مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

مهارت توجه به کودکان

توجه به کودکان یک تکنیک حیاتی و مهم در تـربیت کودکان است و لازم است تا خانواده ها و والدین تکنیک ها و سبک های درست تـوجه به کودکان را بیاموزند. اگر پدر و مادرها بتوانند به خوبی از روش های توجه به کودکان بهره بگیرند می توانند مشکلات بسیاری را در روابط میان خود و کودکان خود حل نموده و کاهش دهند و موجبات افزایش اعتماد و حس اعتماد به نفس را در کودکان از همان دوران کودکی فراهم نمایند چرا که ثابت شده است که افزایش اعتماد به نفس در افراد باید در همان دوران کودکی آن ها اغاز شود.

والدین بیشتر اوقات خیال می کنند که به اندازه کافی به کودکان خود توجه می نمایند اما در عین حال گاهی یا اوقات زیادی از کودک می شنوند که مثلا ” شما به من توجهی نمی کنید” شاید والدین حتی از این صحبت کودک خود  گله مند شده و ناراحت شوند. در واقع می شود گفت که توجه کردن به کودکان یعنی توصیف رفتارهای خوب در آنان به گونه ای که کودک حس نماید که رفتارهای خوبش و ویژگی های مطلوبش مورد توجه والدین قرار گرفته است و در واقع این کار فواید زیادی دارد چرا که وقتی والدین به رفتار مثبت کودک واکنش نشان داده و به آن توجه می کنند کودک می فهمد که رفتار مطلوبش مورد توجه خانواده بوده و تلاش می کند تا ان را بهبود داده و پر رنگ تر نماید.

توجه مناسب به کودک و مهارت توجه والدین فواید زیادی داشته و سبب بهبود بسیاری از ویژگی های  رفتاری و اجتماعی در کودکان می شود. اولین و مهم ترین تاثیری که توجه به کودکان داده این است که کودک تلاش می کند تا رفتارهای مقبول و مورد پسند خود را افزایش داده و رفتارهای بد را کاهش دهد.

دومین تاثیر مهم توجه به کودکان این است که رابطه ای مناسب بین کودک و والدین شکل گرفته و در واقع مشکلات موجود در رابطه ها تا حد زیادی کاهش می یابد. تکنیک ها و نکات مهم زیادی برای توجه بهتر والدین به کودکان وجود دارد که چند مورد را در ادامه ذکر می کنیم.

اولین نکته مهم این است که پدر و مادر سعی کنند که دقیقا همان رفتاری که کودکان از خود نشان می دهد را بازگو نمایند و این می تواند تاییدی برای کودک باشد و به او بفهماند که تمام حواس والدین به صورت خوب و تمام و کمال به او هست.  پس لازم است تا والدین در هر زمان که توانستد و در هر فرصتی کارهایی که کودک انجام داده است را به صورت کامل بازگو کنند و با این کار نشان دهند که توجه و حواس آن ها به صورت کامل به فرزندشان هست.

می توان گفت که توجه نمودن به کودکان و مهارت توجه در واقع به نوعی شبیه به گزارشگری ورزشی مثلا در ورزش فوتبال می باشد که فرد گزارشگر تمام موارد را بازگو می کند پس والدین نیز به همین صورت وقتی که کودک در حال انجام کاری هستند باید آن ها را با تمام وجود زیر نظر گرفته و پس از آن موارد را به صورت کامل بازگو نمایند مثلا اگر کودک در حال بازی با مکعب های خودش است باید کنارش نشسته و رفتارها و کارهایش را کامل بازگو نمایند به طور مثال بگوید که تو داری مکعب های زرد را با قرمز کنارهم می چینی و یک خانه زیبا می سازی و یا اگر در حال نقاشی است مثلا بگوید که تو داری یک خانه زیبا با رنگ آبی می کشی… پس توجه نمودن به کودکان تنها یک صحبت صرف نیست و تنها با حرف زدن نمی توان به کودک ثابت کرد که به او توجه می شود بلکه نیاز است با رفتار و اعمال خود توجه به او را به او ثابت نماییم و نشان دهیم. روشی دیگر برای توجه نمودن، تقلید کارهای کودک است. می توان در زمان توجه کنار کودک بوده و کارهای او را دقیقا تقلید کرد. کشیدن یک نقاشی یا ساختن یک مجسمه با خمیر بازی یک نمونه و مثال خوب است. توجه کنید که می بایست به صورت دائمی از این روش استفاده نمود.

