مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

دلخوشی در زندگی



دلخوشی در زندگی

عادتی دارم که احتمالا از یک روز خیلی دور سرچشمه می گیرد که همین جور نشسته بودم توی خانه و برای خودم خطی می نوشتم که بگویم زندگی آرام تر از لحظه ها و حس هایی که من تجربه می کنم، می گذرد. همان ها بود که کار دستم داد و برای ذهن 15-14 ساله ای که هزار و یک دغدغه دارد اما نمی داند چه کارشان کند، تبدیل به رویا شد. نوشتم، نوشتم، نوشتم. از زمین، از آسمان، از آدم هایی که می بینم و نمی بینم. آن نوشته ها را کمی بعدتر که یاد گرفته بودم اصول داستان نویسی چیست، یک جوری می نوشتم که شبیه داستان شوند و هر مرحله ای که می گذراندم، برایم ردشدن از یک دنیای هیجان انگیز بود. نمی دانم از آن رویا فاصله گرفتم یا از زندگی خوشایند، اما آن نوشته ها، تبدیل به رونوشت روزمره هایی شد که تجربه می کردم. گاهی داستان وار و گاهی شاکی، گاهی مهربان و گاهی پرخاشگر. گاهی شکل همان روزهایم می شد و گاهی اصلا معنایی پیدا نمی کرد، از بس که ذهن آشفته ای آنها را خط خطی کرده بود. توی آن روزها، که کلمه ها را استفاده می کردم تا از آن من شوند، فکر نمی کردم یک روز می رسد که آن نوشته ها برایم حکم تعجب صادر می کنند و دلم را برای خودم می سوزانند. اما این طور شد.

در حال جمع وجورکردن اتاق بودم، اتاقی که انگار مرتب شدنی نیست و به مجموعه ای از این دست نوشته ها رسیدم. داستان هایش مرا متعجب کرد، انگار که خود این روزهایم باشد که زندگی اش را می نویسد. روزمرگی هایش مرا ترساند که چقدر معصوم بودم و چقدر ذهنم توی این دنیا، از بی تجربگی هایش شاکی بود. خط خطی های بی منطق و بی مفهومش خنده ام انداخت و موقع خواندن، لحظه های نوشتن آن خط ها توی ذهنم می آمد و حال آن لحظه را می ساخت و من، شبیه به من شده بودم وقتی که با فاصله به خودش نگاه می کند. لحظه های خوشایندی است این لحظه ها، پیچیده در لفاف ترس و هیجان، رسیدن به آن لحظه که انگار خودم را بیشتر از قبل می شناسم، با تکیه بر تمام آن حس هایی که فراموش کرده بودم یا جایی در من گم شده بود.

نوشته بودم؛ فلانی از فلانی بدش می آید، اما الان نه. روی کاغذ نقاشی کرده بودم، یادم هست که نشسته بودم و دو نفر توی کافه با صدای بلند حرف می زدند و من یکی از جمله های بامزه شان را نت کرده بودم بالای نوشته ام که یعنی چقدر بامزه. نوشته بودم؛ تو از متن کدوم رویا رسیدی و هزار و یک خاطره سرد و آزاردهنده توی ذهنم جان گرفته بودند. اما الان که می خوانمش، بیشتر از آن که خاطره ها سرد باشند و من آزار ببینم، احساس دختربچه ای را دارم که باورش نمی شد از آن سختی ها جان سالم به در ببرد، اما حالا زنده است و از این زنده بودن تعجب می کند. نمی داند خوشحال باشد، ناراحت باشد، آرام باشد، یا حتی بترسد. اما این احساس زنده بودن، احساس دوام آوردن، احساس جان به در بردن، آن قدر شیرین و خوشایند است که نمی شود لحظه ای آن را فراموش کرد. دلخوشی در زندگی
نکته مهم: حالا شما بنویسید، بنویسید که از این دست نوشته های عجیب توی گوشه و کنار زندگی تان دارید؟ دست نوشته هایی که انگار به هیچ هدفی نوشته نشده اند الا آن که یک روز از گوشه ای بیرون بیایند و خودت را، به خودت بیشتر بشناسانند.


اعلام رسمی خوشبختی
خوشحالم، چون فهمیدم برای خوشحال بودن گاهی بهونه های بزرگ لازم نیست! همین که بشینی و نگاه کنی و گوش بدی به حرفایی که به تو هیچ ربطی ندارن فقط خوشحالت می کنه، چون می بینی بین اعضای خانواده ته. خوشحالی که می گن و می خندن، تو فقط نگاه می کنی، اما اصلا تو بحث نیستی، فقط لذت می بری از این که هستن، سالمن، حرف می زنن، گاهی اخم می کنن و از هم دلخورن، گاهی تو نگاهشون فقط عشق رو می شه پیدا کرد... مهم اینه که هستن، شاید بهونه کوچیکیه و اصلا به چشم نیاد، اما یه دلیله واسه خوشحالی واسه خوشبختی. حتما که نباید بابا روز تولد مامان رو یادش بمونه، یا مامان همیشه با لبخند از بابا استقبال کنه! همین که هستن کافیه. گاهی دعواهاشون هم بهم احساس خوشبختی می ده، همین که هنوز از بعضی اخلاق های بعد 31 سال زندگی ایراد می گیرن، نشون می ده هنوز برای هم بی تفاوت نشدن، به هم عادت نکردن، عشق هر روز با کبریتی که مامان می کشه تا زیر سماورو روشن کنه تو خونه گر می گیره و شروع می شه. آره من رسما خوشبختم... با همه قصه ها و غصه هایی که دارم، رسما خوشبختم.
می گن از دلخوشی هامون بگیم، شاد باشیم، انگیزه داشته باشیم، امید داشته باشیم؟ دلتون خوشه؟ ناراحت نشین، ولی خیلی وقته کار از این حرف ها گذشته. این نسلی که شما می خواهید کمکش کنین شاد زندگی کنه خیلی وقته پشت دست شعارهاش رو داغ کرده که دیگه شعار نده. می گین باید زندگی کنیم، شاد زندگی کنیم، آخه چطوری؟ چطوری می شه شاد بود لابد با گاززدن سیب اونم با پوستش؟! اصلا شما راهشو بگین ما شاد زندگی کنیم. به خدا تو این سن حوصله ام از همه چی سر می ره. اگه دلخوشی فقط دیدن فیلم و خوندن کتاب باشه، چه آدم دلخوشی هستم من. به دوستم می گم لطفا امید نده به ما که وقتی این طوری حرف می زنی حرف هات بوی نصیحت های روی تاقچه مادربزرگ رو می دن، نکنه یواش یواش به تو هم باید بگیم «خاله جون نه دوست جون!»


