مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

دلیل اینکه مردان زنان جوان را ترجیح می دهند، چیست؟




سوال:
من زنی هستم در ابتدای دهه سی سالگی و تعجب می کنم از اینکه چرا مردان همسن وسال من می خواهند با زنان 20 تا 30 ساله رابطه داشته با شند. من پیامی به آدرس " سرویس ارتباطات" فرستادم، اما آنچه در لیست دیده شد این بود که به نظر می رسد مردان همسن من فقط می خواهند با زنان 21 تا 30 ساله رابطه داشته باشند و من واقعا" احساس نا امیدی کردم.

جواب: مردان انسانهای نادرستی هستند ، این مطالعه بالینی من است که بر پایه 12464 مصاحبه ای که با مردان مجرد در طی سالهای اخیر داشته ام پایه ریزی شده است و این فقط نقطه نظر یک زن نیست. در واقع جمله " مردان" انسانهای نادرستی هستند؛ برگرفته از رفتار مکرری است که از همسرم دیده ام که او خوشحال می شد از اینکه یک زن جوان را آزار می دهد.
حالا خبرهای خوب: بهترین نکته در مورد ارتباط ONLINE فقط همان است که شما فهمیده اید. مشخصات شخصی می‌تواند به آشکاری آمار پلیس بین المللی باشد، اما جالبتر ! آیا ما واقعا" معتقدیم که باید " برادران کارامازوف" و " خوشگذرانی در شب" را با هم نگه داشت.
مشخصات فردی مردان ، سکوت آنها و عکس‌های موجدارشان که با مشخصاتشان همراه است یک سلاح مخفی برای زنان در رابطه‌هایشان است. وقتتان را بیشتر از این در این ملاقاتها ی بیهوده برای شناخت او هدر ندهید. شما می توانید او را فراموش کنید. فقط به وسیله خواندن این مطلبی که فعالیت مورد علاقه او در آخر هفته فوتبال است و عکس او توسط یک شرکت هدایت می شود و توجه به اینکه او ترجیح می دهد که با زنان 15 سال از خودش کوچکتر رابطه داشته باشد.

هیچ مشکلی نیست اگر کسی چیزی را به چیز دیگر ترجیح می دهد و واقعیت این است که زنان جوانتر مایلند که کمتر در بند تعهدات باشند. اگر مردی اصلا" به فکر ازدواج و بچه دار شدن نیست خوب این قابل درک است که او زنان با سن بالاتر را ترجیح ندهد که اغلب مایل به ازدواج و بچه دار شدن هستند. اما زنان جوانتر همچنین مایلند که بی تزویر و ساده باشند و کمتر مورد نصیحت واقع شوند مثلا" لباسی را مایلند بخرند که برای تعداد زیادی از مردان عامل تحریک کننده است.

پس چرا باید یک زن 35 ساله را به یک 21 ساله ترجیح دهند. مردان دنبال رابطه ای هستند که در آن به سن بسیار اهمیت می دهند. به دلیل اینکه آنها فکر می کنند که این احمقانه است اگر به افراد عالی و شگفت انگیز پشت کنند و مردان با هوش تر می دانند که در هر سنی می توان بچه دار شد . وقتی یک مرد به یک زن 35 ساله یا بیشتر جواب منفی می دهد او در حقیقت به خودش ضرر می زند. ما با بالا رفتن سن بهتر و عالی تر می شویم. مردانی که به این نکته توجه ندارند موقعیت های خود را از دست می دهند. بگذارید آنها برنامه های " بریتنی" را ببیند .در نهایت هر آنچه باعث می شود که یک مرد بگوید با زنی در این سن نمی خواهم رابطه داشته باشم هیچ اهمیتی ندارد. فقط سپاسگزار باشید که آنها آنقدر نادان هستند که با پیغامشان این مطلب را می رسانند :" با من قرار نگذار! یکی دیگر را پیدا کنید که بتواند با هر دختر استثنائی ، جالب و باهوش در هر سنی رابطه برقرار کند . لطفا" به دنبال کسی بگردید که ارزش های شما را ببیند."

زندگی زناشویی و معضلی به نام شکاکیت!




دانستن این موضوع که می توانید به همسر خود اعتماد کنید، حس امنیت فوق العاده ای به شما خواهد داد، چرا که او در همه حال با شما صادق است. از طرف دیگر چنانچه در ترس دائمی از دروغ گفتن همسرتان زندگی کنید، هرگز نخواهید توانست که در زندگی خود بیاسایید.

شک و تردید یک صدای مبهم و آزاردهنده از انتهای ذهن ماست که دائماً برای ما استدلال می آورد که «تو نمی توانی موفق شوی»، «این انتخاب خوبی نیست»، «شاید این انتخاب، بهترین نباشد» و ...

شک، در لغت به معنای احساس عدم قطعیت و یا فقدان عقیده محکم، تعریف می شود. شک و تردید، شبیه به قدم زدن و گام برداشتن در تاریکی است، زمانیکه شما نمی توانید جلوی پای خود را ببینید، اطمینان ندارید که گام بعدی که برمی دارید درست است یا خیر؟ و در اینجاست که تردیدها شکل می گیرد.


آیا به همسرتان شک دارید؟

خیانت در ازدواج ابن روزها بسیار زیاد است اما به این معنی نیست که هر زن یا مردی به همسرش خیانت خواهد کرد. این مساله بسیار حساس است و باید با دقت مورد بررسی قرار بگیرد. فقط به این دلیل که همسرتان شب‌ها دیر به خانه می‌آید و یا زیاد بیرون می‌رود ثابت نمی‌کند که او خائن است. پس تا وقتی همه چیز برای تان ثابت نشده است نتیجه دلخواهتان را نگیرید. بنشینید و درست فکر کنید. چه چیزی باعث شده فکر کنید همسرتان خیانت می‌کند؟ همسرتان دیر به خانه می‌آید؟ آیا این دیر آمدن نمی‌تواند به دلایل و انگیزه‌های مثبت دیگری باشد؟ اگر همه جوانب را درست بررسی کنید شاید به این نتیجه برسید که او در رفتارش هیچ خطایی نکرده است. اما اگر بازهم متقاعد نشدید باید به دنبال شواهد بیشتری باشید تا سوء ظن‌تان را اثبات کنید.