لجبازی کودک و نگرش های تربیتی نادرست

نگرش های شما به عنوان والد در تشدید مشکل لجبازی و نافرمانی در کودکتان تاثیر زیادی دارد. همه والدین در مورد فرزندان خود عقاید و نگرش هایی دارند. برخی از این عقاید منطقی و سودمند و برخی دیگر غیر منطقی و بیهوده هستند.عقاید منطقی، عقایدی هستند که دلیلی برای آن ها وجود دارد. انعطاف پذیر هستند و منجر به بروز رفتارها و هیجانات متعادل و مناسب می شوند.

عقاید غیر منطقی عقایدی هستند که دلیلی برای آن ها وجود ندارد. انعطاف پذیر و مطلق هستند،با جهان پیرامون خود هماهنگی ندارند، مانع دستیابی انسانی به اهدافش می گردند و در نهایت به بروز رفتارها وهیجانات نامناسب وناراحت کننده می انجامند.

رفتار والدین احتمالآ مبتنی بر ترکیبی از عقاید منطقی و غیر منطقی در مورد فرزندشان و رفتارهای مقابله جویانه وی است. نگرش های منطقی و غیر منطقی والدین،در حد وسط چهار طیف فکری که در هر فردی وجود دارد، قرار می گیرد. این طیف ها عبارتند از :

۱- پرتوقعی- تفکر ترجیحی- بی توجهی

پرتوقعی نگرشی است که به موجب آن یک پدر یا مادر به شکلی خدا گونه می پندارد فرزند من و دیگران باید به شکلی که من می خواهم رفتار کنند.این طرز فکر بسیار خشک،بزرگ منشانه و غیر منطقی است، زیرا هیچ قانونی در طبیعت وجود ندارد که فرزند شما یا هر فرد دیگری را مجبور به رفتار مطابق دستور شما بکند. این خود خواهی هیچ نقطه ای ندارد جز عصبانیت شما، زیرا کودک نافرمان در بسیاری  از مواقع قوانین اعلام شده توسط والدین را نقض خواهد کرد.

۲- احساس شکست خوردگی- احساس نگرانی- بی احساسی.

احساس شکست خوردگی حالتی ذهنی است که به موجب آن پدر و مادر فکر می کند. کارهای فرزند من بسیار نا خوشایند، خیلی بد و بسیار نارا حت کننده است. رفتار های زشت او کاملآ مرا خرد کرده است . این طرز فکر کاملآ غیر منطقی است، زیرا کلمات بسیار نا خوشایند،خیلی بد وبسیار ناراحت کننده به این معنا هستند که چیزی ۱۰۰ درصد بد است، یعنی بدتر از هر چیز بدی که ممکن است برای یک فرد پیش بیاید.

اختلال نافرمانی و لجبازی کودک

۳- عدم تحمل ناکامی- تحمل ناکامی- انکار ناکامی.

عدم تحمل ناکامی زمانی رخ می دهد که والدین هنگام بروز مشکلات دست از تلاش ومبارزه بردارند وبخود بگویند، من باید بی هیچ تلاش وکوششی از همکاری فرزندم برخوردار باشم چون اصلآ نمی توانم عدم همکاری او را تحمل کنم. فرزند من باید خودش بداند که رفتار صحیح چیست وهمان گونه عمل نماید. این طرز فکر باعث نا هماهنگی در رفتار والدین می شود زیرا بعضی از آن ها معتقدند که مجبورنیستند خود را به درد سر بیاندازند و به سختی تلاش کنند تا به نتیجه برسند. این طرز فکر والدین را از پیگیری هر برنامه ای جهت کمک به فرزند نافرمان باز می دارد.

۴-  اهانت کردن به دیگران- پذیرفتن دیگران- ستایش دیگران.

