مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

نشانه های برهم خوردن زندگی و طلاق


آمار جدید را شنیده اید ۱۰ مرد ازدواج کرده را در یک اتاق قرار دهید خواهید دید که نیمی از آنها خواهان طلاق می شوند. آمار وحشتناکی است، اما حقیقت دارد. این روزها طلاق به صورت یک شغل پر در آمد برای کسانی که ازدواج را به هم جوش می دهند و وکلایی که در طلاق گرفتن به افراد کمک می کنند در آمده است و بازار آن حسابی گرم است.
در این جا یک حقیقت دیگر هم وجود دارد: مردها خیلی کمتر از زن ها به طلاق فکر می کنند. بر اساس تحقیقات در حدود ۶۶ تا ۷۵ درصد از کل درخواست های طلاق از جانب خانم ها ارائه داده می شود.
به عبارت دیگر آقایون خیلی کمتر از خانم ها به جدایی فکر می کنند. به هر حال بهتر است که اصلا به جدایی فکر نکنیم، و سعی کنیم با چنگ و دندان به رابطه زناشویی خود ادامه دهیم تا خدای نکرده اتفاق ناگواری پیش نیاید.
● فرسایش تدریجی
رابطه زناشویی یک شبه ویران نمی شود. این امر به تدریج و به صورت نا محسوس روی می دهد. درست مثل شکاف هایی که در عمق زمین ایجاد می شوند. پیش از آنکه متوجه این مطلب شوید، شکافی عمیقی میان شما و همسرتان به وجود می اید و دلیل آن هم این است که بسیاری از زوجین به جای حل مشکلات ترجیح می دهند چشم پوشی کرده و نسبت به آنها از خود بی توجهی نشان دهند. منشا این مشکلات هر چیزی می تواند باشد؛ اما اساسا به دلیل تغییر در رفتار یکی از زوجین می باشد.
در زیر ۱۰ نشانه از طرز برخوردی است که باید آنها را به عنوان نوعی احضاریه به سمت دادگاه خانواده تلقی کرد.
شماره ۱۰) دور هم جمع نمی شوید
هر سال در مراسم روز شکرگذاری صندلی کناری خود را برای خانمتان رزو می کردید، اما امسال پسر خواهرتان در کنار شما نشسته است. صندلی ای که همیشه برای سالیان پی در پی جای او بوده است. آیا تا به حال به دلیل آن فکر کرده اید؟
شماره ۹) خونسرد و بی تفاوت می شوید
تمام تلاش و کوششی که برای حفظ رابطه می کردیدی کم کم از بین می رود و به صورت فردی از خود راضی در می آیید. از یکدیگر نمی پرسید که روز خود را چگونه گذرانده و چه کارهایی انجام داده اید. زمان سلام و خداحافظی با یکدیگر رو بوسی نمی کنید. او دیگر عکس شما را درون کیف پولش قرار نمی دهد و شما هم همینطور.
می توانید به راحتی بدون او به زندگی خود ادامه دهید، به همین دلیل زمانی که هر دو در خانه هستید، ترجیح می دهید با هم در یک اتاق نباشید.
شماره ۸ ) دیگر ارتباط جنسی ندارید
شاید هنوز در یک تخت بخوابید، اما هیچ صحبت دوستانه و لطیفی بین شما رد و بدل نمی شود. دور از هم می خوابید و به هیچ وجه یکدیگر را لمس نمی کنید. حتی آخرین باری که یکدیگر را در آغوش گرفتید نیز به سختی به یاد می آورید.
شماره ۷ ) اوقات فراغتتان را در کنار هم نمی گذرانید
اگر نمی توانید آخرین مرتبه که با هم به مسافرت رفتید را به یاد آورید، به دلیل کمبود بودجه و یا نبود وقت کافی نیست. در چنین شرایطی هر دوی شما به این فکر هستید که به نحوی از مصاحبت دیگری فرار کنید. به عنوان مثال بیشتر ترجیح می دهید با دوستانتان بیرون روید و یا خودتان را راحت می کنید و بی سراغ مواد مخدر یا مشروبات الکلی می روید.
شماره ۶ ) خانم با دقت دخل و خرج را حساب می کند
آیا متوجه شده اید که همسرتان از پرداخت بعضی قبوضی که سابقا خودش مسولیت پرداخت آنها را به عهده گرفته بود، شانه خالی می کند؟ آیا نسبت به درامد، بدهی، پس انداز و سرمایه گذاری های شما علاقه بیشتری نشان می دهد و می خواهد بیش از پیش از آنها سر در بیاورد؟ او می خواهد از این طریق محاسبه کند که بعد از طلاق چه مبلغی دست او را می گیرد..
شماره ۵ ) به دنبال استقلال است
