مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

روابط و حساسیت های عروس و مادر شوهری


همیشه حساسیت هایی در روابط عروس و مادر شوهر وجود داشته؛ منشأ این حساسیت ها هم وجود داماد است که برای عروس شوهر و شریک زندگی و برای مادر پاره تن است.


رابطه بین عروس و مادرشوهر

مادر فرزند خویش را دوست دارد و او را جگر گوشه خود می داند. مادر پسر را برای خود می خواهد و همچنان که ایثار گرانه همه مهر و محبت خویش را نثار رشد و کمال فرزندش کرده، خود نیز به مهر و محبت او در هر شرایطی نیاز دارد و این نیاز به هنگام جدایی و تنهایی، ایام پریشانی و بیماری به ویژه در دوران پیری بیشتر می شود. مادر دلواپس رابطه عروسش با دست پرورده اش است. بعضی از مادرها حتی بعد از سال ها نمی توانند نگرانی شان را از وضعیت فرزندشان پنهان کنند. حتی گاهی نگران غذای او هستند و فکر میکنند عروس شان نمی تواند غذای دلخواه پسرشان را درست کند.این حمایت های افراطی زمینه ساز مشکلاتی می شود. مادر خود را تنها حامی و دلسوز پسر می داند و با ازدواج پسر، خود را در کنار پسر نمی بیند.

از سوی دیگر عروس هم با دنیایی از آرزوها پای به زندگی جدیدی گذاشته و می خواهد به دور از دخالت کسی زندگی اش را اداره کند. او همه توجه ،محبت و فکر همسرش را برای خود می خواهد و نمی تواند جایگاه اول همسرش را به عنوان پسر آن مادر شاهد باشد . او مایل نیست کس دیگری جز او به شوهرش چیزی بگوید، از او چیزی بخواهد و یا فکر و اندیشه او را حتی برای زمان کوتاهی در اختیار داشته باشد حتی اگر مادر شوهرش باشد.

دخالت مستمر مادرشوهر در برنامه زندگی زوج های جوان و احضار پی در پی پسر و در اختیار گرفتن بخش قابل توجهی از اوقات او زمینه بدبینی و پیش فرض های نادرستی را در ذهن عروس ایجاد می کند.

این مشکلات زمانی پیش می آید که عروس یا مادرشوهر، خواسته یا ناخواسته غرق در خود بینی ،خود خواهی و وابستگی های نامعقول عاطفی می شوند و فقط به تأمین خواسته های خود فکر می کنند. ریشه نگرش های منفی نسبت به عروس یا مادرشوهر در خودپرستی ها و خود خواهی ها، ضعف شخصیت، تعصبات غیر معقول و محدودیت های فکری ، بد آموزی ها و بی بهره بودن از شیوه های مطلوب تربیتی و روش های برقراری ارتباط مۆثر است.


انتظار معقول این است که مادرشوهر


**
فکر و تلاش و رفتارش در جهت تحکیم روابط میان عروس و پسرش باشد و زمینه دوستی، مودت و محبت میان آن ها را بیشتر کند. در واقع عروس برای مادرشوهر همچون دختری عزیز و دوست داشتنی باید باشدو آرامش و راحت او را آرزوی قلبی خود بداند.


**
به استقلال فکری و سلیقه شخصی عروس احترام بگذارد، که این تأثیر مستقیم بر آرامش زندگی زوج جوان دارد. گرمی زندگی مشترک آن ها در دور بودن از دخالت ها و اظهار نظرهای غیر لازم است.


**
به جای زبان انتقاد و رفتار دخالت گرانه باید رفتار حمایتی همراه با تکریم شخصیت زوج جوان داشته باشد.


**
گفتارو رفتارش به گونه ای باشد که بقیه فرزندانش(خواهر و برادر شوهر) تایید و تکریم را از او بیاموزند.


**
پسرش را به حمایت همه جانبه از همسرش تشویق کند و از او بخواهد که همسرش را همراز خود بداند .


عروس هم باید


**
مادر شوهر را مثل مادر خود بداند.


**
بداند که برخلاف بسیاری از باورهای نادرست و ذهنیت های غلط، مادرشوهر از شخصیتی والا برخوردار است و وجودش منبع خیر و برکت است. سعی کند نگرش های منفی نسبت به مادرشوهر را از ذهن دور کند.