کافه ای که با من است
گفتیم از دلخوشی بگوییم. زندگی که وارد مرحله متاهلی می شود خیلی از عادات مجردی هم می رود پی کارش.
سال ها بود که کافه می رفتم و دوست می داشتم فضایش را، قهوه هایش را، خواندن دو خط شعر اما هوم.
ازدواج کردم؛ زندگی تازه، دلخوشی های تازه. عادتم هنوز با من است، اما تعدیلش کرده ام. پنج شنبه ها صبح، یک یا دو ساعت، کافه ای دنج، آخر تنهایی، همان تنهایی که می گویند گاهی خوب است. همه می دانند، همه آنها که به ریتون (نام کافه) می آیند که من را که می بینند پنج شنبه است، صبح است و گاهی که روزمرگی و کارهایش نمی گذارد که بروم، سراغم را می گیرند. عادت کرده ایم به یکدیگر. البته که فقط پنج شنبه ها نیست و روزهای دیگر هفته با همسرم گاهی به آنجا می رویم. این هم از عادتی (علاقه ای) که می شود نامش را دلخوشی گذاشت.


سوتی ها یادت نره
نوشتن از شادی ها اون قدرام که فکر می کنی آسون نیست. نه، بذار یه کم راحت تر به موضوع نگاه کنیم. حتما برات پیش اومده که توی خیابون یا تاکسی تنها بودی و با مرور یه خاطره بامزه یه لبخند گوشه لبت نشسته و بقیه یه جوری بهت نگاه کردن. گاهی وقت ها هم مشکلات میان، و این قدر زیادن که نه می شه حلشون کرد و نه می شه ازشون فرار کرد. به جاش می شه بهشون زبون درآورد. (یه عکس العمل عالی). این کاریه که من خیلی وقت ها انجامش می دم. تو این کار یه آرامش خاصی هست. می شه به جای این که از حماقت هات حرصت بگیره، به حماقت هایی که کردی، به خنگ بازی هایی که از خودت نشون دادی بخندی. باور کن می شه خیلی سخت نگیری. شاید با خودت بگی اینها همش شعاره یا الکی خوش بودنه. ولی مطمئن باش جواب می ده. مسافرت های کوچولویی رو که با دوستات می ری فراموش نکن، دوست ها بخش مهمی از زندگی هستن، چرا که باهات تو خیلی از موارد هم فکرن و وقتی باهاشون هستی دغدغه هات کمتره. سوتی ها یادت نره. ما توی خوابگاه سوتی هامون رو روی یه برگه نوشته بودیم و آخر دوره مون همه ازش یه کپی گرفتیم. حالا اون سوتی ها به دیوار اتاقمون چسبیده و هر بار که چشممون بهش می افته کلی می خندیم. یا می تونی هر چند روز یه بار به مامانت بگی یارانه مو بده و منتظر عکس العمل های جالبی باشی. یادت باشه شاد بودن اون قدرام سخت نیست، حتی اگه به اندازه همون لبخندی باشه که توی سطور اول گوشه لبت نشست بازم می ارزه. این روزها رفتن به سینما هم یه بهانه خوب واسه خندیدنه. پاشو. به خودت بیا. بخند. بی خیال دنیا شو، چون می گن ارزش غم نداره. تو زندگی، به چی می گیم دلخوشی؟


تقدیم به: عشاق لیموناد

روزهای تابستان، گرم و طاقت فرسا می گذرند. البته گروهی هستند که نه به خاطر خوشایندبودن گرما، که به دلیل فرار از سرما حال خوبی دارند و این روزها را آرام تر می گذرانند. آن گروه را رها کنیم که همان ها هستند که از اردیبهشت لذت می برند و ما را با آنها چه کار! اما گروه دیگری هم هستند که نمی دانند در گرمای کلافه کننده بالای 40 درجه چطور زندگی بگذرانند و بطری های آب معدنی هم به اندازه کافی دردشان را دوا نمی کند، آنها حالشان خوب نیست. پس بگذارید با اجازه همه شما، این مقاله را تقدیم کنم به آنهایی که در این گرمای ناخوش، از زندگی گریزان شده اند و منهای در آغوش گرفتن کولر و دم به دم خوردن لیموناد و شربت لیمو، بهانه ای برای خوشبختی ندارند. آن وقت پای اهالی لب کارون یا حاشیه خلیج فارس هم به میان می آید و ما باید شرمندگی غر زدن 40 درجه را جلوی آنها به جان بخریم و عرق شرم بریزیم که آن بدبخت ها چه می کشند. اما خب، چه کنیم دیگر، اصلا بیایید و شما که در گرمای بیش از 40 درجه زندگی می کنید، بیشتر از این تقدیم سهم ببرید. من چه می دانم آخر، که وقتی روی کاغذ صفحه ای را تقدیم می کنی به یک نفر، او باید چطور این تقدیم را جدی بگیرد و از آنِ خودش بداند.
اما خب، این تقدیم را از آنِ خود بگیرید، بروید برای خودتان یک لیموناد سفارش بدهید، به لیموهایش نگاه کنید و بگویید اگر تو را نداشتم، الان چی کار می کردم؟ حالا یه مقداری هم پول داده اید، به هر حال اتفاق خوبی نصیبتان شده که ارزشش را داشته است.