اگر همسرتان با یک زن حرف می‌زند به این معنی نیست که آن زن در زندگی شما وارد شده است. شاید او همکار همسرتان باشد و برای یک مورد کاری به او زنگ زده باشد. معمولاً کسی که شکاک است از همین مثال ساده یک بلوا درست می‌کند. حتی اگر شاهد مکالمه کاری آنها باشد همسرش را تهدید می‌کند که اصلاً چه لزومی دارد آن زن شماره تو را داشته باشد و یا مشکلش را با تو مطرح کند. برای هر رفتار به نظر مشکوکی ممکن است دلایل غیر مشکوک زیادی وجود داشته باشد. ذهنتان را باز بگذارید و هرجا که سوء تفاهمی برایتان پیش آمد به راحتی از همسرتان توضیح بخواهید.


اشتباه است که درباره سوء ظن‌هایتان با دیگران صحبت کنید. این موضوع را برای خودتان نگه دارید. مشکلات زناشویی باید بین خودتان باقی بمانند و نفر سوم تا آنجا که ممکن است باید از این مشکلات و اختلافات بی‌خبر باشد.گر شما نیاز به مشورت دارید باید از یک فرد مطمئن و یک متخصص کمک بگیرید. اگر از یک مشاور خانواده کمک گرفتید و او در رفتار همسرتان هیچ نوع نشانه‌ای از خیانت پیدا نکرد باید این مساله را یک مشکل ذهنی در خودتان ببینید و برای درمان از روانشناس و رفتاردرمانگر کمک بگیرید.

شکاکیت ویرانگر رابطه عاطفی و جنسی شما است و شما را به پایان رابطه نزدیک می‌کند. اگر درمان نشود نتیجه‌ای جز طلاق ندارد. احساس ناامنی اگر از بین نرود ممکن است درفرد وسوسه خودکشی را تشدید کند. پس اگر شما یا همسرتان دچار این بیماری هستید پیش از این که دیر شود باید به دنبال درمان باشید.


از کجا بفهمیم چه کسی صداقت دارد؟


دروغ به عاملی روانی گفته می شود که فردی را وادار به بیان مطالبی خلاف واقعیت ها می کند. آدم دروغگو در اصل بیماری است که به دلیل مشکلات تربیتی، به ویژه در حریم خانواده خویش در آغاز رشد و سنین کودکی بدین حالت گرفتار شده است.

انسان ها ذاتا «دروغگو به دنیا نمی آیند، بلکه عوامل محیطی است که سرانجام، آدمیزاد را به موجودی صادق یا دروغگو تبدیل می کنند، اینکه افراد دروغگو به چند دسته تقسیم می شوند و چگونه می توان به نشانگان دروغ در آنها پی برد، بحث جالب وجذابی است.

گاهی انسان ها اتفاقی و از سر ناچاری دروغ می گویند و معمولا چنین دروغگویانی هنگام بیان مطالب غیرواقع، دستپاچه شده و نشانه های فیزیکی آشکاری را بروز می دهند.

مواقعی هست که آدمیزاد، بنا بر عادت های نادرست دروغ می گوید و هر چند چنین افرادی از سر عادت و روزمرگی دروغ می گویند، با بررسی تناقض کلامی آنان، به راحتی می شود به دروغ شان پی برد.

زمان هایی هست که برخی افراد، از روی تعمد و سوابق دروغ به گونه ای ماهرانه و حرفه ای دروغ می گویند. این افراد به دلیل تکرار دروغ، در اصل مهارت شبیه سازی حق و باطل یا به عبارتی ترکیب واقعیت های غیرمرتبط با باطل مدنظر خویش را پیدا می کنند.

دروغگویان حرفه ای و باسایقه، نهایت تلاش خویش را می کنند تا باکمترین نشانه های فیزیکی، بیان غیرواقعی خویش را مطرح کنند؛ بنابراین، چنین دروغگویانی در نگاه اول، خونسرد به نظر آمده و با اعتماد به نفس خاصی، مطالب دروغ خویش را بیان می کنند.

هرچند دروغگویان حرفه ای و باسابقه، تلاش می کنند، هنگام طرح مطالب غیرواقعی خود را خونسرد نشان دهند، ولی با تداوم رفتارهای اجتماعی متفاوت از طرف آنها و دقت در حرکات ماهیچه ای صورت آنها و خنده های تقلبی شان، به راحتی قابل تشخیص برای کار شناسان و افراد آگاه در حوزه روا شناسی خواهند بود.

در میان تیپ های گوناگون دروغگو، دروغگویان حرفه ای، بیشترین لطمات را بر محیط اجتماعی وارد آورده و به دلیل خصلت تعمد در بیان ماهرانه مطالب غیر واقع، صدمات جبران ناپذیری بر اجتماع وارد می کنند.


آیا همسرتان به شما شک دارد؟ چه کمکی می‌توانید به خودتان و او بکنید؟

چه چیزی باعث می‌شود که همسرتان به شما شک کند؟ آیا شما می‌توانید این شکاکیت را از بین ببرید؟

دلایل زیادی وجود دارند که باعث می‌شوند شریک زندگی تان به شما شک کند. احساس عدم امنیت، بدبینی، سوءتفاهم، حسادت و بی‌اعتمادی انگیزه‌های همسرتان را برای سوءظن بیشتر می‌کنند. زندگی ترسناکی است اگر هر روز احساس کنید یک نفر شما را زیر نظر دارد، به هر کاری که می‌کنید حساس است و اجازه نمی‌دهد هرجایی بروید. شما حق دارید از همسرتان عصبانی شوید که شماره‌های تماس، پیامک‌ها و ایمیل‌هایتان را بدون اجازه شما کنترل کند بدون اینکه هرگز در طول رابطه زناشویی تان خطایی از شما سر زده باشد. دفاع از خودتان در برابر این سو ظن و پافشاری برای اینکه ثابت کنید کاری نکرده‌اید بی‌فایده است. همسرتان باید بفهمد که اشتباه می‌کند و از شما بخواهد تا کمکش کنید از شکاکیت رها شود.