یک خانم ناراضی سعی می کند تا آنجا که ممکن است فاصله خود را از همسرش دورتر کند و اتکا خود را به او کم نماید. او در کلاس های متفاوتی ثبت نام می کند، به نام خودش حساب باز می کند، سرمایه گذاری انجام می دهد، و حتی تا مرز تغییر نام هم پیش می رود. این امور نشان دهنده شکاف عمیقی هستند که در رابطه فعلی شما به وجود آمده است.
شماره ۴ ) به خانه نمی روید
آیا قدم گذاشتن به خانه به جای اینکه مایه آرامش باشد، برای شما به صورت کار دشواری در آمده است؟ سعی می کنید برای خانه رفتن بهانه های مختلفی نظیر کار کردن تا دیر وقت یا بیرون بودن با دوستان قدیمی را بتراشید؟
حتی در خانه هم به دنبال راه فراری می گردید تا از زیر حل مشکلات روابط زناشویی فرار کنید. اگر برای ساعت ها متمادی به تماشای تلویزیون می نشینید و خود را با سرگرمی های متفاوتی مشغول می کنید، باید از خود سوال کنید که این همه وقت اضافی را از کجا می آورید.
شماره ۳ ) تمام صحبت ها به دعوا ختم می شود
هر گاه با هم به گفتگو می نشینید، کار به جاهای باریک کشیده می شود. زندگی برای شما تکرار مکررات است، بحث و مشاجره هایی است که به نتیجه معقول ختم نمی شوند. این کار شما را عصبانی می کند و سبب می شود تا نسبت به او بی میل شوید، علاوه بر این علاقه خود را نیز نسبت به او از دست می دهید. این امر زمانی به اوج خود می رسد که وقتی در مورد خانمتان خبری را از زبان سایر افراد می شنوید، احساس خوبی نمی کنید.
شاید خیلی عصبانی شوید که جر و بحث و دعوا بین شما خیلی عادی می شود. در نظر شما او نمی تواند هیچ کاری را به درستی انجام دهد و احساس می کنید که تمام کارهای شما را زیر ذره بین قرار داده است. فقط کافی است تناقضی در گفته های هر یک از شما دو نفر دیده شود، آنگاه خونتان به جوش می اید و هر دو خشمگین می شوید.
شماره ۲) وظایفی که به عهده داشتید
زمانی که می خواهید پای خود را از مزرهای رضایت جنسی فراتر بگذارید، اطمینان خاطر دارید که وضعیت خوبی در خانه انتظار شما را نمی کشد. اگر در گذشته خود را مجاب به انجام دادن یک چنین کاری کرده بودید، حال از خود می پرسید که چرا نباید بتوانم این کار را انجام دهم. اگر می دانید که خانمتان نیز به این اصول پایبند نیست پس دیگر چه دلیلی وجود دارد که تا این حد خود را به زحمت بیندازید.
شماره ۱ ) حرمت ها شکسته می شود
ارزشی که در گذشته برای یکدیگر قائل بودید به تدریج از بین می رود و تنها چیزی که باقی می ماند رنجش و آزردگی است. به یکدیگر ناسزا می گویید و در بعضی موارد حاد، برخورد فیزیکی نیز پیدا می کنید. خشونت تنها وسیله ارتباطی شماست. بر روی زخم های گذشته نمک می پاشید تا بتوانید بیش از هر زمانی یکدیگر را آزرده خاطر سازید. در این حالت تنها منتظر جرقه ای هستید تا اتش خشم شما را شعله ور سازد.
● بازی نیست
طلاق مسئله ای کاملا جدی است. اوج نقطه ای است که به اشتباه بزرگی که در زندگی مرتکب آن شده اید، پی می برید. قسمت اعظمی از زندگی شما وقف سرو کله زدن با درد و رنج می شود، تازه ما مسائل اقتصادی را نیز نادیده می گیریم.
تسلیم شدن انتخاب مناسبی نیست. حتی اگر فکر می کنید جز طلاق راه دیگری برای شما نمانده است، تا آنجا که می توانید بر روی تفاوت هایتان کار کنید. کارهای متعددی می توان برای نجات یک ازدواج از خطر نابودی انجام داد، مثل مشاوره های خانوادگی. حتی پیش از اینکه تصمیم به طلاق بگیرید، می توانید با توافق یکدیگر زمانی را جدا از هم زندگی کنید و مسائل ازدواج خود را دقیق تر بررسی نمایید
در آخر هم باید به این مطلب فکر کنید که در گذشته چه چیز شما را عاشق او کرده بود که تن به ازدواج با او را دادید. دوباره به یاد دلایل دوست داشتن یکدیگر بیفتید؛ توجه خود را به آن معطوف کنید تا بتوانید به موفقیت دست پیدا کنید

