مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

تهدیدی به نام شیفتگی...





شاید باور نکنید که ما انسان ها، که مهم ترین امتیازمان بر حیوانات "عقل" است در مسئلة انتخاب همسر، کمتر از هر امر و انتخاب دیگری عقل را به کار می بندیم و از راهنمایی های این حجّت درونی خداوند بهره نمی بریم.


عقل نیروی واحدی است که از ترکیب سه عنصر یا برآیند سه نیروی "درک"، "دوراندیشی" و "مهار" به دست می آید. عقل، هوش نیست که کارش تنها درک و فهم باشد.احساس و عاطفه نیست که در زمان حال با کسب لذت ها و دفع رنج ها معنا پیدا کند. تردیدی بیمارگونه نیست که اراده و عمل را ناخواسته متوقف کند. بلکه عامل نیرومند و روشنگری است که با مدد "دانشِ" اندوخته شده، و دقت در "تجربه های" خود و تأمل در رویدادهای زندگی دیگران (عبرت) به درک و فهمی درست از مسئله ای که پیش رو دارد دست می یابد. بعد از آن مواظب است که درگیر احساسات خوشایند و ناخوشایند مانند عشق و کینه نشود. و لذت ها و رنج های کنونی را در نظر نگیرد بلکه به وضعیت های زمان آینده بیندیشد، کشش های خشم و شهوت را مهار کند... و "مصلحت آتی" را بر منفعت آنی ترجیح دهد.


به این نکته توجه داشته باشید که برای شکل گیری و تداوم یک خانواده خوب، سازنده و آرام بخش، بیش از هر چیز باید "انتخاب همسر" را جدی گرفت و برای آن ، اهمیت ویژه ای را قائل شد.


عشق اغلب شیفتگی به دنبال دارد. افراد شیفته در اندیشه محبوب خود غرق هستند به طوری که جز او را نمی بینند و جز او به دیگری نمی اندیشند. بزرگنمایی ویژگی های مثبت، حذف و نادیده گرفتن ویژگی های منفی و آرمانی سازی معشوق، ویژگی بارز افراد شیفته است.

به عبارتی آنها از فرد محبوب خود یک فرد استثنایی و بت می سازند و در مقابل خود را فردی ناچیز و کم مقدار احساس می کنند. چنین احساسی محصول تفکر همه یا هیچ است. به این ترتیب دست به هر کاری می زنند تا معشوق را به دست اورند. در واقع در غیاب خرد، منطق و قضاوت، تنها هدف زندگی آنان به دست آوردن معشوق است. ان هم به هر قیمتی.

عشق و علاقه شدید منهای منطق، ممکن است فرد را به سمتی سوق دهد که شیفته شود.

شکست عشقی در برخی از موارد انگیزه ای قوی برای ازدواج جوانان است. درد ناشی از شکست عطفی شما را به این سمت سوق می دهد که برای رهایی از این وضعیت به ازدواج روی آورید .البته غالبا چنین ازدواجهایی نیز عمدتا بدون شناخت کافی وعجولانه صورت می گیرد. به همین دلیل اغلب دردسر ساز است. شروع رابطه عاطفی جدید و ازدواج راه حل موثری برای رهایی از بار فشار و شکست عشقی گمشده نیست.

خواستگار بچه ننه !!


وابستگی شوهر به خانواده اش به خصوص مادر یکی از مهمترین علت های مراجعه به مراکز روانشناسی و مشاوره است. اگر نمی خواهید در آینده با چنین مشکلی مواجه شوید، این قضیه را از همین حالا که دوران خواستگاری و یا نامزدی تان است جدی بگیرید. قبل از هر چیز باید از وابستگی او مطمئن شوید و سپس درباره ازدواج کردن یا نکردن تصمیم بگیرید.