چگونه رفتار کنید؟

کار آسانی نیست که به همسرتان بفهمانید او بیش از اندازه شکاک است به ویژه اگر شما تازه ازدواج کرده باشید. بعضی از واکنش‌های خاص مثل داد و بیداد و قهر کردن در برابر پرسش‌های همسرتان مثل اینکه «کجا بودی؟ با کی بودی؟ چرا تلفنت رو جواب ندادی؟ چرا این عطر خاص رو استفاده کردی؟» بسیار ناشیانه و بی‌فایده هستند. پس اگر احساس می‌کنید همسرتان شکاک است باید به دنبال راهکارهای مفیدتری باشید:

مشکل از شما نیست

پیش از هر واکنشی مطمئن شوید همسرتان تا چه اندازه شکاک است. او ممکن است تمام روز مشغول کنترل کردن شما باشد. ایمیل‌هایتان را چک کند و با نام کاربری شما در اینترنت فعالیت کند تا از روابط شما سر دربیاورد. اما این مشکل شما نیست و فقط بخاطر بی‌اعتمادی همسرتان است. واکنش‌های آنی و دفاع از خودتان کمکی به وضعیتی که در آن هستید نمی‌کند. شما حق دارید ناراحت باشید اما حتی یک لحظه فکر نکنید شما غیرطبیعی هستید و راه و رسم برقراری یک رابطه عاطفی زناشویی را نمی‌دانید. این نکته را به راحتی می‌توانید بفهمید؛ آیا شما هم مثل همسرتان بدبین و شکاک هستید و علاقه‌ای به دخالت در امور شخصی همسرتان دارید؟


تحت تأثیر قرار نگیرید
زندگی با کسی که دوستش دارید اما او به شما اعتماد ندارد دشوار است اما شما نباید اجازه بدهید رفتار اشتباه او زندگی تان را برهم بزند، روزتان را خراب کند و غمگینتان کند.

نیازی نیست از خودتان دفاع کنید

می‌توانید تمام روز را با همسرتان به بحث درباره اینکه چه کسی را و کجا و در چه ساعتی دیده‌اید و یا اینکه مغازه دار به شما چه گفته است و چه پوشیده‌اید تلف کنید و یا فقط شنونده ترس‌ها و بی‌اعتمادی‌های همسرتان باشید.

شنونده باشید

به جای انتقاد یا واکنش‌های تند کمی به حرف‌ها و نگرانی‌های همسرتان گوش بدهید. او از چه رفتار شما احساس نگرانی می‌کند؟ همین که او بتواند به شما اعتماد کند تا از ترس‌ها و نگرانی‌هایش بگوید قدم مهمی برای بهبود احساس بی‌اعتمادی اش برداشته است. او می‌گوید: «نپوش، نرو، نیا، نگاه نکن» و وقتی شما پاسخ می‌دهید «به تو ربطی نداره» همه چیز در یک تنش تمام می‌شود. اما اگر بپرسید «چرا؟ از چی می‌ترسی؟ چی شد که این ترس‌ها به سراغت اومد؟ برام توضیح بده چه اتفاقی می‌افته اگه من با یه غریبه تلفنی حرف بزنم؟» همسرتان شروع به واکاوی احساساتش می‌کند و شما خوب می‌دانید که همه ما نیاز به یک شنونده بی‌طرف داریم!




روی رفتارتان کار کنید

بهانه به دست همسرتان ندهید. بعضی از رفتارهای شما ممکن است به نظر همسرتان شک‌برانگیز باشند. اگر عادت دارید در جایی خلوت با تلفن حرف بزنید یا دیر به خانه بیایید آنها را کنار بگذارید.


با هم صحبت کنید

اگر از تلاش برای ایجاد اعتماد در همسرتان خسته شدید باید با همسرتان درباره احساساتتان حرف بزنید. به او بفهمانید که رفتارش چه احساس ناراحت‌کننده‌ای در شما ایجاد می‌کند.

با این حال اگر بعد از تمام تلاش‌های شما برای اعتماد سازی در همسرتان ناکام ماند هنوز یک فرصت مهم دیگر دارید. این تنها راه باقی مانده کمک از متخصصان است. یک مشاور یا روان درمانگر نه تنها می‌تواند علت شکاکیت در همسرتان را تشخیص بدهد بلکه می‌تواند راهکارهایی را برای رابطه و مشکل خاص شما پیشنهاد بدهد.گاهی رفتارهای حسادت‌آمیز همسرتان صرفا بخاطر احساس ناامنی نیست بلکه ممکن است همسرتان شخصیت ناسازگاری داشته باشد و تربیت غلط ذهنیت او را نسبت به روابط تخریب کرده باشد و این مساله‌ای نیست که شما خودتان بدون کمک از یک متخصص آن را حل کنید.

شک داشتن به همسر، عشقتان را می کشد

شک از آن موضوعاتی است که در زندگی همه انسان ها وجود دارد اما گاهی می تواند حسابی دردسر آفرین شود و زندگی را ویران کند پس باید با آن برخورد کرد. اگر همسری شکاک دارید یا خودتان شکاک هستید یا قصد ازدواج دارید، این مطلب را بخوانید.