به خاطر فرزندان ازدواج ناموفق را ادامه بدهیم؟


در چند سال اخیر مقالات متعددی در زمینه طلاق و آمار روبه رشد آن چاپ شده که همگی نشان دهنده اهمیت این معضل اجتماعی و عوارض ناشی آن است. رشد حدود ۳ درصدی طلاق در مدت تنها ۵ سال (۱۳۸۵-۱۳۸۰ ) این پرسش را به ذهن می‌آورد که تغییر چه عامل و یا عواملی در چند سال اخیر باعث رشدی چنین بی‌سابقه شده و را حل آن چیست؟
دلایل بسیاری توسط آسیب‌شناسان اجتماعی و جامعه‌شناسان برای طلاق برشمرده می‌شود که از مهمترین آنها می‌توان به عدم دانش کافی از مهارت‌های زندگی‌، مشکلات اقتصادی، بیکاری، تفاوت فرهنگ میان زن و مرد، اختلاف سنی و خشونت علیه زنان اشاره کرد. ولی آیا به راستی طرح هر روزه این موضوع ، آگاه کردن مردم از عواقب سوء ناشی از طلاق و تشویق مکرر خانواده‌ها برای ادامه زندگی مشترک بدون مساعی مادی و معنوی همه جانبه برای حل ریشه‌ای مشکلات، احتمال طلاق عاطفی را افزایش نمی‌دهد و یا اینکه آیا فرزندان رشد یافته در این دسته ازخانواده‌ها مشکلات اخلاقی و رفتاری کمتری نسبت به دسته دیگر دارند؟ خانواده‌هایی که زن و شوهر اگرچه با هم زیر یک سقف زندگی می کنند، اما هیچ مهر و محبت و عاطفه ای بین آنها حاکم نیست. در این نوع زندگی، تنها چیزی که زوجین را به هم متصل می کند قراردادی است که در ابتدای زندگی آن را پذیرفته اند و بس.
باربارا دی آنجلیس از روانشناسان معاصری است که از او کتابهای متعددی نیز به زبان فارسی منتشر شده که از آن جمله می‌توان به رازهایی درباره مردان و رازهایی درباره زنان اشاره کرد. او در پاسخ به این پرسش که آیا باید به خاطر فرزندانمان در یک ازدواج ناموفق بمانیم یا نه اینطور پاسخ داده است: دردناک‌ترین و سخت‌ترین موضوع برای فکر کردن به اتمام این دسته ازدواج‌ها، فرزندان هستند. هیچ پدر و مادری نمی‌خواهد منشا ناراحتی و بدبختی برای فرزندش باشد، فرزندانی که بیشتر از زندگیشان به آنها عشق می‌ورزند. جوابی را که می‌خواهم در پاسخ به این پرسش بدهم -اگرچه با مخالفت برخی متخصصان و مذهبیون روبرست- با تکیه بر دو دهه تجربه کاری من با دهها هزار مراجعه کننده است. این پاسخی است که عمیقا به آن اعتقاد دارم : هرگز به خاطر فرزندانتان به یک ازدواج ناموفق ادامه ندهید. عدم رضایت شخصی شما از شرایطی که در آن بسر می‌برید تأثیرات مخرب به مراتب بیشتری از طلاق خواهد داشت. بچه‌ها دوست دارند والدین خود را خوشحال ببینند. آنها خود را برای راضی کردن والدینشان مسئول می‌دانند. مهم نیست که تا چه ‌اندازه فکر می‌کنید در مخفی‌کردن واقعیت‌ها موفق هستید، باید بدانید که آنها کاملا درک می‌کنند در چه زمان‌هایی ناراضی و ناراحتید. من اعتقاد دارم لطمات روحی برای کودکان رشد یافته در این خانواده‌ها بیشتر از کودکان طلاق است. آنها خود را مسئول قربانی شدن شما می‌دانند و همین فشار زیادی را به آنها وارد می‌کند. من با هزاران نفر از این "کودکان" بالغ در سمینارهایم کار کرده‌ام و دریافتم که کودکانی که پدر و مادر آنها از هم جدا شده‌اند و عشق و خوشحالی را با دیگری و یا به تنهایی به دست آورده‌اند نه تنها احساس بهتری نسبت به خود و والدینشان، بلکه رویکردی مثبت به عشق و ارتباط متقابل داشته‌اند که همگی ناشی از داشتن الگوی رفتاری مناسب در رابطه‌ای دونفره بوده است.
در مقابل، برخی از ناراضی‌ترین ها، کسانی بودند که والدین آنها در محیطی خالی از عشق و محبت، آمیخته با خشمی سرکوب شده در کنار یکدیگربه زندگی ادامه داده بودند. این زنان و مردان، بی‌اعتماد به عشق و ناتوان در ابراز آن بودند. نکته مهم آنکه چنانچه فرزندانتان شما را در ارتباطی عاشقانه ببینند احساس محبوبیت داشته و به برقراری ارتباطی شگفت‌انگیز در آینده امیدوارند و برعکس چنانچه کودکانتان در ارتباطی سرد و خالی از عشق بزرگ شوند نگرشی منفی درباره این رابطه داشته و همواره احساس عدم لیاقت برای دوست داشته شدن خواهند کرد. شما مسئولید به خاطر فرزندانتان، سخت برای زندگی زناشویی خود تلاش کنید و از هیچ اقدامی برای بهبود آن کوتاهی نکنید، اما چنانچه به نقطه‌ای رسیدید که دریافتید هیچ راهکار و مشاوره‌ای موثر نیست باید این‌بار خاطر فرزندانتان از رابطه خارج شوید.
آیا بهتر نیست افق دید خود را اندکی گشوده و سنت‌های بازمانده از سالیان قبل را بیشتر مورد بررسی قرار دهیم. شکی نیست که از هم پاشیدگی یک زندگی اثرات مخرب و زیانباری به خانواده بعنوان کوچکترین ارگان یک اجتماع وارد می‌کند ولی اینجا انتخاب بین بد و بدتر مطرح است. شاید بهتر باشد به جای اصرار و پافشاری بر ادامه زندگیهای زناشویی که تنها نمود ظاهری آن محصولی مشترک به نام فرزند است و پایدار نگاه داشتن بنیان کجی که به نسیمی ویران می‌شود به این دسته کمک کرد تا این مرحله دشوار را پشت سر گذاشته و با سخت‌گیری بیش از حد جامعه مجبور به شروع رابطه‌ نامناسب دیگری نشوند. آمار افزایشی طلاق‌های امروزی حاکی از عدم توجه و برنامه ریزی صحیح در سالیان گذشته است. سالیانی که به دلیل بارمنفی واژه طلاق ترجیح داده شد که به آن پرداخته نشود تا شاید با گذشت زمان از روند آن کاسته شود!
امروزه از یک طرف زنان و مردانی را می‌بینیم که تمام لرزه‌ها و پس لرزه‌های این پدیده اجتماعی را به جان خریده‌اند و رفتن را به ماندن ترجیح داده‌اند و از طرف دیگر، دسته‌ای که یا به دنبال یافتن زوجی مناسبند و یا روزهای خوش شروع زندگی را طی می‌کنند و بیشترین مشاوره را از نزدیکان و دوستانی می‌گیرند که هر کدام به فراخور حال خود توصیه‌ای می‌کنند. تحلیل‌های موشکافانه درباره طلاق و اثرات سوء آن برای این دو گروه هرگز کارساز نیست، زیرا دسته اول که آب را از سر گذشته می‌بینند، غافل از اینکه به خاطر شرایط اجتماعی و خاص روحی این دوره، احتمال انتخاب نامناسب دیگر اصلا دور از ذهن نیست، و دسته دیگرکه شور و حرارت آغاز زندگی جدید امکان تفکر به این مقوله را به آنها نمی‌دهد. اگر امروز به فکر آموزش صحیح برای این اقشارجامعه باشیم، می‌توان به کاهش روند طلاق در آینده امیدوار بود.

