هر کسی یک حرفه یا شغلی دارد. کار بچه ها رشد کردن، یاد گرفتن و انجام دادن تکالیف مدرسه و بازی می باشد. کار درمانی (occupational therapy) به بچه هایی که اختلال فیزیکی، احساسی و یا ادراکی دارند، کمک می کند تا فعالیت های روزانه خود همانند مسواک زدن دادان و یا پوشیدن کفش و جوراب را انجام دهند.
برخی از کاردمانگران حرفه ای، به بچه ها کمک می کنند تا روش های جایگزینی را برای انجام بازی های مورد علاقه خود پیدا کنند که به دلیل بیمار بودن یا صدمه دیدن، قادر به انجام آن نبودند. برخی از این بچه ها شرایطی دارند که برای انجام کارهای خود نیاز به کمک برای نوشتن دست نوشته های خود یا پیشرفت در استراتژی یادگیری دارند، تا به آن ها کمک کند تا در کلاس تمرکز خود را حفظ کنند و تکالیف خود را انجام دهند.
کاردرمانی به بچه ها کمک می کند تا نیازهای خاص خود را تا حد ممکن به صورت مستقل انجام دهند یا به کودکانی که بعد از یک بیماری طولانی یا صدمه دیدن سخت به مدرسه بر می گردند، کمک کنند. برخی از افراد بر این باورند که یک درمانگر جسمی شما را در وضعیتی قرار می دهد که می خواهید به آن برسید ، ولی در واقع، یک معالجه گر حرفه ای به شما کمک می کند تا به وضعیتی که مطلوب است، برسید.
چه افرادی به آن نیاز دارند؟
تمامی کودکان می توانند با یک کاردرمانگر ملاقات داشته باشند. برخی از آنها فعالیت های روزمره، همانند لباس پوشیدن، بستن بند کفش ها، خوردن غذا، توجه داشتن، نوشتن، نقاشی کشیدن یا رنگ کاری کردن خطوط را به سختی انجام می دهند.
برخی از بچه ها که شرایطی همانند فلج ذهنی، وضعیت نا مناسب عضلانی، یا اسپینا بیفیدا (که در آن ستون فقرات فرد حالت غیر عادی دارند)، دارند ممکن است به استفاده از ویلچر نیاز داشته باشند. یک کار درمانگر می تواند به بچه هایی که از ویلچر استفاده می کنند، کمک کند تا بتوانند خودشان برنامه ریزی کنند که به صف نهار بروند، از محوطه مدرسه خود بیرون بروند و سر وقت به کلاسشان برسند.
کاردرمانگران همچنین می توانند به کودکان اوتیسم بیاموزند که با دیگران ارتباط برقرار کنند یا ممکن است که به بچه هایی که مشکلات اختلال پردازش حسی دارند، روش هایی را یاد بدهند که به طور راحت تر و موثرتری با محیط خود ارتباط برقرار کنند.
یک کار درمانگر، همچنین ممکن است کمک ها و تجهیزاتی را از قبیل شانه بند و … پیشنهاد دهد که بتواند برای دیگر بخش های بدن کمک کننده و مفید باشد. آنها ممکن است کمک کنند تا ابزارهایی پیدا کنید که انجام دادن برخی از کارها، همانند باز کردن در شیشه مربا، پوشیدن کفش و یا گرفتن دوش و یا حمام رفتن ، را برای کودک شما آسان تر کند.
ملاقات با یک کاردرمانگر
اگر یک کار درمانگر را داشته باشید، درمانگر بررسی خواهد کرد که کودک شما چگونه می تواند فعالیت های خاصی را ، در قیاس با دیگر بچه ها که در سن او هستند، انجام دهد. ممکن است که معالجه گر از او بخواهد که حروف الفبا را بنویسد یا برخی از شکل ها را نقاشی بکشد ، برخی از بازی ها را انجام دهد، بند کفش خود را ببندد، یا یک شی را فشار دهد تا میزان قدرت شما اندازه گیری شود!
برخی از کاردرمانگران ، به خانه شما خواهند آمد تا ببینند که کودک شما چگونه برخی از وظایف عادی خود، همانند شانه زدن موهای خود یا مسواک زدن دندان های خود را انجام می دهد. بقیه متخصصان کودک را در بیمارستان، کلینیک یا برخی مواقع در مدرسه، ملاقات خواهند کرد.
یاد آوری این نکته مهم می باشد که کار درمانی، از شخصی به شخص دیگر تفاوت دارد. هیچ دو نفری شبیه هم نیستند و هیچ دو روش درمان هم شبیه هم نمی باشد.
