مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

5 نکته مهم در ازدواج های موفق

1. ارتباطتان را حفظ کنید. به اشتراک گذاشتن افکار و احساسات با شریک زندگی خود یک جنبه حیاتی برای حفظ سالم ماندن یک رابطه است. شریک زندگی تان را به حال خود رها نکنید تا خودش افکارتان و کارهایی که می خواهید انجام دهد را بفهمد. اگر شما خواسته ها و آرزوهای خود را شفاها با او در میان بگذارید او بهتر بهتان پاسخ می دهد. ارتباط داشتن اجازه می دهد که هر دو طرف حس کنند مورد احترام و درک طرف مقابل قرار گرفته اند.

2. از یکدیگر دست نکشید. رابطه ها ایده آل نیستند و همیشه در این راه مشکلاتی هم وجود دارد. اما مهم این است که زوج ها یاد بگیرند سازش کنند؛ یاد بگیرید چه موقع باید در برابر خواسته تان پافشاری کنید و کی باید برای صلح کردن عقب نشینی کنید. قعطا آزمایش ها و موانع سر راهتان قرار خواهند گرفت. یادتان باشد به هم متعهد بمانید و تسلیم نشوید.

3. به درستی با مشکلات برخورد کنید. مخالفت کردن بخشی از یک رابطه سالم است. یک رابطه وقتی ناسالم می شود که ندانید چگونه بدون به وجود آوردن استرس با مشکلات مواجه شوید. رفع کردن مجادله ها و حل کردن مشکلات بدون سخت تر کردن اوضاع مهارت هایی هستند که باید برای بهتر کردن رابطه تان یاد بگیرید.






4. خودت را دوست داشته باش. برای خودتان چیزهایی که دوست دارید را بخرید، هرچند وقت یکبار با دوستانتان قرار بگذارید یا بعد از کار با همکاران وقت بگذرانید. و به زبان ساده خودتان را دوست داشته باشید! درست کردن یک رابطه تماما بر اساس احساسات شما و احساسات یک نفر دیگر شکل می گیرد. وقت گذاشتن برای خود و خریدن چیز های مورد علاقه فعالیت های شخصی است که بهتان فرصت می دهد تا چیزی جدید را در رابطه تان شرکت دهید.



5.به یکدگیر احترام بگذارید. هرچند وقت یکبار از خودگذشتگی کرده و بگذارید تحت کنترل او باشید. در بین زوج ها به خاطر رابطه طولانی مدتشان تمایل دارند که تایید یا موافقت شریک زندگی خود را بگیرند. زن و شوهر ها گاهی اوقات پیش همدیگر حرف نامناسبی زده یا کار ناشایستی انجام می دهند، شاید به خاطر این است که با هم احساس راحتی می کنند. اما بعدا می فهمند که همسرشان به خاطر آن حرف یا رفتار احساس کرده بهش بی احترامی شده است. پس با همسر خود همانگونه رفتار کنید که میل دارید با شما آنگونه رفتار کند. هر فردی می خواهد دوست داشته شود و مورد احترام واقع شود.


6. زمان ارزشمندی را به همدیگر اختصاص دهید. وسط برنامه های شلوغ کاری و برنامه هایتان با بچه ها زمانی برای با هم بودن پیدا کرده و اوقات صمیمی ای را با هم بگذرانید. می توانید برای یک مسافرت دو نفره برنامه ریزی کرده تا از با هم بودن لذت ببرید و یا اینکه در رستوران برای یک شام دو نفره میز رزور کنید و فقط با هم صحبت کنید گویی که اولین بار است با هم قرار گذاشته اید. خلاصه کلام اینکه برای هم وقت بگذارید و در کنار یکدیگر به ارامش برسید. وقت مفیدی که با هم می گذرانید کمک می کند آتش عشقتان همیشه شعله ور بماند.
زندگی متاهلی باید طوری باشد که زن و شوهر از آن لذت برده و به عنوان یک زندان یا محدودیت یا شانس به آن نگاه نکنند. برای با هم بودن ارزش قائل شوید، به آرزوها و علایق یکدیگر احترام بگذارید و همانطوری که خودتان را دوست دارید شریک زندگی تان را نیز دوست داشته باشید.

مختصری از قوانین نانوشته خواستگاری



با این که مراسم خواستگاری در این دوره نسبت به گذشته خیلی تفاوت پیدا کرده است، اما هنوز هم قوانینی وجود دارد که از خانواده های عروس و داماد انتظار می رود آنها را در نظر داشته باشند و رعایت کنند. گاه خانواده هایی که برای خواستگاری به خانه یکدیگر می روند از قبل با یکدیگر آشنا بوده و همین آشنایی باعث علاقه دختر و پسر و برگزاری مراسم خواستگاری شده است. گاهی هم خانواده ها هیچ شناختی نسبت به یکدیگر ندارند و شاید خواستگاری اولین جلسه ای باشد که آنها را با هم آشنا می کند. بی شک در صورتی که خانواده ها هیچ شناختی نسبت به یکدیگر نداشته باشند، برگزاری چنین مراسمی هم سخت تر خواهد بود و بیشتر والدین و جوانان را نگران می سازد. با این حال، قوانینی هست که در تمام خواستگاری ها باید رعایت شود؛ آدابی که نشان دهنده احترام به طرف مقابل و ادب و نزاکت شماست.

سرزده به خواستگاری نروید

تا به حال فکر کرده اید اگر یک روز که راحت و بدون هیچ دغدغه ای در خانه تان نشسته اید و مشغول تماشای برنامه های تلویزیون هستید، خانواده ای برای خواستگاری در بزند و وارد خانه شود، چه حسی خواهید داشت؟ البته خانواده داماد هم همین طور؛ اگر بدون اطلاع قبلی برای خواستگاری به خانه کسی بروند که اصلا از آمدن شان خبر ندارد، چه اتفاقی خواهد افتاد و از برخورد آنها (که از همه جا بی خبرند) چه احساسی پیدا خواهند کرد؟

بنابراین مشخص است که روز و ساعت دقیق خواستگاری از قبل باید تعیین شود و تحت هیچ شرایطی نباید بدون هماهنگی برای خواستگاری به خانه شخصی دیگر بروید؛ حتی اگر با آنها آشنا باشید و خیلی احساس غریبی نکنید. البته حواستان باشد ساعتی که برای این کار تعیین می کنید هم خیلی بی موقع نباشد و موجب ناراحتی خانواده عروس نشود. برای همین هیچ وقت هنگام ظهر یا صبح کسی به خواستگاری نمی رود و این کار معمولا هنگام غروب و بعدازظهر انجام می شود. خانواده عروس که میزبان هستند نیز از قبل باید برای برگزاری این مراسم آماده باشند و زمانی که مهمان ها می رسند نباید خیلی دستپاچه و نگران عمل کنند.
صادق باشید

صداقت و راستگویی یکی از بهترین ویژگی های شخصیتی است که می تواند ضامن خوشبختی همسران باشد. البته بعضی ها ممکن است تصور کنند این صداقت در زندگی مشترک معنا پیدا می کند و قبل از آن، هر یک از افراد زندگی شخصی خودشان را دارند و هرطور بخواهند می توانند درباره آن صحبت کنند یا تصمیم بگیرند. در حالی که اگر پایه های زندگی بر دروغ و فریبکاری بنا شود، نتیجه اش هم ویرانی و نابودی خواهد بود. پس سعی کنید یا حرفی را عنوان نکنید یا اگر می خواهید درباره موضوعی حرف بزنید فقط واقعیت ها را بگویید. البته این موضوع درباره خانواده ها هم صادق است. به این معنی که آنها هم باید فقط درباره آنچه حقیقت دارد، صحبت کنند.

