امروزه تمام افراد یک جامعه خواه ناخواه با موسیقی در ارتباط هستند، یکی بهعنوان طرفدار و مخاطب، دیگری بهعنوان سازنده، تهیهکننده، نوازنده و یا خواننده. همه و همه درگیر موسیقی هستند، حال هرکس به نسبت سن و شرایط و علایق خود با آن ارتباط برقرار میکند و از آن لذت میبرد، اما در کنار تمام این موارد موسیقی یکی از درآمدزاترین حرفههای دنیاست. هر سال میلیونها پول صرف تهیه، توزیع و خرید آثار موسیقی میشود. شاید سهم کشور ما هم باتوجه به جمعیت۷۰ میلیونی سهم اندکی نباشد. مردم هنردوست ایرانی همواره علاقه خود را به موسیقی و خوانندهها نشان داده اند،گویی که با عدم رعایت قانون کپی رایت شاید بازار موسیقی ایران درآمدی معادل با درآمد موسیقی در خارج از ایران نداشته باشد و تعداد کم کنسرت و اجرا هم مزید برعلت آن شده باشد. اما با این حال افراد زیادی در ایران درگیر موسیقی هستند و با آن شب و روز را میگذرانند. متاسفانه جمعیت ۷۰ درصدی جوانان جامعه بیشترین مخاطب و مشتاق موسیقی را تشکیل میدهند، اما چرا متاسفانه؟
بله متاسفانه سالانه تعداد زیادی از جوانان علاقهمند، به امید شهرت و درآمد هنگفت وارد دنیای موسیقی ایران میشوند و درست در همین زمان است که مشکلات بهوجود میآید، عدم نظارت صحیح و بدتر از آن نظارت توسط افراد غیرحرفهای بازار و حرفههای مشتق از موسیقی را به سمت و سویی پیش میبرد تا هویت و اصلیت آن نابود شود. در کنار تمام این مشکلات عدم مدیریت درست و حرفهای هم نتوانسته الگوبرداریهای خارجی را در بستر مناسبی قراردهد و محدودسازی، سانسور و فیلترینگ هم نه تنها مشکلات را حل نکرده بلکه هزاران مشکل جدید بهوجود آورده است. تقلید کورکورانه و عدمتوجه به مسائل پایه و اصلی موسیقی و ترانه، موسیقی عامهپسند را به ورطه نابودی گشانده است. موسیقیهای مبتذل و سطح پایین بیشترین سهم از بازار را به خود اختصاص داده است و بدتر از آن، این است که گوش عامه مردم به این نوع موسیقی عادت کرده البته این فاجعه تنها در موسیقی رخ نداده و متاسفانه با یک نظر کوتاه میتوان هزاران مورد را یافت.
دیدن یک کلیپ زیبا میتواند خستگی و یا بیحوصلگی را برطرف کند و لحظات شادی را فراهم آورد.
با تعدادی از دوستانم مشغول تماشای یک کلیپ از یکی از خوانندگان جدید داخلی هستم. او در کلیپ لباسهای آنچنانی و گرانقیمت پوشیده و ماشینهای بسیار گرانقیمتی سوار میشود و از شرایط فضا و نوع کلیپ میتوان متوجه شد که هزینه بسیار زیادی را برای کلیپ پرداخت کرده است. یکی ازدوستان میگوید که این خواننده برای آلبومش ویدیوکلیپ ساخته که همگی بسیار پرزرق و برق و گران هستند و برای آنها هزینه بسیار زیادی را متحمل شده. یادم میآید که چند ماه قبل در یکی از ایمیلهایی که برایم ارسال شده بود، مطلبی خواندم که این خواننده برای ساخت و تولید آلبومش حاضر شده است کلیهاش را نیز بفروشد!
یعنی اوضاع مادی او به حدی خراب بوده است که برای هزینه ساخت و تولید آلبومش میخواسته کلیه اش رابفروشد!
ولی در ویدیوکلیپهایش اصلا نمایی از فقر و بیپولی دیده نمیشود و حتی میتوان گفت، کمتر از پنج درصد مردم در ایران این چنین شرایطی را برای زندگی دارند.
وقتی که آمار فروش و مقدار پولی را که این خواننده بهدست آورده میشنوم، کاملا متعجب میشوم، چراکه شاید ۵۰ درصد از هزینههای خود را نیز نتوانسته پرداخت کند و با توجه به کیفیت ملودی و ترانههایش هم میتوان گفت بهزودی مانند هزاران خواننده دیگر از یادها میرود.