اهانت به دیگران یعنی تمایل به تحقیر کردن صد درصد و بد دانستن فرزند است. این طرز فکر ناشی از تصور نا درستی است که می توان ارزش انسانی افراد را بر اساس رفتار آن ها مورد قضاوت قرار داد. معمولآ عقاید اهانت آمیز نسبت به کودک به چنین شکلی در ذهن والدین خطور می کند{چون از من اطاعت نکردی بچه خیلی بدی هستی وسزاوار مجازات خواهی بود}

لجبازی در کودکان

رفتارهای کودکان گه گاه می تواند مشکلات فراوانی برای والدین ایجاد کرده و گاهی آن ها از برخی رفتارهای کودکان خود به ستوه آمده و در برخی جلسات مشاوره تلفنی و یا حضوری عنوان می کنند که دیگر تحمل رفتار کودک خود را نداشته و نمی توانند راهی برای درست کردن آن بیابند. این گفته درست است که گاهی شدت رفتارهای بد در کودکان به حدی است که همه را به زحمت و رنج می رساند اما به هر حال هیچ یک از مشکلات رفتاری نیستند که چاره ای نداشته باشند. یکی از مشکلات شایعی که در میان کودکان مرسوم است مشکل لج و لجبازی در کودکان و به اصطلاح یک دنده ای آنان است. شاید عده ای خیال کنند که لجبازی و این ویژگی صرفا در بزرگ سالان وجود دارد اما باید گفت حتی در برخی موارد این مشکل در کودکان و نوجوانان بسیار شایع تر از سایر افراد است. نکته مهم و کلی که وجود دارد این است که به هر صورت با استفاده از یک سری تکنیک ها و روش های رفتاری در رابطه می توان لجبازی و لج در کودکان را تا حد زیادی کاهش داد و یا از بین برد و لازمه این امر شناخت مناسب والدین از فرزند و رفتار او و نیز شناخت مناسب والدین از ویژگی های رفتاری انسان های لجباز است.

مثلا تصور کنید که می خواهید برای کودک خود مسواک بزنید و کودک این اجازه را به شما نمی دهد و دهانش را می بندد و یا اینکه شما قصد بازگشت از پارک را دارید ولی کودک لجبازی کرده و بر ماندن در پارک اصرار می کند. در این مواقع شاید بتوان گفت که آن ها می خواهند اعلام استقلال نمایند و برای همین منظور لجبازی می نمایند تا حرف خود را به کرسی بنشانند و در این مواقع لازم است تا والدین هرگز با کودک بد رفتاری نکرده و سعی کنند بدون هیچ گونه خشونت و یا اخم و بالا بردن صدا قائله را ختم کنند. با کمی خلاقیت خانواده ها می توانند تا حواس کودکان خود از برخی کارها پرت کرده و جلوی لجبازی کودک خود را بگیرند.

مثلا اگر قرار است تا پزشک آمپولی برای کودک شما تزریق نماید و یا در صف خرید فروشگاهی هستیم که نیاز است تا کودک تحمل بالایی داشته باشد و مواردی از این قبیل والدین می توانند با به کارگیری روش های زیر از بی قراری و لجبازی کودک خود جلوگیری نمایند. خندان کودکان نه تنها می تواند به شما و خود او انرژی دهد بلکه می تواند راه مناسبی برای حواس پرتی در کودکان باشد تا آن ها در مواقعی مانند بالا که ذکر شد بی قراری و لجبازی نکنند و بهانه نگیرند مثلا از خنداندن کودک برای باز شدن دهان او و مسواک زدن برای او می توان به خوبی استفاده نمود.