حریم خصوصی متغیر
بعضی از آدم ها تعریف حریم خصوصی را نمی دانند. گاهی هم می دانند، اما به نفعشان نیست به آن توجه کنند. کاری به کار آنها نداشته باشید، به قواعد حریم احترام بگذارید، به موبایل دیگران دست نزنید، دفترچه هایشان را ورق نزنید، توی لپ تاپ و موبایلشان فضولی نکنید، به کیف هایشان سرک نکشید و در نهایت، بدون رودربایستی از آنها بخواهید که به حریم خصوصی شما هم احترام بگذارند. این اتفاقات، از دست اتفاقاتی نیست که به خاطرشان ناراحت شوید، اما به روی خودتان نیاورید. ساده بگویم؛ رودربایستی بردار نیستند، باید جدی شان بگیرید. شاید همین آدمی که امروز موبایلتان را وارسی می کند، فردا هزار و یک حریم دیگر را زیر پا بگذارد، مطمئن باشید اگر جلویش را نگیرید، از او برمی آید.


سرزمین آتش
این ماجرا که ماییم و فصل گرم سال و آن چه به نام فصل خوب فروش نام می برند یک طرف، تفریح های تابستانه کیش یک طرف دیگر. تابستان های کیش، تابستان هایی رویایی و خوشایندند. گرمای آزاردهنده دارند، همراه با نشستن کنار اسکله آن هم دم دمای غروب، ماء الشعیر خنک و آب معدنی تگری، اینها از آن دست بهانه های ساده خوشبختی اند که کمتر نمونه شان را پیدا می کنید. اما خب، باید به جیب مبارک هم استراحت بدهید. شما را نمی دانم، اما شخصا بلد نیستم سر از کیش دربیاورم و حساب و کتاب خرجم را داشته باشم، از شما چه پنهان اهل خرید و چرخ زدن در پاساژ هم نیستم، اما یکهو چشم باز می کنم و می بینم؛ قبلا یک پولی داشتم، الان دیگر ندارم.

هنوزم عشق محبوبه
یک لحظه به دوروبری هایتان نگاه کنید و از خودتان بپرسید آنها درباره عشق چه فکری می کنند، درباره ارتباط دو آدم، درباره آن تصویرها و نگاه ها که همیشه با خودتان فکرش را می کنید. این، می تواند سوژه ای باشد برای خودش. همین الان، در میان دوروبری هایم کسی را می شناسم که می گوید: عشق، بی معنی است، اما تپش تندتر قلب و خجالت و کمی رودربایستی را قبول دارد. ببینید اصلا در جهان دوروبرتان، آدم های دوروبرتان، کسی هنوز به عشق باور دارد؟

روابط و حساسیت های عروس و مادر شوهری


همیشه حساسیت هایی در روابط عروس و مادر شوهر وجود داشته؛ منشأ این حساسیت ها هم وجود داماد است که برای عروس شوهر و شریک زندگی و برای مادر پاره تن است.


رابطه بین عروس و مادرشوهر

مادر فرزند خویش را دوست دارد و او را جگر گوشه خود می داند. مادر پسر را برای خود می خواهد و همچنان که ایثار گرانه همه مهر و محبت خویش را نثار رشد و کمال فرزندش کرده، خود نیز به مهر و محبت او در هر شرایطی نیاز دارد و این نیاز به هنگام جدایی و تنهایی، ایام پریشانی و بیماری به ویژه در دوران پیری بیشتر می شود. مادر دلواپس رابطه عروسش با دست پرورده اش است. بعضی از مادرها حتی بعد از سال ها نمی توانند نگرانی شان را از وضعیت فرزندشان پنهان کنند. حتی گاهی نگران غذای او هستند و فکر میکنند عروس شان نمی تواند غذای دلخواه پسرشان را درست کند.این حمایت های افراطی زمینه ساز مشکلاتی می شود. مادر خود را تنها حامی و دلسوز پسر می داند و با ازدواج پسر، خود را در کنار پسر نمی بیند.

از سوی دیگر عروس هم با دنیایی از آرزوها پای به زندگی جدیدی گذاشته و می خواهد به دور از دخالت کسی زندگی اش را اداره کند. او همه توجه ،محبت و فکر همسرش را برای خود می خواهد و نمی تواند جایگاه اول همسرش را به عنوان پسر آن مادر شاهد باشد . او مایل نیست کس دیگری جز او به شوهرش چیزی بگوید، از او چیزی بخواهد و یا فکر و اندیشه او را حتی برای زمان کوتاهی در اختیار داشته باشد حتی اگر مادر شوهرش باشد.

دخالت مستمر مادرشوهر در برنامه زندگی زوج های جوان و احضار پی در پی پسر و در اختیار گرفتن بخش قابل توجهی از اوقات او زمینه بدبینی و پیش فرض های نادرستی را در ذهن عروس ایجاد می کند.

این مشکلات زمانی پیش می آید که عروس یا مادرشوهر، خواسته یا ناخواسته غرق در خود بینی ،خود خواهی و وابستگی های نامعقول عاطفی می شوند و فقط به تأمین خواسته های خود فکر می کنند. ریشه نگرش های منفی نسبت به عروس یا مادرشوهر در خودپرستی ها و خود خواهی ها، ضعف شخصیت، تعصبات غیر معقول و محدودیت های فکری ، بد آموزی ها و بی بهره بودن از شیوه های مطلوب تربیتی و روش های برقراری ارتباط مۆثر است.