بعضی از پدر و مادرها یا حتی خواهرها و برادرها تصور می کنند پنهان کردن واقعیت یا حتی دروغگویی به نفع فردی است که می خواهد ازدواج کند. به همین دلیل هم به بزرگنمایی و فریبکاری روی می آورند و از ویژگی هایی صحبت می کنند که در واقع، وجود ندارد. در حالی که این کار نه تنها کمک و دلسوزی به حساب نمی آید که حتی در آینده ای نه چندان دور ممکن است زمینه ساز ایجاد مشکلات زیادی شود.

حتی اگر موضوعی وجود دارد که نگرانش هستید و نمی خواهید درباره آن حقیقت، چیزی به خانواده عروس و داماد بگویید (مشکلاتی مانند اختلافات خانوادگی، بیماری و...) خوب است در اولین جلسه در مورد آن صحبت نکنید، ولی پس از آن و هنگامی که بیشتر با طرف مقابل و خانواده اش آشنا شدید به شیوه ای مناسب، موضوع را مطرح کنید. در هر حال یادتان باشد هیچ نکته ای، حتی اگر از نظر شما بی اهمیت باشد، نباید از دید طرف مقابل مخفی بماند.
دلشوره های جلسه اول

خواستگاری با طعم نگرانی: از نوع نشستن و حرف زدنش هم پیداست چقدر نگران است و دلش شور می زند. بعضی ها به رفتارش می خندند و عده ای هم فکر می کنند چون چیزی را مخفی می کند، این همه نگران است. با این همه، او نمی تواند خودش را کنترل کند و دائم در حال پاک کردن قطره های عرقش است که یکی یکی از پیشانی می لغزد و روی صورتش می افتد و در نیمه راه با دستمالی چروکیده پاک می شود.

وقتی میوه و شیرینی به او تعارف می کنند، لبخندی از روی ناچاری می زند و هیچ چیز برنمی دارد. انگار می ترسد دست های لرزانش همه چیز را خراب کند. از وقتی پا به خانه عروس خانم گذاشته اند، سرش را پایین انداخته و فقط گل های قالی را نگاه کرده است. حالا دیگر طرح این قالی را با تعداد دقیق گل ها، بته و جقه هایش کاملا حفظ شده است.

خواستگاری در کمال راحتی: طوری روی مبل نشسته که دیگران احساس می کنند هر لحظه ممکن است دراز بکشد و پاهایش را روی هم بیندازد. طوری به خیار گاز می زند که صدای قرچ و قورچ آن در سالن می پیچد و توجه همه را جلب می کند. خنده های پشت سر هم و دست انداختن دور گردن برادر عروس خانم هم حسابی دیگران را متعجب کرده است، اما او همه این کارها را انجام می دهد تا نشان دهد چقدر با این خانواده راحت است و هیچ تعارفی ندارد. او به خیال خودش دارد یخ جمع را آب می کند و نمی داند دیگران چنین رفتاری را به هیچ عنوان نمی پذیرند.

شاید این دو نمونه برای بعضی ها آشنا باشد، بخصوص اولی که سرشار از نگرانی و اضطراب بود. بسیاری از کسانی که در اولین جلسه خواستگاری حاضر می شوند (هم عروس و داماد و هم اعضای خانواده شان) همین احساس را تجربه می کنند و نگران برخورد و رفتارشان هستند. در حالیکه همین نگرانی ها می تواند کارها را خراب تر کند و مشکلاتی را به وجود آورد که اصلا فکرش را هم نکرده اند.

به همین دلیل هم روانشناسان و مشاوران خانواده به افرادی که برای حضور در مراسم خواستگاری آماده می شوند، توصیه می کنند بدون نگرانی و استرس در جمع حاضر شوند و رفتاری طبیعی و منطقی داشته باشند. البته آنها که می خواهند در همان اولین جلسه صمیمیت و آشنایی خود را به خانواده طرف مقابل نشان دهند نیز باید بدانند رفتارشان تائید نمی شود. در واقع، اولین جلسه خواستگاری برای آشنایی بیشتر خانواده ها با یکدیگر است و طی آن، نه باید خیلی خودمانی برخورد کنید و نه خیلی جدی و خشک.
حواشی پررنگ
معمولا بیشترین ساعات و دقایقی که در مراسم خواستگاری سپری می شود یا در سکوت می گذرد یا درباره گرانی و آب و هوا و تورم و ترافیک و ده ها موضوع غیر مرتبط دیگر صحبت می شود. پدر و مادر عروس و داماد هم از ترس این که نسبت به طرف مقابل بی احترامی کرده و حرفش را نیمه تمام گذاشته باشند، معمولا ساکت می نشینند و به حرف های یکدیگر گوش می دهند. مسلما آنها نگران آینده فرزندان شان هستند و نمی خواهند سال های بعد، مشکلی برایشان پیش بیاید، اما با همه اینها باز هم در چنین مراسمی ترجیح می دهند سکوت کنند و وقت بیشتری را در این حالت بگذرانند.

البته وقتی سکوت شکسته می شود و جلسه خواستگاری رسمی می شود، باز هم شاید خیلی تفاوت نداشته باشد چون معمولا سوالاتی که قرار است در این جلسه ها پرسیده شود، از پیش تعیین شده و مشخص است؛ میزان تحصیلات آقای داماد پرسیده می شود و این که شغل مناسب دارد یا نه؟ خانه و اتومبیل شخصی چطور؟ درآمد ماهانه اش چقدر است؟ سربازی رفته یا نه؟ و سوالاتی از این دست.

از خانواده عروس خانم هم تقریبا همین سوالات پرسیده می شود: میزان تحصیلات، شاغل بودن یا خانه دار بودن؟ میزان درآمد؟ و ... سوالاتی که شاید واقعا در خوشبختی آنها تاثیری نداشته باشد، ولی براساس رسم و قانونی نانوشته حتما باید به ترتیب در جلسات خواستگاری پرسیده شود. برای همین هم خانواده ها قبل از حضور در این مراسم جواب های مشخصی برای این سوالات مشخص در نظر می گیرند تا بدون فکر و نگرانی به همه آنها پاسخ دهند. بعد از این سوال و جواب ها هم نوبت به خود عروس و داماد می رسد تا درباره آینده شان حرف بزنند و ببینند چقدر با یکدیگر تفاهم دارند، می توانند همراه هم باشند یا نه، دوست دارند زندگی مشترک شان را با چنین فردی تشکیل دهند یا نه و ...
جلسه خواستگاری با جلسه امتحان فرق دارد

درست است در همان جلسات ابتدایی باید بسیاری از مسائل روشن شده و نکات زیادی برای خانواده ها آشکار شود، اما این که از اولین دقیقه خواستگاری (بخصوص در اولین جلسه) تا پایان آن، وقت تان را به سوال و جواب بگذرانید، مسلما خیلی خوشایند نخواهد بود.