روشهایی برای اینکه زودتر متأهل شوید!



ازدواج یک مفهوم فرهنگی است که دلایل آن می تواند رها شدن از تنهایی، نیاز جنسی، فرار از خانواده، رفع نیازهای مادی و رسیدن به آرزوهایی که از بچگی در ذهن فرد قرار دارد باشد، اما اگر دلیل ازدواج چیزی غیر از رسیدن به آرامش باشد، ازدواج پایدار نخواهد بود؛ چراکه به زودی دلیلی که ازدواج بر مبنای آن شکل گرفته است، مرتفع خواهد شد.


ازدواج کردن


انتخاب شغل، انتخاب همسر، انتخاب رشته، تعامل با اعضای خانواده، تعامل با جامعه، همگی رفتار اجتماعی هستند، اما در این میان تنها همسر غیر قابل جایگزین کردن است و جز دسته اندکی از زنان که در رشته خاصی تحصیل می کنند و زندگی علمی خاصی را انتخاب می کنند، تمام افراد در آینده از این که مجرد مانده اند، مأیوس خواهند شد. نباید انتظار داشت دختران آمار ازدواج را بالا ببرند، بلکه آنها می توانند طوری رفتار کنند که آمار ازدواج را پایین نیاورند. تأثیر رفتاری دختران بر پسرها، بیشتر از تأثیر رفتاری پسرها بر خودشان است.

