کودکان دارای عزت نفس بالا، نسبت به خودشان احساس خوبی دارند، و طبق گفته ی یکی از نویسندگان، «اشخاصی که نسبت به خود احساس خوبی دارند، نتایج خوب ننیز به بار می آورند». آنان در پیدا کردن دوست و حفظ آن، موفق ترند زیرا کمتر حالت دفاعی به خود می گیرند، کمتر پرخاشگرند، احساس می کنند دوست داشتنی ترند، و از سازش کردن با سایرین و دادن فرصت و توجه به دیگران،، خوشحال می شوند. آنها در بازی ها بهتر عمل می کنند، چون می دانند دوست دارند چه چیزی را انجام دهند و در زمینه ی کشف افکار، عقاید و مکان ها، احساس ایمنی می کنند. در کار کردن از آن رو شایسته ترند که کنجکاو هستند، بهتر می توانند تمرکز کنند، قدرت خطر کردن دارند، و خرسند می شوند که موضوعات تازه را امتحان کنند. از انجام دادن کارهای خوب احساس رضایت می کنند. اطمینان دارند که هر یک از این شیوه ها، به تقویت عزت نفس در آنها کمک می کند. کامیابی، می آفرینند. هر چه بیشتر احساس اعتماد کنیم، جدی تر تلاش می کنیم و بیشتر خطر می کنیم، در نتیجه بهتر می توانیم موفق شویم و مزایای بیشتری به دست بیاوریم. بدین ترتیب، کارکردن بسیار حائز اهمیت است.
اگر کودک ما احساس نیرومندی می کند و موفق است، معلوم می شود که صحیح عمل کرده ایم. می توانیم احساس رضایت و خوشحالی کنیم، عقبتر بایستیم و از دور مراقب او باشیم وو بگذاریم او رد زندگی خودش پیش برود. برای تجدید نیروی درونی کودکانی که اعتماد به نفسشان ضعیف است و در معرض ناامیدی و دلسردی هستند و اوضاعی نابسامان دارند، چه می توانیم بکنیم و چگونه می توانیم به آنان یاری دهیم تا از نو شروع کنند؟ ما می توانیم:
کاری کنید که کودکان احساس کنند دوستشان دارید و خواستنی هستند
همه ی کودکان، والدین خود را به حد پرستش دوست دارند. کودکان احتیاج دارند به کسانی که آنان را به دنیا اورده اند، اعتماد کنند. در عوض، انتظار دارند که دوستشان بدارند، احترامشان را حفظ کنند، و مورد اعتماد و خواستنی باشند. اگر کودکان ایهن را احساس نکنند، زمانی که نیاز دارند بدانند که جزئی از چیزی هستند که برایشان بسیار شایان اهمیت است، – یعنی خانواده- احساس خواهند کرد که جدا و تنها هستند. کودکانی که احساس کنند وجودشان برای والدینشان بی اهمیت و بی ارزش است، از نظر عاطفی و اجتماعی تک و تنها خواهند ماند و مسلما قادر نخواهند بود توانایی های خودشان را کاملا به منصه ی ظهور برسانند.
ما می توانیم با توجه به موارد زیر، کودکان را یاری کنیم تا احساس کنند دوست داشتنی و خواستنی هستند:
… و مهم تر از همه ی این ها زمان است. بررسی و ارزیابی های مکرر نشان می دهد که کودکان دوست دارند پدر و مادرشان دور و برشان باشند، حتی اگر عملا هیچ کاری با کودکان انجام ندهند. آنان دوست دارند که پدرشان را نیز به همان میزانی که مادر خود را می بینند، ببینند. در انگلستان، نسبت به دیگر کشورهای اتحادیه ی اروپا، ساعت کار مردان بیشتر است. این بدانن معنا است که آنان زمان کمتری را در خانه و با خانواده ی خود می گذرانند. اگر چه کودکان خردسال آشکارا نیاز بیشتری به مراقبت جسمانی مستقیم از سوی والدین خود یا دیگر مراقبان دارند، کودکان بزرگتر هم به وقت و محبت و توجه والدین نیاز دارند. در پژووهشی که به تازگی در یک همایش کمیته ی اجرایی اتحادیه ی اروپا درباره ی نوجوانان و خانواده ی آنان مطرح شد، چنین به دست آمد که حتی نوجوانان، اشتیاق زیادی به دیدن والدین از خود نشان می دهند. وقتی پدرها و مادرها نخواهند یا قادر نباشند زمانن بیشتری را در خانه خود بگذرانند، به نظر می رسد این وضعیت پیام هایی در برداشتبه باشد. مدیران آموزشی گزارش داده اند که در چنین شرایطی کودکان در رویارویی با موانع یادگیری یا مشکلات دیگر، انعطاف پذیری خود را از دست می دهند. در پژوهشی دیگر که مایکل راتر به عمل آورد، نشان داده شد که انعطاف پذیری کودکان بر سه عامل گرایش مثبت (عزت نفس، خوددمختاری و اجتماعی بودن)، داشتن خانواده ای حامی، و دیگر نظام های حمایتگر اجتماعی، مبتنی است. جامعه و خانواده – و بخصوص پدران – داارای اهمیت هستند. اگر کودکان احساس کنند که مورد توجه اشخاص مهم زندگی خود هستند، درباره ی خودشان احساس خوبی خوااهند داشت. اگر ما در کنار فرزند خویش حضور نداشته باشیم، گاهی اوقات صرف نظر از علت حضور نداشن خود، مشکل می توانیم کودک را متقاعد کنیم که وجودش دارای اهمیت است. به این ترتیب، هم عزت نفس او و هم احساس توانایی او در هدایت و اداره خود، لطمه خواهد دید.