بنابراین خوب است وقتی هم برای تفریح در نظر بگیرید و از موضوعات دیگری حرف بزنید تا نگرانی ها هم کمتر شود. علاوه بر این، با چنین کاری می توانید خاطره خوبی از اولین جلسه آشنایی تان بسازید که سال های بعد از ازدواج هم با یادآوری آن لبخند بر لب تان می نشیند.
جنگ اول به از صلح آخر است

این مثل قدیمی را که باور دارید جنگ اول از صلح آخر بهتر است، حتما شنیده اید. پس اگر قرار است به خواستگاری بروید یا خواستگاری می خواهد به خانه شما بیاید، این موضوع را در نظر داشته باشید و همه نکات مورد نیاز را بدون ترس و نگرانی مطرح کنید. مطمئن باشید اگر قرار باشد خانواده طرف مقابل، نظرات شما را نپذیرد و آنها را تائید نکند همین ابتدای کار بهتر است، مشخص شود. بنابراین با ترس از​ تائید​ نکردن یا نپذیرفتن اهداف و شرایط شما، آنها را از همسرتان یا خانواده اش مخفی نکنید.

البته یادتان هم باشد که جنگ اول به معنای دعوا و مشاجره و جنگ واقعی نیست؛ بلکه می توانید شرایطی را که برای زندگی دارید به آرامی با آنها مطرح کنید و منتظر پاسخ شان بمانید. در صورتی که آنها با شما موافق نبودند هم نباید مشاجره کنید و بحث های طولانی و اغلب هم بی فایده داشته باشید. در چنین مواقعی فقط به یکدیگر فرصت دهید تا هرچه بهتر و بیشتر در این مورد فکر کرده و تصمیم بگیرید، اما اگر احساس می کنید نمی توانید از برخی خواسته ها و شرایط تان بگذرید، هیچ وقت آن را فراموش نکنید و به کمک احساسات تصمیم اشتباه نگیرید.
قبل از ازدواج با هم به گردشی طولانی مدت بروید

مسلما در جلسه ای یک یا دو ساعته بسیاری از مسائل و موضوعات ناگفته باقی می ماند و خانواده ها نمی توانند متوجه برخی از مشکلات شوند. به عنوان نمونه حتی ممکن است فردی دچار اختلالات شخصیتی باشد ولی در طول جلسه خواستگاری آن را از دیگران پنهان کند یا اصلا موردی پیش نیاید که خانواده طرف مقابل متوجه آن شوند. بنابراین یادتان باشد در این جلسه های کوتاه مدت خواستگاری، بسیاری از موارد مشخص نمی شود. مثلا هیچ وقت نمی توان پس از یک جلسه، درباره رفتار فرد هنگام عصبانیت یا بحران نظری داشت یا واکنش او را هنگامی که خسته و عصبانی است، پیش بینی کرد.

بنابراین بهترین کار این است که قبل از ازدواج، خانواده ها وقت بیشتری را با یکدیگر بگذرانند و برای مدتی طولانی باهم باشند. مثلا خوب است خانواده ها به یک گردش و تفریح طولانی بروند و طی آن بیش از ۱۰ ساعت از روز را با هم سپری کنند. در این مواقع که افراد خسته می شوند بسیاری از نکات مربوط به روحیه و شخصیت شان را بهتر نشان خواهند داد.
مراقب رفتارتان باشید

دختر خانم و آقا پسر، در جلسه خواستگاری بیشتر از دیگران اضطراب خواهند داشت و با توجه به این که کوچک ترین رفتارشان هم زیر ذره بین خانواده طرف مقابل است، این نگرانی شان تشدید خواهد شد. با این همه اما آنها نباید رفتاری نامناسب از خودشان نشان دهند و نگرانی و اضطراب را بهانه این کار کنند. برای همین توصیه می شود نکاتی را در نظر داشته باشند و آنها را تا حد امکان رعایت کنند:

- قبل از حضور یافتن در مراسم، باید لباسی مناسب تهیه کرده و آن را با دقت و توجه بپوشید. مسلما اگر تا آخرین دقایق ندانید قرار است چه لباسی بپوشید، آشفته و نگران خواهید بود و حتی ممکن است دیر به خانه عروس برسید.

- سعی کنید طوری برنامه را تنظیم کنید که بموقع در مراسم حضور داشته باشید. تاخیر و بدقولی در این جلسات نتیجه خوبی نخواهد داشت.

- برای خرید گل معمولا می گویند بهتر است دسته یا سبد گل، گل هایی به رنگ روشن و زنده داشته باشد. البته اغلب افراد هم بر تعداد شاخه های گل تاکید می کنند و آن را در زیبایی بیشتر دسته گل موثر می دانند.

- بهتر است دسته گل یا سبد گل را به پدر یا مادر عروس تقدیم کنید و منتظر حضور خود عروس نشوید.

- آقا پسر در طول خواستگاری باید رفتاری طبیعی داشته باشد تا خیلی عرق نکند و صورتش هم دائم سرخ نشود.

- هم دختر و هم پسر باید به بزرگ ترها اجازه صحبت کردن بدهند و حتی اگر با حرف آنها موافق نیستند، میان صحبت شان نپرند.

- آقا نباید به اسباب و لوازم خانه یا در و دیوارها خیره شود. حتی اگر این کار با هدف و نیت خاصی نباشد، باز هم کاری بی ادبانه به حساب می آید.

- شاید خنده دار به نظر برسد، اما تجربه نشان داده، پوست کندن میوه هایی مثل پرتقال های بزرگ و آبدار یا جویدن خیار در چنین مراسمی خیلی مناسب نیست و باعث بروز دردسر می شود.

- در صورتی که شرایط فراهم است، پذیرایی را از بزرگ ترها شروع کنید و با این کار احترام خود را نسبت به آنها نشان دهید.

- همچنین خوب است برای جلسه اول خواستگاری، همه دوستان و بستگان را با خودتان همراه نکنید و جمعیت زیادی را به خانه دختر خانم نبرید.
اصلا وقت ازدواج تان رسیده؟

یکی از مهم ترین پرسش هایی که برای جوانان و خانواده هایشان مطرح می شود، سن مناسب برای ازدواج است. خیلی وقت ها، والدین به جای فرزندان تصمیم می گیرند و می گویند حالا دیگر وقت ازدواج است. در حالی که شاید خیلی توجهی به آمادگی دختر و پسر نداشته باشند و فقط به دلیل این که سنشان به حد مشخصی رسیده، آنها را به ازدواج تشویق کنند.

متاسفانه گاهی چنین اتفاقی در خانواده ها می افتد و به آمادگی دختر یا پسر برای پذیرش نقش همسر توجهی نمی شود. در حالی که توصیه می شود شرایط اولیه ای را برای ازدواج در نظر بگیرید و پس از بررسی آنها برای این کار اقدام کنید.

