کودک کمرو – در این مقاله قصد داریم در مورد کمرویی، خجالت ، شرم و هراس اجتماعی بحث کرده و مصادیق متفاوت آنها را معین کنیم، سپس چگونگی ایجاد این حس توسط والدین در کودک را مورد بررسی قرار دهیم و به واکاوی کودک کمرو بپردازیم. در ابتدا بهتر است با مفهوم دقیق هر کلمه آشنا شویم:
کم رویی یک الگوی رفتاری طبیعی (نه لزوما سالم) است که شخص در زمان مواجهه و تعامل با دیگران به خصوص افراد غریبه و نا آشنا و یا موقعیت های جدید احساس ناراحتی ، اضطراب و تا حدی ترس کرده و در ابراز احساس ، رفتار و یا افکارش با مشکل رو به رو می شود. این احساس در محدوده ۶ ماهگی و به صورت اولیه ترس از غریبه ها آشکار می شود. در کمرویی یک نوسان بین تمایل برای برقراری ارتباط و اجتناب از آن وجود دارد و برای همین این افراد در صحبت کردن با افراد غریبه و ناآشنا به ندرت پیش قدم می شوند و تا مدتی نیز ساکت و آرام می مانند اما با گذشتن چند دقیقه ای اضطرابشان کاهش پیدا می کند و شروع به احساس امنیت و پذیرش موقعیت تازه کرده و یا به عبارت دیگر با موقعیت خو می گیرند و به اصطلاح یخشان آب می شود. ملاحظه می کنید که کمرویی یک حالت طبیعی است اما چون در میان عوام مردم کلمه کمرویی، خجالت و اضطراب اجتماعی به دفعات بجای یکدیگر استفاده می شوند در این مقاله هر جا صحبت از کمرویی است منظور اضطراب اجتماعی است.
اضطراب یا هراس اجتماعی : اضطراب یا هراس اجتماعی نوع شدید و غیر طبیعی کمرویی است و در علم روانشناسی نوعی اختلال محسوب می شود. تفاوت یا وجه تمایز اضطراب اجتماعی از کمرویی در این است که اضطراب و ترس فرد نه تنها قبل از قرار گرفتن در موقیت جدید وجود دارد( حتی تصورش هم باعث بروز علائم می شود) بلکه در زمان مواجهه نیز فرد دچار مشکل می شود حتی پس از چندین بار تجربه موقعیت همچنان اضطراب و ترس فرد به شکل بار اول است.
خجالت( ننگ ، عار): یکی از بدترین احساسات و عواطف انسانی احساس خجالت است و زمانی به وجود می آید که فرد احساس می کند عملی برخلاف معیارهای اخلاقی بسیار مهم خود ( یا دیگر افراد مهم) مرتکب شده است و یا حرمت و عزت نفس اش در مقابل دیگران زیر سوال رفته و خدشه دار شده است. در چنین وضعیتی فرد خودش را در چشم و نگاه دیگران حقیر ، پست و بی ارزش می پندارد ( در ضمیر ناخودآگاه و گاه خود آگاه). در چنین موقعیت و حالتی فرد آرزو می کند که از منظر دیگران فرار کرده یا مخفی شود و یا حتی بمیرد و تفریبا همیشه با حالت های برافروختگی ، پریشانی افکار، حافظه و گفتار همراه خواهد بود. برای درک بهتر این احساس تصور کنید شما را در برابر چشم دیگران عریان کرده و تجاوز کنند. البته این احساس نه لزوما در موقعیت های اجتماعی بلکه حتی در خلوت و تنهایی و ذهن فرد می تواند وجود داشته باشد.
شرم، حیا( خجالت): این نوع احساس خجالت طبیعی و سالم است که افراد در زمانی که مورد تعریف و تمجید توسط دیگران قرار می گیرند یا وجود ضعف و قصورهای نه چندان مهم و بدون خدشه دار شدن حرمت ، عزت و منزلت دچار می شوند و عاملی برای رعایت شئونات اخلاقی فردی و اجتماعی( مانند رعایت پوشش مناسب) ، جلوگیری از تکبر و غرور و تلاش برای بهتر شدن است. در این حالت فرد احساس حقارت نمی کند( و شاید تا حدودی انرژی مثبتی برای حرمت نفس اش به حساب آید). مثلا موقع تعریف از توانایی یا دانش یا زیبایی یا حضور در برابر یک شخص بسیار مهم یا زمانی که آن طوری که دلش می خواسته نتوانسته به فردی کمک کند یا نتوانسته کاری را که به او محول شده به خوبی انجام دهد و … .