** از هیچ کوششی برای تکریم منزلت مادرشوهر دریغ نکند. احترام به مادر و پدر همسر از اصول مهم زندگی مشترک است.


**
هر قدر نسبت به مادرِ همسر خود مهربان و صبور باشد، محبت را در دلِ همسر خود بیشتر می کند.


و اما داماد


**
بیشترین مسئولیت را در تألیف قلوب مادر شوهر و عروس بر عهده دارد.


** باید بعد از ازدواج رابطه عاطفی را با مادر خود بیشتر کند و از تکریم شخصیت مادر غافل نماند.


** هرگز ذره ای از کاستی های زندگی مشترک و ضعف ها و کوتاهی های احتمالی همسرش را به مادرش انتقال ندهد، بلکه همیشه از مهر و محبت و گرمی و صمیمیت همسر خود بگوید.


** همین طور هرگز گله های احتمالی مادر و خواهر خود را به همسرش انتقال ندهد.


** اجازه ندهد که فرصتی فراهم شود تا شخصیت همسرش را مورد نقد قرار دهند.

بنابراین شایسته است عروس و مادر شوهر در نیکی و مهربانی، گذشت و ایثار، صبوری و فداکاری از همدیگر سبقت بگیرند.

حد و مرزها در روابط با خانواده همسر



شاید با والدین او همانقدر راحت نباشید که با والدین خودتان هستید. این افراد تا مدتها در زندگی شما خواهند بود. از بین بردن همه تعارض ها شاید غیرممکن باشد، ولی همیشه راه هایی هست که بتوانید بعضی از مسائل را برای همیشه حل کنید.

شما قطعا می توانید اصطکاک را با والدین خودتان خیلی بهتر از والدین همسرتان حل کنید. زیرا با آنها راحت هستید، ولی با والدین همسرتان، هیچ وقت مطمئن نیستید که چه بگویید و احساستان را چطور بیان کنید. شاید چیز اشتباهی بگویید و به احساسات آنها صدمه بزنید. یا اینکه ساکت بمانید و حس بیزاری در شما بزرگ و بزرگتر شود. و گذشته از همه اینها، شوهرتان خیلی از خودش مایه می گذارد تا آنها را راضی نگه دارد.

مثلاً خانمی می گفت: «هر وقت صحبت از این می شود که والدین او کاری کرده اند که مرا آزار داده یا ناراحت کرده، شوهرم شروع می کند به دفاع کردن از آنها و برای آنها بهانه می تراشد.» یعنی درست موقعی که قرار است مسئله ای که مربوط به والدینتان بود را حل کنید، دعوای دیگری اضافه بر آن شروع می شود.

والدین همسرتان زیادی در کارهای شما دخالت می کنند؟


آنها در نزدیکی شما و یا در شهر شما زندگی می کنند، هر بار بیرون می روید می خواهند با شما بیایند؛ آنهایی که مسیرشان دور است حداقل در تعطیلات می خواهند با شما باشند. خانمی می گفت: «مادرشوهر و پدرشوهرم راهشان خیلی دور است و سالی یکبار می توانند به منزل ما بیایند، بنابراین انتظار دارند همه تعطیلاتمان را با آنها بگذرانیم.» خانم دیگری می گفت: «شوهرم برایش مهم نیست که همیشه در تعطیلات به دیدن خانواده اش برویم. این طرز فکر او مرا دیوانه می کند و هیچ وقت نمی توانیم مثل یک خانواده، خودمان تنهایی به مسافرت برویم.» قبل از آنکه پای خانواده همسرتان را از زندگی خانوادگی خودتان ببرید، باید این موضوع را به شوهرتان بفهمانید. اینکه به عنوان یک خانواده مستقل برای تحکیم پیوند خانوادگی وقت داشته باشید هم مهم است. پس به شوهرتان بفهمانید که چه می خواهید و دوست دارید با هم وقت بگذرانید، نه اینکه والدین او را تنبیه کنید. بدین ترتیب او می فهمد که شما چه می گویید و از دید شما به مسائل می نگرد.