یکی از این شرایط اصلی که حتما باید مورد توجه قرار گیرد، موضوع بلوغ است. البته یادمان باشد، علاوه بر بلوغ جسمی که معمولا شش ماه پس از یک رشد قد ناگهانی اتفاق می افتد، باید به بلوغ اجتماعی و عقلی فرد نیز توجه کنیم. بلوغ اجتماعی از زمانی شروع می شود که حضور در جامعه برای فرد مهم می شود و نگاهش نسبت به آن تغییر می کند. به این معنی که اگر قرار است در جمعی حاضر شود، سعی می کند با ظاهری آراسته و مرتب برود و این موضوع برایش اهمیت خاصی پیدا می کند. به این ترتیب، بلوغ اجتماعی شروع می شود و حضور در اجتماع و داشتن هویت اجتماعی برای فرد اهمیت می یابد. علاوه بر این، هنگامی که فرد به تفکری منطقی می رسد نیز می توان گفت به بلوغ عقلی رسیده است. همه ما انسان هایی را دیده ایم که رفتار و کردارشان طوری است که آنها را بزرگ تر از سن واقعی شان نشان می دهد و در مقابل کسانی هم هستند که باوجود سن زیادشان، رفتاری بچگانه دارند. بنابراین برای این که دختر یا پسر جوان بتوانند ارتباط متقابلی با همسرشان برقرار کنند، حتما باید به این شرایط توجه شود و آنها هم باید این مراحل را پشت سر گذاشته باشند.

زمانی که فردی به مرحله ای می رسد که احساس می کند برای ازدواج و تشکیل خانواده آماده است و می تواند یک رابطه دو طرفه را مدیریت کند، نوبت انتخاب می شود. البته نباید این نکته را فراموش کنیم که ارتباط برقرار کردن در اجتماع موضوعی مهم است، اما مدیریت این ارتباطات مهم تر از آن به حساب می آید. درواقع، شاید بتوان چنین گفت که افزایش آمار طلاق و جدایی همسران، اغلب به دلیل ناآشنایی با مهارت مدیریت رابطه شان است؛ رابطه عاشقانه ای که ابتدا نسبت به همسرشان داشته اند و پس از مدتی با مشکل مواجه شده و از بین رفته است.

البته نباید تصور کنیم این قدرت مدیریت صددرصد ذاتی است؛ بلکه بخش زیادی از آن هم قابل تعلیم و آموختن است. بنابراین افراد قبل از ازدواج باید با روحیات و روان شناسی جنس مخالف آشنا شوند تا هرچه بهتر یکدیگر را درک کرده و به تفاهم برسند.
این سه محور را ساده نگیرید

برای این که اختلافات زوج ها به حداقل برسد و در کنار یکدیگر زندگی شیرین و دوست داشتنی تری را تجربه کنند، خانواده ها قبل از ازدواج حتما باید سه موضوع اصلی را در نظر داشته باشند. به این معنی که در این موارد باید با یکدیگر تفاهم داشته و نظرات و شرایط شان هم تقریبا مشابه هم باشد.

شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سه محوری است که به هیچ عنوان نباید ساده از کنارش گذشت. درباره وضع اقتصادی خانواده ها نباید فراموش کرد ازدواج دختر پولدار با پسر فقیر یا برعکس آن، فقط در داستان ها و فیلم ها اتفاق می افتد و در واقعیت، چنین ازدواجی نمی تواند یک ازدواج موفق به حساب بیاید. بنابراین باید با خانواده ای وصلت کنید که تا حد امکان از نظر شرایط اقتصادی و مالی مشابه شما باشند.

شرایط اجتماعی دو خانواده هم تقریبا باید یکسان باشد. به عنوان نمونه دختری که از نظر تحصیلات مدرک فوق لیسانس دارد، آیا واقعا در زندگی مشترک می تواند با مردی که دیپلمه است، زندگی موفقی را تجربه کند؟ مسلما چنین نیست و این ازدواج هم نمی تواند موفق باشد. به همین دلیل توصیه می شود میزان تحصیلات دو نفر، متناسب با یکدیگر باشد. البته درباره آقایان قضیه کمی فرق می کند و اگر سطح تحصیلات همسرشان پایین تر باشد، معمولا آنها بهتر می پذیرند و با آن کنار می آیند. موضوع سوم هم هماهنگی و تشابه فرهنگی خانواده هاست که در این زمینه مسائل مذهبی و اعتقادی هم مطرح می شود.
هیچ کس تغییر نمی کند

خیلی ها زمانی که برای حضور در مراسم خواستگاری آماده می شوند، چندان به فکر مسائل فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی نیستند و می گویند پس از ازدواج می توانند نظرات همسرشان را مطابق میل و سلیقه خود تغییر دهند. در حالی که به هیچ عنوان چنین چیزی ممکن نیست. در حقیقت، برای فردی که به طور متوسط ۲۵ سال با فرهنگ و عادتی خاص زندگی کرده است، باید همین مدت وقت بگذارید تا شاید بتوانید برخی از رفتارهایش را تغییر دهید. بنابراین از همان ابتدا باید فردی را انتخاب کنید که با معیارهای شما هماهنگ است و نیازی به تغییر ندارد.
از تجربه بزرگ ترها استفاده کنید

گاهی دختر و پسر جوان نمی خواهند حرف بزرگ ترها را بپذیرند و به همین دلیل ممکن است مرتکب خطا شوند. بنابراین توصیه می شود از نظرات بزرگ ترها که تجربه بیشتری دارند، کمک بگیرید و در انتخاب خود با آنها مشورت کنید. علاوه بر این، یادتان باشد هیچ انسانی بی عیب و نقص نیست و شما هم نمی توانید همسری پیدا کنید که هیچ نقطه ضعفی نداشته باشد. بنابراین باید معیارهایتان را یادداشت کنید و به هر یک از آنها امتیاز بدهید. پس از آن، با اولویت بندی و انتخاب اولویت های اول، بهتر و راحت تر تصمیم خواهید گرفت و پس از کسب شناخت کافی می توانید آماده ازدواج شوید.

دوست داشتن به شیوه های متفاوت



دوست داشتن، از نعمتهای خداست و نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن، نیازی طبیعی است که از نوزادی شروع شده و تا سنین پیری با ما همراه است .
دلبستگی نیازی برای بقا است. در انسان یک رابطه ی خاصی است که از آغاز تولد بین نوزاد و مراقبت کننده ی اولیه او که معمولا مادر است شکل می گیرد و تلاش نوزاد را برای نزدیک شدن و خواستن مادر نشان می دهد.

این احساس دلبستگی و علاقه مندی در سراسر زندگی فرد وجود دارد و در سنین مختلف به افراد مختلفی اسناد داده می شود. از جمله هنگام ازدواج افراد باید نسبت به آن توجه نمایند و درباره ی آن به گفتگو بپردازند.

رفتار دلبستگی رفتاری است که فردی برای خواستن دیگری و نزدیک شدن به او از خودشان می دهد. دلبستگی رابطه ای خاص ، پایدارو بادوام است که بین دو نفر شکل می گیرد براساس نظریه های دلبستگی انسان گرایش دارد که پیوندهای محکمی را با افراد خاصی که انتخاب می کند برقرار سازد. دلبستگی به دیگری و حفظ ارتباط با او یک نیروی اصلی و برانگیزاننده در انسان است. جستجوی دیگری یک سازو کار بقای فطری است که در شکل گیری خویشتن مطمئن و با اعتماد به نفس در جهانی که بالقوه می تواند خطرناک درک شود کمک کننده است.