انتظار معقول این است که مادرشوهر


**
فکر و تلاش و رفتارش در جهت تحکیم روابط میان عروس و پسرش باشد و زمینه دوستی، مودت و محبت میان آن ها را بیشتر کند. در واقع عروس برای مادرشوهر همچون دختری عزیز و دوست داشتنی باید باشدو آرامش و راحت او را آرزوی قلبی خود بداند.


**
به استقلال فکری و سلیقه شخصی عروس احترام بگذارد، که این تأثیر مستقیم بر آرامش زندگی زوج جوان دارد. گرمی زندگی مشترک آن ها در دور بودن از دخالت ها و اظهار نظرهای غیر لازم است.


**
به جای زبان انتقاد و رفتار دخالت گرانه باید رفتار حمایتی همراه با تکریم شخصیت زوج جوان داشته باشد.


**
گفتارو رفتارش به گونه ای باشد که بقیه فرزندانش(خواهر و برادر شوهر) تایید و تکریم را از او بیاموزند.


**
پسرش را به حمایت همه جانبه از همسرش تشویق کند و از او بخواهد که همسرش را همراز خود بداند .


عروس هم باید


**
مادر شوهر را مثل مادر خود بداند.


**
بداند که برخلاف بسیاری از باورهای نادرست و ذهنیت های غلط، مادرشوهر از شخصیتی والا برخوردار است و وجودش منبع خیر و برکت است. سعی کند نگرش های منفی نسبت به مادرشوهر را از ذهن دور کند.


** از هیچ کوششی برای تکریم منزلت مادرشوهر دریغ نکند. احترام به مادر و پدر همسر از اصول مهم زندگی مشترک است.


**
هر قدر نسبت به مادرِ همسر خود مهربان و صبور باشد، محبت را در دلِ همسر خود بیشتر می کند.


و اما داماد


**
بیشترین مسئولیت را در تألیف قلوب مادر شوهر و عروس بر عهده دارد.


** باید بعد از ازدواج رابطه عاطفی را با مادر خود بیشتر کند و از تکریم شخصیت مادر غافل نماند.


** هرگز ذره ای از کاستی های زندگی مشترک و ضعف ها و کوتاهی های احتمالی همسرش را به مادرش انتقال ندهد، بلکه همیشه از مهر و محبت و گرمی و صمیمیت همسر خود بگوید.


** همین طور هرگز گله های احتمالی مادر و خواهر خود را به همسرش انتقال ندهد.


** اجازه ندهد که فرصتی فراهم شود تا شخصیت همسرش را مورد نقد قرار دهند.

بنابراین شایسته است عروس و مادر شوهر در نیکی و مهربانی، گذشت و ایثار، صبوری و فداکاری از همدیگر سبقت بگیرند.

آداب خفن بودن در مهمانی




از دو حالت خارج نیست. بعد از خارج شدن از خانه میزبان ، باعث شده اید نفس عمیقی بکشید و خدا را به خاطر رفتن تان شکر کند ، یا اینکه فکرش را برای دیدن تدارک یک مهمانی دیگر و دوباره بودن در کنار تان درگیر کرده اید. شاید ندانید که برخی از عادت های کلیشه ای شما می تواند احساس اول را در میزبان ایجاد کند و با کمی دست کاری این عادت ها و رعایت چند ریزه کاری ، می توانید انگیزه دیدار دوباره را در او تقویت کنید. در ادامه این مطلب ، ما به شما می گوییم که به خاطر چه رفتار هایی دیگران آرزوی خارج شدن تان از در خانه را به ذهن می آورند و راز و رمز های تبدیل شدن به بچه باحال جمع را با شما در میان می گذاریم.

1. بی خیال جوک های وایبر شوید
پیامک های وایبری ، همانطور که به گوشی شما می رسد به دست دیگران هم می رسد ؛ پس تصور نکنید وظیفه دارید با خواندن شان جمع را بخدانید. حتی پیام های داغ و دست اول هم وقتی مدام پشت سر هم خوانده می شوند ، می توانند دیگران را کسل کنند و شما را به عنوان شخصی آزار دهنده و کسالت آور جلوه دهند.

2. روی نقاط حساس دست نگذارید
فهمیدنش سخت نیست. شرایطی که آدم ها در آن قرار گرفته اند ، می تواند نقاط حساس را برای شما روشن کند. اگر دختر خاله تان در 40 سالگی هنوز ازدواج نکرده ، با پرسیدن « امسال شیرینی می خوریم ؟ » لبخندی کج را نصیب خود خواهید کرد و اگر شوهر عمه تان در سال گذشته ورشکسته شده، با صحبت کردن از موفقیت های اقتصادی و شغلی تان می توانید او را کلافه کنید. پس اصرار نداشته باشید که در همه جمع ها حرف های یکسانی را تحویل مخاطبان دهید و با توجه به شرایط حاضران ، شیوه های مختلفی را برای باز کردن سر صحبت امتحان کنید. شاید تصور کنید حرف های بی منظور شما باید با حسن نیت پذیرفته شوند ؛ اما باور کنید در ترافیک دید و بازدید های نوروزی اولین چیزی که جا می ماند و گم می شود ، همین حسن نیت است.

3. گوشی بازی نکنید
گفتیم که بهتر است در بازدید های کوتاه نوروزی بی خیال جوک های وایبری تان شوید اما این تنها کاری نیست که نیابد انجام دهید. توصیه مان تکراری است اما برخی توصیه ها را هر چقدر هم که تکرار می کنیم ، اثری روی خوانندگان نمی گذارد ، پس برای چندمین باز از شما می خواهیم که در مهمانی تلفن همراه تان را کنار بگذارید و نه به خاطر رد کردن یک مرحله از « کندی کراش » و نه برای ارتباط برقرار کردن با دوستان یا دیگر اعضای سراغش نروید. فقط چند دقیقه به این ابزار که به جای نزدیک تر کردن شما به دیگران ، میان شما و آن ها فاصله می اندازد دست نزنید و از فرصتی که تنها بک بار در سال برای دیدن رو در روی آدم ها و شنیدن صدای شان دست می دهد ، بیشترین استفاده را بکنید.
درست است که وایبر و تلگرام باعث شده اند که در هر لحظه از حال آدم های اطراف تان با خبر شوید. اما این ابزار ها فرصت شنیدن صدای کسانی که دوست شان دارید یا در آغوش گرفتن شان را از شما گرفته اند ، پس حالا که روی یک مبل نشسته اید ، ارتباط حقیقی را جایگزین روابط مجازی کنید.

