مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

با شوهر بچه ننه ام چه کنم؟


برای او تنها زن مثال‌زدنی مادرش است. از کوچک‌ترین فرصتی برای بودن در کنارش استفاده می‌کند و بدون اجازه او آب هم نمی‌خورد. در زندگی یک مرد بچه‌ننه، هیچ تصمیمی بدون حمایت مادر گرفته نمی‌شود و رازی که مادرش از آن بی‌خبر باشد، وجود ندارد. اگر هنوز هم مطمئن نیستید که خواستگار یا همسرتان یک مرد بچه‌ننه است، از این تست کمک بگیرید و بعد از مطمئن شدن، از باید و نباید‌های رفتار با چنین مردی باخبر شوید.
از شما حمایت نمی‌کند؟

وقتی خانواده‌اش بی‌دلیل و منطق از شما انتقاد می‌کنند یا مسبب ناراحتی‌تان می‌شوند، از شما دفاع نمی‌کند و حتی جلوی دیگران، فورا حرف‌های مادرش را تکرار می‌کند و انتظار دارد که حق را به او بدهید؟ شما به حمایت همسرتان حتی در کوچک‌ترین لحظات زندگی نیاز دارید. گاهی ممکن است حق با شما نباشد و او هم سرزنش‌تان کند اما نیاز دارید که در مقابل دیگران انگشت اتهام را به سمت شما نگیرد.


پول توجیبی می‌گیرد؟

آیا خواستگار‌تان هنوز از نظر مالی به خانواده‌اش وابسته است و حتی اگر شغلی دارد، دغدغه‌ای برای پس‌انداز و آینده‌نگری ندارد؟ چنین مردی احتمالا به پشتوانه خانوادگی‌اش دلگرم است و دوست دارد دیگران مسئولیت زندگی‌ او را بر عهده بگیرند. شما قرار نیست با یک مرد ثروتمند زندگی کنید اما کسی که به آن نیاز دارید، مردی است که از نظر مالی به کسی وابسته نباشد و برای ساختن یک زندگی مستقل تلاش کند.
منتظر نظر دیگران است؟

شما قرار است وارد یک وادی جدید شوید و تصمیم‌های جدی‌ برای آینده‌تان بگیرید، اما او همیشه برای گرفتن هر تصمیمی به نظر دیگران تکیه می‌کند. گاهی هم وقتی در مورد موضوعی صحبت می‌کنید، نظرش را ابراز می‌کند اما به محض مواجه شدن با مخالفت دیگران، تصمیم تازه‌ای می‌گیرد. اگر نامزد‌تان نمی‌تواند تنها با کمک شما تصمیمی برای آینده‌اش بگیرد، احتمالا در رده بچه‌ننه‌ها جا دارد. درست است که شما به مشورت با کسانی که تجربه بیشتری دارند نیاز دارید، اما قرار نیست اجازه دهید که دیگران برای همه زندگی‌تان تصمیم بگیرند.
مدام از نامزد قبلی‌اش می‌گوید

برای شما وارد شدن به یک زندگی تازه یعنی کنار گذاشتن همه تجربه‌های تلخ یا شیرین گذشته. اما او هنوز شادی یا خشم زندگی گذشته‌اش را فراموش نکرده است و مدام درباره نامزد قبلی یا تجربه‌های خواستگاری ناموفق قدیمی‌اش صحبت می‌کند. برای چنین مردی، بسیاری از گره‌های احساسی هنوز باز نشده‌اند و او نتوانسته با اتفاقاتی که برایش افتاده، کنار بیاید. چنین مردی هنوز عقده‌ها، خشم‌ها و ترس‌های حل‌نشده‌ای دارد و قرار است این کوله‌بار را با خودش به این رابطه بیاورد.
شما را با مادرش مقایسه می‌کند؟

از انتخاب لباس گرفته تا وسایل خانه، دوست دارد از مادرش الگوبرداری کند و شما را مدام با مادرش مقایسه می‌کند؟ در هر موردی که اظهارنظر می‌کنید، می‌گوید: «اما مادرم...» و شما را با این رفتار آزار می‌دهد؟ برای او تنها زن دنیا مادرش است و نمی‌تواند از راهی که این زن مثال‌زدنی نرفته، برود. او فقط حاضر است به یک شیوه زندگی کند؛ شیوه مادرش! اما آیا شما می‌توانید این سبک زندگی را بپذیرید؟
سنگ‌هایتان را وا بکنید!

اگر هنوز با چنین مردی پیمان ازدواج نبسته‌اید، بهتر است قبل از پاسخ مثبت، با او در این مورد صحبت کنید. برایش توضیح دهید که داشتن استقلال فکری، مالی و رفتاری تا چه حد برایتان مهم است و از اینکه دوست دارد به وابستگی‌اش پایان دهد مطمئن شوید. اگر او چنین شرطی را برای ازدواج پذیرفته، بهتر است مدت دیگری در دوره نامزدی بمانید و او را بیشتر محک بزنید و بدانید آیا به وعده‌هایش پایبند بوده و برای تغییر تلاش کرده‌است؟ زندگی با چنین مردی آسان نیست. پس اگر برای ازدواج با او مصمم شده‌اید، بهتر است این واقعیت را بپذیرید. ممکن است برخی حرف‌ها، کارها و رفتارهایش عمیقا شما را آزار دهد، پس باید از همیشه صبور‌تر باشید
عجله نداشته باشید