همانطور که بررسی شد، در اینجا کلمه خجالت در هر دو جنبه مثبت و منفی استفاده شد در واقع اکثر افراد از کلمات شرم ( در مفوم حیا و شرمساری ) و خجالت ( ننگ و عار) به جای هم استفاده می کنند و به همین دلیل بسیاری از متخصصین برای توصیف حس مخرب و بسیار بد خجالت (ننگ و عار) از کلمه شرم یا خجالت مسموم استفاده می کنند و منظور از خجالت در این مقاله همان مفهوم منفی آن یعنی ننگ و عار است . اکنون قصد داریم تا بررسی کنیم این حس منفی چگونه در انسان شکل می گیرد.
برخلاف برخی از عواطف اولیه مانند ترس و خشم که به طور طبیعی در درون مغز و ذهن ما در بدو تولد وجود دارند(یعنی مدارهای عصبی مربوطه آنها وجود دارد) بسیاری از احساسات و عواطف ما بعد از تولد در دوره های مختلف زندگی شکل گرفته و تکامل می یابد که از جمله احساس خجالت، شرمساری و گناه هستند. از سویی در سیر تکاملی انسان یک نیرو و غریزه طبیعی بسیار قوی در مغز انسان شکل گرفته است و آن نیاز به احساس ارزشمند بودن، خوب بودن و دوست داشتنی بودن و حرکت به سوی کمال است که از آن به حرمت نفس بالا یاد می شود.
در طول تاریخ بشریت ، جامعه انسانی( پدر ، مادر، مربی و معلم و …) برای کنترل رفتار انسانها و جلوگیری از انحرافات، تخلفات، جنایات و نیز برای تحریک و تشویق افراد برای عمل خوب دست به اقدامات مختلفی زده اند که از همه مهم تر بکارگیری مجازات و تشویق و ایجاد احساسات منفی شرمساری و عذاب وجدان و احساس مثبت سرافرازی و افتخار بوده است، اما به دلیل عدم آگاهی بزرگسالان ، در کنترل رفتار فرد احساس خجالت (مسموم) به وجود آمده است. یعنی به جای اینکه عمل فرد(کودک) زیر سوال برده شود همزمان عامل نیز( خود کودک) زیر سوال رفته و بدین ترتیب بجای اینکه در فرد احساس شرمساری و غذاب وجدان (در مواردی احساس گناه) به وجود آید (که در چنین حالتی فرد یک انسان ارزشمند و دوست داشتنی است که مرتکب اشتباه و خطایی شده است) احساس خجالت مسموم ایجاد می شود که چون تو کاربدی کردی پس آدم بدی هستی. در صورت تجربه مکرر چنین حالتی (یا احساسی) نتیجه آن در ضمیر ناخودآگاه فرد این است که من فردی بی ارزش ، نالایق، خطاکار و دوست نداشتنی هستم و فرد برای رهایی یا کاهش چنین حس بسیار آزارنده ای یا از روابط اجتماعی گریزان است یا قادر به برقراری رابطه درست با دیگران نخواهد بود یا دچار خشم در کوتاه مدت یا افسردگی در دراز مدت می شود یا اینکه دست به رفتارهای خود آزارنده نظیر اعتیاد ( برای کاهش استرس و فشار چنین حس منفی) می زنند. نمونه ای از جملاتی که چنین احساس منفی را از طرف والدین، مربی ها و … به فرزندان منتقل می کنند عبارتند از:
همانطور که ملاحظه می کنید در تمامی این جملات پیام منفی وجود دارد که تو بخاطر عمل و رفتار نادرستی (البته از دیگاه فرد بزرگسال) فرد بد ، ناتوان و غیر دوست داشتنی هستی و از همه بدتر مستوجب تنبیه و مجازات هستی. اگر چه والدین با نیت خوب و برای تربیت فرزندشان متوسل به چنین گفته ها و رفتارهایی می شوند اما غافل از این هستند که چنین پیام های منفی در اعماق وجودی کودک کاشته و ماندگار می شود و در بسیاری موارد احساس خجالت در کودک بوجود می آید.کودک کمرو و منزوی
ما به عنوان والدین، مربی و … یک کودک باید در نظر داشته باشیم که انسان موجودی ناقص و اشتباه کار است و کودک انسانی فقط و فقط از طریق خطا و اشتباه و تشویق و تحسین می آموزد و رشد می کند و وظیفه ما والدین فقط این است که محیط و فضای امنی برای فرزندمان به وجود آوریم و در زمانهای لازم، اشتباه و خطای آنها را ( بدون انگشت گذاشتن بر روی شخصیت و ماهیت وجودی شان از جمله تمسخر ، تحقیر، سرزنش، سرکوفت، طعنه و…) با محبت و عشق متذکر شویم. به یاد داشته باشید از نظر کودکان، والدین دانای مطلق هستند و هر آنچه را می گویند و انجام می دهند درست و خوب است و حداقل تا دوران نوجوانی والدین مهم ترین و عزیزترین افراد زندگیشان هستند.