بعد از تعیین این نکته که کودک شما می خواهد چه چیزی را یاد بگیرد تا انجام دهد، کار درمانگر یک برنامه درمانی را برای او تعیین خواهد کرد. اغلب مواقع، این امر به معنای تقسیم کردن یک فعالیت به بخشهای کوچک می باشد، همانند یادگیری آهنگ، از طریق یاگیری نت به نت . برای مثال، اگر می خواهد که به حمام برود، ممکن است در مرحله اول یاد بگیرد که چگونه شیر آب را باز کند، سپس دمای آن را تعدیل کند ، صابون و حوله را پیدا کند، و در نهایت، داخل وان برود. یک بار که این برنامه طراحی شد، همه این مراحل را به نوبت با تمرین کند.
درمان چقدر طول خواهد کشید؟
به دلیل اینکه کاردرمانی برای هر فردی منحصر به فرد است، و هر بچه ای بر اساس سرعت مختص به خود فرآیند یادگیری را کامل می کند، درمان ممکن است کوتاه مدت باشد یا زمان زیادی طول بکشد. برخی از بچه ها یاد گرفتند که آنها با بزرگتر شدن یا تغییر در مدرسه، نیاز به تغییر دارند. آنها دوباره کاردرمانگر خود را ملاقات می کنند تا روش های جدیدی را برای مقابله با مشکلات یا حرفه ای شدن در یک مهارت جدید، پیدا کنند.
بچه ها می توانند از طریق پیروی از دستور العمل های کاردرمانگر حرفه ای خود، سرعت درمان را افزایش دهند. کار کردن سخت و تمرین، یک امر ضروری می باشد. برخی از فعالیتها و تمرینات ممکن است عجیب و غریب به نظر برسند ، ولی همه آنها یک هدف دارند. اگر شما می خواهید بدانید که چرا درمان گر حرفه ایبه کودک شما یک روش خاصی را می گوید، بپرسید که ” چرا باید این کار را انجام دهد، و این کار چه کمکی به او می کند؟”
و با گذشت زمان و انجام تمرینات زیاد، کودک شما همه این کارهای سخت را انجام خواهد داد.
یک کاردرمانگر می تواند به بچه هایی که دارای مشکل در انجام دادن کارهای روز مره، همانند نوشتن، غذا خوردن یا لباس پوشیدن هستند، کمک کند. یک کار درمانگر از تمرینات و فعالیت هایی استفاده میکند تا به بچه ها آموزش دهد که چگونه می توانند وظایف خود را به نحو بهتر انجام دهند. اگر یک بچه ای در غذا خوردن دارای مشکل باشد، درمان گر می تواند چنگال ها و قاشق های مخصوصی را تهیه کند که درازتر، کوتاه تر بوده یا براحتی بتواند غذا را بردارد. اگر یک بچه ای برای نوشتن نیاز به کمک داشته باشد، درمان گر ممکن است که انگشت اشاره وی را از طریق نقاشی با انگشت یا آب پاشیدن به وسیله تفنگ آبی، تقویت کند!
در کتاب حرکات هوشمندانه، دکتر هانافورد بیان می کند که بدن ما بخش عظیمی از یادگیری ما را تحت تاثیر قرار می دهد، و یادگیری چیزی جدا از کارکرد مغز نیست.
هر عصب و سلول یک شبکه است که با هوش و توان یادگیری ما در ارتباط است. بسیاری از مربیان می دانند که این فعالیت باعث تقویت تمرکز کلی سر کلاس می شود.
کارکرد شناختی در کودکان چیست؟
یک راه خوب برای توصیف عملکرد شناختی کودکان (همچنین رشد مغزی اوایل کودکی، یا رشد شناختی کودکان نامیده میشود) توانایی کودک شما برای یادگیری مهارت ها و مفاهیم جدید است.
رشد شناختی کودک به معنی توانایی کودک برای درک اتفاقاتی است که در اطراف او رخ می دهند، توانایی او برای استفاده درست از حافظه ی بلند مدت و توانایی حل مشکلات است.
انجام تمرینات ورزشی مغز با کودکان به آنها کمک می کند تا به راحتی قسمت های مختلف مغزشان را رشد دهند.
رشد مغز کودک در اوایل کودکی
هر روز شما شاهد مثال هایی از رشد شناختی و درک کودک از مفاهیم جدید و مهارت های حل مشکلات خواهید بود که در طول دو تا سه سالگی کودک رخ می دهند.
در این سن کودکان در مرحله ی تخیل هستند. آنها در مجموع هم در تفکر و هم یادگیری بهتر عمل می کنند با انجام تمرینات ورزشی و یادگیری بازی ها و یادگیری انجام فعالیت ها در مهدکودک. تمرینات ورزشی مغز همچنین باعث رشد قدرت تخیل کودک نیز می شود.
تمرینات ورزشی مغز و رشد شناختی در اوایل کودکی
تفکر نمادین
تا پیش از ۱۸ ماهگی کودک قادر به استفاده از نمادها نمی باشد، به عبارتی دیگر او قادر است تنها در مورد اینجا و اکنون فکر کند.