اگر با یک بچه‌ننه زندگی می‌کنید یا تصمیم‌تان را گرفته‌اید که به چنین خواستگاری جواب مثبت دهید، باید صبور باشید. این افراد به سادگی تغییر نمی‌کنند و در بسیاری از موارد، نسبت به تغییر کردن موضع می‌گیرند. باید بپذیرید که تبدیل کردن او به یک مرد مستقل اتفاقی نیست که یک‌روزه بیفتد و شاید سال‌ها برای تغییر شخصیت او به زمان نیاز داشته باشید.
خط پایان را بشناسید

از همان روز اول رفتارهای اینچنینی همسرتان، شما را آزار می‌داده و هر راهی را برای پایان دادن به آنها رفته‌اید؟ اگر با وجود این مرد زندگی شما هنوز تغییری نکرده‌است باید بپذیرید که او با همین ویژگی‌هایش شریک زندگی شماست. آیا می‌توانید او را بپذیرید و بدون تلاش برای تغییر در کنارش بمانید یا گمان می‌کنید که تحمل‌تان تمام شده و باید به این زندگی بی‌نتیجه پایان دهید؟!
شرایط را درک کنید

زندگی با چنین مردی آسان نیست. پس اگر برای ازدواج با او مصمم شده‌اید، بهتر است این واقعیت را بپذیرید. ممکن است برخی حرف‌ها، کارها و رفتارهایش عمیقا شما را آزار دهد، پس باید از همیشه صبور‌تر باشید. اگر او را با وجود این شخصیت پذیرفته‌اید، پس نباید با نشان دادن وابستگی فکری و اقتصادی‌اش به دیگران، آشفته و ناراحت شوید. در قدم اول او را همین‌طور که هست، بپذیرید و بعد برای تغییر تلاش کنید.

با خانواده‌ها وقت بگذرانید

ممکن است در آغاز راه فاصله گرفتن همسرتان از خانواده‌اش او را بترساند و نسبت به ادامه این شکل زندگی مردد باشد. پس هیجان‌زده عمل نکنید و تا زمانی که شرایط آرام‌تر شود صبر کنید. جدا کردن او از خانواده‌اش به قیمت بحث و قهر به شما کمکی نخواهد کرد. یادتان نرود به میان آمدن پای قهر، یعنی ناموفق بودن شما در حل مشکل.
با او حرف بزنید

احساس‌تان را به همسرتان بگویید و برایش توضیح دهید که چه رفتارهایی شما را آزار می‌دهد. او را از این موضوع که قصد ندارید رابطه‌اش را با خانواده‌اش قطع کنید مطمئن کرده و برایش توضیح دهید که دیگر مسئولیت خانواده خودش را برعهده دارد و باید حواسش به وظایفش باشد.
با مادرش دوست شوید

اگر همسرتان به مادرش وابستگی زیادی دارد، بهتر است ارتباط خوب و نزدیکی با مادرشوهرتان برقرار کنید. ممکن است گاهی نیاز داشته باشید که از طریق او روی همسرتان تاثیر بگذارید. از طرف دیگر زمانی که همسرتان ببیند با گارد بسته با مادرش برخورد نمی‌کنید، با آرامش بیشتری به سمت شما کشیده می‌شود و از اینکه شما هم مادرش را دوست دارید، احساس رضایت می‌کند.

رمز و رازهای مراوده با خانواده همسر


یکی از سخت ترین رابطه هایی که ما برقرار می کنیم، با خانواده شوهر است. وقتی ما ازدواج می کنیم، اکثر ما توجه نمی کنیم که با یک خانواده دیگر وصلت کرده ایم. ممکن است این خانواده رسم و رسوم، رفتارها، و عادتهایی برخلاف ما داشته باشند. زمانی که این اختلاف نظرها یا اختلاف در زمینه رسم و رسوم و غیره وارد خانواده شما شد، کشمکش و درگیری شروع می شود. بنابراین چقدر درگیری قابل تحمل و پذیرفتنی است؟ این موضوع بستگی به افرادی دارد که وارد بحث می شوند. بنابراین یک قاعده کلی درمورد خانواده شوهر این است که از احساساتتان به عنوان یک راهنما کمک بگیرید.

اگر می خواهید رابطه تان بحرانی نشود،به نکات زیر توجه کنید:


خودتان را با شرایط وفق دهید:
زوج‌ها در اوایل ازدواج اغلب تصور می‌کنند که رابطه شان با خانواده همسر باید یکی از بهترین رابطه‌ها باشد.اما وقتی بچه دار می‌شوند، ناچارا درگیر کارها و وظایف بیشتری می‌شوند و نوع رابطه شان تغییر می‌یابد. در این بین مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها و همچنین دیگر بستگان سعی می‌کنند که بفهمند چگونه می‌توانند خودشان را با این وضعیت وفق دهند.اگر زمانی تعارضی بوجود آمد ، هیچ وقت نگذارید همسرتان احساس کند که باید بین شما و خانواده اش یکی را انتخاب کند.


رازهای خانه را برملا نکنید!:
با همسرتان توافق کنید که چه چیزهایی را نباید به خانواده همسرتان بگویید. یادتان باشد که هر خانواده جدیدی رازهای خودش را دارد و برملا شدن این رازها هم استقلال خانواده جدید را زیر سوال می برد و هم راه را برای دخالت خانواده ها باز می کند.