در واقع والدین با چنین برخوردی در کودک احساس خجالت مسموم به وجود می آورند و گام به گام او را به شخصیت منزوی نزدیک می کنند (کودک کمرو). شخصیت منزوی یک نوع اختلال شخصیت است که یکی از علایم و نشانه های آن کمرویی شدید و اغلب اضطراب یا هراس اجتماعی است. از دیگر ویژگی های این افراد آن است که به انتقاد بسیار حساس بوده و غالبا می تواند منجر به بروز احساس خجالت مسموم شود و به همین دلیل برای جلوگیری از این مسئله، تلاش می کنند تا در حد امکان و توانشان از برخوردها و روابط اجتماعی( حتی با نزدیکان) خودداری کنند و آن را به حداقل ممکن برسانند به همین دلیل منزوی و گوشه گیر می شوند. همانطور که قبلا ذکر شد اگر چه کمرویی، دیرجوش خوردن و گوشه گیری خصیصه های طبیعی و اضطراب یا هراس اجتماعی یک اختلال به حساب می آید اما طبیعی بودن به منزله سالم بودن نیست. با وجود تفاوت در ماهیت میان کم رویی و اضطراب اجتماعی، تنها یافته عینی افتراق دهنده آن دو، وجود اشکال و اختلال در زندگی اجتماعی و شخصی در اضطراب اجتماعی است و نیز چون موارد شدید کمرویی می تواند به اضطراب اجتماعی بیانجامد. در اکثر موارد اضطراب یا هراس اجتماعی نوع شدید کمرویی تلقی می شود. به دلیل اهمیت موضوع اجازه دهید قبل از هر چیز پاره ای از باورهای غلط در این زمینه را ارائه کنیم :
اولین باور غلط: کم رویی و خجالتی بودن کودک نه تنها بد نیست بلکه نشانه ادب و متانت است.
در برخی از جوامع ( به خصوص جوامع شرقی) مظلوم بودن، بندگی، بردگی، دون و پست بودن به اشتباه معادل شرم و حیا، متانت و احترام تلقی می کنند ( دست به سینه نشستن، چشم در چشم نگاه نکردن در زمان صحبت کردن با بزرگتر، سلام دادن کوچکر به بزرگتر، جواب بزرگتر را ندادن و …) و چنین مسئله ای را به خصوص برای دخترها یک مزیت و فضلیت در نظر می گیرند. در حالی که مفهوم شرم و حیا حفظ حرمت و عزت نفس و حریم خصوصی خود است و مفهوم احترام و حرمت ، عدم تجاوز به حق و حقوق و حریم خصوصی دیگری و ارج نهادن به شان و منزلت انسانی آنها است.
دومین باور غلط: کم رویی و خجالتی بودن کودکان با گذشت زمان خود به خود کم رنگ و در نهایت از بین می رود.
بر حسب شرایط و موقعیت اگر چه ممکن است چنین مسئله ای رخ دهد ولی در بسیاری از موارد ( خصوصا در موارد شدید) کودک کمرو اغلب با مسائل زیر همراه خواهد بود:
سومین باور غلط: اگر چه کمرویی در راس خصیصه های شخصیتی فطری( ژنتیکی) است ولی همچنان که بارها ذکر شده تقریبا تمامی ابعاد شخصیت تحت تاثیر تعامل ارث و محیط بوده و می توان تقریبا تمامی آن را تا حدود زیادی اصلاح و درمان کرد و ثانیا بسیاری از موارد کمرویی ثانویه و اکتسابی هستند.