یکی دیگر از راه کاری های مفید برای سرگرم کردن کودکان تعریف کردن از دوران کودکی خودتان است مثلا والدین می توانند با تعریف یک داستان زیبا و خنده دار از دوران کودکی خود سریعا حالت های کودک را تغییر داده و او را از حالت لجبازی به حالت فکورانه و یا خنده ببرند که این کاملا بستگی به نوع داستانی است که شما می خواهید برای او تعریف کنید و حالت ها و ژست های شما نیز می تواند تاثیر بسیار زیادی برای همراه شدن کودک در قصه و داستان شما داشته باشد. با تعریف داستان برای کودک هم چنین می توان میزان قوه تخیل در فرزند خود را مورد سنجش قرار دهید. یکی دیگر از راه کارها استفاده از لحن موزون در صحبت های کودکان است که این موزون صحبت نمودن والدین می تواند در لحظات قبل از خواب و برای ارام کردن کودکان و به خواب رفتن آن ها استفاده شود. می توان با تغییر صدای خود برای کودکان سرگرمی مناسبی فراهم نمود که می تواند هم چنین بسیاری از لجبازی ها و بی قراری ها را در آنان کاهش داد. مثلا مادر و یا پدر می تواند با تغییر صدای خود و تقلید صدای یک پیرزن بی دندان و یا کودک و یا هر صدای دیگری داستان هایی جذاب برای کودک خود تعریف نموده و حواس او را از موضوعی که برای آن لج کرده پرت نماید. اگر نیاز است تا مواقعی کودک تحمل زمان را داشته باشد و صبر نماید می توانید در مورد یک راز با او او صحبت کنید مثلا می توانید بگویید که می خواهی یک راز مهم را برای تو بگویم و او را بغل نموده و با لحنی خوب برای او صحبت کرده و نیازی نیست که این مورد حتما یک راز باشد و می تواند صرفا یک داستان معمولی باشد.

اگر کودک کار خوبی را انجام نمی دهد مثلا شستن دست ها و یا موها باید با استفاده از نکات مثبت او را ترغیب نمایم مثلا به او بگوییم که وقتی موهایت را می شویی بسیار جذاب و زیبا می شوی. در نهایت می شود گفت که والدین به جای گلایه کردن از لجبازی های کودکان می توانند با کمی خلاقیت و تفکر راه های زیادی برای سرگرم نمودن فرزند خود و یا جلوگیری از لجبازی و بی قراری او پیدا نموده و آن ها را به کار ببرند.


آیا کودکان شخصیت والدینشان را به ارث می برند؟

کودکان ویژگی های فیزیکی والدینشان را به ارث می برند، ولی دانشمندان در رابطه با به ارث بردن ویژگی های شخصیتی والدین توسط کودکان کمتر مطمئن هستند. برخی از ویژگی های شخصیتی که در کودکان ظاهر می شوند پایه ی ژنتیکی دارند، ولی در شکل گیری شخصیت چندین ژن نقش دارند. محیط نیز در شکل گیری رشد ویژگی های شخصیتی نقش دارند. با وجود اینکه ممکن است کودک شما در برخی ویژگی های شخصیتی گرایش ژنتیکی نشان دهند با این حال این ویژگی ها زمانی خود را نشان می دهند که محیط شرایط لازم برای بروز صفات مرتبط با این ژن ها را فراهم سازد.

ژنتیک و شخصیت

محققین در شکل گیری ویژگی های شخصیتی ویژگی های ژنتیکی را دخیل می دانند. ژن‌های مختلفی در کودک وجود دارند که باعث شکل گیری ویژگی شخصیتی کودک می شوند. در برخی موارد به دلیل تاثیر شرایط محیطی و یا تاثیر ژن های دیگر برخی از ژن‌ها فعال و یا غیر فعال می شوند. بر طبق گزارش شبکه ی خبری ژنوم، ژنها از طریق پیام های شیمیایی مانند ترشح هورمون سرتونین و دوپامین که می توانند تاثیرات عمیقی بر روی مغز داشته باشند ویژگی های شخصیتی فرد مانند اضطراب و خجالتی بودن را تحت تاثیر قرار می‌دهند.

تاثیر وراثت در مقابل تاثیر محیط

حدود ۴۰ درصد از ویژگی های شخصیتی از طریق وراثت به ارث می رسند، بر طبق نظریه دکتر دیوید فاندر، پرفسور روانشناسی دانشگاه ریورساید کالیفرنیا، و نویسنده ی «معمای شخصیت». این نظریه به طور قابل توجهی تاثیر محیط را مورد بررسی قرار داده است. فاکتورهای محیطی به چیزی بیشتر از محل زندگی فردر اشاره دارند؛ تاثیرات فرهنگی و تجربیات اولیه زندگی و شرایطی که در آن شخص بزرگ شده بر شخصیت فرد اثر گذارند. برای مثال بر طبق نظریه ی دکتر فاندر افرادی که حامل ژن تاثیر گذار بر سروتونین هستند در معرض خطر افسردگی و رفتارهای ضد اجتماعی بیشتری هستند، اما تنها زمانی که کودکی انها سرشار از استرس و بدرفتاری از سوی محیط باشد.