اگر چیزی به صورت فیزیکی در جلوی او نباشد، او به سختی می تواند در مورد آن فکر کند.
ولی این حالت در اواسط دو سالگی تغییر می کند زمانی که کودک می تواند به تصاویر فکر کند.
ظهور تفکر نمادین در کودکان احتمال رشد شناختی کودکان در سنین بالاتر را افزایش می دهد.
رشد گستره توجه کودک
بخشی از یادگیری و شناخت شامل تمرکز بر روی پاره ای از اطلاعات به مدت طولانی و کافی برای استخراج معنا از آن است.
کودکان یک گستره توجه تصادفی دارند، ولی زمانی که کودک شما به پایان دو سالگی نزدیک می شود شروع به تمرین کنترل توجه بر روی یک شی یا یک فعالیت می کند.
زمانی که چیزی توجه او را جلب می کند، بر روی آن تمرکز می کند تا حس کنجکاویش ارضا شود.
برای تقویت توجه به بازی های انلاین سایت ما سر بزنید! بازی های آنلاین سایت ما برای تقویت توجه کودک شما طراحی شده اند.
حافظه ی بلند مدت
توانایی کودکان برای به یادآوردن چیزهایی که قبلا یادگرفته اند قسمت ضروری برای یادگیری و شناخت در کودکان است.
این ظرفیت برای دوسالگی و سه سالگی کودک افزایش می یابد.
هم حافظه ی کوتاه مدت و هم حافظه ی بلند مدت او موثرتر و قابل توجه تر می شود.
این ویژگی به او کمک می کند که تجربه های اخیر را به خاطر بسپارد (برای مثال چیزی که یک دقیقه قبل برای او رخ داده است) و یا اتفاقی که قبلا برای او رخ داده (اتفاقی چند ماه پیش برای او رخ داده است).
رشد زبانی و شناختی
رشد یادگیری و رشد زبانی کودک به صورت قابل توجهی با یکدیگر در ارتباط هستند.
رشد انفجاری زبان کودک نوپای شما تنها مهارت های اجتماعی وی را ارتقا نمی بخشد بلکه شامل توانایی او برای یادگیری او نیز می باشد.
از زبان برای پرسیدن سوالات، امتحان ایده ها، ادله و رشد درکش از جهان استفاده می کند.
ادامه ی یادگیری
به یاد داشته باشید، به هر حال، کودک یادگیری اش را با انجام اصولی مانند اکتشاف و خیال پردازی و بازی با اسباب بازی ها و گوش دادن و صحبت کردن و بحث کردن رشد می دهد.
مهم نیست که او با چه چیزی بازی می کند مانند یک جعبه ی خالی، اسباب بازی های داخل حمام، با چنگال، با پازل یا با هر چیزی.
زمانی که کودک با هر چیزی مشغول بازی در محیطش است او چیز های جدیدی یاد می گیرد و رشد مغزی او در اوایل کودکی شکل می گیرد.
همین اتفاق برای رشد شناختی و زبان او رخ می دهد: او از هر مکالمه ای که دارد چیز جدیدی یاد می گیرد.
به کودکتان مانند یک دانشمند پویا نگاه کنید، او مانند اسفنج اطلاعات را جمع اوری می کند و سپس این دانش جدید را به صورتی عملی به اجرا در می آورد.
روال طبیعی
البته، چیزهای خاصی وجود دارند که شما می توانید با استفاده از آنها رشد مغزی اوایل کودکی را تحریک کنید و گسترش دهید، ولی به یاد داشته باشید که میزان قابل توجهی از رشد مغزی کودکتان با توجه به یک روال طبیعی و هر روز صورت می گیرد.
برای مثال، لباس پوشیدن در هنگام صبح یک نمونه ی کامل شامل مرتب سازی، تطابق، هماهنگی چشم و دست، حافظه و تمرکز است.
قدم به قدم، هر روز او بیشتر در مورد لباس پوشیدن یاد می گیرد که در سن ۳ سالگی او این مهارت را کاملا یاد می گیرد و این مهارت را از زمانی که ۱۵ ماهه بود تمرین کرده است.
جهان از دید کودک
مهم است که در مورد فرایند فکری کودک فرضیه سازی نکنیم.
با وجود پیشزقت قابل توجه کودک در رشد کودکی اولیه، هنوز دو ویژگی متمایز با شما متفاوت هستند یعنی یادگیری و مهارت های شناختی.
در مرحله ی نخست، او درک کافی از علت و معلول ندارد، و ممکن است بین دو چیزی که با هم ارتباطی ندارند ارتباط قائل شود.
این امر بخشی به دلیل استدلال نارس کودک و بخشی به دلیل نداشتن تجربه ی کافی می باشد.