هرگز نباید مسائل مالی تان را با خانواده همسر در میان بگذارید:
زمانی که خانواده همسر سعی می کنند زوج را از لحاظ مالی حمایت کنند یا اهداف مالی در سر دارند، عاقلانه آن است که موضوع را عوض کنیم. مطمئنا در بیشتر موارد خانواده همسر سعی می کنند که به فرزند و یا عروس و دامادشان کمک کنند اما اگر آنها این قصد را داشته باشند که روش زندگی خودشان را بر زندگی فرزندشان پیاده کنند، نشان می دهد که آنها قصد دخالت و فضولی در زندگی شما را دارند. دلیلی ندارد که خانواده ها از فرزندانشان به خاطر نحوه خرج کردن پولشان، یا پس انداز کردن آن یا حتی مقدار درآمد ماهیانه شان عیبجویی کنند. اگر نیاز مبرمی به پول پیدا کردید عاقلانه تر آن است که از افراد دیگری پول قرض بگیرید. بهترین راه این است که برخی مسائل زندگیتان را بین خودتان خصوصی و شخصی کنید و در خانواده های همسرتان نفوذ نکند.


نظرخواهی نکنید، اگر...: ببینید، والدین همسر یا والدین خودتان چه طور شخصیتی دارند. اگر جنبه این را دارند که فقط در مقام مشورت با آن ها حرف بزنید، خب حرف بزنید اما اگر حس می کنید نظرخواهی کردن مساوی است با در منگنه قرار گرفتن و آن ها نظر رابا دستور اشتباه می گیرند، در کل نظرخواهی نکنید.


دخالت نکنید!:
بله! درست خواندید! بعضی ها درباره مسائل خانواده همسر در ظاهر و باطن دخالت می کنند و بعد راه را برای دخالت متقابل باز نگه می دارند. مثلا می گویند نظرت در مورد این خواستگار جدید چیست؟ این جور وقت ها وسوسه نشوید و بگویید: «هر جور که خودتان صلاح می دانید».

سعی کنید با مادرشوهرتان رابطه مخصوصی ایجاد کنید. زمانی را با همدیگر بگذرانید. اجازه دهید او بفهمد که شما چقدر به نظرات و عقایدش احترام می‌گذارید. مطمئن باشید به حمایت‌های وی نیاز پیدا خواهید کرد


مراقبت از بچه هایتان را به خانواده همسرتان نسپارید:
شاید سخت ترین مورد بین همسر و خانواده همسر بچه ها هستند. نگهداری فرزندتان توسط خانواده همسر یک اشتباه بزرگ است.

حتی اگر آنها صلاحیت و توانایی این کار را داشته باشند اما نگهداری فرزندتان توسط آنها می تواند به یک موضوع ناراحت کننده بین شما تبدیل شود. خانواده همسر پدربزرگ و مادربزرگ هستند نه یک مراقب. اگر پدربزرگ و مادربزرگ ها در نقش یک مراقب باشند آنها می توانند تمام رفتارهای شخصی خودشان را وارد تربیت بچه شما بکنند. در این صورت بچه ها دو سری پدر و مادر خواهند داشت و خانواده همسر هم حق دخالت بیشتری در تربیت و شکل گیری شخصیت فرزند شما دارند.


نگرانی های خانواده همسر را به مهربانی پاسخ دهید: برای بیشتر افراد، ارتباط برقرار کردن با خواهرشوهر و مادرشوهر بسیار سخت است. حتی اگر مادرشوهرشان را به عنوان بهترین دوستشان بدانند. موارد بسیاری وجود دارد که زن ها توسط مادرشوهرانشان احساس تحقیر و سرزنش می کنند. تنها علت قابل قبول آن حس حسادتی است که در این رابطه وجود دارد.

بسیاری از مادرشوهرها نگران نحوه رفتار کردن عروسشان با پسرشان هستند. حتی اگر رابطه عروس و مادرشوهری بسیار دوستانه باشد، مادرشوهر هر شب با عروس تماس می گیرد تا ببیند عروسش برای دردانه اش بعد از پشت سر گذاشتن یک روز سخت کاری چه غذایی درست کرده است. زیرا او نمی تواند تحمل کند که پسرش بعد از یک روز سخت کاری یک غذای آماده و سطحی بخورد.

درچنین مواردی بهترین طرز برخورد با مادرشوهر، تشکر کردن از اوست. اجازه دهید هرآنچه که می خواهد انجام دهد، و به یاد داشته باشید که این شما هستید که هر شب همسرتان را در خانه می بینید. اگر او فکر می کند شما تنبلید پس چه کسی کارهای خانه پسرش را انجام می دهد؟ او همسر و فرزند شما را دوست دارد و می خواهد بهترین کارها را برای آنها انجام دهد.


بدگویی همسرتان را نزد خانواده اش نکنید: قانون بعدی با فامیل شوهر این است که آنها هرگز نباید از رفتارهای همسرمان که برای ما ناخوشایند است آگاه شوند. هرگز.

پدر و مادرها عیوب فرزندانشان را خوب می دانند، و نیازی به یادآوری آنها نیست. انجام دادن این کار مشکلات عدیده ای را سبب می شود. اگر همسرتان مشکلاتی دارد با دوستانتان در میان بگذارید نه با مادرشوهرتان. زیرا زمانی که مشکلتان با شوهرتان حل شد، هرآنچه که شما درمورد همسرتان با مادرشوهرتان مطرح کردید به خاطرش می ماند. بهترین راه این است که مشکلات زناشویی تان را با دوستانتان و یا غریبه ها مطرح کنید یا در دفتر خاطراتتان یادداشت کنید.


با خانواده شوهرتان صمیمی شوید: سعی کنید با مادرشوهرتان رابطه مخصوصی ایجاد کنید. زمانی را با همدیگر بگذرانید. اجازه دهید او بفهمد که شما چقدر به نظرات و عقایدش احترام می‌گذارید. مطمئن باشید به حمایت‌های وی نیاز پیدا خواهید کرد.