صفات خانوادگی

حتی دوقلوهای همسان، کسانی که آرایش ژنتیکی یکسان دارند، ویژگی های شخصیتی یکسانی ندارند. در حالی که آنها رفتارهای شخصیتی نزدیک تری در مقابل دوقلوهای ناهمسان و خواهر و برادهای غیر دوقلو دارند، آنها تنها ۵۰ درصد از ویژگی های شخصیتی یکسانی برخوردارند بر اساس گفته روانشناس کودک دکتر دیوید شافر در کتابش «جامعه و رشد شخصیت». دوقلوهای ناهمسان حدود ۳۰ درصد از ویژگی های شخصیتی یکسانی برخوردارند، در حالی که خواهر و بردارهای غیر دوقلو ۲۰ درصد از ویژگی های شخصیتی یکسانی را دارا می باشند. از لحاظ بیولوژیکی کودکانی که در یک خانواده بزرگ شده اند از نظر ویژگی های شخصیتی تنها ۷ درصد به یکدیگر شباهت دارند.

اختلالات رفتاری

بر طبق نظریه ی دکتر شافر: محققین دریافتند که بسیاری از اختلالات رفتاری، مانند اسکیزوفرنی، افسردگی بالینی یا اختلال دوقطبی به عامل ژنتیک مربوط می شوند، ولی مسئله بدین معنی نیست که اگر کسی ژن هایی را به ارث می برد باعث رشد بیماری اش می شود. برای مثال اگر شما یک دو قلوی یک سان دارید که به اسکیزوفرنی مبتلا است احتمال اینکه شما نیز این اختلال رفتاری را دارا باشید دو به یک یا ۵۰ درصد می باشد، حتی اگر شما ژن های یکسانی را به ارث برده باشید. ولی فقط در ۵ تا ۱۰ درصد از کودکانی که یکی از والدینشان مبتلا به اسکیزوفرنی است این احتمال وجود دارد که کودک نیز علائم این اختلال رفتاری را از خود بروز دهد.

ویژگی های فرزندان در آینده

برای کودک خود به چه چیزی نیاز دارید؟

برای کودک خود به چه چیزی را دوست دارید؟

مایلید او در آینده چگونه فردی شود؟

لطفا چند لحظه به کلمات زیر نگاه کنید و دور پنج ویژگی که دوست دارید کودکتان داشته باشد دایره بکشید. بعد روی ویژگی هایی که دوست ندارید کودکتان داشته باشد خط بکشید.

ماجراجو ورزشکار هنرمند کنجکاو ترسو اجتماعی مهربان مستقل
مطیع پرحرف پرانرژی مثبت گرا آرام با اعتماد بنفس حساس پذیرا
اهل ریسک خجالتی همه فن حریف خلاق پرخور سازگار هیجانی شوخ طبع
محتاط حرف گوش کن لجباز مستبد ایرادگیر مودب رقابت جو جسور
منفی گرا سخت گوش باپشتکار همکار منعطف حل کننده ی مساله مبتکر فرهیخته
متفکر مسوولیت پذیر همدل با اراده هدفمند صبور تنبل شاد

حالا به دقت به انتخاب های خود نگاه کنید و اگر ممکن است آنها را با انتخاب های یکی دیگر از والدین یا دوست خود مقایسه نمایید.

برخی از این ویژگی ها به طور مستقیم و یا به طور کلی به موقعیت های تحصیلی مربوط نمی شود. در واقع شواهد نشان می دهند که موفقیت در زندگی فقط مبتنی بر هوش عقلانی (IQ) نیست، بلکه به عواملی دیگر مربوط هستند که البته بسیار هم اهمیت دارند.

یک بار دیگر به انتخاب های خود دقت کنید و ببینید که این گزینه ها چگونه تاثیر می گذارند بر:

شیوه ای که برای صحبت کردن با کودک خود بر می گزینید.

نوع برخورد یا رفتار با او

فعالیته هایی که اجازه می دهید تجربه کند.