دو محور اصلی و بسیار مهم هر رابطه ای و به خصوص در زندگی مشترک اعتماد و احترام است و اگر هرکدام از این دو محور آسیب ببینند ممکن است رابطه کاملا از بین ببرد، در حقیقت این دو خط قرمز هایی هستند که هیچگاه نباید از آن ها عبور کرد. به محض اینکه بی اعتمادی در رابطه ای به وجود بیاید رابطه به سمت ویرانی می رود. شک از آن چیزهایی است که می تواند هم احترام و هم اعتماد را در زندگی زناشویی از بین ببرد و به تدریج پناهگاه امن خانه و زندگی مشترک را به جهنمی تبدیل کند. هر کدام از ما دست کم یک بار در زندگی شک را تجربه کرده ایم ولی شک در هیچ کجا مثل زندگی مشترک نمی تواند مخرب باشد.

● شک عشق را می کشد

وقتی آدم ها همدیگر را دوست دارند، به هم عشق می ورزند و به هم اعتماد دارند اما از لحظه ای که شک و عدم اعتماد و کنترل در رابطه ای به وجود می آید ذره ذره عشق بین زوجین رو به زوال می رود و از بین می رود و دو طرف از هم دور می شوند البته اگر هردو طرف دست از شک و کنترل هم بر دارند دوباره می توانند باز به هم نزدیک شوند چون هیچ گاه عشق با نیت های منفی، عدم اعتماد و سوءظن نمی توانند باهم جمع شوند و در یک جا باشند.


● صورت مسئله را پاک نکنید

متاسفانه ترس و نگرانی را در مکالمات اکثر آدم ها می بینیم. این روزها وقتی با آدم ها حرف می زنیم می بینیم که ترس و نگرانی پشت اکثر حرف ها و رفتارهای آن ها وجود دارد، در حقیقت از یک چیزی نگران هستند. حال اگر این نگرانی ها وارد زندگی مشترک شود، مثلا یکی از زوجین با خود مدام فکر می کند وقتی همسرش از او دور است «مبادا با کس دیگری حرف بزند!»، «مبادا از کس دیگری خوشش بیاید!» و...این مبادا ها که خود شخص آن ها را در ذهنش می سازد همه تبدیل به نگرانی های جدیدی در زندگی می شوند و فرد برای اینکه از آن ها خلاص شود شروع می کند به کنترل کردن طرف مقابل.

با این رفتارها فرد می خواهد صورت مسئله را در بیرون پاک کند، او به سراغ حل مسئله درون خودش نمی رود. در واقع افرادی که سوءظن های زیادی دارند و کنترل گر هستند در بیرون نباید به دنبال چاره باشند بلکه باید درون خودشان را درست کنند.


● آن ها به خودشان شک دارند

در همه ما یک حس مالکیت وجود دارد، در واقع آدم ها نسبت به هرچیزی که دوست دارند نوعی احساس مالکیت دارند و این حس ناشی از یک ترس درونی است، ترس از دست دادن. در حقیقت پشت رفتارهای کنترل گر و سوءظن آمیز ترس از دست دادن وجود دارد. این افراد انگار در وجودشان چیزی را کم دارند و جای چیزی برایشان خالی است و می خواهند به نوعی این جای خالی را پر کنند، در حقیقت رفتارهای شکاکانه و سوءظن آمیز آن ها نسبت به بیرون و آدم مقابلشان نیست بلکه این شک نسبت به خودشان است و به نوعی طرف مقابل و اتفاقات مختلف آینه ای است برای آن ها تا خودشان را ببینند. وقتی من نسبت به خودم شک داشته باشم یعنی به توانایی ها و دوست داشتنی بودن خودم شک دارد و شک دارم که آنقدر خوب باشم که طرف مقابل حاضر شود با من بماند. ولی اگر من اطمینان داشته باشم که آنقدر خوبم که طرف مقابل با من بماند دیگر به این نیازی ندارم با رفتارهای کنترل گر طرف مقابل را مجبور کنم که با من بماند یعنی دارای خودارزشی و اعتماد به نفس کافی هستم، باور دارم طرف مقابل به خاطر من در رابطه می ماند ولی کسانی که به خودشان و توانایی های شان شک دارند، فرافکنی کرده و به طرف مقابل شک می کنند چون می دانند آنقدر خواستنی نیستند که طرف مقابل در رابطه بماند.


● یک هشدار

هرگونه رفتاری خارج از رفتارهای مرسوم حدود خانواده بسیار آسیب زننده است و می تواند رابطه و زندگی زناشویی را به سمت تعهدنداشتن پیش ببرد. تعهد از فاکتورهای اصلی ازدواج و یک رابطه است یعنی «من در برابر ازدواج، همسرم و رابطه مسئولم» اما می توان با انتخاب درست هیچگاه در زندگی مشترک چنین رفتارهایی را ندید مثلا اگر زوجین در همان زمان آشنایی برای ازدواج به شناخت صحیح و درستی از هم نرسیده باشند و بدون شناخت کافی باهم ازدواج کرده باشند ممکن است بعد از ازدواج از هم رفتارهای مشکوک ببینند یا اینکه حتی بعضی از زوجین در زمان آشنایی نیز رفتارهای شیطنت آمیز و ناپسندی را از هم دیده اند ولی آن ها را ندیده گرفته اند و بیش از حد مثبت نگر بوده اند در واقع اینجا هشداری است برای کسانی که هنوز ازدواج نکرده اند. آن ها باید دقت کنند که مرحله آشنایی بسیار مهم است، بسیاری از رفتارهای شیطنت آمیز و مشکوک را می توان در همان دوران آشنایی تشخیص داد و باید متوجه بود اینگونه رفتارها نه تنها بعد از ازدواج بهتر نمی شوند بلکه به احتمال فراوان بدتر هم می شوند. مثلا اگر فردی که به خواستگاری شما آمده است، به اصطلاح بسیار دوست باز است و دوست دارد با همه رابطه ای باز داشته باشد، ببینید آیا می توانید این مورد را در زندگی مشترک تان تحمل کنید یا نه.