رمز رابطه پایدار


چگونه دوست داشته شدن در کنار دوست داشتن طرف مقابل، چگونه حامی بودن در کنار نیاز به حمایت داشتن، ایجاد حس امنیت برای طرف مقابل در کنار احساس امنیت در کنار او و القای حس لذت پیوند خوردن به طرف مقابل مۆلفه هایی مۆثر بر پایداری یک رابطه است. اینها ابزار اصلی ازدواج است که باید در ویترین رفتاری دختران وجود داشته باشد بهترین راه برای کسب این چهار عامل، سۆال و جواب کردن است و راهش این است که حساسیت های طرف مقابل را بشناسید و به حقوق یکدیگر احترام بذارید. چون در فرهنگ ما دخترها انتخاب می شوند، در نتیجه دیده می شوند و در نتیجه رفتارهای پیش از ازدواج آنها بسیار مهم است.
دختران چطور رفتار کنند؟


به علت آن که دختران دائم به عنوان سوژه ازدواج در حال رصد شدن هستند، باید موقعیت را درک کرده و رفتاری مناسب ارائه دهند.بی ثباتی در رفتار، رفتار مغشوش به معنای آن که خالص نیست و دلیل این رفتار آن چیزی نیست که عنوان می شود، راحت بودن رفتاری در ارتباط با جنس مخالف. تمام اینها دلیلی است که پسران را از ازدواج منصرف می کند؛ چراکه دیگر نیازی به ازدواج نخواهد داشت و این ذائقه عدم تمایل به ازدواج را رفتارهای دختران در پسران ایجاد کرده است. رفتار متکبرانه در خصوص رفتارهای اجتماعی با جنس مخالف نامحرم، ارتباط قطره چکانی با جنس مخالف؛ دور بودن از اختلاط با جنس مخالف، رفتارهایی است که دختران باید آنها را رعایت کنند. چراکه ساختار مغزی مرد اجازه نمی دهد دختری که همیشه با او بوده است به عنوان همسر انتخاب کند. وقتی از پسران سۆال می کنیم که چرا ازدواج نمی کنند، می گویند به دلیل برخی رفتارهای دختران. هنگامی که از دختران می پرسیم چرا این رفتارها را ارائه می دهند، دلیل آن را تسریع موقعیت ازدواج دانستند. در حالی که این رفتارهای دختران، رفتارهای دوستانه نیست، بلکه رفتاری است که از همسران توقع می رود. به دلیل این که توقع دختران ازدواج و توقع پسران دوستی است. دختران ابتدا فردی را به عنوان همسر انتخاب می کنند، بعد با او ارتباط برقرار می کنند؛ اما پسران ابتدا با دختران ارتباط می گیرند، بعد تصمیم می گیرند با او ازدواج کنند یا خیر

وقتی پسران تصمیم می گیرند


در پایان به یاد داشته باشید، میزان زمانی که برای ارتباط صرف می شود مهم است؛ چراکه زمان بیش از اندازه دلبستگی به وجود می آورد و این دلبستگی ممکن است روی شناخت سایه بیندازد. همچنین در بحث مکان؛ اگر مکان ارتباط دانشگاه یا محیط کار است لزومی ندارد که ارتباط در خارج از آن صورت گیرد. موضوع انتخاب همسر در پسران موضوعی انتخابی نیست، بلکه تصمیمی است. یعنی یک پسر به دختری می رسد و حس می کند دیگر نمی تواند از او بگذرد. دختران ابتدا فردی را به عنوان همسر انتخاب می کنند، بعد با او ارتباط برقرار می کنند؛ اما پسران ابتدا با دختران ارتباط می گیرند، بعد تصمیم می گیرند با او ازدواج کنند یا خیر.

خورشید خانه، زن یا مرد؟

باید سعی کنید انرژی خود را بالا ببرید تا بتوانید به شوهر و فرزندانتان انرژی دهید
یک ازدواج موفق را در نظر بگیرید. روزهای خوب و آرام زندگی مشترکتان را به یاد آورید، ساعت هایی که در آرامش و عشق غوطه ور بودید، فکر می کنید مهمترین کسی که سازمان دهنده این خوشبختی می باشد، کیست؟ زن و یا شوهر؟

برای پاسخ به این پرسش، روزهای ابری و ساعت های وحشتناک دعواها و بگو مگو هایتان را هم در نظر بیاورید ، پس از گذشت زمان ، حالا که نگاهی به آن لحظات طوفانی می اندازید ، فکر می کنید می توانستید جلوی آن همه اعصاب خرد شدن ها را بگیرید؟ آیا می توانستید عشق و محبت را جانشین نگاه ها ی تنفرآمیز و حرف های زشت قرار می دادید؟چه کسی این قدرت را دارد که فضای خانه را آکنده از آرامش و عشق و یا سرد و بی روح کند؟

بسیار ساده است، خورشید خانه می تواند بتابد و همه از نور و گرمایِ وجود او ، زنده و شاداب شوند و می تواند پشت ابرهای تیره بماند تا همه جا سرد و غمناک شود.