یکی از مسائلی که در زمان خواستگاری و نامزدی باید مورد توجه شما قرار بگیرد بررسی این سوال است که طرف مقابلتان تا چه حدی به خانواده اش به خصوص مادرش وابسته است؟ برای اینکه به این سوال پاسخ بدهید لازم است حساب چند مقوله را که ممکن است با وابستگی مشتبه بشوند از هم جدا کنید:

1_ دلبسته یا وابسته ؟

قبل از هر چیز باید به تفاوتی که بین دلبستگی به خانواده از جمله مادر و وابستگی به آنها وجود دارد توجه کنید. همه ی آدم ها، حتی خود شما نسبت به پدر و مادر و خانواده تان احساس دلبستگی دارید. اما تفاوتی که بین دلبستگی و وابستگی وجود دارد این است که برای مثال شما می توانید هم به پدر و مادرتان دلبسته باشید و هم کیلومترها دورتر از آنها به صورت مستقل خودتان را اداره کنید. اما اگر به آنها وابسته باشید،دور از آنها خیلی دوام نمی آورید، بدون آنها احساس تهی بودن می کنید و احساس می کنید که به تنهایی نمی توانید از پس مشکلات بربیایید. فرق مهم دیگری که بین دلبستگی و وابستگی وجود دارد این است که عزت نفس دلبسته ها طبیعی است ولی وابسته ها برای اینکه احساس ارزشمندی بکنند به تأییدهای خانواده شان نیاز دارند. ممکن است خواستگار و یا نامزد شما جزء کسانی باشد که به مادرش دلبسته است اما به او وابسته نیست.

2_ احترام یا وابستگی ؟

ممکن است در طی آمد و رفت های خواستگاری و نامزدی متوجه نکاتی در رفتار طرف مقابل تان بشوید مثلاً ببینید که برای صحبت کردن در جمع مدام می گوید « با اجازه مادرم» و یا در دوران نامزدی متوجه بشوید که او از ایستادن در روی مادرش و جواب دادن به بعضی خواسته های نامعقول او اجتناب می کند. این رفتارها لزوماً به معنای وابستگی او نیستند و می توانند به دلیل احترام باشند. نکته ای که باید مد نظر داشته باشید این است که مردهایی که به خانواده شان احترام می گذارند در عین حال مستقل هستند واگر از سوی خانواده شان مخالفتی ببینند به هم نمی ریزند. ولی مردهای وابسته توانایی تفکر مستقل و تصمیم گیری را ندارند و چون از این می ترسند که حمایت خانواده شان را از دست بدهند و به اصطلاح رها بشوند، بدون اجازه آنها حتی آب هم نمی خورند.

خواستگار وابسته را چگونه بشناسیم؟

با وجود ویژگی هایی که درباره مردهای وابسته گفتیم، اما واقعیت این است که تشخیص دادن وابستگی در یک فرد در طی چند جلسه خواستگاری و یا یکی دو ماه نامزدی به این سادگی ها ممکن نیست و در بسیاری از موارد دخترهاییکه به تنهایی سعی می کنند این ویژگی را در طرف مقابلشان پیدا کنند موفقیت زیادی به دست نمی آورند. به همین دلیل، توصیه اکید این است که قبل از عقد و حتی نامزدی به مشاور ازدواج مراجعه کنید. مشاورین ازدواج با مهارتها و آزمون هایشان تا حد زیادی می توانند در شناسایی ویژگی های مشکل ساز طرف مقابل موثر باشند.

با خواستگار وابسته ازدواج کنیم؟

هیچ مشاور و روانشناسی این تصمیم را برای شما نخواهد گرفت که با فلان کس ازدواج بکنید یا نکنید. تصمیم گیرنده نهایی خود شما هستید. ولی اگر به مشاور مراجعه کردید و او بر اساس یافته هایش به شما به عنوان یک فرد مستقل گفت که خواستگارتان آدمی وابسته است و یا تحقیق کردید و فهمیدید که او به مادرش خیلی وابسته است، قبل از اینکه تصمیم آخر را بگیرید به چند نکته توجه کنید:

۱٫ واقع بین باشید. مردهایی که به مادرشان وابسته اند سه جورند:

مردهایی که مادرشان مسئول تصمیم گیری برای زندگی آنها است.

مردهایی که مادرشان مسئول تأمین عاطفی آنها است.

مردهایی که مادرشان مسئول حل اختلافات آنها با همسرشان است.

ببینید آیا می توانید واقعاً با یکی از این مردها برای یک عمر زیر یک سقف زندگی کنید؟

۲٫ پیامدهای زندگی با یک شوهر وابسته را بسنجید.