4. دیگران را تربیت نکنید
حتی اگر تصور می کنید به اندازه کافی بزرگ شده اید ، حتی اگر با دیدگاه های صاحب خانه مخالفید و حتی اگر به نظرتان حرف هایش پوچ و بی معنا به نظر می رسد ، در مهمانی فکر تربیت صاحب خانه یا تغییر دادن نظر هایش را در این فرصت کوتاه به ذهن تان راه ندهید. مهم نیست که چقدر به موضوع صحبت صاحب خانه علاقه مندید و فراموش نکنید که این ملاقات قرار نیست زیاد هم طول بکشد. یادتان نرود که قرار نیست زیاد هم طول بکشد. یادتان نرود که قرار نیست در یک دور همی یک ساعته ، دیگران را متوجه اشتباه های شان بکنید و از در نصیحت در بیابید. پس اگر با حرف ها و عقاید صاحب خانه مخالفید ، انتقاد کردن را به فرصتی دیگر موکول کنید و در بازدید نوروزی ، دست از ترتیب کردن دیگران بردارید. باور کنید اشکالی ندارد که آدم های اطراف تان یک روز دیگر از زندگی شان را هم مثل روز های قبل از حضور شما در خانه شان بگذرانند و برای یکبار هم که شده ، از افکار منطقی و درستی که می خواهید آن ها را برای شان گوشزد کنید محروم شوند. می دانیم ؛ سخت است ! اما سعی کنید خودتان را کنترل کنید و این چند دقیقه را تنها به خوش گذراندن فکر کنید. شاید بد نباشد که اصلا در این ملاقات ها پای عقاید پیچیده ای که می تواند موافقان یا مخالفاتی داشته باشد را به میان نیاورید تا کار به جا های باریک نکشد.

5. هیس ! آرام باشید !
همیشه حرف زدن و مشارکت در بحث ها نیست که شما را به آدم جذاب مهمانی ها تبدیل می کند ؛ گاهی باید سکوت کنید تا بیشتر دیده شوید.
کمی سکوت کنید
در روز های عید دیدنی ، مدام به خود تان گوشزد کنید که تنها متکلم جمع نیستید و دیگران هم حرف هایی برای گفتن دارند. پس بیشتر از ملاقات های قبلی که در طول سال با اطرافیان تان داشتید سکوت کنید و به آن ها هم فرصت ابراز وجود دهید. مراقبت صدای تان هم باشید. اغلب ما به طور ناخودآگاه برای بهتر شنیده شدن و بیشتر درک شدن ، هنگام صحبت در جمع صدای مان را بالا می بریم اما تنها کسی که این اشتباه رفتاری را درک نمی کند ، خود ما هستیم. پس برای جلب توجه دیگران ، سر رشته کلام را به دست نگیرید ، پس از شنیدن هر جمله از آن ها ، خاطره ای مرتبط را تعریف نکنید و نگذارید هیجان زدگی تان ، گوش های حاضران را کر کند.

6. افتخارات تان را فراموش کنید
اگر به یک شغل تازه وارد شده اید یا در کار قبلی تان ترفیع گرفته اید ، در دیدار های نوروزی این موضوعات را با حاضران در میان نگذارید و صحبت کردن در مورد املاک و مستقلاتی که تازه خریده اید یا سفرهایی که به تازگی رفته اید را هم برای وقت دیگری بگذارید. برای شنیدن افتخارات شما همیشه وقت هست و تلاش تان برای این که دیگران را در خوشحالی خود سهیم کنید ، می تواند از شما چهره ای مغرور بسازد که با موفقیت هایش قصد تحقیر کردن دیگران را دارد. این ماجرا وقتی پای فامیل های هم سن و سال شما به میان می آید ، آزار دهنده تر جلوه می کند و شما را به رقابت بی معنایی وارد می کند که می تواند یک ملاقات چند دقیقه ای را به یک ماراتن طاقت فرسا شبیه کند ، پس طوری از دستاورد ها و داشته های تان حرف نزنید که دیگران به شما به چشم یک عنصر فخر فروشی و تازه به دوران رسیده نگاه کنند.

7. هم رنگ جماعت شوید
مهم نیست چقدر در کارتان موفق هستید ، مهم نیست که تا چه مقطعی تحصیل کرده اید و مهم نیست کسانی که در کنارشان می نشینید چقدر با شما فاصله دارند ، برای چند دقیقه هم که شده ، سعی کنید این معیار ها را فراموش کنید و با دیگران به زبان خودشان حرف بزنید.
شاید در تمام سال ، به خاطر اختلاف سطح تان با بسیاری از آدم ها از آن ها فاصله بگیرید اما در این دیدار های نوروزی ، سعی کنید از دریچه دید آن ها دنیا را ببینید و در مورد چیزهایی که میان تان مشترک است حرف بزنید. اشکالی ندارد ؛ اگر شما کتاب خوان هستید و خانم های مهمانی در مورد مدل های جدید النگو حرف می زنند ، برای چند دقیقه خوانده های تان را در بایگانی مغز تان بگذارید و وارد میدان آن ها شوید. باور کنید گاهی گاهی همرنگ جماعت شدن ، نشانه هوشمندی و موقعیت شناسی است.