خواهر شوهرشما وضعیت خاصی دارد. کسانی که احساس کمبود محبت و توجه می‌کنند معمولا از خودشان مطمئن نیستند. زمانیکه وی راجع به موضوعی حرف می‌زند که شما را ناراحت می‌کند، - سخت است – اما دندان‌هایتان را بهم فشار دهید، لبخند بزنید، و موضوع را عوض کنید.


به این راه فکر کنید: داشتن یک رابطه خوب با خانواده همسرتان نعمتی است که در آینده فرزندانتان به شما هم خواهند داد.

نقش معنویت در سلامت خانواده


آیا معنویت می‌تواند سلامت جسمی بهتری برای شما و خانواده‌تان به ارمغان بیاورد؟ تحقیقات جدید پزشکی نشان می‌دهد که افراد معنوی‌تر، رفتارهای خودتخریب کمتری دارند (مثل خودکشی، سیگار کشیدن و اعتیاد)، کمتر دچار استرس می‌شوند و رضایت عمومی بیشتری نیز از زندگی خود دارند.

بیشتر تحقیقاتی که سلامت جسمی و معنوی را به هم مرتبط می‌کنند روی بیماران سالخورده انجام گرفته است؛ اما، این اطلاعات می‌تواند ارتباط بین یک زندگی معنوی و سلامت خوب جسمی را برای همه سنین نشان دهد.

بااینکه معنویت نشان داده است که می‌تواند موجب کاهش افسردگی، بهبود فشارخون و تقویت سیستم ایمنی بدن شود، باورهای مذهبی را نباید در مراقبت‌های پزشکی کودکان دخالت داد.

حال ببینیم معنویت چیست و چطور می‌تواند سلامت خانواده را تقویت کند؟


معنویت و سلامت جسمانی

زمانی پزشکان و دانشمندان از مطالعه معنویت در ارتباط به پزشکی خودداری می‌کردند اما یافته‌های 10 سال اخیر باعث شد برخی از آنها بیشتر به این مسئله فکر کنند. تحقیقات نشان داده است که مذهب و ایمان می‌تواند از طرق زیر به ارتقای وضعیت سلامت کمک کرده و با بیماری‌ها مقابله کند:

• ارائه حمایت و پشتیبانی اجتماعی بیشتر مثل گروه‌های مذهبی
• تقویت مهارت‌های سازگاری از طریق دعا و فلسفه‌ اینکه همه چیز هدفمند است.
بااینکه در این زمینه هنوز روی کودکان تحقیق نشده است اما مطالعات مختلفی که بر روی بزرگسالان انجام گرفته، تاثیرات مثبت معنویت بر نتایج پزشکی را به اثبات رسانده است:
• یک تحقیق 7 ساله که بر روی شهروندان بزرگسال انجام گرفت، دخالت مذهبی را با ناتوانی جسمانی و افسردگی کمتر مرتبط دانست. میزان مرگ و میر قبل از مناسبت‌های مذهبی مهم کمتر می‌شود که می‌تواند نشاندهنده این باشد که ایمان ممکن است مرگ افراد را در این موارد به تاخیر انداخته باشد.
• افراد سالخورده‌ای که به طور مرتب در خدمات مذهبی شرکت داشته‌اند، سیستم ایمنی قوی‌تری نسبت به آنها که در این خدمات شرکت ندارند، داشتند. فشارخون این افراد نیز پایین‌تر بوده است.
• بیمارانی که تحت جراحی قلب باز قرار داشتند و از مذهب خود قدرت و آرامش می‌گرفتند، نسبت به آنها که وابستگی مذهبی نداشتند، سه برابر بیشتر از سایرین از عمل جان سالم به در می‌بردند.




معنویت و سلامت روانی

باورها و اعتقادات مذهبی و معنوی نقش مهمی در نحوه سازگاری افراد با لذت‌ها و سختی‌های دنیا دارد. ایمان می‌تواند حس هدفمندی در افراد ایجاد کرده و زندگی آنها را هدایت کند.

وقتی خانواده‌ها با موقعیت‌ها و شرابط سخت روبه‌رو می‌شوند، مثل مشکلات جسمانی و بیماری‌ها، اعتقادات مذهبی آنها می‌تواند برای مقابله با حس ناامیدی و بی‌پناهی کمکشان کرده، به زندگیشان نظم و معنای دوباره بخشیده و کنترل زندگی را به آنها برگرداند. برای بعضی از خانواده‌ها، معنویت می‌تواند یک منبع قدرت فوق‌العاده مهم و قوی باشد.

تحقیقات پزشکی تایید کرده‌اند که معنویت می‌تواند تاثیری شگرف بر وضعیت روانی افراد داشته باشد. در تحقیقی که روی مردانی که در بیمارستان بستری بودند، انجام گرفت، مشخص شد که تقریباً نیمی از آنها مذهب را برای سازگار شدن و کنار آمدن با بیماری خود مفید می‌دانند. یک تحقیق دیگر مشخص کرد که بیماران مذهبی‌تر ریکاوری سریعتری از بعضی بیماری‌ها داشته‌اند. در تحقیق دیگری مشخص شد که میزان بالایی امید و خوش‌بینی که فاکتورهای لازم برای مقابله با افسردگی هستند، در میان افراد مذهبی دیده می‌شود.




آیا باورهای معنوی می‌تواند در بزرگ کردن بچه‌ها نقش داشته باشد؟

شرکت در مراسم‌های مذهبی و خدمات مربوط به آن می‌تواند به خانواده‌ها کمک کند با ارزش‌های معنوی خود ارتباط برقرار کنند اما این تنها راه موجود نیست. راه‌های غیرسنتی‌تر هم می‌تواند به بچه‌ها و والدین آنها برای یافتن معنا و مفهوم معنویت کمک کند.