یکی از نتیجه های ازدواج با مرد وابسته به مادر این است که شما همیشه در مقام دوم یعنی بعد از مادر شوهرتان قرار خواهد داشت. آیا تحمل این شرایط برای شما ممکن است؟ یک پیامد مهم دیگر وابستگی شوهر به مادرش این است که پای دخالت ها را به زندگی شما باز می کند. آیا شما از عهده ی مدیریت این دخالت ها بر می آیید؟ و سوال آخر اینکه تا کجا می توانید محدود شدن روابط اجتماعی که ناشی از چسبندگی شوهرتان به مادرش است را تحمل کنید؟

۳٫ تغییر دادن را فراموش کنید.

شما در طی دو سه دهه ای که از عمرتان می گذرد چند درصد توانسته اید خودتان را تغییر بدهید؟ به احتمال زیاد در مواردی موفق شده اید اما قدر مسلم صد در صد تغییر نکرده اید. پس با این وصف، چرا فکر می کنید می توانید بعد از ازدواج شوهرتان را تغییر بدهید؟ ممکن است بگویید در اطرافتان زنانی را دیده اید که سالها است دارند با شوهری وابسته زندگی می کنند و با مراجعه به مشاور و روانشناس توانسته اند شوهرشان را تغییر بدهند، اگر آنها توانسته اند چرا من نتوانم؟ در پاسخ به این سوال به دو نکته توجه کنید: اول اینکه زندگی های زناشویی مثل انسان ها منحصربفردند، یعنی هر زندگی ای ویژگی های خاص خودش را داردو نکته دوم هم اینکه شرایط فعلی شما و آن خانم متفاوت است، شما هنوز مجرد محسوب می شوید ولی آن خانم، یک همسر و حتی شایدیک مادر باشد که اولاً قبل از ازدواج از وابستگی شوهرش خبر نداشته و دوماً به هم زدن زندگی متأهلی بسیار پیچیده تر از به هم زدن یک خواستگاری و یا نامزدی است.

زن بی خرج



یه پسری شهر کار میکرده یه بار پیاز میفروشه پولشو برمیداره میاد دهاتشون

یه زن میگیره سوار خرش میکنه ببره شهر .

سر راه میرسن به یه رودخونه .میگه بیا پایین رد شیم .

دختره میگه من میترسم

میگه خودتو لوس نکن بیا بریم بابا یه بار پیاز خرج کردم تا تورو گرفتم....

دختره میگه یه چیزی جا گذاشتم برمیگرده میره خونش و خودشو میزنه به مریضی پسره حکیم میاره و

دوا میخره و مجبور میشه کلی چیز میز بفروشه تا خرج دوا درمون کنه و چند تا گاو قربونی کنه خرج مهمون بده که برا عیادت اومدن و این چیزا

دختره خوب میشه دوباره میاد باهاش بره میرسه به همون رودخونه

پسره میگه پاتو تو آب نزنی هاااا بیا سوار کولم شو ...همه زندگیمو خرجت کردم تا

خوب شدی!!!!!!!!!!!!!!


اینجا هر کسی با یه خصوصیات اخلاقی و با یه سطح درامدی هست با یه فرهنگ خانوادگی هست ...اینجا نمیشه یه نسخه نوشت و همه برن اجرا کنن

الان موضوع اینه که هر کسی باید حتما از یه جایی شروع کنه
مثلا یکی باید از خواستن یه گل سر شروع کنه
یکی از یه پیراهن یا یه دونه کیف شروع کنه
یکی دیگه باید از خرید یه دستبند شروع کنه
یکی باید بخواد ماشین عوض کنه یا اثاث خونشو عوض کنه
یکی باید فرشهای ماشینی شو تبدیل به دستباف کنه
یکی باید دستباف هاشو اعلا کنه
یکی خونه عوض کنه
یکی ویلا و ......

چگونه با افراد تحقیر کننده برخورد کنیم

باید توجه داشته باشید که افرادی که شما را تحقیر می کنند و قصد آسیب رساندن به شما را دارند، در درجه اول باید خودشان را بیازارند تا بتوانند شما را آزرده کنند.


باید بدانید که یک انسان کامروا، موفق، و با اعتماد به نفس هیچ نیازی به تحقیر دیگران ندارد. شاید این افراد از دیگران انتقادهای سازنده ای کنند، اما هیچ گاه آنها را تحقیر نمی کنند. برخی از افراد به طور کلی نظر منفی نسبت به دیگران دارند چون:


– به دلیل کمبودهایی که احساس می کنند دوست دارند خودشان را قدرتمند تر از سایرین جلوه بدهند تا به این طریق بر تزلزل شخصیتی خود غلبه کنند.