نکته قابل تامل آن است که خلق و خوی کودکان در دوران خردسالی تعیین کننده وضعیت و خصیصه های آنها در دوره های بعدی زندگیشان نیست. زیرا عوامل محیطی ( خانواده، هم سن و سالان و …) در شکل گیری نهای شخصیت و ویژگی های افراد بسیار مهم هستند. به چندین عامل مهم اشاره می شود:
والدین خجالتی: اگر یکی از والدین خجالتی باشند هم از طریق انتقال ژنتیکی ( به ارث بردن) و هم به دلیل یادگیری رفتار از والدین، می تواند موجب خجالتی شدن کودک شود.
پیوند عاطفی ناامن: کودک ناامن اصولا به دیگران و شرایط اطمینان ندارند و می ترسد مورد انتقاد و سرزنش دیگران قرار گیرد و یا اینکه درست برعکس به خود اطمنیان نداشته و نگران این است که مرتکب اشتباه و خرابکاری شود.
والدین کنترل کننده و خشن: چنین والدینی کلا اجازه شکوفایی توانمندیها و توانایی های کودک و در نتیجه حرمت نفس خوب را نمی دهند و کودک در این حالت نه به دیگران بلکه در مورد خود شک و تردید دارد و می ترسد که کاری ناپخته و یا احمقانه از او سر بزند و مورد انتقاد و سرزنش دیگران قرار گیرد و لذا برای پیشگیری از این مسئله در کل از دیگران دوری می کند.
سابقه مورد تمسخر یا سرزنش قرار گرفتن در جمع: حتی یک تجربه اجتماعی منفی جدی ( مثلا بکار بردن کلمات نادرست همچون خنگ یا دست و پاچلفتی خطاب کردن در مقابل برخی از دوستان کودک) می تواند موجب خجالتی و کمرو شدن کودک شود.
خانواده انتقادگر یا کمال پرست: توقع بیش از حد داشتن (اول شدن، ۲۰ گرفتن، حتما برنده شدن، …) و انتقاد و سرزنش دائم باعث تخریب حرمت نفس کودک و در نتیجه کمرویی کودک می شود.
جابه جایی محل زندگی یا تحصیل: در سنین دبستان و راهنمایی دوستی ها بسیار قوی و نسبتا پایدار بوده و جابه جایی کودک می تواند در تکامل اجتماعی او اثرات منفی داشته باشد.
وجود مسئله خجالت آورد در خانواده: وجود مسائلی خجالت آور و ناپسند در خانواده ( از جمله اعتیاد، طلاق پدر و مادر و …) می تواند موجب خجالت و کمرویی کودک شود.
خانواده خشک و سرد: مهم ترین اصل در تکامل عاطفی و شکل گیری درست حرمت نفس، ابراز عشق و محبت بی قید و شرط به کودک است ( از طرف هر دو والدین). توجه و محبت به کودک نه تنها موجب لوس شدن کودک نمی شود بلکه از آن نیز جلوگیری می کند. کودکی که هسته ارزشمندی اش توسط والدین درست شکل گرفته باشد دیگر نه تنها نگران ارتباط برقرار کردن با دیگران نیست بلکه به دلیل درک بهتر احساسات و عواطف دیگران و ابراز احساسات خود، در دوست شدن و تعامل درست موفق تر خواهد بود.
زیر ذره بین بودن: اصولا هر موقعیتی که باعث توجه دیگران به فرد (کودک و بزرگسال) شود و به اصطلاح فرد زیر نورافکن قرار گیرد ( از جمله وجود مسابقه ، اشاره کردن به فرد در میان جمع) می تواند موجب بروز خجالت و کودک کمرو شود.
در این هدف آن بود تا شما والدین گرامی بدانید چگونه در کمرویی کودکتان سهیم هستید و اگر قصد درمان آن را دارید لازم است از یک روانشناس متخصص در حوزه کودک یاری بگیرید یا اگر خودتان دچار این مشکل هستید می توانید با یاری از یک روانشناس آن را حل کنید. امید است گامی کوچک در راه آگاهی والدین کشور عزیزمان برداشته شده باشد. کودک کمرو