برای شکوفا کردن معنویت در خانواده، بد نیست که ارزش‌های خودتان را ارزیابی کنید. از خودتان سوال کنید: چه چیزهایی برای من مهم است؟ فعالیت‌های روزانه من به چه شکل ارزش‌هایم را منعکس می‌کند؟ آیا بخاطر مشغله روزانه چیزهایی که برایم اهمیت دارند را فراموش کرده و نادیده می‌گیرم؟

در زیر توصیه‌هایی برای شروع یک فرایند معنوی در خانواده ارائه می‌کنیم:

• ریشه‌هایتان را بشناسید. در ارزیابی و بررسی گذشته خود و خانواده‌تان، می‌توانید ارزش‌های قدیم خود را به یاد آورده و تاریخ خانوادگیتان را زنده کنید.
• مشارکت اجتماعیتان را بسنجید. اگر در گروهی عضو هستید، شاید بد نباشد که نقش بزرگتر و برجسته‌تری در آن بگیرید—اول بخاطر خودتان و بعد بخاطر الگو شدن برای فرزندانتان. اگر هنوز در یک گروه اجتماعی عضو نشده‌اید، می‌توانید از همین امروز اقدام کنید.
• احساسی که موقع به دنیا آمدن فرزندتان داشتید را به خاطر بیاورید. سعی کنید ذهنتان را به عقب و به آن لحظه برگردانید و امیدها و آرزوهایی که داشتید را به خاطر بیاورید. این می‌تواند شروعی برای پیدا کردن احساساتی مشابه در زندگی روزمره‌تان باشد.
• زمانی را به سکوت کنار فرزندانتان سپری کنید. سعی کنید به تنهایی یا به اتفاق بچه‌ها زمانی را به مدیتیشن و تفکر بگذرانید. به زندگی فردی خود و زندگی خود بعنوان پدر یا مادر فکر کنید. درمورد این افکار با فرزندانتان صحبت کنید و به ایده‌های آنها درمورد معنا و مفهوم معنویت گوش دهید.
• برای پیاده‌روی به دل طبیعت بروید. طبیعت از دیرباز منبع الهام و معنویت بوده است. چنین پیاده‌روی آرامتان کرده و باعث می‌شود به دنیای اطرافتان تعمق کنید.
• به همراه فرزندانتان کتاب‌هایی درمورد ایده‌های معنوی مطالعه کنید و درمورد افکار کتاب با هم بحث کنید.

شروع یک فرایند معنوی در خامواده می‌تواند به شما کمک کند زندگی سالم‌تر داشته باشد، چه از دیدگاه جسمانی و چه روحی و روانی.

نکات مهم برای والدینی که طلاق گرفته‌اند



نکات مهم برای والدینی که طلاق گرفته‌اند



هر خانواده متفاوت است


هیچ راهنمایی نمی‌تواند ضمانت تربیت بچه‌ها بعد از طلاق باشد. هر موقعیت--و هر خانواده--کاملاً متفاوت از دیگری است. اما برخی رهنمودهای متداول می‌توانید کنار آمدن با این موقعیت را راحت‌تر کند.


این توصیه‌ها می‌تواند فرایند طلاق را برای بچه‌ها آسان‌تر کند. والدین باید به روش خودشان آنها را درک کنند؛ صداقت، حساسیت، خویشتن‌داری و زمان به نوبه خود می‌تواند به فرآیند التیام یافتن شما کمک کند. پس صبور باشید--برنامه زمانبندی همه یکسان نیست.




کمک به بچه‌ها برای کنترل احساساتشان


بچه‌ها را تشویق کنید تا آزادانه در مورد احساساتشان نسبت به اتفاقی که می‌افتد --چه مثبت و چه منفی-- صحبت کنند.


برای والدینی که در حال طلاق گرفتن هستند یا قبلاً طلاق گرفته‌اند خیلی مهم است که با فرزندانشان بنشینند و تشویقشان کنند که احساسات و افکارشان را با آنها در میان بگذارند. اما باید این را جدا از احساسات خودتان نگه دارید. اکثر اوقات، بچه‌ها دچار حس فقدان خانواده می‌شوند و ممکن است شما یا همسرتان --یا هر دوتان -- را بخاطر چیزی که به نظرشان خیانت می‌آید مقصر بدانند. به همین دلیل باید واقعاً برای جواب دادن به سوالاتشان یا برخورد با نگرانی‌هایشان خودتان را آماده کنید.



اجازه دهید حرف زدن درمورد طلاق و آنچه فرزندانتان را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد یک فرایند پیش‌رونده باشد. هرچه بچه‌ها بزرگ‌تر و بالغ‌تر می‌شوند، ممکن است سوالات و نگرانی‌های تازه‌ای در مورد این مسئله پیدا کنند. حتی اگر به نظر می‌رسد که قبلاً درمورد این موضوعات صحبت کرده‌اید اما بگذارید آنها آزادانه با شما گفتگو کنند.


اگر احساس می‌کنید برای اینکه بتوانید به این طریق واقعاً به فرزندانتان کمک کنید، ناراحتتان می‌کند، از کس دیگری (یکی از اقوام) خواهش کنید اینکار را کرده و با آنها حرف بزند. برنامه‌های گروهی هم در مدارس برای بچه‌های طلاق بر پا می‌شود که منبعی عالی برای این کودکان هستند.


کاملاً طبیعی است که بچه‌ها احساسات مختلف و زیادی درمورد طلاق داشته باشند. ممکن است احساس گناه کنند و تصور کنند مشکل را آنها به وجود آورده‌اند. این مسئله مخصوصاً درمواردی که بچه‌ها شنیده باشند که والدینشان درمورد آنها با هم دعوا می‌کنند، بیشتر صدق می‌کند. بچه‌ها ممکن است احساس عصبانیت یا ترس کنند، یا حتی نگران شوند که با طلاق والدینشان آنها هم از والدینشان جدا خواهند شد.