● چرا همسرتان به شما تعهد ندارد؟

وقتی آدم ها در زمان مناسب، روابط مناسبی با دیگران ندارند، شاید بخواهند بعد از ازدواج این مورد را جبران کنند، مثلا اگر من هیچ گاه در محیط های اجتماعی چون دانشگاه یا محیط کار حاضر نشده باشم یا روابط سالم و کاری با افراد مختلف نداشته باشم ممکن است بعد از یک سنی و گاهی هم بعد از ازدواج، تمایل داشته باشم به سراغ شناخت آدم های مختلف بروم و ارتباطات متفاوت را تجربه کنم، البته تا اینجای کار مشکلی ندارد اما وقتی زیاده روی پیش می آید و تمایلاتی که یک روزی سرکوب شده و اکنون می خواهد خود را نشان دهد ممکن است جنبه ناپسند پیدا کند، البته کسانی که به سمت اینگونه رفتارهای ناپسند می روند چند حالت دارند یا آدم های تنوع طلبی هستند یا در زندگی شان جاهای خالی وجود دارد که در زمان مناسب به آن ها نپرداختند به همین خاطر به دنبال تجربه کردن می روند و حالت سوم، ممکن است الان در رابطه جای چیزهایی خالی باشد، مثل نبودن رابطه عاطفی و هم کلام نبودن و... به نظر من همه این ها راه فرار و نشان دهنده بی مسئولیتی است و باید سعی شود به همراه همسر این مشکلات را حل کرد.


● آیا همسران باید یکدیگر راکنترل کنند؟

اگر همسرتان تمام وسایل شخصی و رفتارهای شما را کنترل می کند از موبایل و ای میل گرفته تا جیب ها و...به نظر من نباید در مقابل این حالت کوتاه آمد، حفظ حریم شخصی برای هر فردی کاملا حیاتی است. به نظر من رابطه ای را که در آن یکی از زوجین یا هردو همه چیز هم را چک می کنند، رابطه سالمی نیست. چک کردن یعنی عدم اعتماد، وقتی شما همه چیز همسرتان را کنترل کنید او نیز به خود اجازه می دهد که همه چیز شما را کنترل کند و در حقیقت شما در یک بازی گرفتار می شوید که مرتبا به دنبال پیدا کردن نقطه ضعف از یکدیگر هستید و به همین خاطر همه اعتماد بین تان از بین می رود. در این حالت به جای اینکه زوجین وقتشان را صرف اهدای عشق به هم کنند صرف اتهام زدن به هم و ایرادگرفتن می کنند. در این حالت هر طرف در رابطه احساس ناامنی می کنند.


● حریم خصوصی کجاست؟

هر آدمی یکسری حریم و حدودی دارد که دوست ندارد که کسی وارد آن شود، این حریم یک چیز کاملا نانوشته است که برای هرکسی مهم است اما گاهی بعضی افراد آن حریم را حفظ نمی کنند و وارد حریم شما می شوند مسلما این مورد شما را ناراحت می کند و اگر به طرف مقابل تذکر ندهید روز به روز از او دورتر می شوید. اگر زن و شوهر هم این حریم را رعایت نکنند ممکن است روز به روز از هم دورتر شوند. حریم های شخصی بسیار مهم است، در زندگی هر کدام از ما بخش هایی وجود دارد که فقط برای خودمان است و اصلا دلیلی ندارد فرد دیگری را وارد این حریم ها کنیم. این حریم شخصی برای افراد مختلف متفاوت است، ممکن است یک فردی ای میل ها و تلفن هایش در حریم شخصی اش باشد و ممکن است برای فرد دیگر مثلا ای میل هایش در حریم شخصی اش نباشد. به مرور می توان حریم شخصی آدم ها را فهمید.

به قول جبران خلیل جبران در کنار هم بایستید اما نه بسیار نزدیک.


● وقتی خودتان مقصر هستید!

اگر از همان ابتدای زندگی زناشویی شروع به کنترل همسرتان بکنید از ترس اینکه مبادا او روزی نسبت به شما غیرمتعهد شود، در واقع ناخودآگاه او را به سمت غیرمتعهد شدن سوق می دهید، یعنی آنقدر کنترل هایتان همسرتان را از شما دور می کند که ممکن است به سمت غیرمتعهد شدن هم برود. اگر همیشه ترس از دست دادن همسرتان را دارید، دو راه بیشتر ندارید یکی اینکه از همان ابتدا و در دوران آشنایی آنقدر او را خوب بشناسید تا با توجه به شخصیت او این ترس تان برطرف شود و راه دوم اینکه، آنقدر در رابطه و زندگی زناشویی خود عشق و محبت بگذارید که همسرتان نتواند به کسی دیگری فکر کند و کاملا در زندگی با شما سیراب شود.


● روش برخورد با شک

گاهی پیش می آید که به همسرتان شک می کنید و دارای دلایلی هستید که شک تان درست است در این حالت باید با توجه به موضوع و آدم مقابلمان راه حل مناسبی را پیدا کنیم، اول از همه باید شروع به جمع آوری اطلاعات کنیم، مثلا اگر کسی به ما زنگ زده و از عدم تعهد شوهرمان خبر داده است نباید حرف او را حجت بدانیم بلکه خودمان باید شروع به تحقیق کنیم مثلا شاید با یک یا ۲بار چک کردن طرف مقابل(بدون اینکه خودش متوجه شود) از حقیقت ماجرا با خبر بشویم و در نهایت با روشن شدن ماجرا، موضوع را با همسرمان مطرح کنیم و از او توضیح بخواهیم و ۲نفری مشکل را حل کنیم و اگر نشد با بزرگتر یا مشاوری موضوع را مطرح کنیم اما اگر مطمئن شدید که شک شما اشتباه است باید روی خودتان کار کنید تا کاملا موضوع را فراموش کنید.