موفقیت چیست؟

اگر از هر پدر یا مادری بپرسید که برای فرزندان خود خواهان چه چیزی هستند، اکثر آنها خواهند گفت که فقط کودکانشان شاد و راضی باشند، ولی چه چیزی شادی و رضایت را در زندگی ایجاد می کند؟

زمانی  که فرزند شما به کلاس اول ابتدایی رفت زندگی خود را با آزمونها و تست های آموزشی آغاز کرد. شاید شما معتقد باشید که این آزمونها ، معیار خوبی برای سنجش موفقیت آنها ست. البته قطعا قبولی در امتحانات درسی و گذراندن آنها بسیار مهم است. ولی این فقط یک نوع موفقیت خواهد بود.

بعضی از این افراد ، در زمان تحصیل دانش آموزانی موفق بوده اند ولی برخی از آنها این گونه نبوده اند ، بلکه ویژگی هایی خاص نظیر موارد زیر داشته اند:

اعتماد به نفس بالا، احساس رضایت از خود، احساس اطمینان و ارزشمندی نسبت به توانایی های خود، مدیریت و کنترل هیجانها، آگاهی نسبت به احساسات خود و توانایی در مدیریت آنها، ارتباط خوب و موثر با دیگران، قدرت فهم احساس دیگران، برقراری یک ارتباط موثر و مفید با مردم، برخورداری از یک دید مثبت به مسائل و مشکلات زندگی، قوی بودن، داشتن قدرت ریسک بالا و نگریستن به مشکلات به عنوان بخشی از فرایند یادگیری.

کودکان را برای زندگی آماده کنیم. این نگرش ها و مهارتهای ضروری و حیاتی، برای آماده ساختن کودکان در «زندگی» باید مد نظر قرار گیرد. موضوع اصلی ، هوش یا توانایی های ذهنی کودکان نیست. علاوه بر این ، کودکی که مهارتهای زندگی را بیاموزد بهتر می تواند از استعدادهای خود در مدرسه بهره ببرد و به همین ترتیب، موفقیت در فعالیت های زندگی تحصیلی ، او را در بقیه ی عرصه های زندگی موفق تر خواهد ساخت. باید دانست که برای آموزش مهارتها و نگرش های صحیح زندگی به کودکان ، شرایط و امکانات خاصی مورد نیاز نیست، بلکه دانایی و توانایی والدین در این زمینه کارساز خواهد بود.

هر کس در هر سن و جایگاه شغلی و اجتماعی می تواند مهارتهای زندگی را بیاموزد، همان طور که مهارتهای دیگر را فرا می گیرد، آموختن و تمرین کردن این مهارت ها بسیار ساده است. ولی آغاز فراگیری قبل از ۶ سالگی بسیار مطلوب است، چرا که کودکان ، در این سن ذهن خود را شکل می دهند و در مورد چگونگی ارتباط خویش با محیط پیرامون می اندیشند.

در واقع کودکان، در این سن به ساختن ذهنیت خویش می پردازند و مغزشان رشد می یابد. ارتباط یاخته های عصبی و سلول های مغز باعث یادگیری بچه ها می شود و ما می دانیم که بخش اعظم ارتباط های مهم که ناشی از رشد سیستم عصبی انسان است در پنچ سال اول زندگی ساخته می شود. البته این بدان معنا نیست که ما در سنین بعدی نمی توانیم چیزهای دیگری را یاد بگیریم، ولی توانایی ما برای یادگیری، در همان سالهای اولیه زندگی شکل می گیرد. علاوه بر این ، زیر بنای شخصیت و اعتماد به نفس ما تحت تاثیر توانایی ما برای مقابله با چالش های زندگی و یادگیری رشد می کند.ویژگی های فرزندان در آینده 

مهارتهای زندگی یعنی اینجاد روابط بین فردی مناسب و موثر، انجام مسئولیتهای اجتماعی، تصمیم گیری صحیح، حل تعارضات و کشمکش ها بدون توسل به اعمالی که به خود یا دیگران صدمه می زنند. برنامه ی آموزش مهارتهای زندگی بر این اصل استوار است که کودکان حق دارند توانمند شوند و نیازمند آنند که بتوانند از خود و علاقه هایشان در موقعیت های سخت زندگی دفاع کنند. این نوع برنامه ها در پیشگیری از مخاطرات سلامت نگاهی کلی دراند و به آموزش محدود تنها یک مهارت بسنده نمی کنند.