برای سازش آماده شوید


شاید مجبور شوید روابطتان با والدین خودتان را هم کم کنید. اگر شوهرتان ببیند که شما دارید بعضی چیزها را فدا می کنید، او هم همین کار را می کند. سپس باید تعطیلاتتان را طوری تنظیم کنید که بعضی از سفرهایتان بدون والدینتان باشد. از شوهرتان بخواهید تا به بهترین شکل به والدینش اطلاع دهد که دیدار بعدی با آنها به این زودی ها نخواهد بود. اگر حاضر نبود این کار را بکند اصرار کنید، زیرا مناسب تر است که والدینش این حرف را از سوی او بشنوند. برای بهبود شرایط، می توانید کارهایی انجام دهید که والدینش فکر نکنند کاملاً بریده اید، مثلاً کاردستی بچه را اسکن کنید و برایشان ایمیل کنید و بچه هایتان را تشویق کنید که تلفنی با آنها حرف بزنند. آنها احتمالاً از این تغییر خوششان نخواهد آمد، ولی اگر همه چیز خوب پیش برود، بالاخره این موضوع را می پذیرند و برایشان عادی می شود. در مورد والدینی که در نزدیکی شما زندگی می کنند، شاید موقعیتی که پیش می آید زیاد خوشایند نباشد، ولی بالاخره همه چیز درست می شود. اگر نمی خواهید در هر مناسبتی آنها زنگ خانه تان را بزنند، به آنها بگویید که می خواهید خانوادگی این مناسبت را بگذرانید. اگر بچه ها شما را لو دادند، توضیح دهید که قبلاً برنامه ریزی کرده اید، و اگر بعد از برنامه های شما مثلاً شب جمعه برای شام بیایند خوشحال می شوید. همیشه اگر گزینه دیگری ارائه دهید، همه چیز حل می شود. اگر نمی دانید که والدین همسرتان دارند مرزگذاری می کنند یا درک نمی کنند که شما نیاز به کمک دارید، از آنها بپرسید که آیا دوست دارند در برنامه های زندگی شما گوشه ای از بار را بگیرند؟ اگر گفتند: «خیلی دوست داریم کمک کنیم، ولی الان امکانش را نداریم» دیگر درخواست نکنید. و اگر جوابشان "حتماً" بود، از آنها تشکر کنید


از پسرشان انتظار زیادی دارند؟


بسیاری از مادران از پسرشان انتظار دارند که وقتی در منزل نیستند، پسرشان کیلومترها تا منزل بیاید و به گلدان های آنها آّب بدهد. خانمی می گفت: «شوهرم بعد از ساعت کاری اش باید کیلومترها رانندگی کند و وقتی که به خانه می رسد بچه ها خواب هستند.» مشکل اینجاست که پدربزرگ ها و مادربزرگ ها احتمالاً زمانی که جوان بودند با چنین موقعیتی روبرو نشده بودند، بنابراین امروز استرس های خانواده را درک نمی کنند. یک راهش این است که به آنها بگویید که زندگی امروز به چه شکل است و این که آنچه آنها درخواست می کنند در شرایط امروزی انجامش دشوار است. وقتی این موضوع را درک کنند، همه چیز آسانتر می شود. البته خانمی هم می گوید: «مسئله این نیست. بعضی از والدین از پسر متأهلشان کاری درخواست می کنند تا بدین ترتیب او را در زندگی خود نگه داشته و کنترلش کنند.» و پسری که در مقابل این درخواست های غیرمنطقی سر فرود می آورد – حتی با اینکه می داند برای خانواده اش سختی می آورد – باید یاد بگیرد که بتواند بگوید نه. اگر درخواست های والدینش ادامه پیدا کرد، باید راهی پیدا کنید که شوهرتان هم بتواند با آن کنار بیاید: مثلاً از یکی از همسایه ها بخواهید که هفته ای یک بار کمک کند. یا یکی از نوجوانان همسایه را استخدام کنید تا این کار را هفته ای یکی دوبار برایش انجام دهد. در هر صورت، شوهرتان به والدینش می فهماند که می خواهد به آنها کمک کند، ولی به شرطی که به زندگی خودش لطمه نخورد.