– قبلاً کسی آنها را آزرده ساخته و چون توانایی مقابله با آن را نداشتند، با تحقیر دیگران سعی می کنند از موقعیت فعلی خود دفاع کند.


افرادی که به شدت شما را تحقیر می کنند با این کار فقط ناراحتی، عدم موفقیت، و بی هدفی خود را در زندگی به نمایش می گذارند و این مشکل آنهاست نه شما. دانستن این مطلب به شما کمک می کند که راحت تر بتوانید در کنار آنها به زندگی عادی خود ادامه دهید و حرف هایشان را نشنیده بگیرید. اگر بدانید که مشکل از طرف مقابل است نه شما، می توانید منطقی با مسائل برخورد کنید و از حرف ها و کنایه های آنها شما را آزرده نخواهد کرد.

شاید فردی که دارای چنین خصوصیاتی است یکی از نزدیکان شما باشد و برایتان سخت باشد که بخواهید از نظر عاطفی خودتان را از او جدا کنید. هیچ نیازی به این کار نیست، فقط سعی کنید در بحث

هایی که او راه می اندازد، شرکت نکرده و خودتان را کنار بکشید. قصد او این است که کاری کند تا شما احساس بدی نسبت به خودتان پیدا کنید. این وظیفه شماست که به آنها اجازه انجام چنین کاری را

ندهید. برای بدست آوردن اطلاعات بیشتر در مورد چگونگی برخورد با افراد منفی نگر به قسمت: “طرز برخورد با افراد منفی گرا” مراجعه کنید.

توضیحات و نکاتی در مورد افرادی که شما را تحقیر می کنند:

زمانیکه اینگونه افراد به شما حرفی می زنند، در پاسخ به آنها، جواب های بی شماری به ذهن شما خطور می کند. اگر چنین کاری را انجام دهید، در واقع خودتان را با آن فرد هم شان ساخته اید و این دقیقاً

همان چیزی است که آنها انتظارش را می کشند. آنها می خواهند شما را عصبانی کنند تا برخورد شدیدی از خود نشان دهید، آنها میخواهند شما احساس بدی نسبت به خودتان پیدا کنید و قصدشان تنها

آزار دادن و آسیب رساندن است. شما با جواب دادن به آنها در حقیقت وارد بازی ساختگی شان میشوید، و در نهایت خودتان را آزار داده اید. ممکن است بعداً به خاطر حرف هایی که در عصبانیت از دهانتان

خارج شده پشیمان شوید. خوب در زمان بروز چنین حالتی چه کاری می توان انجام داد؟ بهتر است یکی از موارد زیر را امتحان کنید:


زمانیکه احساس می کنید فردی با حالت تهاجمی با شما برخورد می کند می توانید بگویید: “ازت ممنونم اما فکر می کنم بهتر است توصیه هایت را برای خودت نگه داری”


و یا: “خیلی سخاوتمندی ولی من نیازی به توصیه های تو ندارم”


همه این مسائل به دلیل خشم و نفرتی که در آنها وجود دارد، درست می شود و شما هم مجبور نیستید که بار مسئولیت زندگی آنها را به دوش بکشید. شاید آنها بخواهند که از خشم و نفرت خود به شما

سهمی بدهند، اما این “هدیه” ای است که شما واقعاً نیازی به آن ندارید.


اگر به توصیه های آنها گوش کنید و هدیه های مسمومشان را قبول کنید، با این کار خشم و عصبانیت آنها را به به درون خود راه داده اید. به خودتان اجازه انجام چنین کاری را ندهید. شما هیچ نیازی به این

هدایا ندارید، از کنار آنها عبور کنید.


از پیشنهادت ممنونم


یکی دیگر از واکنش های مناسبی که در مقابل این افراد می توانید از خود بروز دهید این است که به آنها بگویید: “از پیشنهادت ممنونم” و بعد هم به ادامه کار خود بپردازید. با بیان این عبارت شما در حقیقت

به بحث پایان می دهید. آنها منتظر هستند که شما از خود عکس العمل نشان دهید و زمانیکه این کار را انجام نمی دهید، دیگر چیزی برای گفتن نخواهند داشت.