بااینکه بچه‌ها مدتی با مسئله طلاق مشکل خواهند داشت، اما تاثیر اصلی آن معمولاً بعد از ۲ تا ۳ سال کمرنگ می‌شود. طی این مدت، بعضی‌ها قادر خواهند بود احساساتشان را مطرح کنند اما برحسب سن و رشدشان، خیلی‌ از آنها هم ممکن است این توانایی را نداشته باشند. برای بچه‌های مدرسه‌ای پایین آمدن نمرات یا عدم علاقه به انجام فعالیت‌های موردعلاقه می‌تواند علائم آن باشد. برای بچه‌های کوچکتر، این احساسات معمولاً طی بازی هم ابراز می‌شوند.


ممکن است وسوسه‌انگیز باشد که به بچه بگویید دست از این احساسات بردارد اما بچه‌ها (و بزرگترها) در احساساتشان حق دارند. و اگر تلاش کنید یک لبخند زورکی روی لب‌هایشان بنشانید، دیگر احساسات واقعی‌شان را با شما در میان نخواهند گذاشت.




انتخاب راه بالایی


هیچوقت در حضور فرزندانتان با همسر سابقتان بدزبانی نکنید، حتی اگر هنوز از دست او عصبانی و ناراحت باشید.


این یکی از سخت‌ترین کارهاست. اما خیلی مهم است که حرف‌های بدی درمورد همسر سابقتان به زبان نیاورید. این کارها معمولاً باعث می‌شود بچه‌ها از دست آن کسی که بدزبانی می‌کند عصبانی شوند. هیج بچه‌ای دوست ندارد انتقاد یکی از والدینش را از دیگری بشنود. همچنین به همان اندازه درک اتفاقات واقعی اهمیت دارد. اگر برای مثال یکی از طرفین با رفتن، خانواده را ترک کرده است، باید درک کنید که چه اتفاقی افتاده است. توضیح رفتار همسر سابقتان وظیفه شما نیست--بگذارید خودش اینکار را بکند.


هیچوقت از بچه‌ها بعنوان پیام‌رسان یا میانجی استفاده نکنید.


بچه‌ها نباید احساس کنند که باید به شکل پیام‌رسان بین والدین خود که با هم دشمنی دارند، عمل کنند یا بدگویی‌های یکی از آنها را درمورد دیگری بشنود و تحمل کند. هیچوقت از فرزندتان نپرسید که در خانه آن یکی از ولدینش چه می‌گذرد--بچه‌ها از اینکه از آنها خواسته شود جاسوسی کنند خوششان نمی‌آید. در صورت امکان، مستقیماً با همسر سابقتان درمورد مسائل مرتبط مثل برنامه‌ریزی، ملاقات‌ها با فرزندتان، مسائل بهداشتی و سلامتی یا مشکلات درسی و مدرسه صحبت کنید.


در تطبیق یافتن فرزندتان با شریک‌زندگی جدیدتان یا فرزندان او، انتظار هر مقاومتی را داشته باشید.


روابط جدید، ادغام خانواده‌ها و ازدواج دوباره از سخت‌ترین جوانب فرایند طلاق هستند. یک خانواده ادغام‌شده جدید تاثیر طلاق را از بین نخواهد برد--درواقع تحقیقات نشان می‌دهد که بچه‌ها در این خانواده‌های جدید مشکلاتی را شبیه به آن بچه‌هایی که با یکی از والدین زندگی می‌کنند، تحربه می‌کنند.


بنابراین خیلی مهم است که فرزندتان را مطمئن کنید که هنوز مادر یا پدری که مراقبش است و به او برای تطبیق یافتن با یک خانواده جدید کمک می‌کند، کنارش است. انتظار نداشته باشید که فرزندتان فوراً یک پدر یا مادر جدید را قبول کند اما زمان می‌برد. نقش اولیه ناپدری یا نامادری این است که مثل یکی دیگر از والدین کودک در زندگی او رفتار کند. به بچه‌ها بگویید که به نامادری یا ناپدری خود هم باید همانطور که با معلم‌ها، مربی‌ها و سایر بزرگترهایی که به او کمک می‌کنند رفتار می‌کند، احترام بگذارد.





هیچوقت از بچه‌ها بعنوان پیام‌رسان یا میانجی استفاده نکنید.


از گروه‌های پشتیبانی، دوست‌ها و مشاوره کمک بگیرید. والدینی که به تنهایی فرزند خود را بزرگ می‌کنند باید تا می‌توانند از دیگران کمک بگیرند.


حمایت و پشتیبانی دوستان، افراد فامیل و خانواده و گروه‌ها می‌تواند به والدین برای کمک به فرزندشان برای تطبیق یافتن به طلاق کند.


درصورت امکان، باید به فرزندتان آموزش داده شود که مثبت‌ترین نکات هر دو طرف طلاق که والدینشان باشند را ببیند. حتی در بهترین شرایط، جدایی و طلاق برای بسیاری از کودکان دردناک و ناامیدکننده است.


و البته برای والدین هم از نظر احساسی مشکل است. بنابراین قابل درک است که باوجود بهترین قصد و نیت، بعضی از والدین ممکن است درد و عصبانیشان را فریاد بزنند. اما آندسته از والدینی که می‌توانند تغییر و تعدیل خوب در خود ایحاد کند و زمان خوشی را سپری کنند، حتی در سخت‌ترین شرایط کمک زیادی به فرزندشان --و خودشان-- کرده، سازگار شده و پش می‌روند.

