمکره راست و چپ مغزشان راحت‌تر است و بهتر می‌توانند در یک زمان روی چند مشکل کار کنند. این یعنی هم مردها و هم زن ها می‌توانند به یک اندازه خوب مشکلات را حل کنند اما هر کدام به طریقی متفاوت به آن نزدیک می‌شوند. نتوانستن و نخواستن حل مشکل فقط موجب بروز مشکلات بیشتر بین دو طرف می‌شود.