آنطور که دوست دارید کمکتان نمی کنند؟


این شرایط کمی پیچیده است، زیرا پدر مادر همسرتان درست مثل شما می توانند مرزهایشان را مشخص کنند. آنها شاید داوطلب نشوند، زیرا درک نمی کنند که چقدر به کمکشان احتیاج دارید. نیازهایتان را واضح بگویید. اگر نمی دانید که والدین همسرتان دارند مرزگذاری می کنند یا درک نمی کنند که شما نیاز به کمک دارید، از آنها بپرسید که آیا دوست دارند در برنامه های زندگی شما گوشه ای از بار را بگیرند؟ اگر گفتند: «خیلی دوست داریم کمک کنیم، ولی الان امکانش را نداریم» دیگر درخواست نکنید. و اگر جوابشان "حتماً" بود، از آنها تشکر کنید. نمی توانید همه مسائل را حل کنید، ولی روشن کردن بعضی چیزها خیلی کمک می کند، به خصوص برای فرزندانتان. بچه ها تنها کسانی هستند که وقتی اطرافیانشان با هم کنار می آیند بیشترین نفع را می برند.



دیپلماسی


کنار آمدن با بعضی از والدین خیلی سخت تر از دیگران است، و با بعضی دیگر به هیچ وجه نمی توان کنار آمد، ولی کارشناسان هم موافقند که اغلب روابط وقتی شکوفا می شوند که قوانین پایه ای اجرا شوند. اگر در مذاکره با والدین خودتان بیشتر مشکل دارید، این راهنمایی ها در مورد آنها هم صادق است:
فوراً مرزهای روشنی بگذارید. اگر نمی خواهید مرتباً به خانه شما بیایند یا مرتباً به شما پند و اندرز دهند، همین حالا باید آنها را متوقف کنید، قبل از آنکه این کار برایشان تبدیل به عادت شود. در غیر این صورت مجبور می شوید در بدترین لحظه ممکن این حرف را به آنها بزنید.
تصمیم خودتان را بگیرید که در مورد چه چیزهایی احساس بدی دارید و در مورد چه چیزهایی می توانید کوتاه بیایید. بخاطر آرامش خانواده، شاید باید بعضی چیزها را بی خیال شوید و بر روی بعضی چیزها پافشاری کنید. در مورد بعضی چیزهای کوچک که ضرر کمتری دارد اصرار نکنید. بدانید که چه زمانی باید زبانتان را نگه دارید. گاهی گفتن کل حقیقت غیرضروری و آسیب رسان است.

اقتصاد خانواده یا خساست؟

خسیس کسی است که صفت منفی خست و بخل است. «فرهنگ بزرگ سخن» می‌نویسد: «بخل: خودداری از خرج کردن مال هنگام نیاز داشتن به چیزی یا دریغ داشتن چیزی از دیگری است...

خسیس: دارنده حالتی درونی که از خرج کردن پول یا دادن چیزی به دیگری احساس ناراحتی و در نتیجه خودداری می‌کند.»در فارسی، معادل خساست را تنگ‌چشمی‌ و ناخن‌خشکی گذاشته‌اند. در آثار ادبی و دینی ما، مطالب ارزنده‌ای درباره بخل و ویژگی‌های بخیلان و خسیسان آمده است.

سعدی در «گلستان» می‌گوید:
«مالی به مشقت فراهم آرند و به خست نگاه دارند و به حسرت بگذراند ... سیم بخیل از خاک وقتی برآید که وی در خاک درآید.»