برای نمونه، اگر نور می رود- به این دلیل است که لامپ شکسته است- و در همان لحظه عطسه می کند، کودک شما ممکن است فکر کند که چون چراغ خاموش شده است او عطسه کرده است.
سپس در آینده هر گاه شما متوجه می شوید که کودک شما عطسه می کند، او در اطراف خود نگاه می کند و منتظر اتفاقی مانند خاموش شدن چراغ است.
زمانی که کودک بین دلایل و تاثیرات ارتباط برقرار می کنند شما باید به روشنی برای او توضیح دهید که هیچ ارتباطی در بین نیست (برای مثال، زمانی که کودک می گوید که علت شروع باران اینست که او کتش را پوشیده است).
ممکن است کودک در ابتدا حرف شما را باور نکند، بنابراین شما باید توضیحاتتان را بعدا دوباره تکرار کنید.
به همین دلیل است که کودک زمانی که او را تنبیه می کنید به شما خیره می شود، برای مثال، زمانی که به خاطر بازی کردن با اسباب بازی برادر بزرگترش هشدار دریافت کرده بود است.
ویتامین هایی برای تقویت حافظه
با در نظر داشتن ویتامین های حافظه، احساس می شود که مکمل های طبیعی بهتر از مکمل های غیر طبیعی است.
غذاهایی ضروری مغز مانند غذاهای مختصر می تواند عملکرد مغز را بهبود بخشد. غذاهایی که آنتی اکسیدان های بالای دارند می توانند به صورت چشمگیری از از دست رفتن حافظه جلوگیری کنند، و موجب بازگرداندن هماهنگی و تعامل می شوند. ویتامین های مخصوص مغز شامل کشمش، انواع توت ها، سیب، انگور، گیلاس، آلو و اسفناج می باشند.
گروه های دیگر غذاهای سالم برای مغز حاوی اسید های چرب امگا۳ می باشد. امگا ۳ در عملکرد عمومی مغز کمک کننده است و باعث بازگرداندن حافظه می شود. غذاهایی که حاوی امگا۳ هستند عبارتند از: ماهی آزاد، ماهی خال مخالی، ساردین، شاه ماهی، روغن کتان و گردو است.
کل بدن به وسیله ی کربوهیدارات ها کار می کند. استفاده ی زیاد از کربوهیدرات برای بدن مضر است و مغز با افزایش شدید قند خون مواجه می شود. هضم کامل کربوهیدرات خوب است و باعث افزایش قند خون نمی شود. غذاهایی که حاوی کربوهیدارت برای مغز هستند عبارتند از: بادام زمینی، زردآلوی خشک، لوبیای خشک، ماست، سبوس جو دو سر، سبوس های غلات (مراقب قند بالای برخی از مارک باشید)، خمیر ترش نان. سرکه و آبلیمو همراه با غذا باعث جلوگیری از افزایش قند خون می شود.
استفاده از ویتامین های مغز باعث بهبود حافظه و تناسب مغز می شود.
برخی بازی ها نیز مانند ورزشی برای مغز عمل می کنند، برای این منظور در سایت کودک و نوجوان بازی های آنلاین تقویت مغز به صورت رایگان در دسترس شما قرار گرفته است، برای تقویت مغز کودک خود روزی ده دقیقه را به انجام این بازی ها اختصاص دهید.
حسادت یک احساس عاطفی است، برخی دانشمندان معتقدند این احساس غریزی است و در میان انسان ها سابقه ای دیرینه دارد. این اختلال نوعی واکنش عاطفی در برابر از دست دادن احتمال و یا تصور از دست دادن محبت یک دوست است. حسد دیرترین جریانیست که در فرد بوجود می اید و در روابط اجتماعی ایجاد می شود[۱].
حسد و غبطه، حس های اجتماعی بر پایه مقایسه هستند. از کودک نوپایی که برادر یا خواهر نوزادش را هل می دهد تا بزرگسالانی که به دوستشان حسادت می کنند، همگی در حال مقایسه خودشان با فرد دیگری هستند. حسادت، حسی است که در شرایطی پراسترس اوج می گیرد اما خودش باعث افزایش استرس فرد می شود. این احساس معمولا زمانی به وجود می آید که فرد حس کند آنچه که دارد، کمتر از چیزی است که باید داشته باشد. یعنی حس می کند حقش پایمال شده. او معمولا زمانی حسودی می کند که آنچه دیگری دارد برایش ارزشمند باشد. به همین دلیل مثلا یک نقاش به نقاش دیگر حسادت می کند یا یک خواننده به خواننده دیگر یا یک همکار به همکار دیگرش.