ممنونم، شاید حق با تو باشه


“بایرن کیتی” در کتاب خود با عنوان: “عشقت را می خواهم – آیا حقیقت دارد؟” معتقد است که بهترین واکنش در مقابل این افراد: “ممنوم، شاید حق با تو باشه” است. او اظهار می دارد زمانیکه نظرات

دیگران سبب آزرده ساختن شما می شو،د باید نگاهی عمقی به درون خود داشته باشید و ببنید دلیل اصلی این رنجش خاطرها چیست. با این کار هم عکس العمل شدید نشان نداده اید، هم بر روی خود

دقیق تر شده اید.


دیگران تا زمانیکه شما به آنها اجازه ندهید، نمی توانند شما را بیازارند. در برخی مواقع بهتر است نگاهی به طرز برخورد خود با طرف مقابل داشته باشید و ببینید شما چه کاری انجام داده اید که او به خودش

اجازه داده تا یک چنین پیشنهاداتی نسبت به شما ارائه دهد. آیا توانایی تغییر شرایط را دارید؟ آیا به واقع عقاید او صحت دارند؟


باید ببینید که چرا این اظهار نظر خاص باعث رنجش شما می شود. عکس العمل های شما، حرف های زیادی در مورد شخصیتتان می زند. در اینجا همه چیز مربوط به شماست و نه شخص مقابل.


اجازه دهید بداند که چه احساسی دارید


اگر به فکر تلافی کردن باشید، خودتان را بی ارزش می کنید. باید خیلی رو راست به او بگویید که نظرش شما را آزرده ساخته. البته باید این کار را در نهایت آرامش انجام دهید، به عنوان مثال: “زمانیکه به

نظریات من بی توجهی می کنی و آنها را نمیپذیری، واقعاً ناراحت می شوم.” فقط به آرامی بیان کنید و منتظر واکنش آنها بشوید. بهتر است این کار را زمانی انجام دهید که تک به تک با فرد مقابل تنها می

شوید، این امکان وجود دارد که آنها خودشان هم متوجه نباشند که در حال آزار و اذیت شما هستند.


اگر چنین بحثی در محیط کار پیش آمد، می توانید ادامه بحث را به زمان دیگری موکول کنید، به عنوان مثال اگر یکی از همکارانتان به شما گفت: “من احساس می کنم تو نسبت به مسائل مختلف بیش از

اندازه حساس هستی” به او بگویید: “ترجیح می دهم روی مسائل کاری تمرکز کنیم” و یا “الآن مسائل مهمتری برای انجام دادن وجود دارد، بهتر است به مسائل کاری توجه کنیم و موارد شخصی را بگذاریم

برای بعد”


با این کار، آنها را متوجه می کنید که هم از نظرشان خوشتان نیامده و هم کاملاً حرفه ای با آنها برخورد کرده اید.


سایر نکاتی که در این زمینه باید به خاطر داشته باشید به شرح زیر می باشد:


شما نیاز به تایید دیگران ندارید


گاهی اوقات نظر دیگران به این دلیل شما را آزرده می سازد چرا که از آنها انتظار تایید ۱۰۰% داشته اید، اما نظر آنها بر خلاف انتظار شما از آب در می آید. شاید پیشنهاد آنها زیاد هم بد نباشد، اما در نظر شما

بد جلوه کند، به عنوان مثال اگر سرپرست بخش به شما بگوید: “کارت واقعاً عالی بود، اما آیا میتوانی پاراگراف آخر را اصلاح کنی تا کارت قوی تر شود؟” ممکن است ناراحت شوید، و به این دلیل که توقع

شنیدن چنین اظهار نظری را نداشتید، قسمت اول آنرا هم نمی شنوید، و فقط متوجه بخش انتقادی آن می شوید.


اگر این نوع اظهار نظرها را به عنوان نوعی توهین و تحقیر در نظر نگیرید، آنوقت میتوانید این نظریه را به عنوان فرصتی برای پیشبرد توانایی های خود به کار بندید.


راهی سریع برای ایجاد عزت نفس – به دنبال تایید گرفتن از دیگران نباشید


آیا آنها از داستانهای ذهنی شما با خبر هستند؟


در برخی شرایط، ممکن است نظریات دیگران در ذهن شما به منزله نوعی اهانت به شمار آید، درصورتیکه طرف مقابل به هیچ وجه قصد انجام چنین کاری را ندارد. این امر به دلیل تفکرات ذهنی شما و یا به

دلیل داستان های ذهنی که برای خودتان ساخته اید، بوجود می آید، به همین دلیل چیزی را می بینید که وجود خارجی ندارد و تنها زاییده خیال و اوهام ذهنیتان است.