خسیس اگر تنها زندگی ‌کند، دچار مشکلاتی می‌شود که برشمردیم. اما اگر ازدواج کند و نان‌آور و تکیه‌گاه خانواده باشد، خست او آسیب‌های جسمی روانی و اخلاقی زیادی به زن و فرزندانش می‌رساند . پیشوایان دین ما سفارش کرده‌اند مردی که ازدواج کرده و تشکیل خانواده داده است باید برای توسعه مالی و رفاهی زندگی خود تلاش کند و با بخیلی و خسیسی، افراد خانواده خود را در تنگنا قرار ندهد و به گرفتاری و خواری نکشاند. از نظر امام رضا(ع) واجب است که مرد برخوردار از نعمت‌های مادی، زندگی خانواده خود را گشایش دهد.

امام صادق (ع) بی‌توجهی به وضعیت اقتصادی خانواده را گناهی می‌داند که مرد باید در روز رستاخیز پاسخگوی آن باشد و مهم‌تر و شدیدتر اینکه پیامبر بزرگوار اسلام(ص) تأکید می‌کند: مردی که نیازهای زندگی افراد خانواده خود را برنیاورد و آنها را ضایع سازد ملعون است، یعنی از رحمت خداوند بسیار فاصله دارد.

از نظر روان‌شناسان، رگه‌های بخل شدید در بیماران خودشیفته، جامعه‌‌ستیز و وسواسی – جبری دیده می‌شود. در این میان، کسانی که اختلال شخصیت وسواسی- جبری دارند بیش از بقیه خسیس و ‌تنگ‌چشم هستند. «متن تجدید نظر شده راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی» یکی از نشانه‌های این افراد را چنین بیان می‌کند:

"ناخن‌خشکی نسبت به خود و دیگران. به اعتقاد آنها پول چیزی است که باید آن را برای فجایع آتی پس‌انداز کرد"

آرگایل در کتاب "روان‌شناسی پول" با استناد به دیدگاه‌های روانکاوی، کینه‌توزی، لجبازی، خودسری و حساسیت افراطی به پاکیزگی و وظیفه‌شناسی را صفات همراه با خسیسی ذکر می‌کند و پیشینه مشکلات خانوادگی و احساس ناامنی شدید روانی را زیربنای آن می‌داند.

حال با این اوصاف این سوال در ذهن همه ما متبادر می شود که :
چگونه می‌توان پیش از انتخاب همسر، خسیس بودن مرد را تشخیص داد؟ بعضی معتقدند از نوع و میزان هدایا، پذیرایی کردن در رفت و آمدهای خانوادگی، هزینه کردن در دیدارهای دختر و پسر بیرون از خانه و نیز، تحقیق از دوستان و آشنایان فرد، می‌توان به این مقصود رسید.

همچنین برای بررسی خساست این توصیه ها نیز ارایه می شود:
اولا سوالاتی در مورد تامین سطح زندگی آینده(حتی برای تان مثال بزنند که برای نمونه زندگی شما را شبیه به سطح زندگی چه کسی تامین می کنند)، تامین نیازهای مالی تان، میزان گردش و تفریحی که به آن معتقدند، نحوه مدیریت مالی در زندگی مشترک، نقش و جایگاهی که برای پس انداز قایلند و .. را مورد بررسی دقیق قرار دهید.

ضمنا حتما در میان دوستان واشنایان و همکاران و حتی نزدیکان ایشان تحقیق جدی انجام دهید و ببینید ایشان از لحاظ مادی دارای چه روحیاتی بوده و ضمنا ایا خسیس هستند یا خیر؟

ببینید که ایشان چقدربه مسایل مالی اهمیت می دهند؟ چقدر پس انداز کردن در زندگی شان مهم است؟ آیا خرج کردنشان متناسب با وضعیت مالی شان است یا اینکه دست شان را محدود می گیرد و دایما سعی در صرفه جویی افراطی دارند؟

البته روان‌شناسان چون خسیس بودن را صفتی شخصیتی می‌دانند، شیوه‌های یاد شده را رد نمی‌کنند، اما در بهره گرفتن از روش‌های دقیق‌تر ارزیابی شخصیت، از جمله به کار بردن آزمون‌های معتبر، تأکید می‌ورزند.