● ۳قدم مهم

اگر به همسرتان شک کردید و بعد از مدتی فهمیدید شک شما اشتباه بوده است، اگر همسرتان متوجه شک شما نشده باشد باید روی خودتان کار کنید تا کاملا شک را فراموش کنید و تنها چیزی که می تواند شک ها و ناآرامی های بین دو زوج را از بین ببرد، محبت کردن بی قید و شرط به یکدیگر است. چون در این صورت رابطه دلپذیر می شود و در نتیجه دوباره اعتماد و آرامش به زندگی بازمی گردد اما اگر همسر شما متوجه شک شما شده باشد، باید اول به اشتباه خود اعتراف کنید و از او معذرت خواهی کنید، بعد به نوعی با رفتارهای تان نشان دهید که کاملا به او اعتماد دارید، یعنی مثلا کمتر سؤال کنید و... قدم سوم این است بدون قید و شرط به او محبت کنید و عشق بدهید.


● وقتی شک کردن تبدیل به بیماری می شود

بعضی اوقات فرد آنقدر شک می کند که می توان او را بیمار دانست، برای تشخیص بیماری اول از همه باید دید که آیا او همیشه و در تمام مراحل زندگی اش دچار شک بوده است؟ دوم اینکه شدت شک زیاد است یعنی فرد در هر مسئله کوچک و بزرگی به شدت و بدون دلیل شکاک است و این شک ها هم خودش را آزار می دهد وهم اطرافیانش را. یعنی زندگی فرد تحت تاثیر قرار گرفته است و تمام زندگی اش تبدیل به بحث و جنجال می شود ولی آدم نرمال فقط گاهی و به ندرت در امور اطرافش شک می کند. اگر همسر شما نیز جزو این گروه است باید از او بخواهید که برای حل کردن مشکلش به متخصص مراجعه کنید(هیچ گاه به او نگویید خودش تنهایی باید پیش متخصص برود چون حتما جبهه خواهد گرفت) یعنی باید همگام باهم مشکل را حل کنید.


● دخالت ممنوع

گاهی پیش می آید که زن یا شوهر یا هردو در کارهای هم دخالت های فراوانی می کنند مثلا اینکه برای لباس پوشیدن هم، نوع حرف زدن هم و رفتار با دوستان و... تعیین و تکلیف می کنند، یعنی حتی می خواهند کوچکترین رفتارهای طرف مقابل را نیز کنترل کنند، کسانی که اینگونه رفتار می کنند اول از همه باید بدانند اینگونه رفتارها نه تنها آن ها را به هم نزدیک نمی کند بلکه رابطه نیز آسیب می بیند دوم اینکه این افراد باید از خود سؤال کنند که نگران چه هستند که می خواهند همه رفتارهای همسرشان را کنترل کنند، معمولا آدم های کنترل گر می خواهند طرف مقابل شان آنگونه باشد که آن ها می خواهند و این کار اشتباهی است.

همسر، مانع یا باعث پیشرفت؟!


ازدواج خوب نه تنها انسان را محدود نمی کند ، بلکه آرامش بیشتر، ثبات عاطفی و رضایت روح و جسم را به همراه دارد.

پیشرفت
نکته مهم اینجاست که اگر کسی در زندگی خانوادگی احساس آرامش کند، آن آرامش، مقدمه ی پیشرفت او می شود.

شاید تا به حال با این صحنه رو به رو شده باشید که وقتی به جوانی می گویند چرا ازدواج نمی کنی ؟ پاسخ می دهد محدود می شوم و یا چرا باید آرامش و راحتی خود را از دست بدهم؟ و یا می خواهم درس بخوانم و پیشرفت کنم.

ازدواج تضمین کننده آرامش است و یا مخل و از بین برنده آرامش ؟ آیا ازدواج نسبت به «پیشرفت» سکوت دارد؟ آیا «پیشرفت» باید فدای اصل اساسی ازدواج، یعنی «آرامش» بشود؟ آیا ازدواج پیشرفت را محدود می کند؟ قطعاً پاسخ منفی است. ازدواج خوب نه تنها انسان را محدود نمی کند ، بلکه آرامش بیشتر، ثبات عاطفی و رضایت روح و جسم را به همراه دارد. بسیارند انسانهای موفقی که تازه بعد از ازدواج خود ، شروع به درس خواندن و پیشرفت نمودند و همسرشان نه تنها آن ها را محدود نکرد، بلکه مشوق اصلی آنها در راه پیشرفت و رسیدن به موفقیت بوده اند. نکته مهم اینجاست که اگر کسی در زندگی خانوادگی احساس آرامش کند، آن آرامش، مقدمه ی پیشرفت او می شود.

در زمان دانشجویی به یاد دارم مرتب ترین و درس خوان ترین دانشجویان ، متاهلین و کسانی بودند که یک و یا دو بچه داشتند، نه کسانی که مجرد بودند و تنها وظیفه شان درس خواندن بود! به نظر شما چرا؟

پاسخ ساده است. آن ها در زندگی زناشوییشان آرامش و رضایتی داشتند که علی رغم همه مسئولیت های دوران تاهل و مادر و پدر بودنشان، این قدرت و انرژی را به آن ها داده که بتوانند درس بخوانند و پیشرفت کنند.

حال سوال دیگر این است که اگر ما بخواهیم پیشرفت کنیم باید همسرمان در همان رشته خودمان باشد؟ باید تحصیلکرده و به روز باشد؟ تا چه اندازه باید در کارها کمکمان کند؟ کسانی که به مراتب بالای علمی دست یافتند، همسرانشان چه شرایطی داشتند؟

اگر می خواهید پیشرفت معنوی کنید، در پی این نباشید که همسرتان عارف باشد، بلکه به دنبال آن باشید که با همسرتان به آرامش برسید، تا از برکت آن به پیشرفت های معنوی دست یابید. اگر می خواهید پیشرفت علمی کنید، در پی آن نباشید که همسرتان از نظر علمی سرآمد باشد ؛ بلکه به دنبال آن باشید که از برکت حضور همسرتان بتوانید با آسودگی و امنیت خاطر در این مسیر پیش بروید.