8. بازی گردان شوید

اگر می خواهید به دیگران با شما خوش بگذرد ، همیشه ایده انجام بازی های جمعی را در ذهن داشته باشید. البته در یک ملاقات چند دقیقه ای فرصتی برای بازی نمی ماند اما اگر در تعطیلات به مهمانی های شام و ناهار دعوت شده اید ، پیش از رفتن با توجه به سن و سال و روحیه کسانی که به ملاقات شان می روید ، تجهیزات بازی های گروهی را با خودتان ببرید. احتمالا پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها دوست دارند به یاد گذشته با نوه های شان « دبرنا » بازی کنند و لذتی از مسابقه های هیجان انگیز نمی برند اما در جمع دوستان ، بازی های پیچیده تر و دیجیتالی می تواند هیجان انگیز تر به نظر برید. پس از ایده داده ، جمعی که به آن وارد می شوید را مورد توجه قرار دهید.
اما مراقب باشید که در جریان این خوش گذرانی ، گروه بندی ها و برد و باخت ها را جدی نگیرید ؛ این فقط یک بازی و فقط راهی برای سرگرم شدن تان است ؛ پس مثل بچه ها به خاطر باختن یا بردن داستان درست نکنید !

9.پسورد وای فای را نپرسید!

عصر عصر ارتباطات است ؛ اما زیاده از حد غرق شدن در دنیای ارتباطات می تواند شما را در نظر دیگران کسالت آور و آزار دهنده جلوه دهد. قرار نیست در نیم ساعتی که مشغول دید و بازدید هستید ، سرتان را در گوشی تلفن همراه یا تبلت تان فرو ببرید و غرق در دنیای بی مرز ارتباطات شوید. پرسیدن پسورد اینترنت به محض وارد شدن به خانه صاحب خانه ، باعث می شود که دیگران از همان لحظه ورود در مورد شما قضاوت ناخوشایندی بکنند. پس برای چند دقیقه که شده ، از دنیای ارتباطات مجازی فاصله بگیرید و با آدم های واقعی در جهان واقعی ارتباط برقرار کنید.

10. چقدر بخوریم ؟ چقدر بخورانیم ؟

مهمانی های روزهای تعطیل همیشه با خوراکی های خوشمزه همراه است و اگر کسی بگوید وعده خوردن این خوراکی ها را به خود نداده ، بعید است که با شما صادق باشد. اما برای خوردن و پذیرایی کردن در این روزها هم قاعده هایی وجود دارد که باید رعایت شان کنید.



خوردن بس است !

درست است که خوراکی های عید ، در همه ماه های سال روی یک میز قرار نمی گیرند ، اما نباید به چنین بهانه ای، میز صاحبخانه را خالی کنید. شما تنها مهمان آن خانه نیستید و قرار هم نیست که صاحبخانه بعد از رفتن تان هم میز را دوباره از خوراکی پر کند و هم برای جمع کردن ریخت و پاش های تان ساعت ها وقت بگذارد. به معاشرت های نوروزی ، تنها به چشم دید و بازدید نگاه کنید و خوراکی های دلفریب را نه به عنوان موضوع اصلی دور همی ، بلکه به عنوان دورچین ماجرا ببینید. اشکالی ندارد ! کمی شیرینی بخورید و سراغ آجیل ها هم بروید. اما نگذارید بعد از رفتن شما ، خانه صاحبخانه از پوست تخمه فرش شود و ظرف همه نوبرانه هایی که برای تان روی میز گذاشته خالی شود.
پذیرایی کافی است !
گفتن این که هیچ کس برای خوردن به مهمانی نمی آید ، بی معناست. غذاها و خوراکی های اشتهابرانگیز ، یکی از جذابیت های مهمانی هستند اما قرار نیست به خاطر این واقعیت ، مهمان داری شما تنها به پذیرایی بگذرد. بهتر است سبک مهمان داری تان را با توانایی های تان هماهنگ کنید. اگر در انجام کارهای خانه و پذیرایی کند هستید یا به خاطر وقت گذاشتن برای بچه های تان ، نمی توانید همه چیز را آن طور که دوست دارید عالی انجام دهید ، مهمانی را ساده تر برگزار کنید. نگذارید کسانی که برای دیدن شما وقت گذاشته اند و به خانه تان آمده اند ، شما را تنها در آشپزخانه ببینند و به خاطر حضورشان موذب شوند. سعی کنید پیش از آمدن مهمان ها ظرف های پذیرایی را پر کنید و همه چیز را روی میز بگذارید و اگر برنامه با هم ناهار یا شام خوردن چیده اید ، از روزهای قبل پیش زمینه غذاهایی که قرار است درست کنید را فراهم کنید تا کارتان سبک تر شود. یک میزبان خسته می تواند اشتیاق دیگران برای دوباره آمدن به خانه تان را کم کند.

11. همه را با هم دعوت نکنید

اگر در روزهای تعطیل تصمیم گرفته اید برخی از آشناها را با هم دعوت کنید و گذشته از طولانی تر دیدن شان ، فرصت پذیرایی از جمع بزرگی را در یک زمان فراهم کنید ، با دقت بیشتری لیست دعوت شده ها را تنظیم کنید. می دانیم که با این کار هم می خواهید مهمانی مفصل تر و جذاب تری داشته باشید و هم با یک تیر چند نشان بزنید و در روزهای بعد کمی استراحت کنید ، اما با این بهانه ها ، کسانی که یکدیگر را نمی شناسند و از بودن در کنار هم لذتی نمی برند را در یک اتاق ننشانید.
زن عموی پیر شما لذتی از گفت و گو با هم دانشگاهی تان نخواهد برد و احتمالاً خواهرشوهرتان هم در چنین جمع آشفته اس احساس خوبی پیدا نخواهد کرد ، پس سعی کنید مهمان ها را یک دست و یک سنخ انتخاب کنید تا هم به خودتان خوش بگذرد و هم به دیگران.