نیازهای دلبستگی، آرامش، امنیت و احساس نزدیکی است. هنگامی که این نیازها در معرض خطر قرار می گیرند احساس ناایمنی در زوجین پدید می آید و دلبستگی آنها مخدوش می شود و ترس و دودلی از ارتباط شکل می گیرد و این احساس عدم امنیت است که راه حل های بهینه را محدود می سازد.

داشتن نیازهای دلبستگی (آرامش، امنیت و احساس نزدیکی) برای همه ی زوجین و افراد طبیعی است.

در قرآن کریم خطاب به همسران آمده است: "و بین شما مودت و رحمت قرار دادیم" خود این نیازها به خودی خود مشکل ساز نیستند بلکه شیوه ی برآورده کردن این نیازها و چگونگی پردازش آنهاست که می تواند مشکل ساز باشد.

هنگامی که امنیت دلبستگی مورد تهدید قرار می گیرد، عواطف و هیجاناتی چون اعتراض و خشم، اولین پاسخ به این تهدید است. فقدان واقعی یا تصوری از نداشتن روابط توأم با دلبستگی، به خشم یا پاسخ های سرد عاطفی می انجامد و پردازش اطلاعات را محدود می کند و در نتیجه پاسخ های ارتباطی متقابل را کاهش می دهد.

شناخت تفاوت در شیوه ی دوست داشتن و دلبستگی در افراد مهم است. چنین شناختی به افراد کمک می کند تا بدانند که در رابطه به دنبال چه چیزی هستند

شیوه های دوست داشتن

روابط نزدیک، سه جزء فعال دارد: تعهد، صمیمیت، شور و اشتیاق.

وجود یا عدم وجود این سه عامل، اهمیت رابطه را تعیین می کند.

دوست داشتن : مستلزم صمیمیت است اما ممکن است تعهد و شور و اشتیاق در آن وجود نداشته باشد.

شیفتگی : عشق در نگاه اول است. شور و اشتیاق وجود دارد اما هرگز رابطه ی عمیق متعهدانه و صمیمانه شکل نمی گیرد.

دوست داشتن عاری از عشق : نوعی دوست داشتن است که در آن تعهد وجود دارد اما صمیمیت و شورو اشتیاق وجود ندارد. زوجهایی که در حالت رکود و س************ هستند و تلاش برای ایجاد گرمای عاطفی در خود و رابطه ی خود نمی کنند از این دسته هستند.

عشق رمانتیک : ترکیبی از صمیمیت و شور و اشتیاق است اما تعهد در آن به چشم نمی خورد.

عشق نابخردانه : زوجی که دیوانه وار یکدیگر را دوست دارند و بدون شناخت یکدیگر ازدواج می کنند.



دوست داشتن به دلیل احساس ترحم و دلسوزی : در این نوع از دوست داشتن، صمیمیت و تعهد وجود دارد اما شور و شوق مطرح نیست و دوستی دراز مدت است.

عشق کمال یافته:

رابطه ای ایده آل است که شامل شور و اشتیاق، تعهد و صمیمیت است. پس این سه عامل می توانند در نوسان باشند و گاه روابط برحسب این مۆلفه ها در بهترین حالت قرار گیرد و یا به س************ برسد. هم آموزش های قبل از ازدواج و هم توجه و التزام به تعالیم قرآن می تواند از راکد شدن این عوامل بکاهد. در تعالیم اسلامی بارها و بارها به لزوم تقویت رابطه ی زوجین و ایجاد تنوع و موج جدید لذت از زندگی با یکدیگر تأکید شده است. مثلا خود را برای دیگری آراستن، اظهار عشق و محبت و ....

با مطالعه و بررسی شیوه های دوست داشتن دو نتیجه ی مهم به دست می آید: اول اینکه حفظ رابطه ی دراز مدت در سطح عشق و دوستی کمال یافته، دشوار است و نیاز به تلاش و آموزش دارد. دوم اینکه تمام روابط ظرفیت بالقوه برای افت و خیز و نوسان دارند.

هیچ رابطه ای همیشه خوب یا همیشه بد باقی نمی ماند. روابط تغییر می کند. از طرف دیگر باید تشخیص دهیم که ما درباره ی آنچه که در یک رابطه ی دراز مدت قابل قبول و یا غیر قابل قبول است معیارهایی داریم وقتی خود را در رابطه ای می بینید که ارضا کننده نیست لازم است و در آن رابطه تغییراتی ایجاد کنید. یکی از راه حلها این است که با شریک زندگی آینده ی خود، عناصر لازم را برای یک رابطه ی ارضاء کننده جستجو کنید و هر دو تلاش کنید که رابطه را رضا یتمندانه تر سازید

شیوه های دلبستگی
وقتی قرار است افراد روابط نزدیک را پایه ریزی کنند، یکی از سه سبک دلبستگی را انتخاب می کنند: امن، اجتنابی یا مضطرب توأم با احساس دوگانگی.

افرادی که سبک دلبستگی امن دارند، احساس شادی، دوستی و اعتماد در روابط نزدیک خود می کنند. آن ها احساس می کنند که دیگران آنها را دوست دارند و از آنها مراقبت می کنند


دلبستگی امن:

یک دلبستگی امن، مستلزم نگرش های زیر است.

** برای من برای برقراری روابط نزدیک با دیگران نسبتا آسان است.

** من در وابستگی به دیگران احساس راحتی می کنم.

** من در صورت وابستگی دیگران به خود احساس راحتی می کنم.

** من از اینکه کسی که با من رابطه نزدیکی برقرار کرده است تحت شرایطی خاص مجبور باشد برای مدتی از من دور باشد و یا مرا ترک کند ناراحت نمی شوم.

افرادی که سبک دلبستگی امن دارند، احساس شادی، دوستی و اعتماد در روابط نزدیک خود می کنند. آن ها احساس می کنند که دیگران آنها را دوست دارند و از آنها مراقبت می کنند. دلبستگی امن، تمایل به قدر دانی، مراقبت و فداکاری را نسبت به افراد مهم زندگی پدید می آورد. افرادی با سبک دلبستگی امن به دلیل اعتماد، احساس نزدیکی و علاقمندی به دیگران، احساس خوبی دارند چرا که آنها نیز متقابلا از دیگران انتظار دارند که آنها هم با پذیرش احساس نزدیکی و صمیمیت پاسخ دهند.

امام باقر (ع) فرمودند: هر گاه کسی را دوست دارید گاهی به او یاد آوری کنید.


دلبستگی اجتنابی:

سبک دلبستگی اجتنابی، مستلزم نگرش های زیر است:

** من از نزدیک شدن به دیگران احساس راحتی نمی کنم.

** من در اعتماد کردن به دیگران مشکل دارم.

** وقتی کسی احساس نزدیکی به من می کند عصبی می شوم

** من از وابستگی به دیگران لذت نمی برم..

افراد با سبک دلبستگی اجتنابی عمدتا کناره گیر هستند و از دیگران دوری می گزینند و از برقراری روابط صمیمانه و نزدیک امتناع می کنند. آنها اعتماد، احساس نزدیکی و وابستگی را خطرناک می دانند چرا که در انتظار آسیب دیدن و طرد شدن از جانب دیگران هستند. سبک دلبستگی اجتنابی با فقدان شور و اشتیاق نسبت به افراد مهم زندگی همراه است.