کسانی که در حرکت های اجتماعی، توفیقات و برکات زیادی داشته اند، اغلب مدیون همسری هستند که در نزدش آرامش یافته اند. در غالب موارد یک همسر شایسته مستقیماً در کارهای فرد دخالت ندارد؛ مثلاً مطالب تحقیقاتی او را فیش برداری نمی کند یا مانند یک همکار او را یاری نمی دهد؛ بلکه او را به یک آرامش روحی می رساند تا او با طیب خاطر وارد عملیات گسترده ای اجتماعی، فرهنگی، علمی و یا اقتصادی بشود. باید مراقب بود که از ازدواج و ثمره اش همین قدر انتظار داشت و چیز بیشتری از آن طلب نکرد. الزاماً موفقیت امام خمینی (ره) را نباید در فقاهت و سیاست مدار بودن همسرشان جستجو کرد، یا اگر می خواهید بدانید چرا علامه طباطبایی یا خانم امین موفق بودند برای ایشان در پی همسری فیلسوف و مفسٌر که در خانه باهم به بحث و درس می نشستند نباشید، آن چیزی که عامل موفقیت آنها شده، آرامشی بوده که در نزد همسر خود داشته اند و آن آرامش الزاماً از نوع همکاری نبوده؛ بلکه بدلیل تطابق روحی، درک متقابل و تفاهمی بوده است که با هم داشته اند.


توجه داشته باشید در اینجا منظور، نفی همکار بودن، هم رشته بودن و هم سطح بودن زن و شوهر نیست. همسر امام خمینی(ره) می توانست فقیه باشد یا نباشد؛ اما این گونه نبود که فقیه بودن یا نبودن او، در ایجاد آرامش خانه و خانواده و در نتیجه موفقیت های امام موثر باشد؛ بلکه شخصیت، و درک و فهم ایشان در حوزه ی حقوق همسری است که زندگی ایشان و همسرشان را ممتاز می کند.

مسلما همه کسانی که به درجات بالای علمی و معنوی رسیده اند، دارای همسر و والدین دانشمند و برجسته نبوده اند، بلکه آرامشی که همسر و پدر و مادر در خانه ایجاد کرده اند ، باعث پیشرفت آن ها شده است.

حال اگر سوال شود که پافشاری و درخواست از همسر، برای رسیدن به درجه ی بالاتر علمی و یا اجتماعی، امری پسندیده است یا خبر؟ پاسخ این خواهد بود که اگر این درخواست، به قیمت سلب آرامش خانواده باشد، قطعاً مورد تأیید نیست و اگر آرامش همسر و خانواده را بر هم نمی زند و زن و مرد هر دو با کمال رضایت، سختی و دشواری این راه را می پذیرند، بسیار امر پسندیده ایست.

در همه ی شرایط، آن « آرامشی» که هدف ازدواج بوده است باید اصل باشد؛ حال چنانچه مواردی به دستیابی این اصل یاری رسانند، باید تقویت شوند؛ و چنانچه نقش بازدارندگی داشته باشند، باید حذف گردند.

باید توجه داشت که منظور از آرامش، آرامش سطحی یعنی داشتن رفاه و عدم تحمل سختی ها نیست؛ منظور از آرامش؛ امری معنوی است که به احساس، ادراک و تلقّی فرد از محیط خانه و خانواده بر می گردد. بالاخره کسی که می خواهد پیشرفت کند، تا اندازه ای راحتی خود و همسرش را از دست می دهد؛ اما هنر زوج ها در این است که بتوانند امور اجتماعی و خانه را به نحوی با یکدیگر جمع کنند که آرامش آن ها مختل نشود.

زن و شوهر خوشبخت کسانی هستند که درک درستی از شرایط و موقعیت همسر خود داشته باشند و در پی این درک، شرائط همسر خود را به درستی بجا آورند. مثلاً ممکن است زنی از نظر مسائل فرهنگی و اجتماعی رشد چندانی نداشته باشد؛ ولی با توجه به جایگاه و شرایط همسر خود، محیط خانه و خانواده را به گونه ای مهیا کند که مرد بتواند در اجتماع بسیار خوب عمل کند و همواره راه پیشرفت خود را هموار ببیند.

تا هنگامی که شخص نتواند درون خود و فضای خانوادگی اش را اصلاح کند، به پیشرفت حقیقی نائل نمی شود.

شرط اول و مهم پیشرفت، سامان دادن زندگی مشترک است. یک زمین ناهموار و سست، سکوی مناسبی برای پرواز نیست؛ قطعاً پیش از اینکه پرواز کنیم، زیر پاهایمان خالی می شود. رسیدن به چنین ثبات و آرامشی، دشوار نیست؛ بلکه امری دست یافتنی است. نزد خود نگوییم: «این توقّعات و آرامشی که همسرم از من می خواهد، سالیان سال وقت و تلاش می برد»؛ مطمئن باشید که این گونه نیست و به فضل الهی رسیدن به آن را، آسان تر از آنچه پیش بینی کرده اید، خواهید یافت.

شروع بگو‌مگوهای زناشویی قبل از تشکیل زندگی مشترک!



ماجرای دنباله‌دار اختلافات و بگو‌مگوهای زناشویی خیلی قبل‌تر از تشکیل زندگی مشترک آغاز می‌شود. از زمانی که دختر و پسر به صورت جدی به ازدواج و خصوصیات همسر آینده‌شان فکر می‌کنند.


همسر دلخواه من؛

- شریک زندگی من باید مثل من فکر کند. علایق ما در همه زمینه‌ها باید شبیه به هم باشد.

- همسر آینده‌ی من باید قبل از هر چیز به تامین نیازهای مالی خانواده‌اش فکر کند، درست مثل پدرم.

- همسر آینده من باید اجتماعی و اهل رفت و آمد باشد، چون ما خانواده شلوغ و پر رفت و آمدی هستیم.

این‌ها چند نمونه از بیانیه‌های قبل از ازدواج است! اغلب دختر و پسرهایی که در آستانه ازدواج هستند، مهم‌ترین دغدغه زندگی‌شان انتخاب یک همسر ایده‌آل و مطابق با معیارهای‌شان است. مسلما همه ترجیح می‌دهند با کسی ازدواج کنند که بیشترین شباهت را به آنها داشته باشد، اما...