مادران شاغل بخوانند!


همه کودکان به یک شیوه با مسئله جدایی از مادر برخورد نمی‌کنند؛ بعضی از آنها با خوشحالی از مادر خداحافظی می‌کنند تا به محل کارش برود و بعضی دیگر ساعت‌ها گریه می‌کنند.

بنابراین با توجه به شرایط خود و فرزندتان به‌گونه‌ای تصمیم بگیرید که به نفع هر دوی شما باشد. انجام وظایف مادری شاید یکی از جالب‌ترین، مشکل‌ترین و در عین حال شیرین‌ترین وظایفی است که هر کس در نقش مادر آن را تجربه می‌کند. حالا اگر به این موضوع احساسات ناشی از تنها گذاشتن فرزندتان در خانه و بازگشت به محیط کار را هم اضافه کنید، آنگاه عظمت کار مادران شاغل را بیشتر درک می‌کنید. شاید ابتدا به‌نظر آسان برسد اما لحظه دل کندن مادر از فرزند برای رفتن به سر کار تجربه‌ای است که هر مادر شاغلی با آن آشناست.

همه مادران هنگام برگشت به محیط کار با سؤالاتی مانند اینها مواجه می‌شوند:«آیا می‌توانم همزمان از عهده وظایف کاری و خانوادگی خود برآیم؟ اگر نتوانم سر کار بروم چطور می‌توانیم از عهده مخارج برآییم؟ آیا می‌توانم از خودم راضی باشم؟ این موضوع چه تأثیری بر فرزندم می‌گذارد ؟و...». در واقع همه مادران شاغل با این سوالات مهم مواجه می‌شوند و بهتر است هر کس با توجه به کمک و مشورت با دیگران در نهایت تصمیم بگیرد.


تصمیم‌گیری مهم
هنگام تصمیم‌گیری درباره کار کردن عوامل متعددی مانند اهمیت شغل و کار، فرستادن کودک به مهد، استخدام پرستار، کمک گرفتن از خانواده برای نگهداری کودک و... به میان می‌آیند. مادر نیز باید با درنظر گرفتن تمام این موارد تصمیم بگیرد. البته این رفتار کودکان است که به ما نشان می‌دهد آیا توانسته‌ایم از عهده وظایفمان برآییم و تصمیم درستی بگیریم یا نه. این موضوع نیز در مورد افراد مختلف متفاوت است و هیچ‌کس نمی‌تواند درباره دیگری قضاوت کند.

مادران شاغل با تولد فرزند خود نظر متفاوتی نسبت به کارشان پیدا می‌کنند. گاهی احساس می‌کنند بین شغل و فرزندشان محصور شده‌اند و باید بتوانند توازن خوبی بین این دو برقرار کنند و به بهترین نحو از پس هر دوی آنها برآیند ولی باید نیازهای کودک و موقعیت خود را بسنجند، درباره آنها با همسرشان صحبت کنند و تصمیم بگیرند چه چیزی آرامش بیشتری به‌آنها و زندگی خانوادگی‌شان می‌بخشد.

ممکن است نظر اطرافیان هم بسیار متفاوت باشد؛یعنی هر کس درباره تنها گذاشتن کودک در خانه و بازگشت شما به محل کار نظر خاصی دارد. برخی می‌گویند نگهداری از فرزندتان مهم‌تر است و عده‌ای هم عقیده دارند حیف است کارتان را ترک کنید و فقط به انجام وظایف بچه‌داری بپردازید. شما می‌توانید همه این نظرات را بشنوید و از تجارب اطرافیان خود استفاده کنید اما فراموش نکنید این موضوع بسیار جدی و شخصی است و فقط شما و همسرتان هستید که باید تصمیم بگیرید.


کار نیمه‌وقت، کار در خانه و...

یکی از راه‌حل‌هایی که به ذهن بسیاری از مادران می‌رسد، بهره‌برداری از مزایای کار نیمه‌وقت است. بدین‌ترتیب آنها می‌توانند هم‌زمان بیشتری را با فرزندشان بگذرانند و هم شاغل بمانند و وقت آزادی داشته باشند. البته این راه برای همه مادران عملی نیست و بعضی کارها را نمی‌توان به‌طور نیمه‌وقت انجام داد. از نظر عده‌ای نیز همزمانی کار در خانه و نگهداری از کودکان گزینه خوبی است. البته این کار به سادگی انجام‌پذیر نیست زیرا خود بچه‌داری تمام وقت شما را به‌خود اختصاص می‌دهد و وقتی برای انجام کارهای خانه برایتان باقی نمی‌ماند. شاید هم بتوانید با هماهنگی محل کارتان روزهای کمتری سر کار بروید یا اگر ذهن خلاقی دارید می‌توانید چیزهایی درست کنید و بفروشید؛ برای مثال می‌توانید کارت تبریک یا صنایع دستی بسازید و با فروش آنها درآمدی داشته باشید. البته شاید هیچ‌کدام از این موارد در مورد شما صدق نکند و مجبور باشید به‌طور تمام وقت کار کنید.


بازگشت به محیط کار

باید پس ازپایان مرخصی مقدمات بازگشت به‌کار را آماده کنید. بنابراین باید برنامه‌هایی برای خودتان ترتیب دهید که به شما اعتماد به نفس بیشتری برای بازگشت به‌کار بدهد. بهتر است مدتی به موضوعاتی که بر کیفیت زندگی‌تان به‌عنوان مادری شاغل تأثیر می‌گذارد فکر کنید؛ نگهداری از کودک، خواب، کمک گرفتن از همسر یا خانواده و رسیدگی به‌خودتان.