با همسر خسیس چگونه باید رفتار کرد؟
شاید بهترین کار برای داشتن زندگی راحت‌ تن ندادن به ازدواج با آدمی خسیس باشد یعنی همان علاج واقعه پیش از وقوع. اما اگر به هزار و یک دلیل زندگی با فردی خسیس نصیبمان شد اگر قصد بر هم زدن رابطه را نداشته باشیم بهترین چاره تحمل کردن است.

وقتی می‌گویند خساست درد بی‌درمان است حرف بی‌راهی نیست چون روان‌شناسان می‌گویند که خساست به هیچ وجه درمان نمی‌شود. اگر زن یا شوهری تدبیر لازم را داشته باشد فقط می‌تواند خساست همسرش را کمرنگ‌تر کند. شاید کم دردسرترین راه این باشد که بیماری همسرمان را درک کنیم و او را همان گونه که هست بپذیریم. هر چند کار سختی است اما باید تمرین کنیم که مقابله به مثل نکنیم چون گارد گرفتن در مقابل چنین آدمی فقط او را جری‌تر می‌کند.

این کار نیز فایده زیادی دارد که اگر فرزندمان از رفتار همسرمان رنجید، مقابله به مثل را به او یاد ندهیم و فقط به فرزندمان توضیح بدهیم که این عقیده در پدر و مادر توست و باید به عقیده آنها احترام بگذاری. همچنین خوب است که به یاد داشته باشیم افراد خسیس با وجودی که ممکن است سلیقه خوبی داشته باشند اما برای خرید هر چیزی، ابتدا به مبلغ آن توجه می‌کنند؛ بنابراین بهتر است به جای دلخور شدن یا مسخره کردن همسرمان از او تشکر کنیم در واقع سپاسگزاری ما نوعی تشویق برای تکرار این رفتارهای مثبت و از بین رفتن برخی مشکلات رفتاری همسرمان است.

عوامل اصلی طلاق در ایران..........................