شباهت تا کجا؟

-من رنگ آبی را دوست دارم، شما چطور؟

-من عاشق مسافرت هستم، شما چطور؟

-من یک آدم برون‌گرا هستم، احساساتم را به راحتی بیان می‌کنم و وقتی خوشحال یا ناراحت هستم همه متوجه می‌شوند. شما چطور؟

-من با کار کردن خانم‌ها خارج از منزل مخالفم، شما چطور؟

-من با زندگی در یک خانه مشترک با خانواده همسر مخالفم، شما چطور؟

-من معتقدم بی‌پولی بزرگترین معضل زندگی است، شما چطور؟

مسلما کسی که این سوالات را مطرح می‌کند، ترجیح می‌دهد پاسخ تمام این سوالات عبارت «من هم همین‌طور» باشد! اما واقعیت چیز دیگری است. مطمئنا دو نفر که از دو خانواده با فرهنگ و آداب و رسوم و اعتقادات متفاوت آمده‌اند، در بسیاری موارد با هم اختلاف سلیقه دارند و انتظار بی‌جایی است که بخواهیم همسر آینده‌مان دقیقا شبیه ما باشد، مانند ما بیندیشد، مانند ما عمل کند و هیچ‌گاه میان ما اختلاف‌نظری بوجود نیاید، اما بایستی در انتخاب خود نهایت دقت را داشته باشیم که اختلاف‌نظر و سلایق ما و همسرمان بر سر مسایل مهم و تعیین‌کننده زندگی نباشد.


برای بررسی خصوصیات رفتاری و اخلاقی همسر آینده‌تان بد نیست درباره آداب و رسوم خانوادگیش بپرسید. نوع نگاه او به زندگی و اولویت‌هایش را با خود و خانواده‌تان مقایسه کنید. اگر در خانواده‌ای مذهبی زندگی می‌کنید قبل از هر چیز به سراغ اعتقادات و باورهای دینی و مذهبی فرد مورد نظرتان بروید


تفاوت‌ها و اختلافات مشکل‌ساز

شاید یک فرد درون‌گرا با فردی برون‌گرا کنار بیاید و به مرور زمان حتی رفتارهای یکدیگر را تعدیل کنند، ازدواج یک فرد خونسرد و آرام با کسی که درست نقطه مقابل او و بسیار عجول و نا‌آرام است، اگرچه همراه با مشکلات، اما امکان‌پذیر است، اما مسلما ازدواج فردی که اعتقادات مذهبی محکمی دارد، با کسی که به کلی با مسائل دینی و مذهبی بیگانه است، ازدواجی محکوم به شکست خواهد بود، همین‌طور است ازدواج دو نفر از دو خانواده با فرهنگ و آداب و رسومی کاملا متفاوت. جهان بینی هر فرد و نوع نگاه او به زندگی، اعتقادات، باورها و افکار هر فرد بایدها و نبایدها و خط قرمزها مواردی است که نمی‌توان به سادگی از کنار آنها گذشت.




چه باید کرد؟

-باورها و اعتقادات هر فرد سالها همراه او بوده و شخصیت او بر پایه همین اعتقادات شکل گرفته و دست برداشتن از آنها برای او کار بسیار دشواری است. پس کسی را انتخاب کنید که اعتقاداتش به شما نزدیک باشد.

-هرگز با این تصور که «می‌توانم او را تغییر دهم» فردی را که افکار و رفتارش با ایده‌آل‌های شما تفاوت زیادی دارد انتخاب نکنید.

اختلافات فرهنگی، مذهبی، اقتصادی و.. تفاوت‌های بنیادینی است که قطعا در زندگی مشترک موجب بروز مشکلات و مسائل بغرنج و لاینحلی خواهد شد.

شاید بهتر است در جلسات خواستگاری و آشنایی سوالات مهم‌تر از اینکه چه رنگی را می‌پسندی؟ و طرفدار تیم آبی هستی یا قرمز؟ یا بازیگر مورد علاقه‌ات کیست؟ و.... مطرح نمود و به دنبال تفاوت‌ها و اختلاف‌نظرهای چالش‌برانگیز بود.

برای بررسی خصوصیات رفتاری و اخلاقی همسر آینده‌تان بد نیست درباره آداب و رسوم خانوادگیش بپرسید. نوع نگاه او به زندگی و اولویت‌هایش را با خود و خانواده‌تان مقایسه کنید. اگر در خانواده‌ای مذهبی زندگی می‌کنید قبل از هر چیز به سراغ اعتقادات و باورهای دینی و مذهبی فرد مورد نظرتان بروید.

اگر در خانواده‌ای سنتی و پای‌بند به آداب و رسوم قدیمی بزرگ شده‌اید، فردی را انتخاب کنید که به سنت‌ها و آداب و رسوم خانواده شما احترام بگذارد. مسلما فردی که سودای رها شدن از گذشته و فراموش کردن آداب و رسوم پیشینیانش را دارد و به اصطلاح به دنبال یک زندگی مدرن و مقتضیات آن است، انتخاب مناسبی به نظر نمی‌رسد.

اگر مسائل مادی و اقتصادی جز اولین اولویت‌های شما در زندگی محسوب می‌شود، اگر در خانواده‌ای بزرگ شده‌اید که همیشه در رفاه بوده‌اید و همه خواسته‌هایتان بی‌چون و چرا برآورده شده، بهتر است فردی را انتخاب کنید که وضعیت اقتصادی با‌ثبات و مناسبی داشته باشد و شیوه زندگی‌اش شبیه خودتان باشد.


و در آخر؛

فراموش نکنید که صحبت یک عمر زندگی است و اولین و مهم‌ترین دلیل ازدواج رسیدن به آرامش و کمال است و این آرامش و کمال دست نخواهد داد مگر اینکه شباهت‌های شما و همسرتان بیش از تفاوت‌هایتان باشد.