اگر امشب شاد و سرحال هستید،می توانید شوهر و فرزندانتان را حتی اگر ناراحت و خسته باشند ، سرحال بیاورید و اگر عبوس و بد اخلاق باشید، آن ها نیز عبوس می شوند، زیرا آنان سر نخهای زندگی خود را از شما می گیرند. شما این توانایی را دارید که روحیه خانواده خود را تقویت کنید و یا به شدت تضعیف نمایید. شما هستید که حال و هوای خانواده خود را پدید می آورید.در یک ازدواج عالی، زن و مرد بیشتر از آن که در صدد یافتن یک همسر مناسب باشند، باید خود مناسب این ازدواج باشند.

اکثر زنان مایلند که نقش های خود را به عنوان همسر و مادر بهبود بخشند، (شاهد ما بر این ادعا، بیشتر مخاطبان برنامه های تلویزیونی و نشریات خانواده بانوان هستند ) نقش آن ها چیزی است که در وجود آن ها نهفته است.

زمانی که شما یک دختر بچه بودید ، با عروسک هایتان نقش های امروزتان را تمرین می کردید، امروز که یک همسر و مادر واقعی هستید، چرا بعضی روزها پشت ابرها می مانید و طلوع نمی کنید؟

همانطور که می دانید و تجربه کرده اید، کارهای خانه کسل کننده ، تکراری و بدون رشد فکری است و اگر در گذر زمان بخواهید فقط و تنها به این کارها برسید، رفته رفته افسرده شده و انرژی و قدرت شما رو به زوال می رود. به قول مادربزرگ که همیشه می گفت «تا در ماشین بنزین نریزی که روشن نمی شه» شما هم باید بنزین بزنید.باید سعی کنید انرژی خود را بالا ببرید تا بتوانید به دیگران انرژی دهید.

بهترین پمپ بنزین نه تنها برای شما بلکه برای همه انسانها، تحرک و ورزش است. کلاسهای ورزشی که به طور مرتب و منظم باشد، غیر از آن که انرژی شما را بالا می برد، سلامت فکری و جسمی شما را تا سن کهنسالی تضمین می کند .شاید بگویید کارهای خانه همان ورزش است و یا از صد تا ورزش، تحرکش بیشتر است. اما ذهن شما از خودتان قوی تر و باهوش تر است و می داند که این، کارِ خانه است نه ورزش. تنبلی و سستی را کنار بگذارید ، همین امروز در یک کلاس ورزشی ثبت نام کنید و سلامتی و انرژی را به خانه خود بیاورید.
یادم میاید وقتی نوجوان بودم ،در کلاس زبان انگلیسی، با مادر یکی از دوستانم، همکلاسی بودم. اگر بدانید آن خانم پس از پایان کلاس، با چه عشقی به خانه و خانواده اش می رسید. اگر همیشه دوست داشتید نقاشی یاد بگیرید یا به کلاسهای هنری بروید، یا علی بگویید و شروع کنید

پمپ بنزین بعدی ، طبیعت است. گذشتگان ما هر کدام در خانه هایشان یک پارک و فضای سبز شخصی داشتند، بعد از ظهر ها دور حوض پر از ماهی روی تخت می نشستند و کنار سماور که همیشه قل قلش به راه بود،می گفتند و می خندیدند، اما امروزه به دلیل زندگی شهری از این موهبت غافل شدیم. اگر بتوانیم در منزلمان باغجه کوچکی داشته باشیم و هر روز به آن سر بزنیم و ساعتی سرمان را با آن گرم کنیم ، که چه بهتر، اگر امکان آن وجود نیست ، تا آنجا که می توانیم سعی کنیم به پارک ها و یا فضای سبز برویم و با نگاه کردن به گل ها و درختان و آب روان، انرژی موجود در آن ها را دریافت کنیم.

رفت و آمد و دیدار (نه تلفن) دوستان خوب و آشنایان همدل و فامیل، پمپ بنزین بعدی است، که اگر ساده و بی آلایش برگزار شود، انرژی شما را تا یک هفته تامین می کند. چه اشکالی دارد که مثلا یک بعد از ظهر به دیدن دختر عمویتان بروید و شام و نهار نمانید. مادربزرگان ما که افسردگی را درد بی دردی می دانند، مگر در روزگار جوانی دور همدیگر آبدوغ خیار نمی خوردند و یا غذاهای اصیل ایرانی مانند کله جوش ، اشکنه و...لذت دور هم شاد بودن را به تشریفات اضافه نفروشید، تلفن را بردارید و برای امروز با کسی که دوستش دارید، مثلا خاله تان، قرار بگذارید.