این حس معمولا هنگام کمبود نسبت به ویژگی یا داشته های فرد دیگر رخ می دهد. فرد حسود می خواهد آن را داشته باشد یا دیگری آن را نداشته باشد. او تظاهر می کند که اصلا موفقیت یا داشته آن شخص برایش مهم نیست یا به او حسودی نمی کند و حتی گاهی در ظاهر او را تحسین می کند اما در داخل خود، رنج می کشد که چرا این فرد به این داشته ها رسیده است. این حس گاه چنان قوی می شود که حتی به خشونت می انجامد. گاهی باعث استرس و اضطراب می شود و گاهی فرد را افسرده می کند. پس بی دلیل نیست که بیشتر مذاهب، حسادت را جزو گناهان به حساب می آورند و مردم را از حسدورزی به دیگران باز می دارند.
حسادت، احساسی ناراحت کننده است و ریشه در ناامنی (احساس عدم امنیت)، اعتماد به نفس پایین، تنهایی، ترس از دست دادن کسی یا چیزی، شک و تردید، عصبانیت، بی اعتمادی و احساس حقارت دارد و گاه همراه با احساس گناه در فرد است. اجازه ورود به این افکار منفی، فرد را در دام هیولای استرس می اندازد.
تعاریف مختلف از حسادت
حسادت در برخی نظریات روان شناسی توجهاتی را جلب کرده است و تعاریفی را در برداشته است: هیجانی که به نظر می رسد در اکثر رفتارهای پرخاشگرانه و اختلافات نقش دارد. با وجود اینکه به عنوان یک هیجان مهم است و قدرت تهاجمی ان در مقابل انسان قابل توجه است اما تحقیقات در این زمینه بسیار محدود و در مراحل اولیه است. اما اخیرا این هیجان و توجه به ان افزایش یافته است.
حسادت بر خلاف هیجان های اصلی مثل خشم، ترس، یا لذت یک هیجان اجتماعی پیچیده است. این موضوع بیشتر در حوزه روان شناسی اجتماعی و در بافت روابط رمانتیک بزرگسالان مورد بحث قرار گرفته است، بنابراین پیشتر کمتر مورد توجه روان شناسان رشد و محققان در زمینه خانواده بوده است. مایه تاسف است که حسادت کودکی اغلب در غالب رقابت بین خواهر و برادرها به صورت سطحی در مطالب بالینی و متون مربوط به کودک مورد بررسی قرار گرفته است[۲].
تفاوت های فردی در حسادت
مقدار و شدت حسادت در افراد مختلف متفاوت است. و با عواملی از قبیل سن، جنس، هوش، رشد ذهنی، تعداد اطفال در یک خانواده و طرز رفتار والدین بخصوص مادر ارتباط دارد. در روابط دختر-دختر بیشتر حسادت دیده می شود[۱]. از هر سه کودک حسود، دو نفر انها دختر هستند، و کودکان همبازی که با یکدیگر ۱/۵ تا ۳/۵ سال تفاوت سنی دارند، نسبت به هم بیشتر حسادت می کنند. عموما کودک باهوش و نخستین فرزند خانواده بیشتر احساس حسادت می کنند[۲].
یکی از مسائل و مشکلات خاص دوران کودکی اختلالات و ناروانیهای گفتاری است که از جمله شایعترین آنها میتوان از لکنت زبان نام برد. بر طبق چهارمین راهنمای تشخیصی و آماری بیماریهای روانی، لکنت زبان نوعی آشفتگی و اختلال در روانی گفتار است که به صورت تکرار صداها، کشش صداها، قطعروانی کلام، تکرار کلمات، مکث بین واژهها، ناموزونی تکلم و جایگزین کردن واژه ها به منظور جلوگیری از کشش صداها در بین کودکان و نوجوانان مشاهده میشود.
اغلب کودکانی که دچار لکنت زبان هستند، میدانند که چه میخواهند بگویند و شاید بارها نیز آن را تمرین وتکرار کردهاند. ولی به راحتی و در شرایطی خاص قادر به بیان آن نمیباشند. آنان برای اینکه بتوانند فشار حاصله از وقفههای غیرارادی کلامشان را کاهش دهند، دچار پریشانی و آَشفتگی میشوند و سعی دارند با تلاش و کلنجار بسیار حرف خودشان را بزنند.
همانطور که هیچ دوکودکی کاملاً شبیه به هم نمیباشند، لکنت نیز در همۀ کودکان به یک شکل نمیباشد. درگروهی از کودکان لکنت همراه با اضطراب، فشارهای عصبی، تیکهای جسمانی، تغییر حالات چهره و حتی گریۀ کودک است و در گروهی دیگر، لکنت موجب ناتوانایی های شدید ارتباطی درآنان میشود. لکنت در بینکودکان خردسال، ناپایدار وگذراست و میتواند از یک روز به روز دیگر و از یک موقعیت تا موقعیت دیگر تغییر کند.
برای مثال، کودکی ممکن است به صورت تدریجی دچار لکنت شود و این اختلال در او ماندگار شود، در حالیکه ممکن است درکودکی دیگر، کاملاً ناگهانی و به یک باره شروع شود و حتی به یک باره نیز از بین برود.علت این تغییرات میتواند با حالات روحی – روانی، خستگی، نگرانی و شتاب او برای توضیح دادن مطلب در ارتباط باشد.