در اینجا برایتان مثالی می آوریم؛ فرض کنید شخصی برای شما هدیه ای آورده. اگر شما اعتقاد داشته باشید که او قصد آسیب رساندن به شما را داشته، ممکن است با خودتان فکر کنید:”او می خواهد از

راههای مسالمت آمیز وارد شده و از خلق خوش من سوء استفاده کند.” اما حقیقت چیز دیگری است و او تنها قصد دارد که به شما نشان دهد تا چه حد برایش ارزش و اهمیت دارید. در یک چنین شرایطی

باید از خودتان سؤال کنید که آیا واقعاً همه چیز را آنطور که هست می بینید و یا می شنوید؟ (هیچ چیز معنای حاصی ندارد تا زمانیکه شما به آن معنا ببخشید) و یا اینکه داستان ذهنی خودتان را وارد کار می

کنید.



داستان زندگی شما چیست؟ آیا باید از آن گذشت؟


آیا منعکس کننده اعتقادات شماست؟


باید توجه داشته باشید که اگر خودتان احساس می کنید که فرد دوست داشتنی نیستید، آنوقت این حس به دیگران هم منتقل شده و آنها نیز تصور می کنند که نمیتوانند شما را دوست داشته باشند. اگر

تصور کنید که فقط استحقاق اهانت و تحقیر را دارید، آنگاه چیزی جز این هم عایدتان نخواهد شد. اگر یک چنین تصوری دارید شاید نوبت به آن رسیده باشد که نگاه عمیق تری به درون خود انداخته و اعتقادات

خود را زیر سؤال ببرید.


انعکاس دادن – کلید درک شخصی


نسبت به تحقیرهای زیرکانه هشیار باشید


زمانیکه صبر می کنید و به پیغام هایی که به طور روزانه دریافت می کنید می اندیشید، به این نتیجه می رسید که خیلی بیشتر از آن چیزی که تصور می کرده اید در معرض انتقاد و اهانت قرار گرفته اید.

دلیلش هم این است که دنیا پر است از انسان هایی که قصد تحقیر دیگران را دارند. هر جایی که می روید، به هر کجا که نگاه می کنید، هر چیزی که در روزنامه می خوانید و یا در تلویزیون تماشا می کنید، و

حتی تبلیغاتی که مشاهده می کنید، همه و همه قصد دارند به شما بگویند که تا زمانیکه از محصولات آنها استفاده نکنید، طرز خاصی لباس نپوشید، مطالعات خاصی نداشته باشید، طرز خاصی راه نروید،

به اندازه کافی خوب نیستید. آنها به طور ماهرانه ای عزت نفس و ارزش شخصی شما را زیر سؤال می برند.


هیچ کس دوست ندارد مورد انتقاد قرار بگیرد؛ به همین دلیل اگر می خواهید سالم زندگی کنید و از عزت نفس برخوردار باشید، باید این پیغام های منفی که از سایرین در مورد شخصیتتان می شنوید را

نادیده بگیرید.


نگاهی اجمالی به شیوه های برخورد با افرادی که شما را تحقیر می کنند


زمانیکه در معاشرت با افرادی قرار می گیرید که شما را خوار می کنند، به یاد داشته باشید:


۱- با تحقیر کردن متقابل، کارشان را تلافی نکنید.


۲- طرز برخوردشان چیزهای زیادی در مورد آنها به شما می گوید، به راحتی می توانید درک کنید که دلیل همه این کارها، خشم و نفرتی است که وجودشان را فراگرفته و خودشان باید با آن کنار بیایند نه شما.


۳- آیا می توانید از میان نظریات آنها برای خود یک “هدیه” پیدا کنید؟ می توانید به یکی از نقاط ضعف و یا قوت خود در بین نظریات آنها پی ببرید؛ اگر قوت بود آنرا افزایش دهید و اگر ضعف بود در پی جبران آن برآیید.


۴- ممکن است برداشتی که از نظریات آنها می کنید کاملاً نادرست باشد و آنها واقعاً از گفته های خود قصد و منظوری مداشته باشند. تنها به دلیل اعتقادات و باورهای ذهنی نمی توانید دیگران را متهم کنید.