12. مراقب خجالتی ها باشید

گوشه گیرها همیشه دنبال راهی برای معاف شدن از گفت و گو می گردند و حتی در مهمانی های عید هم حاضر نیستند از خودشان مایه بگذارند. اگر در معاشرت های تان با چنین آدم هایی رو به رو می شوید ، بد نیست به جای متکلم وحده شدن ، انرژی تان را برای حرف کشیدن از آن ها خرج کنید.
البته مراقب باشید تلاش شما برای به حرف آوردن آن ها برای تان حاشیه ساز نشود. برای مثال به خاطر گرم کردن محفل از آن ها سوال های خصوصی نپرسید ، به روابط شان سرک نکشید و در مورد میزان دارایی های شان سوال نکنید. نگران نباشید ! در همان مهمانی به اندازه کافی سوژه برای گپ زدن پیدا خواهید کرد. یک برنامه تلویزیونی ، اکران های نوروزی سینما و حتی رنگ لباس مهمان می تواند به شما برای یک مکالمه چند دقیقه ای و شکستن سکوت فرصت دهد.

آداب هدیه دادن





هدیه دادن و گرفتن از دیرباز مورد توجه بشریت بوده و به اندازه قدمت انسان، سابقه دارد. در حقیقت هزاران سال است که مردم با به راه انداختن مراسم و جشن های مختلف به یکدیگر هدیه می دهند.


بنا بر تحقیقات انجام شده هدیه، بخش مهمی از روابط و تعاملات جوامع انسانی را در بر می گیرد و تعریف مشخصی از این روابط ایجاد می کند. هدیه، پیوند بین اعضا​ی خانواده و دوستان حتی طرف های کاری و تجاری را محکم می کند. مردم وقتی به یکدیگر هدیه می دهند، اول از همه نشان می دهند که برای یکدیگر ارزش قائل هستند و به یکدیگر اهمیت می دهند. همچنین موجب می شود که به یکدیگر بیشتر فکر کنند و توجه نشان دهند. اگرچه مفهوم هدیه در فرهنگ های مختلف گاهی متفاوت است، اما در اصل نشان دهنده توجهی است که افراد به یکدیگر ابراز می کنند.

هدیه دادن و گرفتن، واضح ترین روشی است که فرد می تواند علاقه خود را به طرف مقابل نشان دهد و حتی برعکس، ممکن است فردی بخواهد با کمترین صدمه به طرف مقابل رابطه شان را پایان دهد. او می تواند این کار را با هدیه دادن انجام دهد. افرادی که به مقوله هدیه توجهی ندارند، معمولا این علائم و اشارات اجتماعی را بسادگی از دست می دهند.

بنا بر گفته روان شناسان هدیه دادن و گرفتن می تواند برای افراد بسیار مهم باشد و موجب سلامت روح و در نهایت جسم دو طرف شود. در حقیقت این عمل افراد را در شرایط برد ـ برد قرار می دهد و احساسات خوب و بسیار خوشایندی در هر دو طرف ایجاد می کند و موجب صمیمیت و در نتیجه احساس امنیت بیشتر می شود. در حقیقت هدیه دادن و گرفتن باعث ترشح هورمون «سروتونین» می شود که در مغز افراد تنظیم کننده حالات روحی شان است.

از طرفی تحقیقات نشان داده است که هدیه دادن به مراتب بیش از هدیه گرفتن شادی می آورد و وقتی این عمل به عادتی در زندگی تبدیل شود، مسلما می تواند جلوی افسردگی را بگیرد. زیرا فرد هدیه دهنده از این که توانسته دیگری را شاد کند، احساس باارزش بودن می کند. در واقع هدیه دادن را می توان در زمره کارهای نوعدوستانه قرار داد. بویژه زمانی که این کار بدون چشمداشت و توقع تلافی انجام شود، بسیار فرحبخش است.



هدیه خوب

هدیه دادن به نظر ساده و بی دغدغه می آید، اما باید گفت کاری بسیار سخت و پیچیده است و اول از همه باید آداب آن را بخوبی بدانید. هدیه خریدن از این نظر سخت است که معمولا نمی دانیم طرف هدیه گیرنده به چه چیزی علاقه مند است. درواقع نمی توانیم براحتی وارد مغز او شده و از دریچه چشم های او دنیا را ببینیم و بفهمیم که او واقعا چه می خواهد. حتی گاهی اوقات این ناتوانی به تهیه هدایایی منجر می شود که از نظر گیرنده ارزشی ندارند.


از طرفی رسم و رسوم های مختلف در فرهنگ های گوناگون هدیه دادن را بسیار سخت تر می کند. معمولا در جوامعی که از تنوع فرهنگی برخوردارند، هنگام تهیه هدیه باید بسیار مراقب بود تا هدیه ای​مناسب تهیه شود. درواقع باید از سنت های یکدیگر که گاه از شهری با شهر دیگر متفاوت است باخبر بود. در هر حال دادن هدیه خوب و عالی چیزی است که فرد هدیه دهنده به آن بسیار توجه دارد. در زیر به برخی از ویژگی های یک هدیه خوب اشاره شده است:


هدیه بی منظور

پیش از هر چیز باید گفت یک هدیه خوب و باارزش هدیه ای است که بدون منظور و بدون توقع جبران داده شود. زیرا اگر توقع جبران به میان آید، اولا فرد گیرنده هدیه را در شرایط خاصی قرار می دهید و او احساس می کند که مجبور است برایتان هدیه بخرد و در ثانی به او می فهمانید که هدیه تان صمیمانه و از ته قلب نبوده است.