با نگاهی اجمالی به علل بیشتر طلاق ها، می بینیم که دلیل عمده آن عدم تفاهم عنوان می شود که متعاقبا" دلایل خود عدم سازگاری را نیز می توان به شش دسته تقسیم کرد: اختلافات مالی، تعهد، وفاداری، ارتباط کلامی، روابط خانوادگی و فرهنگی و روابط جنسی.
در برخی از موارد، اگر زوجین هنوز یکدیگر را دوست داشته باشند، می توان از طریق مشاوره ازدواج، کشف ریشه ی اختلافات آنها و برطرف کردن گره اصلی، دوباره تفاهم و علاقه به تداوم زندگی را در وجود دو طرف ایجاد و مستحکم کرد. اما در موارد اختلافات مالی، این مشاور مالی است که می تواند حقیقتا" در رفع مشکل آنها کارساز باشد.
اختلافات مالی:
متأسفانه امروزه، یکی از دلایل اصلی طلاق، وجود فشارهای مداوم مالی در زندگی است. به نوعی که حتی اگر زن و شوهر هر دو کار کنند و از خود درآمدی داشته باشند، شاید برای هزینه های معمولی یک زندگی کافی باشد، ولی زمانی که خرج های غیر قابل انتظار( بطور مثال: بیماری و ...) به هزینه ها اضافه شود، آن وقت است که در مدت زمان کمی هر دو طرف انگیزه ی خود را برای زندگی از دست می دهند.
تعهد
یکی از دلایل دیگر طلاق، عدم تعهد لازم از طرفین است. منظور از عدم تعهد، تنها خیانت نیست، بلکه در دیدی بازتر، همان بی مسئولیتی نسبت به وظایف و تعهدات دو طرف در زندگی زناشویی است. در این حالت دو طرف یا یکی از آنها، آنقدر به روی مسائلی چون، کار، تفریح، مسائل روزمره اجتماعی و متأسفانه گاهی اعتیاد سرگرم هستند و افراطی پیش می روند که دیگر تعهدات و انجام وظایف زناشویی در مرحله آخر قرار می گیرد. این عدم تعهد در کمتر زمانی روابط آنها را به جدایی می کشاند.
وفاداری و خیانت
یکی از پایه های اصلی یک زندگی مشترک، وجود عشق، محبت و ابراز احساسات واقعی دو طرفه است. در صورت ضعف و نبود این علائق و روابط شیرین در زندگی، طرفین، این محبت را در بیرون از خانه جستجو می کنند که در نهایت به خیانت منجر می شود، از طرفی دیگر، طرف خائن در مقابل همسر خود به نوعی فریبنده، در ابراز احساسات تظاهر می کند، به مرور زمان طرف مقابل، خود را در برابر این رفتار، خرد و کوچک و بی ارزش می بیند و این همان نقطه ی شکست در زندگی زناشویی است.
اگر چه مشاوره در بعضی از این موارد کارساز است، ولی متأسفانه بیشتر اوقات، خیانت وارده چنان ضربه ای بر روح و شخصیت طرف مقابل وارد کرده است که براحتی ترمیم و اصلاح نمی شود و رابطه ی آنها به طلاق ختم می شود.
عدم توانایی در ایجاد ارتباط ( به خصوص کلامی )
عدم توانایی در ایجاد رابطه، عاملی است که در نتیجه ی آن هیچ نقطه ی مشترکی بین دو طرف وجود نخواهد داشت. در افکار، گفتار و کلام هیچ تفاهمی بین آنها نیست، تمایلی به صحبت با یکدیگر ندارند و یا از درک و تأیید نظرات یکدیگر امتناع می کنند.
آنها با دو افق و دید فکری مختلف، هر کدام بر تأیید منطق و طرز فکر خود پافشاری می کنند و هرگز نمی توانند به درستی احساسات، افکار و اهداف مشترکی را در زندگی داشته باشند. ثمره ی این فاصله روحی بین آنها، در نهایت چیزی جز جدایی نخواهد بود.
روابط خانوادگی
راهنمایی های بزرگ تر ها و خانواده های دو طرف به همان قدر که می تواند در استحکام یک رابطه ی زناشویی مفید باشند، در مقابل نیز این دخالتها می تواند عامل اصلی ایجاد استرس و مشکلات در بین زن و شوهر شود (به خصوص اگر زن و شوهر همراه آنها زندگی کنند). منشاء اصلی این اختلافات در واقع همان تفاوت در پرورش زن و شوهر از دوران کودکی در خانواده های خودشان است.
روابط جنسی
شاید یکی از عمده ترین دلایل طلاق در ازدواجهای امروزی نداشتن رابطه جنسی رضایت بخش است. نبود اطلاعات دقیق و شناخت لازم از نیازهای اساسی جنسی باعث بروز بسیاری از مشکلات و گره های جدی در روابط زناشویی میگردد. با مطالعه و تحقیق در این باره و برقراری ارتباط کلامی آزادانه و صحیح میتوان در رفع این مشکل قدمهای اساسی برداشت.