۵- نسبت به پیام های زیرکانه ای که ممکن است نظریات منفی در بر داشته باشند، آگاه باشید (مانند تبلیغاتی که هر روزه به گوشتان می رسد) و به آنها اجازه ندهید تا حس ارزشمندی و اعتبار شخصی شما را زیر سوال ببرند.


گاهی اوقات برخی از توهین ها و تحقیرها هستند که برخورد با آنها صورت مناسبی ندارد، اما اگر بتوانید از آنها به نفع خود استفاده کنید، بهترین کار را انجام داده اید.

راز عشقی پایدار در زندگی زناشویی!



سلام

نماز روزه همگی قبول حق باشه


دوست داشتم نظرشخصیم رو در مورد راز داشتن عشقی پایدار که هر روز زیاد میشه که حتی پیری و گذر زمان هم نمیتونه کمرنگش کنه رو براتون بگم ... ، برداشت هم آزاده و جای برای بحث نیست .

زیاد دیدن آدم های عاشق همدیگه هستن و برای همدیگه میمیرن ، اما بعد اینکه به همدیگه میرسین عشقشون تموم میشه و احساساتشون کمرنگ میشه ، به قولی سرد و بی انگیزه ، اگه ندیدن هم میتونین با مطالعه و سرچ پیدا کنید حتی در این سایت .

حتی اگه دختر و پسر قبل ازدواج عاشقانه ترین لحظات بهترین شخصیت ها و خوش اخلاق ترین انسان ها هم که باشن ، آتشین ترین دوست داشتن و احساسات رو نسبت، بعد ازدواج و بهم رسیدن اون شور و شوق بعد ازدواج همش فروکش میکنه

حتی اگه لیلی و مجنون ، شیرین و فرهاد ، رومئو و ژولیت و ... هم باهم ازدواج کنن بعد ازدواج احساسات کم کم کمرنگ و احساسات سرد تر میشه ،

حتی اگه از نظر شخصتی مناسب هم باشن ، حتی اگه بهترین فرد برای زندگی همدیگه باشن ، حتی اگه هم کفو باشن بعد ازدواج و گذشت یک سال اون عشق گذشته و دوست داشتن پر حرارت تو زندگی روزمره احساس نمیشه ...

رازش در " هدف " گنجانده شده !

عاشق ترین آدم ها بعد ازدواج عشقون کمرنگ میشه ، چون هدفشون بهم رسیدن بوده ، هدفشون ازدواج بوده ، و وقتی هم به همدیگه میرسن دیگه هدفی ندارن که انگیزه ای باشه برای شعله ور کردن و روشن نگه داشتن عشقشون ...

زن و شوهر هرچقدر هم که عاشقانه همدیگه رو بخوان و مناسب همدیگه باشن بعد یک سال ازدواج به اون چیزی که میخواستن رسیدن و از نظر روحی و معنوی ارضاء شدن ، از نظر روانشناسی برسی کنید به یک سال نمیرسد که چیزی از حس های گذشته نمیمونه ، زمان هر روز کمرنگ ترش میکنه .

راز اینکه چطور عاشقانه باید عشقی را تا آخر زندگی شعله نگه داشت و حتی پیری و زمان نتونه مانعش بشه ، در هدف ی والا نهفته ، هدفی که پایدار باشه و از نظر مادی و معنوی انسان رو تا آخر عمر هدایت کنه و عشق رو هر روز گرم تر کنه ، هدفی به نام " خدا " .

هیچ هدفی تو زندگی نمیتونه پایدار و جاودانه تر از خدا باشه ( خدای که اسلام رو بهمون نشون داده ) ، وقتی زنو شوهر هر دو "خدا " را در زندگی هدف قرار داده باشن زندگی براشون با ازدواج تازه شروع میشه ، هر دو در یک مسیر زندگی میکنن و لذت میبرن .

این دنیا گذراس ، برای کسی وفا نکرده ، همه ی ما مسافر هستیم ، وقتی در این سفر مسیر زن و شوهر یکی باشه در زندگی به صورت موازی کنار همدیگه در حرکت هستن و از این سفر ( زندگی ) لذت میبرن

نمیشه در این زندگی زن یک سفر بره ، و مرد سفری دیگر و در سفر های جداگانه بگن بهم خودش گذشته و لذت بودن کنار هم لذت برده باشن ! زن و شوهر همسفر هم هستن ، پس باید هر دو در یک مسیر به یک مسافرت برن تا از بودن در کنار یکدیگر لذت ببرن .