اهداف اموزش مهارتهای زندگی : مجموعه مهارتهای زندگی، نه تنها به توانمند ساختن افراد در زندگی حال نمی اندیشد ، بلکه بر توانمندی آنان برای زندگی آینده نیز تاکید می ورزد. در ضمن ، بر شکوفایی توانایی های بالقوه ی افراد متمرکز است . به طور کلی ، هدف از مجموعه مهارتهای زندگی ، کمک به فرد برای حرکت از توانایی ها و ضعفهای مهارتی، به سوی مهارتهای توانمندی، قوی و سازنده است.  چنین مهارتهایی برای زندگی ، تصمیمات متعهدانه ی فرد را در بر می گیرد.

مسئولیت پذیری یا تعهد فردی ، مفهوم مثبتی است که طبق آن ، افراد نسبت به سلامتشان و اتخاذ تصمیمشان در مسائل زندگی خویش متعهد هستند. در واقع هدف نهایی مهارتهای زندگی این است که افراد، مسئولیت برتری و شایستگی فردی خویش را بپریرند. این شایستگی فردی شامل احساس کفایت و شایستگی سطح بالا، سلامت روانی، خودشکوفایی و پذیرش مسئولیت فردی است. در نتیجه می توان گفت که مجموعه مهارتهای زندگی، هم اهداف پیشگیرانه دارد و هم کنترل مدیریت مشکلات، و مانند سبک رویکرد آموزشی، هم برای مداخلات گروهی و هم فردی مناسب است.

به گزارش سازمان بهداشت  جهانی، هدف  از اموزش مهارتهای زندگی ، افزایش توانایی های روانی اجتماعی و در نهایت پیشگیری از ایجاد رفتارهای آسیب زننده به بهداشت و سلامت و ارتقای سطح روانی افراد است.

یکی از اهداف اصلی برنامه ی مهارت های زندگی، ارتقای بهداشت روانی کودکان و نوجوانان است . مطالعات بسیاری در مورد تاثیر برنامه ی آموزش مهارتهای زندگی در ابعاد مختلف سلامت روان انجام گرفته و نتایج نشان داده است که آموزش این مهارتها سبب افزایش عزت نفس، بهبود رفتارهای اجتماعی و سازگاری اجتماعی ، افزایش رضایت سیستم خانوادگی و سازگاری با خانواده ، افزایش مهارت حل مسائل شخصی و بین فردی و افزایش مهارتهای مقبله ای شده است.

مهارت هایی که باید آموزش داده شود:در دوره مهارت های زندگی ، این مهارتها باید به کودکان به همراه تمرین ، بازی و فعایت ها ی جالب آموزش داده شود.

توانایی تصمیم گیری: این توانایی به فرد کمک می کند تا به نحوی موثر در مورد مسائل زندگی خود تصمیم گیری کند. چنانچه کودکان بتوانند فعالانه در مورد اعمال خود تصمیم بگیرند، جوانب مختلف راه حل هایی که می توانند انتخاب کنند را بررسی کرده و پیامد هر انتخاب را ارزیابی نماینده آنگاه خواهند توانست که از سطح بیشتری از سلامت روانی برخوردار شوند.

توانایی حل مساله : این توانمندی، فرد را قادر می سازد که به طور موثر تری مسائل زندگی را حل کند. اگر مسائل مهم زندگی حل نشده بمانند، تنش روانی و به دنبال آن مشکلاتی برای جسم در پی خواهند داشت.

توانایی تفکر خلاق: این نوع تفکر ، هم به حل مساله و هم به تصمیم گیری های مناسب کمک میکند. با استفاده از این نوع تفکر، راه حل های مختلف مسائل و پیامدهای هر یک از آنها بررسی میشود تا در اختیار روند تصمیم گیری قرار بگیرد. این امر فرد را قادر می سازد تا مسائل را ورای تجارب مستقیم خود دریابد . حتی زمانی که مشکلی وجود ندارد و تصمیم گیری خاصی لازم نیست، به سازگاری و انعطاف بیشتری به زندگی روزمره خود بپردازد.

توانایی تفکر نقادانه: تفکر نقادانه ، توانایی تحلیل اطلاعات و تجارب است. آموزش این مهارت، کودک را قادر می سازد تا در برخورد با ارزش ها، فشار گروه هم سالان و رسانه های جمعی ، مقاومت نماید و از آسیبهای ناشی از این موارد در امان بماند.

