زبان شاعران، دلنشینترین زبان برای بیان معانی است. ایهام، کنایه، تشبیه و
دیگر آرایههای ادبی این قالب از زبان را دلنشین و شیرین مینماید و
مخاطبان زیادی را به خود جلب میکند. شاعران نیز به سبب این جذابیت صنعت
شعر در میان اهالی فرهنگ محبوبیت زیادی دارند و بسیار مورد توجه آنها قرار
میگیرند.
اگر مطالعه را در زندگی حذف کنیم، چیزی برای بقای فرهنگمان نمیماند و
جامعهای تهی از معنا و فرهنگ خواهیم داشت. خود بنده در طول روز وابستگی
زیادی به مطالعه و کتابخوانی دارم و حتی شبها پیش از خواب نیز باید مطالعه
کنم تا آسوده خاطر به خواب برویم. کتابخوانی فینفسه فایده است و هر چه از
فوایدش بگویم کم خواهد بود. در واقع، مثل این است که کسی بگوید دانستن
بهتر از ندانستن است. افزایش فهم کلی و جزئی آدمی در نسبتش با خود، دیگری،
جامعه و خداوند، از جمله فواید مطالعه کردن و کتابخوانی است.
اینکه باید میان کتب مفید و سودمند و کتابهای بیفایده و در واقع بد
تفکیکی قائل شد امری مسلم و مسجل است و ما موظفیم از میان تعداد بسیار زیاد
کتب موجود در بازار کتاب، کتابهای مفید و سودمند را مشخص و به مردم معرفی
کنیم. برای تمییز میان کتاب خوب و کتاب بد میزانهای زیادی وجود دارد که
از جمله آنها سنجش توسط بزرگان این حوزه فرهنگی میباشد. کتابی مفید و خوب
خواهد بود که توسط استادان دانشگاهی و پژوهشگران کشورمان مورد تایید باشد و
موردنظر این طیف واقع شود. از جنبهای دیگر کتابی مهم و مفید خواهد بود که
اشارات زیادی به منابع مرجع و اصیل داشته باشد، البته اینگونه نه که کارش
در کل ترجمهای از چند منبع باشد و خودش به جای اتخاذ نام مترجم نام مولف
را روی خود گذاشته باشد؛ چرا که رجوع صحیح و درست نویسنده به کتابهای
مرجع، دلیلی بر پژوهشگر و محقق بودن او و البته مفید بودن کتابش خواهد بود.
بیشک رسانه مهمی مانند تلویزیون یکی از تاثیرگذارترین ابزارهای بالابردن سطح مطالعه و در کل فرهنگ مردم
خواهد بود. تلویزیون با تعداد مخاطبان زیادی که دارد میتواند سردمدار
تحول فرهنگی در جامعه ایرانی ما باشد. همچنان که در زوایای زیادی چنین کاری
را انجام داده، اما در حوزه فرهنگ کتابخوانی همچنان که مقام معظم رهبری
نیز به آن اشاره داشتند ما نتوانستیم سطح مطالعه مردممان را افزایش دهیم و
این امر حیاتی را باید در رأس کارها و اهداف خود قرار داده و محقق نماییم.
این کار نیز از عهده تلویزیون و مسئولان ذیربط امکانپذیر است البته با
نگاهی درست و کاربردی که مبنای علمی دارد.
ما در ایران و البته اسلام در همه امور اشارات و سرلوحههایی از پیشینیان
بزرگمان داریم و من میتوانم به یقین بگویم که رجوع ما به اسلام و ایران و
در کل اصالت خودمان، ما را در این مورد و همچنین موارد دیگر فرهنگی غنی
خواهد کرد. برای مثال ما صاحب بزرگترین سمینار جهانی هستیم که در روزهای
حج، توسط مسلمین جهان رخ میدهد یا بزرگترین راهپیمایی دنیا متعلق به
مسلمین جهان است که در روز عاشورا در کربلای معلی صورت میگیرد و حتی آثار و
کتب و نظریات علمی نیز در تاریخ ایرانی - اسلامی ما به وفور مشهود است و
نیاز به بازخوانی و تحقق ساختارمند و دقیق دارد. مدیریت رسانه باید به این
مهم التفات داشته باشد که رجوع به سنتهایمان میتواند مفر رهایی برای خروج
از این وضعیت بحرانی ما در حوزه سطح مطالعه مردممان باشد.
ما باید از تجارب غربیها در این حوزه که اساسا متعلق به آنهاست استفاده
کنیم و در این التفات معایبشان را حذف کرده و با این کار خیلی حرفهایتر و
موفقتر از خود آنها به پدیده رسانه بپردازیم. و مهمتر از همه اینکه ما
به هیچ وجه نباید رسانه را متعلق به مقوله اقتصاد بدانیم و برای کسب منافع
اقتصادیمان از رسانه استفاده کنیم. برای مثال باید بگویم خوشبختانه ما
امروزه در بخش تبلیغات بسیار حرفهای شدهایم و البته این از وجهی دیگر
بسیار بد است که ما در بخش تبلیغات فرهنگی ضعیفتر از بخش تبلیغات اقتصادی
عمل میکنیم. البته خود این موضوع دلیلی دارد و آن هم مربوط به کسب
منافعمان است و اینکه ما اصلا به منافع غیرمادی بالا بردن سطح فرهنگ
جامعهمان نمیاندیشیم. با افزایش فرهنگ مطالعه شاید پولی نصیبمان نشود اما
به یقین حال فرهنگی ما از اغمای کنونی خارج میشود و این بهبودی برای
کشورمان مفید خواهد بود.
وقتی به فعالیتهای غربیها در راستای ایجاد یک فرهنگ خاصی نگاه میکنیم،
میبینیم که آنها بعد از به نتیجه رسیدن درباره یک ایده یا یک فرهنگ، آن را
در قالب یک مجموعه و به زبان خودشان پکیج برای مردم دنیا برنامهریزی و
ارائه میکنند. برای نمونه، آنها برای معرفی فرهنگ خاص پوشش آدمی را همراه
با ساخت فیلم و کارتون وتبلیغ و... همراه میکنند و حتی به ساخت عروسک و
دیگر لوازم زندگی میپردازند تا یک مجموعه از آن فرهنگشان را در معرض نمایش
مردم قرار دهند و جالب اینکه جامعه نیز پس از مواجهه با گونههای مختلف آن
فرهنگ خاص آن را لاجرم انتخاب مینماید و به این ترتیب مجریان اجرای آن
مقوله فرهنگی به راحتی به خواسته و هدفشان میپردازند.
ما نیز باید اینچنین به همین مقوله مهم کتابخوانی بپردازیم؛ یعنی باید در قالب یک مجموعه فرهنگ کتابخوانی
و مطالعه را به جامعه ارائه دهیم و نه به صورت تکبعدی و یکجانبه و در یک
برنامه خاص که در این صورت بیتردید مخاطبان زیادی هم نخواهد داشت.
اینجاست که ما شاهد یک تغییر در فرهنگ مردممان خواهیم بود. اگر قرار است
تلویزیون در راستای کتابخوان شدن مردممان کاری انجام دهد، بهتر بعد از
انتخاب هدف به راههای زیادی برای اجرای این طرح پرداخت.