اما وقتی خدای اسلام رو زن و شوهر هدف قرار بدهند ، " دیگه ازدواج به همدیگه رسیدن نیست ، ازدواج با هم به خدا رسیدنه " ، دیگه نیازی هم نیست عشق قبل ازدواج باشه تا زندگی عاشقانه باشه ، هر چه زمان میگذره به عشق نزدیک تر و شعله عشق روز به روز حرارتش بیشتر میشه ...

وقتی هدف خدا باشه زنو شوهر دیگه در زندگی زناشویی از دیدگاه سلیقه ای و هدف های شخصی خودشون به مسائلی که روبروشون هست نگاه نمیکنن ، هر دو از دید خدا به مسائل نگاه میکنن ، مقابل همدیگه قرار نمیگیرن ، به همدیگه توهین نمیکنن مسائل رو شخصی و میل های نمی سنجن ...

وقتی خدا ( خدای اسلام ) هدف قرار داده میشه ، دیگه خود خواهی ، غرور ، حسادت ، افراط ، کینه ، ریا کاری ، دروغ ، غیبت ، پنهان کاری ، خودنمای و ... دیگه بی ارزش میشن ...
و آدم با گذشت و صبور تر میشه ، به عزیزانش عشق می ورزه و محبت میکنه چون دنیا گذراس ( مثل شخصی که میدونه چند وقت دیگه رفتنیه )، ایمان ها بیشتر و قوی تر میشه ....
اعتماد در زندگی زناشویی و دوست داشن بیشتر و خالص تر میشه چون زنو شوهر به ازدواج شون به دید کامل کردن همدیگه نگاه میکنن ، نه محدودیت ، نه دید جنسی ...


وقتی هدف هر دو خدا نباشه و به همدیگه رسیدن باشه ، بعد ازدواج هیچ حس و انگیزه ای نمیمونه
وقتی هدف یکی پول و مادیات باشه در زندگی و هدف دیگه خوش گذرونی شخصی بعد یک مدت از هم خسته میشن و از کلماتی مثل منو درک نمیکنی و ... استفاده میکنن
وقتی مرد هدفش فقط درآوردن پول باشه در زندگی دیگه انگیزه ای برای محبت به همسر و فرزندان نداره و... نداره
وقتی زن هدفش در زندگی فقط خوش گذروندن و لذت بردن باشه و دیگه انگیزه ای برای محبت به همسر و فرزندان نداره
یا حتی اگه هدف فقط محبت کردن به همدیگه باشه بعد یک مدت محبت کردن لوث میشه و ارزشش و معنی ش کمرنگ میشه و اون لذت رو نداره ...
یا حتی اگه هدف یکی هدفش خدا باشه ولی اون یکی دیگه نباشه زندگی موفقی نخواهد بود، باید هر دو هدفشون خدا باشه ، اون وقت میتونن زندگی رو عالی بسازن.
و خلاصه بگم هیچ هدفی والا تر از خدا نیست

فقط باید هر دو باهم این هدف رو داشته باشن ، و اراده هر دو یکی باشه ، تا در مسیر بتونین همدیگه رو به خوبی همراهی کنن ....
پس اگه زندگی همراه با عشق همیشگی میخوایم باید اول خودمون خدا را در زندگی هدف قرار بدیم !بعد خود سازی و میزان عمل خودمون برای هدف میتوینم مثل خودمون رو بشناسیم و دنبال شخصی مثل خودمون باشیم تا زندگی عاشقانه داشته باشیم...
درسته که آدما کامل نیستن ، اما هر کس به اندازه توانش میتونه تلاش کنه و عمل ، و به همون میزان نتیجه میگیره ، و اینم که ما بتونیم در مسیری باشیم که روز به روز کامل تر بشیم غیر ممکن نیست ...



مرسی از اینکه با حوصله نوشته های بنده رو خوندین ، تمام تلاشم رو کردم خلاصه بنویسم ، امیدوارم منظورم رو رسونده باشم .
هر کس هر دیدگاهی و نظری داره میتونه داشته باشه ، برداشت آزاده !
اگر سوالی هم از شخص بنده دارین خصوصی بپرسین ، بحثی اینجا نمیشه !