انجام دادن کارهای مورد علاقه تان هم به نوعی بنزین زدن است، هیچوقت برای شروع ، دیر نیست، یادم میاید وقتی نوجوان بودم ،در کلاس زبان انگلیسی، با مادر یکی از دوستانم، همکلاسی بودم. اگر بدانید آن خانم پس از پایان کلاس، با چه عشقی به خانه و خانواده اش می رسید. اگر همیشه دوست داشتید نقاشی یاد بگیرید یا به کلاسهای هنری بروید، یا علی بگویید و شروع کنید.

شما می توانید بهتر از آن باشید که تا به حال بوده اید، هر روز ورزش کنید، از طبیعت انرژی بگیرید ، سری به دوستان خوب تان بزنید ، کارهای مورد علاقه تان را انجام دهید تا پر انرژی شوید و بتوانید با عشق و محبت به همسر و فرزندانتان مثل خورشید بتابید.

درد سرهای همسر ماجراجو

روانشناسان بسیاری می‌گویند اگر دنبال همسر ایده‌آل‌تان می‌گردید، راهش این است که اول، شخصیت خودتان را بشناسید و بعد براساس شخصیت خودتان، دنبال شخصیتی بگردید که با شما سازگار باشد. برای مثال آدم‌های ماجراجو حتما باید در این مورد دقت کنند. فکر می‌کنید زندگی با یک فرد ماجراجو چگونه خواهد بود؟ یعنی تماما سرشار از هیجان و خطر است؟ یا اینکه چنین حالتی با روحیه شما سازگار نیست و دلتان می‌خواهد با آرامش و عدم تغییر زندگی کنید؟

جهانگردان شجاع
زنان و مردان ماجراجو، تن به خطراتی می‌دهند که سایرین از انجامش ابا دارند، آنها برخلاف اغلب ما، نگران و وحشت‌زده نمی‌شوند و با محدودیت‌ها می‌جنگند و جان خود را به مخاطره می‌اندازند. برای آنها تن به خطر دادن، معادل پاداش است. آنها می‌گویند اگر خطری نباشد سودی هم در کار نیست. بیشتر آنها تحت‌تاثیر عقاید دیگران و هنجارهای اجتماعی قرار نمی‌گیرند و به ارزش‌های خودشان معتقدند. آنها به‌راحتی به فعالیت‌های پرخطر تن می‌دهند و می‌گویند زندگی باید مخاطره‌آمیز باشد. در زندگی استقلال دارند. آنقدرها نگران دیگران نیستند و معتقدند هرکس در قبال خود مسئول است. همچنین آنها از هنر متقاعد کردن برخوردارند و به‌راحتی دیگران را تحت‌تاثیر قرار داده و دوستی آنها را برای خود می‌خرند. به سیاحت و سیر و سفر علاقه بسیار دارند. در برابر هر کس که بخواهد از آنها سوءاستفاده کند، می‌ایستند و جسور و شجاع هستند. یکی از ویژگی‌های مهم آنها «در حال زندگی کردن» است. آنها به‌دلیل حوادث و رویدادهای گذشته تاسف نمی‌خورند، برای آنها زندگی چیزی است که باید آن را اکنون پیدا کرد.

ماجراجوها باید مواظب باشند
افراد ماجراجو عاشق ریسک کردن هستند. چنین شخصیتی، احتمالا بسیار کنجکاو، خلاق و پرانرژی است و معمولا فرد خودانگیخته‌ای است، علائق فراوانی دارد؛ از کوهنوردی و ماهیگیری گرفته تا رفتن به سینما و تئاتر. اگر شخصیت ماجراجویی داشته باشید، با افراد ماجراجویی که درست مانند خودتان هستند، به خوبی رابطه برقرار می‌کنید. اگر دنبال همسر ایده‌آل خودتان هستید، عجله نکنید؛ چون ماجراجویی شما باعث می‌شود خیلی سریع در عشق گرفتار شوید و عاقلانه‌ عمل نکنید. اگر به کسی واقعا علاقه دارید، به خودتان فرصت دهید تا بهتر او را بشناسید. در عین حال گاهی ماجراجویی بیش از اندازه ممکن است آینده‌تان را به خطر بیندازید ولی باید با این خصوصیت نادرست مبارزه کنید.