سبک دلبستگی توأم با اضطراب / دوگانگی:

این سبک، مستلزم نگرش های زیر است:

**من فکر می کنم که دیگران به اندازه ی من تمایل به برقراری روابط نزدیک ندارند

**من اغلب درباره ی اینکه آیا شریک زندگی آینده ی من واقعا مرا دوست دارد نگران هستم

**من دوست دارم کاملا با شریک زندگیم صمیمی شوم اما این کار باعث دوری و کناره گیری بیشتر او از من می شود.

**من از اینکه رابطه ی صمیمانه با او برقرار کنم و بعد او مرا ترک کند نگران هستم.

افراد با سبک دلبستگی اضطراب / دوگانگی، در روابط نزدیک خود احساس امنیت نمی کنند و بیشتر احساس حسادت می کنند. اگر چه مایل هستند رابطه ی صمیمی برقرارکنند اما ترس از طرد شدن دارند. اما اگر با دید جهان بینی اسلامی بنگریم تمام بشر مخلوق خداست و دوست داشتنی است.

نتیجه گیری:

طبیعی است که افرادی که سبک دلبستگی امن دارند از روابط نزدیک خود با دیگران احساس رضایت کنند و اعتماد تعهد و لذت بیشتری را در رابطه خود با دیگری احساس کنند.

وقتی دلبستگی شما به افراد مهم زندگیتان انتظارات شما را برآورده نمی کند، باید تصمیم بگیرید که درباره رابطه تان کاری انجام دهید و آن را بهبود بخشید


اگر چه فردی که دارای سبک دلبستگی اجتنابی است در صورت از بین رفتن رابطه احساس "بدبودن" نمی کند اما کسانی که این سبک دلبستگی را دارند بهای سنگینی پرداخت می کنند زیرا از روابطشان هرگز لذت نمی برند.

سبک های دوست داشتن و دلبستگی که افراد در روابط خود بکار می گیرند، بستگی به زمینه های فرهنگی و اولویت های فردی و تفاوت های جنسیتی آنها دارد. معیارهایی نیز در این باره وجود دارد و دلبستگی قابل قبول یا غیر قابل قبول را مشخص می کند وقتی دلبستگی شما به افراد مهم زندگیتان انتظارات شما را برآورده نمی کند، باید تصمیم بگیرید که درباره رابطه تان کاری انجام دهید و آن را بهبود بخشید.

چگونه از دختر مورد علاقه مان جواب بله بگیریم؟!



دو حالت دارد. اینکه خانواده، موردی را برای شما در نظر گرفته اند یا اینکه خودتان کسی را پیدا کرده اید.


اگر حالت اول است که خب دعوایی نداریم. سرتان را مثل بچه آدم پایین می اندازید و می روید خواستگاری یا اینکه قبول می کنید بیایند خواستگاریتان اما اگر حالت دوم به وقوع پیوسته، شما باید راهی پیدا کنید تا یک جوری سر صحبت را با والدین گرامی خود باز کنید که ضمن آن به پررویی و بی حیایی هم متهم نشوید. این شما و این راهنمای اینکه چگونه به پدر مادر خود بگوییم زن / شوهر می خواهم؟


1 - اینجا مرحله صفرم است
جایی که شما فرشته آرزوهایتان را در جایی مثل محل کار یا دانشگاه دیده اید و حس کرده اید همانی است که سال ها دنبالش بوده اید. باید یک جوری شماره تلفنی یا آدرسی از طرف پیدا کنید. البته قطعا حواستان هست که قصدتان ازدواج است. برای این کار، استفاده از یک دوست مشترک، بدجوری به درد می خورد. فقط حواستان باشد که آن دوستتان را درست و حسابی توجیه کنید تا بلایی که سر محمد منصوری در پناه تو آمد، سر شما درنیاید. از ما گفتن بود.


2 - خب حالا باید راه مناسبی برای در میان گذاشتن این موضوع با خانواده پیدا کنید
اگر کلا با پدر و مادرتان راحتید که اصلا نیاز نیست این راهنما را بخوانید و همین جور زارتی مسئله را عنوان کنید اما اگر از فراکسیون اکثریت هستید، به دقت به این فرامین گوش فرا دهید. البته دیده شده که عده ای با استفاده از روش های سینه به سینه اقدام به اطلاع رسانی می کنند. روش هایی اعم از نخوردن دستپخت مامانی، نشستن جوراب ها به مدت یک ماه، گوشه گیر شدن و ... تا آنکه کار به آنجا برسد که یکی از اعضای خانواده بگوید: «چیه؟ زن می خوای که این کارها رو می کنی؟» و این چنین سر صحبت باز شود اما از آنجایی که همه خانواده ها چنین قدرت تحلیلی ندارند، روش های دیگری توصیه می شود.


3 - ابتدا مسئله را با کسی که راحت تر هستید در میان بگذارید
خواهر یا برادر بزرگتر، گزینه مناسبی است. در بعضی موارد، خاله و عمه هم پیشنهاد می شود (به شرطی که خودشان دختر دم بخت نداشته باشند.) برای طرح مسئله استفاده از جمله آشنای «یه دختری هست تو دانشگاه/ محل کار که ...» حسابی طرفدار و کاربرد دارد. سپس با ایجاد یک جلسه دورهمی و نشان دادن خود به عنوان کسی که نمی داند اینجا کجاست و او کیست از فرد رابط بخواهید تا موضوع را بازگو کند. در این لحظت تنها به گل قالی نگاه کنید نه چهره پدر و مادر. طبیعی است که ابتدا جا می خورند و پس از لحظاتی به شرایط استاندارد برمی گردند. شاید این تعادل روحی، چند روزی هم طول بکشد.

4- بعد نوبت جلسه بازجویی است که مدیریتش را مادر محترم برعهده دارد و خواهرها نقش کاتالیزور را در آن ایفا می کنند
سوالات اولیه بیشتر حول این می چرخد که خب کی هست و چه شکلی هست و هنرپیشه مورد علاقه اش کدام سوپراستار سینما است. بعد مسائل جدی تر می شود و شما باید بدانید که مثلا عموی دختر خانم در کدام اداره کار می کند، یا ماشین پدرش چیست؟ وقتی بیشتر سوالات را با «نمی دانم» جواب دادید، نوبت به دلسوزی می رسد. در اینجا مادر و خواهر، با یادآوری دوران طفولیت شما، به سمت خاطره بازی حرکت می کنند. منتها شما گول نخورید و از همه بخواهید تا در موضوع صحبت کنند. برای این کار، نگاه کردن به چهره در هم پدر که نگران خرج عروسی است، اصلا توصیه نمی شود. بهتر است با جمله ای مثل «آدرس/ شماره اش را هم دارم» توجهات را معطوف خود کنید.


5 - حالا که احتمالا شب است و دیر وقت. برای همین، تماس را بگذارید برای یک وقت بهتر
می توانید یکی از افراد مؤنث خانواده را ببرید نزدیک محل کار/ تحصیلتان و از دور، طرف را نشانش دهید. فقط حواستان باشد که تابلوبازی درنیاورید. برای تماس بهتر است که مادرتان با مادر طرف صحبت کند و قرارهای اولیه را بگذارند تا برای اولین جلسه تشریف ببرید «بنده منزل». در تمامی این مراحل، از مخالفت های خانواده با ازدواج شما به این علت که «هنوز بچه ای و پول نداری و سربازی نرفتی و ...» چشمپوشی شده است. مهم این است که بتوانید فعل خواستن را صرف کنید.