اتفاقا بعد از آن کلیپ، یک کلیپ از یک خواننده خارجی پخش میشود. او با یک لباس کاملا ساده و یک ویدیوکلیپ کاملا معمولی موسیقیاش را به مخاطب خود ارائه میدهد. نه ماشینهای آنچنانی ونه زندگیهای مجلل! در صورتی که اودرسال گذشته حدود ۲۵ میلیون دلار درآمد داشته و یک خانه چند میلیون دلاری دارد و حدود ۱۰-۱۲ ماشین گرانقیمت، یک استودیوی کاملا مجهز و در واقع یک زندگی کاملا رویایی دارد. او با تمام داراییهایش چه ساده جلوی دوربین میرود و بیشترین توجه خود را به موسیقی و ترانهاش میکند. اینجا درست تمام شرایط برعکس است. ترانههای سطحی که نه از درد مردم میگویند و نه از شرایط و مشکلات و از آن بدتر حتی در بیان احساسات و عواطف و عشق نیز زبان الکن دارند، ولی درعوض ویدیوهایی پرهزینه و متظاهرانه دارند و حتی بیشتر از آنکه به نکات فنی تصویربرداری توجه شود، به لباس، ماشین، فضا و آرایش خواننده توجه شده است!
یادم میآید که یکی اقوام که سالهای دور در خارج از ایران زندگی میکرد، میگفت وقتی افراد فقیر به کشور محل سکونت او میآمدند و باپیدا کردن کار درآمد قابلقبولی پیدا میکردند، قبل از هر چیز ماشینهای بزرگ و لباسهای بسیار زیبا میخریدند.
به دور از هرگونه نژادپرستی میتوان در مورد سیاهپوستانی که از کشورهای فقیر به اروپا و آمریکا میآیند نیز اشاره کرد که درست زمانی که کمی درآمد بیشتری بهدست میآورند، شروع به هزینههای غیرمعقول میکنند، لباسهای گرانقیمت سفید یا قرمز می پوشند (تا با رنگ پوستشان متضاد باشد وبیشتر جلب توجه کند)، ماشینهای گرانقیمت و بزرگ (با رنگهای روشن) میخرند و جواهرات و بدلیجات الماسنشان به خود میآویزند. البته با یک نگاه ساده به خوانندگان رپ که اکثرا هم از کشورهای فقیر و یا خانواده کمدرآمد بودهاند نیز میتوان به وضوح این موارد را مشاهده کرد.
اما اگر از این رویکرد بخواهیم به این مسئله نگاه کنیم، باز هم به مشکل برمیخوریم، زیرا آن خوانندگان نیز درآمدهای میلیون دلاری دارند و خوانندههای ایرانی در کمال خوششانسی درآمد چندمیلیون تومانی که حتی هزینه ضبط، تنظیم و ترانههایشان را برطرف نمیکند.
اصلیت و کیفیت موسیقی بستگی به نوع موزیک و ملودی، تنظیم و در کنار آن ترانه زیبای آن دارد و کیفیت و توجه به ساخت ویدیوکلیپ هم میتواند در ارائه آن مهم باشد، ولی تظاهر به یک زندگی و شرایط غیرمعمول جامعه نه تنها مفید و مورد توجه قرار نمیگیرد، بلکه ممکن است شرایطی را ایجاد کند تا عامه مردم دیگر ارتباطی با آن برقرار نکنند و این بیشترین ضربه را به شهرت و محبوبیت یک هنرمند وارد میکند.
آیا در زمان قدیم اسطورههای موسیقی ایران خود را با ویدیوکلیپ و تظاهر، جاودانه کردند؟ آنها به موزیک و ترانههای خود اهمیت میدادند و جاودانه شدند. گویی که متاسفانه تعداد زیادی از آنها نیز امروزه وارد این منجلاب تظاهر شدهاند و دیگر موسیقی ماندگار آنها نیز زودگذر و سطحی شده است.
اما ای کاش روی موسیقی نیز نظارت و کارشناسی بهتری توسط افراد مجرب و کاردان صورت میگرفت!
در یک جامعه که ۷۰درصد آن را جوانان تشکیل میدهند، باید شرایط ویژهای برای علایق آنان وجود داشته باشد، باید شرایطی فراهم آید تا آنها بتوانند خوب را از بد تشخیص دهند و آن را نه به حرف بلکه به عمل درک کنند.
البته شاید این هم آرزویی باشد که در گیرودار این زمانه هیچ اهمیتی نداشته باشد و شاید باید هر سال هزاران نفر در این راه قربانی شوند و در عوض گروهی دیگر برای تولید تظاهر به پولهای آنچنانی دست پیدا کنند!
گاهی اوقات به راحتی نمیتوان گفت که خوشبختانه و یا متاسفانه، ولی همینطور که در بالا خواندید، سالانه هزینههای زیادی در این راه میشود و باید گفت که موسیقی هم در بین بسیاری از جوانان ما راهی برای خودش باز کرده و توانسته تا حدود بسیار زیادی فرصتهای بیکاری آنها را پر کند. چهبسا بارها شاهد بودهایم که موسیقی برای عده زیادی تبدیل به شغل و یا حرفه شده و آنها را بیش از پیش سرگرم کرده است. جوانان ما باید بدانند که هر چیزی باید بر سر جای خودش قرار بگیرد و موسیقی هم مثل خیلی از چیزهای دیگر مانع درس و تحصیلشان نشود و به آینده خودشان بیشتر توجه داشته باشند.