با این تست می​فهمید ماجراجو هستید یا نه؟!
حالا که تاحدی متوجه شدید که شخصیت ماجراجو چه شخصیتی است، با پاسخ به این 12 سؤال می‌توانید ببینید که تا چه حد از این شخصیت در شما و همسرتان وجود دارد؟

1- دوست ندارم وقتم را با خیالبافی هدر بدهم.
2- وقتی روش درست انجام یک کار را پیدا کنم به همان می‌چسبم و ادامه می‌دهم.
3- نگاه کردن به نظم حاکم بر طبیعت و زیبایی هنرها برای من بسیار جالب است.
4- من معتقدم اگر به دانشجویان اجازه بدهند به سخنرانی‌های پرچالش بحث‌برانگیز و متناقض گوش دهند،همه آنها سردرگم و گمراه می‌شوند.
5- خواندن یک شعر تاثیر ناچیزی بر من دارد یا اینکه اصلا تاثیری ندارد.
6- معمولا غذاهای جدید و ناآشنا را امتحان می‌کنم.
7- به‌ندرت متوجه می‌شوم که احساساتم در محیط‌های مختلف فرق می‌کند.
8- معتقدم برای اخذ تصمیم درباره موضوعات اخلاقی باید به مقامات دینی خودمان اقتدا کنیم.
9- گاهی شعری می‌خوانم یا به یک اثر هنری نگاه می‌کنم و یک حالت یأس یا موجی از برافروختگی را در خودم تجربه می‌کنم.
10-من علاقه‌ای به تامل و تفکر درمورد ماهیت جهان یا وضعیت انسان ندارم.
11- من خیلی کنجکاوم.

خلاقیت یا تکرار؟!
اصلا فرض کنید که شما آخر خلاقیت و هنرشناسی هستید و به کمتر از گردش موزه هنرهای معاصر راضی نمی‌شوید یا دوست دارید بروید کل دنیا را بگردید، با جسارت حرف‌هایتان را می‌زنید و اصلا محافظه‌کار نیستید، خودتان بگویید چطور می‌توانید با همسری زندگی کنید که هنر کلاسیک را قبول ندارد، شهر، محله و خانه خودش را از همه جا بیشتر دوست دارد و می‌خواهد همه چیز همانطور که هست باقی بماند؟ خب معلوم است به مشکل می‌خورید.

ماجراجوها همه اینها را دوست دارند

اشتیاق ماجراجوها به تجارب تازه شامل موارد زیر است:
تخیلات؛ کسانی که مشتاق به کسب تجارب تازه هستند، تخیلات قوی‌تری دارند. تخیل با خیال فرق می‌کند؛ تخیل فعالانه و خلاقانه است. تصور کنید فردی با تخیل بسیار قوی با کسی زندگی کند که در عمرش یک‌بار هم درمورد چیزی یک تخیل قوی نداشته باشد.

زیبایی‌ها؛ کسانی که ماجراجو هستند، دوست دارند هر روز زیبایی‌های بیشتری را ببینند. آنها عاشق دیدن آثار هنری هستند؛ از تئاتر و سینما گرفته تا نمایشگاه‌های نقاشی. آنها نسبت به زیبایی حساسیت دارند. حالا تصور کنید کسی که اصلا اثر هنری را نمی‌فهمد با کسی زندگی کند که فکر و ذکرش فهم زیبایی‌های هنری است.

احساسات؛ کسانی که به تجربه‌های تازه اشتیاق دارند، بدشان نمی‌آید که احساسات جدید را هم تجربه کنند؛ مثلا آنها دوست دارند شادی بعد از طلوع آفتاب جنوب ایتالیا را هم تجربه کنند.

اعمال؛ ماجراجوها رفتارهای جدید را هم دوست دارند. آنها دلشان می‌خواهد سبک‌های جدیدی از زندگی روزمره را امتحان کنند. تصور کنید کسی که به‌شدت به پایدار بودن یک شیوه زندگی اعتقاد دارد با کسی زندگی کند که هر روز شعارش این باشد که «خب! این جوری‌اش را هم امتحان می‌کنیم.»

تفکرات؛ مشتاقان به تجارب تازه عاشق شنیدن فکرهای تازه‌اند. آنها بدشان نمی‌آید که یک نفر درمورد فکرهای متفاوتش با آنها حرف بزند؛ برای همین است که زیاد کتاب می‌خوانند. درواقع آنها می‌خواهند فکرهای تازه در کتاب‌ها را کشف کنند.

ارزش‌ها؛ مشتاقان به تجربه‌های تازه حتی در برابر ارزش‌های تازه هم از خود مقاومت نشان نمی‌دهند، برای همین خیلی به یک نوع ارزش نمی‌چسبند. این مورد هم برای نامزدها باید خیلی مهم باشد، وگرنه زندگی تبدیل به بحث‌های ایدئولوژیک خواهد شد.