هدیه گرانقیمت

اگر هدیه تان باعث شود که دریافت کننده احساس فقیر بودن کند، هدیه ای واقعی نیست، بلکه با این کار به او می فهمانید که شما قدرت خرید بسیار بالایی دارید و می خواهید این موضوع را به رخ او بکشید. از آنجا که مردم به محض دریافت هدیه خواه ناخواه به فکر جبران آن می افتند، خریدن هدایای گرانقیمت دریافت کننده هدیه را به دردسر می اندازد و آن هدیه را به تلخ ترین خاطره زندگی اش تبدیل می کند. بنابراین مراقب باشید هدیه ای تهیه کنید که طرف مقابل را به زحمت نیندازید.







پول به عنوان هدیه

برخی به جای خریدن هدیه، پول می دهند. دادن پول این مفهوم را می رساند که فرد گیرنده هدیه آنقدر ارزش و اهمیت نداشته است که به خودمان زحمت فکر کردن درباره هدیه یا بازار رفتن بدهیم و این موضوع را به سادگی با دادن پول به او می فهمانیم. بنابراین اگر می خواهید به گیرنده هدیه بگویید برایتان مهم است هرگز پول هدیه ندهید.


هرگز نمی توان ارزش هدایا را با پول سنجید. دادن هدیه یعنی نشان دادن علاقه فرد به طرف مقابل. بنابراین می توانید کاری غیر از خریدن جنس و کالا انجام دهید. مثلا می توانید غذای مورد علاقه او را آماده کرده و او را به صرف غذا در زمانی مناسب دعوت کنید. در حقیقت با این کار به او نشان می دهید که چقدر برایتان مهم است.


هدیه خاص

گاهی اوقات برخی افراد صرفا برای رفع تکلیف هدیه می خرند و در این گونه مواقع جوراب، کمربند و از این قبیل کالاها را مناسب می دانند. اگرچه این اجناس نیز بسیار ضروری است، اما با دادن این نوع هدایا نمی توانید به دریافت کننده این احساس را بدهید که برایتان مهم هستند و آنها احساس خاص بودن نمی کنند. اگر می خواهید چنین حسی به او بدهید بهتر است برایش چیزی بخرید که بسیار شادترش کند. گاهی خریدن یک کتاب که به آن علاقه داشته است می تواند یک هدیه خاص برای او محسوب شود.




تفکر پشت هدیه

خود هدیه چندان مهم نیست، بلکه تفکر پشت آن از اهمیت برخوردار است. بنابراین در مورد هدیه ای که می خرید به دقت فکر کنید. به طور کلی به کسی که می شناسید هدیه ای بدهید که دوست دارد. معمولا در صحبت هایتان می توانید متوجه شوید که او چه چیزی دوست دارد. اگر هم کاملا نمی دانید طرف مقابل چه چیزی دوست دارد، هدیه ای بگیرید که احتمال می دهید برایش کاربردی باشد.


همیشه خریدن اجناس و کالا نمی تواند خاطره انگیز باشد، ولی می توانید مثلا برای او بلیت یک کنسرت یا یک کلاس تفریحی و ورزشی که دوست دارد، تهیه کنید. به این وسیله می توانید خاطره ای شیرین در ذهن او به جا بگذارید.

اگر فردی که برایش هدیه می خرید وقت بسیار کمی دارد، بنابراین برایش هدیه پردردسر نخرید. مثلا خریدن یک پازل ۵ هزار قطعه ای می تواند بدترین هدیه عمرش باشد، اما خریدن کتاب های صوتی که هنگام انجام دادن کارهایش بتواند به آن گوش کند، گزینه مناسبی است.

هیچ چیز جالب تر از این نیست که هدیه تان را کادو پیچ دریافت کنید. حتی اگر بلیت رفتن به یک مکان تفریحی است آن را در یک برگه کادو بپیچید یا در پاکت مخصوص هدیه قرار دهید تا هدیه گیرنده از باز کردن کادو لذت ببرد. در ضمن مهم است برای چه کسی چه کاغذ کادویی انتخاب می کنید، مثلا کاغذ کادو با طرح پروانه برای کسی که به طبیعت علاقه دارد، بسیار مناسب است.







نوشته های زیبا

همیشه روی کاغذ کادوی هدیه تان سخنی زیبا بنویسید. البته تا آنجا که می توانید از نوشتن جملات کلیشه ای اجتناب کنید. گاهی می توانید خاطرات زیبایتان را که با هم داشتید در جمله ای زیبا بیان کنید و به پاس آن روزها هدیه تان را پیشکش نمایید، اما اگر هم نمی دانید چه بنویسید یک جستجوی ساده در اینترنت می تواند جملات بی شمار زیبایی در این خصوص در اختیارتان قرار دهد.


گاهی اوقات دادن هدیه ای که نشان دهد دوست دارید با فرد گیرنده هدیه ارتباط محکم تری برقرار کنید، می تواند بهترین هدیه باشد. مثلا خرید بلیت دونفره سینما و هر مکان تفریحی دیگر.



زمان و توجه


البته هدیه نباید حتما پولی باشد. شما اگر کسی را دوست دارید و می خواهید به او نشان دهید که برایتان مهم است می توانید با اختصاص دادن بخشی از وقت تان و گوش کردن به صحبت های او و همدردی نشان دادن به او بگویید که چقدر برایتان ارزش دارد. به این وسیله او می تواند باارزش ترین هدیه را که توجه خالصانه شماست، دریافت کند.

کارگاه مهارت زندگی

برگزاری همایش یک روزه تحکیم بنیان خانواده و کار گاه آموزش مهارت خانواده در شهرستان ورامین.

در این همایش بنیان های روانی زن و مرد مورد بررسی قرار گرفت و به صورتی کلی در مورد آنها بحث و گفتگو شد.

همچنین بحث کوتاهی در حیطه ی ماهواره انجام شد و به نتیج خوبی رسید.

چند عکس از این همایش رو براتون میذارم.

مدیریت محترم : در صورتی که از نظرشون پست مناسب نیست حذف کنن.







.