عوامل طلاق در ایران

با نگاهی اجمالی به علل بیشتر طلاق ها، می بینیم که دلیل عمده آن عدم تفاهم عنوان می شود که متعاقبا" دلایل خود عدم سازگاری را نیز می توان به شش دسته تقسیم کرد: اختلافات مالی، تعهد، وفاداری، ارتباط کلامی، روابط خانوادگی و فرهنگی و روابط جنسی.
در برخی از موارد، اگر زوجین هنوز یکدیگر را دوست داشته باشند، می توان از طریق مشاوره ازدواج، کشف ریشه ی اختلافات آنها و برطرف کردن گره اصلی، دوباره تفاهم و علاقه به تداوم زندگی را در وجود دو طرف ایجاد و مستحکم کرد. اما در موارد اختلافات مالی، این مشاور مالی است که می تواند حقیقتا" در رفع مشکل آنها کارساز باشد.
اختلافات مالی:
متأسفانه امروزه، یکی از دلایل اصلی طلاق، وجود فشارهای مداوم مالی در زندگی است. به نوعی که حتی اگر زن و شوهر هر دو کار کنند و از خود درآمدی داشته باشند، شاید برای هزینه های معمولی یک زندگی کافی باشد، ولی زمانی که خرج های غیر قابل انتظار( بطور مثال: بیماری و ...) به هزینه ها اضافه شود، آن وقت است که در مدت زمان کمی هر دو طرف انگیزه ی خود را برای زندگی از دست می دهند.
تعهد
یکی از دلایل دیگر طلاق، عدم تعهد لازم از طرفین است. منظور از عدم تعهد، تنها خیانت نیست، بلکه در دیدی بازتر، همان بی مسئولیتی نسبت به وظایف و تعهدات دو طرف در زندگی زناشویی است. در این حالت دو طرف یا یکی از آنها، آنقدر به روی مسائلی چون، کار، تفریح، مسائل روزمره اجتماعی و متأسفانه گاهی اعتیاد سرگرم هستند و افراطی پیش می روند که دیگر تعهدات و انجام وظایف زناشویی در مرحله آخر قرار می گیرد. این عدم تعهد در کمتر زمانی روابط آنها را به جدایی می کشاند.
وفاداری و خیانت
یکی از پایه های اصلی یک زندگی مشترک، وجود عشق، محبت و ابراز احساسات واقعی دو طرفه است. در صورت ضعف و نبود این علائق و روابط شیرین در زندگی، طرفین، این محبت را در بیرون از خانه جستجو می کنند که در نهایت به خیانت منجر می شود، از طرفی دیگر، طرف خائن در مقابل همسر خود به نوعی فریبنده، در ابراز احساسات تظاهر می کند، به مرور زمان طرف مقابل، خود را در برابر این رفتار، خرد و کوچک و بی ارزش می بیند و این همان نقطه ی شکست در زندگی زناشویی است.
اگر چه مشاوره در بعضی از این موارد کارساز است، ولی متأسفانه بیشتر اوقات، خیانت وارده چنان ضربه ای بر روح و شخصیت طرف مقابل وارد کرده است که براحتی ترمیم و اصلاح نمی شود و رابطه ی آنها به طلاق ختم می شود.
عدم توانایی در ایجاد ارتباط ( به خصوص کلامی )
عدم توانایی در ایجاد رابطه، عاملی است که در نتیجه ی آن هیچ نقطه ی مشترکی بین دو طرف وجود نخواهد داشت. در افکار، گفتار و کلام هیچ تفاهمی بین آنها نیست، تمایلی به صحبت با یکدیگر ندارند و یا از درک و تأیید نظرات یکدیگر امتناع می کنند.
آنها با دو افق و دید فکری مختلف، هر کدام بر تأیید منطق و طرز فکر خود پافشاری می کنند و هرگز نمی توانند به درستی احساسات، افکار و اهداف مشترکی را در زندگی داشته باشند. ثمره ی این فاصله روحی بین آنها، در نهایت چیزی جز جدایی نخواهد بود.
روابط خانوادگی
راهنمایی های بزرگ تر ها و خانواده های دو طرف به همان قدر که می تواند در استحکام یک رابطه ی زناشویی مفید باشند، در مقابل نیز این دخالتها می تواند عامل اصلی ایجاد استرس و مشکلات در بین زن و شوهر شود (به خصوص اگر زن و شوهر همراه آنها زندگی کنند). منشاء اصلی این اختلافات در واقع همان تفاوت در پرورش زن و شوهر از دوران کودکی در خانواده های خودشان است.
روابط جنسی
شاید یکی از عمده ترین دلایل طلاق در ازدواجهای امروزی نداشتن رابطه جنسی رضایت بخش است. نبود اطلاعات دقیق و شناخت لازم از نیازهای اساسی جنسی باعث بروز بسیاری از مشکلات و گره های جدی در روابط زناشویی میگردد. با مطالعه و تحقیق در این باره و برقراری ارتباط کلامی آزادانه و صحیح میتوان در رفع این مشکل قدمهای اساسی برداشت.