آنچه که در این خصوص حائز اهمیت میباشد آن است که، اگر کودک تازه شروع به لکنت کرده است و پس از مدتی بهبود نیافته است، ممکن است ناروانی درگفتار او موجب تنش، اضطراب و ناکامی او در مراحل مختلف زندگیش شود که بهتر است در همان اوان کودکی به دنبال کمک متخصصین بود.
در اغلب موارد لکنتها و ناروانیهای گفتارکه ثابتو پایدار میشوند، ممکن است با افزایش سن بهبود نیابند و مسائل و مشکلات فراوانی برای کودک به وجود آورند.
میزان شیوع لکنت زبان
میزان شیوع لکنت زبان در بین کودکان تقریباً ۵ درصد است و معمولاً تا سنین جوانی، ۸۰-۵۰ درصد این افراد با رسیدگی و درمانبه موقع بهبود پیدا میکنند. همچنین لکنت زبان در بین پسرها ۵-۴ برابر دخترهاست و سیر بیماری نیز در بین پسرها طولانیتر است.
به طورکلی، اغلب مشکلاتگفتاری در سنین ۵-۲ سالگی (یعنی زمانی که کودکان در حال فراگیری مهارتهای کلامی گوناگون، استفاده از لغات جدید، بهکارگیری جملات طولانیتر، صحبت در میان جمع و بیان نظرات و افکارشان هستند) و ۷-۵ سالگی (یعنی زمان آغاز مدرسه، برانگیختگی برای یادگیری و کنجکاوی، هیجان ناشی از کلاس و درس، کسب مهارتهای اجتماعی و ورود به اجتماع بزرگتر هستند) ،آغاز میشود.
مشخصات بالینی لکنت زبان
اغلب کودکان در ۱۵-۱۲ ماهگی شروع به صحبتکردن میکنندو در ۲۴-۱۸ ماهگی با ساختارهای دستوری صحبت میکنند. کودکانی که لکنت دارند، میانگین زمان گفتارشان پایین است و تکلم را دیرتر آغاز میکنند. اینگونه کودکان الزاماً درسایر مهارتهای رشدی خود کند نیستند. پژوهشگران طی تحقیقی دریافتند کودکان مبتلا به لکنت از تعداد بیشتری ازگفتههای تک واژگانی استفاده میکردند.
* ساختارهای سادۀ دستوری رابه کار میبردند
* اشتباهات دستوری بیشتری داشتند.
* اشتباهات بیشتری در تولید اصوات داشتند.
* در مقایسه با کودکان سالم ۲ ماه تأخیر رشد کلامی داشتند.
تشخیص لکنت زبان در مراحل اولیه بسیار مشکل است؛ زیرا اغلب کودکان خردسال بدون اینکه هیچ مشکل و یا زمینهای برای گسیختگی های گفتاری داشته باشند. علائمی از لکنت زبان دارند. گروهی از آنها چندان به این مشکل خود اهمیت نمیدهند واگر چند بار هم نتوانند کلمهای را به درستی بیان کنند. هیچ ناراحت نمیشوند. درحالیکه گروهی دیگر، کمترین گرفتگی زبان تأثیری عمیق بر رفتارهای اجتماعی آنان میگذارد و سخت تلاش میکنند تا لغات و واژگان را به درستی بیان کنند. در نهایت نیز از اینکه نمیتوانند آنطور که میخواهند صحبتکنند، دچار ناامیدی و ناکامی میشوند. شدت لکنت زبان درکودکان میتواند از حادترین تا کمترین حالات متغیر باشد. متخصصان گفتاردرمانی برای تشخیص و شناسایی کودکانی که دچار لکنت زبان هستند، به علائم زیر توجه میکنند؛
* تکرار صداها و هجاها (مثل، من من ، من من ،او او او )
* کشش یا امتداد دادن صداها (مثل تکرار صدایی مممم ماما، تکرار ه یجایی مامامامان)
* در میان اندازی
* مکث درون واژه ها
* انسداد قابل شنیدن و ناملفوظ (مکثهای پر و خالی)
* جایگزین کردن برخی لغات بهمنظور عدم گفتن کلمات مشکل
* تکرار واژه های تک هجایی
* انجام حرکات اضافی مثل، چشمک زدن، تیک، لرزش فکها و لب و دهان
* بیان واژههای مشکل که با تنش فیزیکی ادا میشوند.
تمام موارد فوق علائم لکنت زبان هستند و چنانچه والدین، مربیان و نزدیکان تصور میکنند کودکی با این خصوصیات صحبت میکند،بهتر است با اتخاذ روشهای مناسبی درصدد بهبود او برآیند و اجازه ندهند لکنت در او سالهاطول بکشد؛ زیرا گفتن این جمله که خودش خوب خواهد شد مشکلی از کودک حل نمیکند.