6 - حالا شما در شب خواستگاری قرار دارید
احتمالا تا صبح خوابتان نمی برد و اگر هم خوابتان ببرد، کابوس اینکه پدر عروس بزند له و لورده تان کند، رهایتان نمی کند. نکته کنکوری اینکه از زمان آغاز بحث های اولیه تا روز خواستگاری، خوردن سیر و پیاز و غذاهایی مثل میرزاقاسمی را بی خیال شوید. خواستگاری می روید. شمال که نیست!


چی بگویم؟
قرار است در جلسه اول کمی با هم آشنا شوید. این کمی هم یعنی با سلایق و علایق هم آشنا شوید نه اینکه بردارید همان اول بحث نظر طرف مقابل را در رابطه با حرکت جوهری ملاصدرا و اصالت اخلاق بپرسید.


دقت کنید :
قرار است یک عمر با هم زندگی کنید، پس به رفتار و گفتار همدیگر دقت کنید نه اینکه حواستان به گل قالی و مارک تلویزیون و پرده های قشنگ اتاق باشد. مثلا موقع حرف زدن توجه کنید ببینید که طرف مقابلتان می تواند چهارتا جمله درست و حسابی بگوید؟ اگر نه که کلا بی خیال شوید.


موبایل خاموش :
همان اول کار، موبایلتان را خاموش کنید تا نشان دهید برای بقیه اهمیت قائل هستید نه اینکه مدام سرتان توی موبایل و پیامک دادن و انگری بردز باشد.


خودتان باشید :
شما هر چقدر هم که بازیگر خوبی باشید، بالاخره یک روز لو می روید. پس سعی کنید خودتان باشید و دروغ نگویید. غلو هم نکنید. شما با 25 سال سن نهایتا دو سال سابقه کار دارید. کسی از شما توقع بیل گیتس بودن ندارد. دخترها هم الکی کلاس نگذارند که هر روز 200 تا خواستگار دارند، تابلو می شوند.


لابی کنید :
خانواده تان را نفروشید اما اگر نظرتان درباره هم مثبت بود، یکسری قرار و مدار را همانجا توی جلسه دو نفره تان بگذارید. مثلا همانجا سر تعداد مهریه با هم به توافق برسید. البته توافق نهایی قطعا با نظر پدر و مادرتان انجام می شود.


چی بپوشم ؟
خواستگاری، مخصوصا جلسه اول، یک مجلس بی نهایت رسمی است. برای همین بی خیال تیپ های اسپرت مثل شلوار قرمز و تی شرت سفید کوتاه بشوید. خواستگاری است، پارک که نمی روید! پوشیدن کت و شلوار یا شلوار یا کت تک، به شدت پیشنهاد می شود.


اگر پسر هستید چی بپوشم؟
خواستگاری، مخصوصا جلسه اول، یک مجلس بی نهایت رسمی است. برای همین بی خیال تیپ های اسپرت مثل شلوار قرمز و تی شرت سفید کوتاه بشوید. خواستگاری است، پارک که نمی روید! پوشیدن کت و شلوار یا شلوار یا کت تک، به شدت پیشنهاد می شود. کی بروم؟ کوه که نمی خواهید بروید کله صبح راه افتاده اید. هنوز هم آنقدر صمیمی نشده اید که ناهار را مهمان مادر زن جان باشید. برای همین قرار را برای بعدازظهر بگذارید. مثلا اگر در نیمه نخست سال هستید، ساعت 5 و 6 و اگر در نیمه دوم سال هستید، ساعت 3 و 4. با چی بروم؟ اگر ماشین دارید که هیچی اما اگر ماشین ندارید، بهترین راه گرفتن آژانس است. نه اینکه 5 نفری سوار موتور سی جی 125 پدرتان شوید و گل و شیرینی را هم در خورجین موتور بگذارید. فکر اتوبوس و مترو را هم از سرتان بیرون کنید. هم بوی دود می گیرید هم تیپتان به فنا می رود به علاوه گل و شیرینی. با کی بروم؟ جنگ که نیست یک ایل راه بیندازید. تازه جلسه اول است. خودتان و پدر و مادر و نهایتا خواهر و برادر بزرگتران کافی است.از آوردن هرگونه بچه هم خودداری کنید، به خصوص بچه ای که به شما علاقه وافری دارد.

چی ببرم؟
خدایی نکرده مجلس ختم نیست که تاج گل سفارش بدهید. یک دسته گل کوچک و شیک، به علاوه یک جعبه شیرینی تر، کارتان را راه می اندازد. خسیس بازی هم در نیاورید که شیرینی تر ضرر دارد و کیک یزدی برای سلامتی مفید است!


چند بار بروم؟
مذاکرات 1+5 نیست که هی جلسه بگذارید و شیرینی و گل و میوه و چای. نهایتا سه جلسه برای آشنایی کافی است. برای وزارت اطلاعات که نمی خواهید استخدام کنید.

عطر بزنید :
واقعا مهم است. اینکه بوی خوبی بدهید در نظر طرف مقابل تاغثیر بسیار زیادی دارد.حالا اگر عطر و ادکلن دم دستتان نبود، لااقل 5 هزار تومان بدهید یک ضد عرق بخرید، مخصوصا در فصول گرم سال، به شدت توصیه می گردد.

پوآرو نشوید :
تحقیق بکنید اما به اندازه. نروید توی تمام نقاطی که خانواده طرف مقابل یک روز از آنجا رد شده و از مردم پرس و جو کنید. هیچ کس در طول زندگی اش بدون شاتباه نبوده، برای همین بی خودی مته به خشخاش نگذارید که چرا پسرعمه داماد بزرگتان دو روز در بازداشتگاه بوده؟

جنبه داشته باشید :
شما که بهترین انسان روی کره زمین نیستید، پس یک درصد هم احتمال بدهیده که خانواده عروس، با این وصلت مخالفت کنند. برای همین جنبه داشته باشید و از خودتان ژانگولر درنیاورید. چیزی که زیاد است، دختر خوب دم بخت.

کم بخورید:
این یک توصیه دوستانه است. قبل از اینکه بخواهید بروید خواستگاری همه کارهایتان را در خانه بکنید! مفهوم؟! آنجا هم آنقدر نخورید که مجبور شوید با خجالت آدرس دستشویی را بپرسید. خواستگار که دستشویی نمی رود!


کی بروم؟
کوه که نمی خواهید بروید کله صبح راه افتاده اید. هنوز هم آنقدر صمیمی نشده اید که ناهار را مهمان مادر زن جان باشید. برای همین قرار را برای بعدازظهر بگذارید. مثلا اگر در نیمه نخست سال هستید، ساعت 5 و 6 و اگر در نیمه دوم سال هستید، ساعت 3 و 4.


با چی بروم؟
اگر ماشین دارید که هیچی اما اگر ماشین ندارید، بهترین راه گرفتن آژانس است. نه اینکه 5 نفری سوار موتور سی جی 125 پدرتان شوید و گل و شیرینی را هم در خورجین موتور بگذارید. فکر اتوبوس و مترو را هم از سرتان بیرون کنید. هم بوی دود می گیرید هم تیپتان به فنا می رود به علاوه گل و شیرینی.