توانایی برقراری رابطه ی موثر: این مهارت به فرد کمک می کند که از طریق کلام یا رفتار خود و به شیوه ای متناسب با فرهنگ، جامعه و موقعیت ، بتواند خود و ارزش ها و باور های خویش را مطرح سازد. بدین ترتیب فرد خواهد توانست نظرات ، عقاید، خواسته ها، نیازها و  عواطف خود را ابراز کند و در صورت نیاز بتواند از دیگران درخواست کمک و راهنمایی نماید. مهارت تقاضای کمک و راهنمایی از دیگران در هنگام ضرورت از مشخصات مهم یک رابطه ی سالم است.

توانایی برقراری روابط بین فردی سازگارانه: این توانایی به ایجاد روابط بین فردی مثبت و موثر انسان با دیگران کمک می کند. یکی از این موارد توانایی ایجاد و ابقای روابط دوستانه است که در سلامت روانی و اجتماعی، روابط گرم خانوادگی و قطع روابط اجتماعی ناسالم نقش بسیار مهمی ایفا می کند.

 توانایی آگاهی از خود: خودآگاهی ، توانایی شناخت خود و آگاهی از خصوصیات ، نقاط ضعف و قدرت، خواسته ها ، ترس ها و انزجارها است. رشد خودآگاهی ، فرد کمک می کند تا دریابد تحت استرس قرار دارد یا نه و این امر معمولا پیش شرط و شرط ضروری روابط اجتماعی و روابط بین فردی مناسب و همدلانه است.

توانایی همدلی با دیگران: همدلی یعنی این که فرد بتواند زندگی دیگران را حتی زمانی که در آن شرایط قرار ندارد درک کند. این مهارت به انسان کمک می کند تا بتواند دیگرن را حتی وقتی با آنها بسیار متفاوت است بپذیرد و به آنها احترام بگذارد. همدلی، روابط اجتماعی را بهتر می کند و به ایجاد رفتارهای حمایت کننده و پذیرنده نسبت به انسان های دیگر منجر می شود.

توانایی مقابله با هیجانها: این توانایی، فرد را قادر می سازد تا هیجان ها را در خود و دیگران تشخیص دهد، نحوی تاثیر هیجانات بر رفتار را بداند و بتواند واکنشی مناسب به هیجانهای مختلف نشان دهد. اگر با حالت های هیجانی مثل غم، خشم یا اضطراب درست برخورد نشود، این موارد تاثیراتی منفی بر سلامت روانی و جسمی یا اجتماعی خواهند گذاشت.

توانایی مقابله با تنش ها: این توانمندی شامل شناخت تنش های مختلف زندگی و تاثیرات آنها بر فرد است. شناسای منابع تنش زا و نحوی تاثیر آن بر انسان، فرد را قادر می سازد تا با اعمال و موضع گیری های خود فشار را کاهش دهد. مسلم است که عوامل فرهنگی و اجتماعی، تعیین کننده ی ماهیت زندگی است. مثلا در بعضی جوامع ، پسران در برقراری تماس جنسی با ممنوعیت عرفی مواجه نیستند، حال آنکه در مورد دختران کاملا برعکس است. بنابراین برای استفاده از مهارتهای زندگی با هدف افزایش توانایی های روانی و اجتماعی، جنسیت نقش مهم دارد.

یادگیری مهارتهای زندگی چه کمکی به کودک من خواهد کرد؟

شاد و خرسند بودن از تمامی اتفاقات زندگی ، نه صرفا موفقیت های تحصیلی و بازی و تفریح .

کودک شما از توانمندی خود در یادگیری بیشتر احساس رضایت خواهد کرد.

مهارتهای زندگی در هر سن و سالی قابل آموزش و توسعه یافتن است. اما بهتر است از قبل از سن ۶ سالگی آغاز شود.

آگاه بودن از نگرش ها و رفتارهای خود  گامی مهمی در کمک کردن به کودکان است.

داشتن یک نگرش مثبت به اشتباهات و خطاهای خود، برای موفقیت در یادگیری و زندگی بسیار ضروری و مهم است.