برای درمان لکنت زبان کودکان روشهای بیشماری وجود دارد که هر یک بر دیدگاهی خاص تدوین شده اند، از جمله روشهای روانکاوی، گروه درمانی، خود درمانی، دارو درمانی، شناخت درمانی و …
در برخی موارد، درمان لکنت زبان نیاز به جلسات متعددی دارد که لازمۀ آن ایجاد ارتباط مناسب و موثر با کودک و والدینش است. به طورکلی هرچه کودک از نظر سنی بزرگتر باشد، برنامۀ درمانی طولانی تری نیاز دارد. هدف درمانگر برای بهبودی کودکان خردسال مبتلا به لکنت آن است که مانع از پیشرفت مشکل او شود و درهمان ابتدا آن را درمان کند. هرچه درمان دیرتر آغاز شود و کودک بزرگتر باشد، احتمال بهبودی کامل کمتر میشود. در ادامه مقالات این سایت به بحث درمان لکنت زبان بیشتر خواهیم پرداخت.
یکی از شیوه های درمانی که می تواند موجب کاهش نشانه های کمرویی و گوشه گیری اجتماعی و در نتیجه کاهش تأثیرات منفی آن بر زندگی کودک شود، بازی درمانی است. بازی درمانگران، اهداف بازی را به صورت رشد خود، پختگی و رشد ارتباط دسته بندی کرده اند. در زمینه رشد، خود کودکان از بازی برای بیان احساسات و افکار، کشف علایق و کسب احساس کنترل بر روی محیط استفاده می کنند. در مورد فرایند پختگی یا رسش، بازی می تواند به منظور رشد و توسعه مهارت های حرکتی، شناختی، زبانی و حل مسأله به کار برده شود که فرصت آگاهی یافتن از محیط خود را به کودک می دهد.
بازی با دیگران و بازی با وسایل بازی متنوع می تواند مهارت های اجتماعی کودکان و توانایی آن ها را در همکاری و همدلی کردن با دیگران افزایش دهد . هدف اولیه بازی درمانی شناختی-رفتاری نیز شناسایی و تغییر افکار ناسازگار مرتبط با رفتارها و مشکلات هیجانی کودک است. از نظر این رویکرد، شناخت نقش مهمی در استرس هایی که افراد تجربه می کنند دارد. مفهوم شناخت در این رویکرد به سه شیوه به کار رفته است که عبارتند از: رویدادهای شناختی، فرایندهای شناختی و ساختارهای شناختی.
رویدادهای شناختی به تصاویر ذهنی و افکار مشخص و روشنی اطلاق می شود که مایکنبام آن ها را نوعی گفتگوی درونی که با قطع کیفیت خودکار رفتار شخص بروز می کنند، توصیف می کند. این گفتگوی درونی، اسنادها، انتظارها و ارزیابی هایی از خویش و تکلیف یا افکار و تصاویر ذهنی نامربوط به تکلیف را با هم ترکیب می کند. این گفتگوها خارج از کنترل شخص اند و ویژگی غیرقابل کنترل آن در موقعیت های پر استرس و ناراحت کننده بیشتر جلوه گر شده، بنا بر این اثرگذاری آن بیشتر است. با وجود این درمانگر می تواند به مراجع کمک کند تا وی از چنین فرایندهای فکری آگاه شود، به آن ها توجه کرده و آن ها را تغییر دهد.
فرایندهای شناختی دومین جنبه از کاربرد مفهوم شناخت است. این فرایند که در این جا از اهمیت زیادی برخوردار است سوگیری خود تأییدی یا فرایند خودکام بخش است که بر مبنای آن افراد بر اساس فرض هایی که از قبل در ذهن دارند اطلاعات خاصی را در محیط جستجو کرده و با کمک این اطلاعات فرض های خود را تأیید می کنند و به تبع آن رفتار نموده و بر رفتار دیگران نسبت به خود نیز تأثیر می گذارند. سومین جنبه از شناخت، اصطلاح ساختارهای شناختی است که به اعتقادها، تعهدها و فرضیه های ضمنی که فرد بر طبق عادت بر اساس آن ها محیط را تعبیر و تفسیر می کند، اشاره دارد. مایکنبام معتقد است که با استفاده از خودگویی های درونی می توان به افراد کمک نمود که رفتارهای خود را کنترل کنند.