با کی بروم؟
جنگ که نیست یک ایل راه بیندازید. تازه جلسه اول است. خودتان و پدر و مادر و نهایتا خواهر و برادر بزرگتران کافی است. از آوردن هرگونه بچه هم خودداری کنید، به خصوص بچه ای که به شما علاقه وافری دارد.


چکار کنم؟
فقط عادی باشید. نه آنقدر ساکت و سر به زیر باشید که همه فکر کنند هنوز دهنتان بوی شیر می دهد یا خدایی نکرده لال هستید، نه آنقدر خودمانی شوید که با هر جمله بی مزه پدر عروس، هارهار بخندید و با دست به پشتش بزنید، در ضمن در تمام مدت باید یک چشمتان به عروس هم باشد و البته، اینکه تمام ظرف میوه جلویتان را بخورید و از مامان جدید بخواهید یک چای لیوانی هم برایتان بریزد، نه تنها نشانه کول بودن و صمیمیت شما نیست، بلکه نشانگر شخصیت شما است.



زیاد حرف نزنید :
اصلا بزرگتر برده اید برای چه؟ آثار باستانی که با خودتان حمل نمی کنید. بگذارید آنها بیشتر صحبت کنند و هر جا نظرتان را خواستندوارد بحث شوید تا در مورد همان باقالی ها که گفتیم حرف بزنید.


آرایشگاه بروید :
همسر آینده به ظاهر شما اهمیت می دهد. برای او مهم است که شما هم «مرد» باشید هم خوشتیپ. برای همین سعی کنید قبل از خواستگاری آرایشگاه بروید و خلاصه صفایی به سر و رویتان بدهید. این درست است که شما اهل کتاب و مطالعه هستید ولی خب قطعا هیچ دختری حاضر نیست با بن لادن ازدواج کند.

حرفهای در گوشی یک زن مطلقه

اگر می خواهیم تصمیمی برای زندگیمان بگیریم که آینده ی دورمان را هم در بر می گیرد پس باید در قضاوت و تصمیم گیری نگاهی همه جانبه به زندگی بیاندازیم.




شهناز زنی ۶۲ ساله است که از سی سال پیش تنها زندگی می کند. او در بیست و چهار سالگی با مردی به اسم جهان ازدواج کرده است اما چهار سال بعد از او جدا شده است. شهناز می گوید: جهان، مردی رفیق باز، عیاش و بیکار بود. و من به خاطر همین چیزها از او جدا شدم. او می گوید اگر تا ده سال بعد از طلاق از من می پرسیدید از کاری که کرده ام پشیمان شده ام یا نه قطعا می گفتم نه. اما امروز با اطمینان می گویم اشتباه کردم که طلاق گرفتم. شهناز می گوید زندگی را باید در آخر قضاوت کرد. او معتقد است که ازدواج و خانواده دار شدن مزایا و بهره های زیادی دارد که همه ی آنها مربوط به اخلاق همسر نمی شود. داشتن فرزندان خوب، قرار گرفتن در مرکز خانواده به عنوان همسر و مادر، تلاش کردن برای ساختن زندگی شراکتی همه از مزایایی است که یک زن با تداوم زندگی زناشویی به آن می رسد. این اعتقادات وقتی بیشتر در ذهن شهناز جا گرفت که با دوست قدیمی اش طاهره خانم دیدار کرد.


طاهره هم در شرایطی مثل شهناز ازدواج کرده است. او همسری بدخلق، بی مسئولیت، بی دین و لاابالی داشت اما از او جدا نشد. طاهره نزدیک به پانزده سال از خلقیات بد همسرش رنج کشید. طاهره خانم صاحب چهار فرزند شد. او فرزندانش را بدون همراهی پدری دلسوز تربیت کرد. فرزندانی که همه به تحصیلات بالا و موفقیتهای ارزنده ای در جامعه دست یافتند. و زندگی طاهره خانم را پر از غرور و افتخار و لذت کردند. همسر طاهره خانم نیز بعد از پشت سرگذاشتن سالهای جوانی و با وارد شدن به میانسالی و در اثر هم نشینی با زن نجیب و صبوری مثل طاهره خانم کم کم سربه راه شد و در دهه ی چهارم و پنجم زندگی تقریبا به جبران رفتارهای گذشته ی خود پرداخت. طاهره خانم مدعی است که با وجود درد و رنج زیادی که مخصوصا در سالهای اولیه زندگی تحمل کرده است، باز هم از زندگی اش در کل راضی است و همیشه خودش را مشمول رحمت الهی می داند. او به هیچ وجه زندگی و جوانی خود را باخته و تباه شده نمی داند. و از راهی که در زندگی رفته است پشیمان نیست.

البته قضاوت کردن در مورد شرایط بد زندگی دیگران سخت است اما خوب است که از تجربیات دیگران هم برای دیدن آن روی سکه ی زندگی استفاده کنیم. اگر می خواهیم تصمیمی برای زندگیمان بگیریم که آینده ی دورمان را هم در بر می گیرد پس باید در قضاوت و تصمیم گیری نگاهی همه جانبه به زندگی بیاندازیم. برای همسری که هم اکنون از اخلاق همسرش در رنج و عذاب است شاید طلاق راه حل خوبی باشد، اما برای قضاوت خوب و بد این کار باید زندگی را تا آخر دید و در نظر گرفت. قدیمی ها خیلی کم از امتیاز طلاق استفاده می کردند. آنها خود را ملزم به ساختن زندگی می دانستند و واقعا هم می ساختند.

البته امروز، قدیمی ها را به خاطر همین چیزها مظلوم و محروم می دانند در حالیکه شاید عکس آن درست باشد. شهناز خانم یکی از کسانی است که در گذشته روشن فکر تر از اطرافیانش بوده است.او خود را ملزم به ادامه ی زندگی با جهان نمی دانست و می گفت: “چه دلیلی دارد دو تا آدم بالغ و عاقل که نمی توانند اخلاق هم را تحمل کنند زیر یک سقف با هم زندگی کنند. زندگی ارزشش بیشتر از این چیزهاست که اینطوری تلف شود.!” نه واقعا زندگی را باید طور دیگری تلف کرد! حقیقت این است که امروزی ها مشکلات قدیمی ها را درک کردند اما نه تنها راه حلی برای آن پیدا نکردند بلکه صورت مسئله را هم پاک کردند تا دیگر امیدی به حل آن در آینده هم نباشد.

حرفهای آخر شهناز خانم

شهناز خانم می گوید طلاق فقط به کسانی روی خوش نشان می دهد که به زور طلاق داده شده اند یا به نوعی مظلوم واقع شدند تا مجبور به تحمل طلاق شوند. نه به آنها که می توانستند زندگی کنند اما حاضر به تحمل سختی های آن نشدند و فرار را بر قرار ترجیح دادند. او می گوید اگر چه اوایل از دست همسرم خیلی عصبانی بودم اما بعدها که فرصت بیشتری برای فکر کردن داشتم به یاد می آوردم که او اخلاقهای خوبی هم داشت که من هیچ وقت ندیدم. از اینها گذشته اگر برای طلاق عجله نمی کردم چه بسا اکنون در کنار نوه هایم روزگار شیرین تری داشتم.