تحریف های شناختی به باورها یا نگرش هایی دلالت دارند که بر منطق غیر عقلانی یا تحریف شده مبتنی هستند مانند کودک یا نوجوانی که همواره توانایی های را کمتر از میزان واقعی برآورد می کند. با در نظر داشتن این موضوع، بازی درمانگران شناختی-رفتاری همواره سعی می کنند از طریق تسهیل کسب مهارت های رفتاری جدید و فراهم آوردن تجاربی که تغییر شناختی را تسهیل کند، به کودک و نوجوان کمک کنند. بدین ترتیب، روند درمان با سنجش دقیق عواملی شروع می شود که مشکل رفتاری یا عاطفی کودک را ایجاد می کند. سپس روش هایی ارائه می شود که به منظور افزایش توانایی رفتاری طراحی شده اند و نیز فنونی که برای تصحیح شناخت های اشتباه یا ناسازگارانه به کار می روند.
در بازی درمانی شناختی-رفتاری مداخله های متعدد رفتاری و شناختی به کار گرفته می شود. از جمله این مداخله های رفتاری می توان حساسیت زدایی منظم، تصویرسازی ذهنی برانگیزاننده، مدیریت وابستگی تقویت مثبت، شکل دهی، خاموش سازی و الگوسازی نام برد. از طرفی روش های رفتاری که معمولاً در بازی درمانی شناختی-رفتاری استفاده می شوند با تغییر رفتار و روش های شناختی با تغییر افکار سر و کار دارند. چون این گونه تصور می شود که شناخت های ناسازگارانه باعث رفتار همراه با ترس و اضطراب می شوند، فرض بر این است که تغییر در تفکر و رفتار را به همراه دارد. درمانگر به کودک کمک می کند تا شناخت های خود را شناسایی و اصلاح کند و یا آن ها را بسازد.
او علاوه بر کمک کردن به کودک در شناسایی تحریف های شناختی خود، به او یاد می دهد که این تفکر .( ناسازگارانه را با تفکر سازگارانه تعویض نماید ، بنا بر نظر هاوتون شاید نخستین رویکرد شناختى کاملی که علاقه پژوهشگران شناختى را برانگیخته است، تعلیم خودآموزی مایکنبام باشد. روش خودآموزى مایکنبام داراى دو خاستگاه اصلى است: ۱) درمان منطقى-عاطفى الیس و ۲) نظریه لوریا درباره نقش گفتار در کنترل رفتار. یعنی نقش نظم بخشی گفتار.
شهرت این رویکرد به اساس نظرى ساده و نیز شباهت آن به مفهوم رفتار کنشگر ذهنی در چهارچوب مایکنبام مطرح کرد که مى توان با تغییر در دستورالعمل هایى که در جریان آن بیماران خود را مورد خطاب قرار مى دهند، از سمت افکار ناسازگار و برآشوبنده به سوى خودگویى هاى سازگارترى حرکت کرد .
در دهه هاى اخیر بررسى هاى زیادى در مورد استفاده از رفتار درمانى شناختى در جمعیت بزرگسالان در بیمارى هاى اضطرابى و افسردگى گزارش شده است. این رویکرد درمانى هم اکنون در حال استفاده در جمعیت کودکان و نوجوانان بوده و پژوهش هاى انجام شده موفقیت هاى درمانى بسیار خوبى در زمینه استفاده از این رویکرد را گزارش کرده اند.
رفتار درمانى-شناختى بعد از رفتار درمانى به شکل وسیعى براى کودکان و بزرگسالان استفاده مى شود. مشخصه اى که باعث رواج رفتار درمانى- شناختى براى کودکان است، اولاً تأکید آن بر آموزش مهارت هاى مواجهه، بالا بردن خود کنترلى، و افزایش خود کارآمدى است. ثانیاً مشارکت فعال کودکان در کشف تفکرات و عقاید آن ها از طریق مشارکت با درمانگرى که یکى از چهره هاى کلیدى درمان است و متفاوت از همکاران روان درمانگر و رفتار درمانگر عمل مى کند .
هنر درمانی نیز در کنار بازی درمانی می تواند موثر باشد. مشاهده بعضی از برنامه های نمایشی (برنامه های سینمایی و تلویزیونی، تئاتر، نمایش عروسکی و …) که در آن کودک یا نوجوان کمرو نقش اصلی را عهده دار است و با تغییر نگرش و تقویت اراده و خودباوری مثبت به تدریج در در گروهها و عرصه های مختلف اجتماعی نقشی فعال پیدا می کند و بعضا رهبری گروه را نیز بر عهده می گیرد می تواند در ذهن کودکان تماشاگر کمرو بسیار مؤثر واقع شود و در درمان کمرویی ایشان مفید باشد چراکه کودکان کمرو با قهرمان نمایش همانند سازی نموده و تلاش می کنند که مثل او باشند، همچنین تشویق کودک یا نوجوان کمرو برای شرکت در برنامه های نمایشی در مدارس و ایفای نقش های مؤثر به نحوی که فشار روانی چندانی متوجه او نباشد روش مناسبی برای کاهش اضطراب اجتماعی و درمان کمرویی خواهد بود[۱].