البته طبیعی است که نخستین روزهای بازگشت به‌کار با نگرانی درباره کودکتان و پریشانی افکار همراه است. بنابراین با وجود اینکه شاید خیلی سخت به‌نظر می‌رسد ولی سعی کنید درست عمل کنید زیرا شما باید در محیط کار نیز با قدرت حاضر شوید. البته مدتی طول می‌کشد تا دوباره با فضای کار و پذیرش اینکه نوزادتان بدون شما هم حالش خوب است، عادت کنید. طبیعی است دلتان برای فرزندتان تنگ می‌شود اما با گذشت زمان تحمل این دوری آسان‌تر می‌شود. شما می‌توانید روزهای اول بازگشت به‌کار زودتر به خانه برگردید تا هم خودتان و هم فرزندتان به‌تدریج به نبود یکدیگر عادت کنید.


نگهداری از کودک

بعد از بازگشت به کار، مهم‌ترین موضوع پیدا کردن بهترین راه برای نگهداری از کودک است. رفتن به مهدکودک، کمک گرفتن از خانواده، استخدام پرستار بچه و... راه‌هایی هستند که پیش‌روی شما قرار دارند. در هر صورت هزینه نگهداری از کودک یکی از مخارج اصلی شما خواهد بود. البته نوع نگهداری از کودک هم به سن او بستگی دارد؛ مثلا نیازهای یک نوزاد کاملا با کودکی 3 ساله متفاوت است. نگهداری از کودکتان توسط افراد خانواده و دوستان و آشنایان یکی از رایج‌ترین راه‌هایی است که پیش‌روی شما قرار می‌گیرد و اگر مجبور هستید کار کنید و قادر به پرداخت هزینه‌های استخدام پرستار یا مهدکودک نیستید، بهترین راه خواهد بود.

درصورتی که برای نگهداری از کودکتان به مادر خود یا هر کس دیگری از افراد فامیل متکی هستید باید حتما شیوه تربیتی هماهنگی را مدنظر قرار دهید؛ مثلا اگر فرزندتان عادت دارد به شیوه خاصی یا در ساعت خاصی بخوابد دیگران هم باید در جریان قراربگیرند. همچنین اگر تصمیم دارید به شیوه خاصی به او غذا بدهید یا مراقبت کنید، حتما با کسی که در نبود شما از او مراقبت می‌کند هماهنگ باشید.


آماده کردن کودک

هنگامی که می‌خواهید کودک را تنها بگذارید، باید ابتدا او را با کسی که می‌خواهد از او در خانه مراقبت کند یا مهدکودک آشنا کنید. طوری که پس از بازگشت به‌کار چند روز با او به مهدکودک یا نزد پرستارش بروید. روزهای اول را حتما ساعاتی را در کنارش بمانید و بعد از چند روز، کم‌کم بیشتر او را تنها بگذارید تا بهتر با شرایط جدید آشنا شود. البته طبیعی است هفته‌های اول هم به شما و هم فرزندتان سخت بگذرد ولی نگران نباشید چون کم‌کم عادت می‌کنید.

همه کودکان هم به یک شیوه با مسئله ترک مادر برخورد نمی‌کنند؛ بعضی از آنها با خوشحالی از مادر خداحافظی می‌کنند تا به محل کارش برود اما گاهی چنین نیست و کودک ساعت‌ها گریه می‌کند. بنابراین سعی کنید خداحافظی‌هایتان طولانی نباشد. همچنین بدون خداحافظی از فرزندتان جدا نشوید. اگر ترک فرزندتان در دوران نوزادی دشوار است وقتی بزرگ‌تر شود یعنی زمانی که می‌تواند به شما بگوید نمی‌خواهد به مهدکوک برود یا به شما التماس می‌کند سر کار نروید، دشوارتر خواهد بود. کودک شما احساستان را کاملا درک می‌کند و متوجه می‌شود مضطرب یا ناراحتید؛یعنی اگر ناراحت و مضطرب باشید تأثیر بدی بر او می‌گذارد. پس سعی کنید در حضور فرزندتان خیلی قاطع و قدرتمند عمل کنید. کاملا روحیه‌تان را حفظ کنید و فراموش نکنید شما تنها مادری نیستید که مجبورید برای کار کردن، ساعاتی را به دور از فرزندتان باشید.

البته کودکان نیز معمولا زمانی که والدینشان از دیدشان دور می‌شوند، راحت‌تر قضیه را درک می‌کنند و آرام می‌شوند. بنابراین نگران و ناراحت این موضوع نباشید. وقتی به محل کارتان می‌رسید حتما با مهدکودک یا کسی که مراقبت از فرزندتان را برعهده دارد، تماس بگیرید. به‌احتمال قوی او به شما اطمینان می‌دهد که کودکتان دیگر گریه نمی‌کند و دارد بازی می‌کند. شما باید رابطه خوبی با کسی که از فرزند شما مراقبت می‌کند داشته باشید. اما اگر در بعضی موارد شیوه کارش را دوست ندارید با صراحت و بدون کنایه موضوع را با او مطرح کنید. البته لحن صدای شما باید گرم و دوستانه باشد. پس برای این کار زمانی را انتخاب کنید که ناراحت و خسته نیستید. در غیراین صورت شاید نتیجه دلخواه را نگیرید.

بعضی کودکان وقتی از مهدکودک، پرستار یا هر کسی که از او مراقبت می‌کند جدا می‌شوند فریاد می‌زنند یا گریه می‌کنند. در واقع این رفتارها شیوه تخلیه احساسات کودک در پایان یک روز طولانی است. زیرا او احساس می‌کند اکنون که به آغوش شما بازگشته می‌تواند احساسش را نشان دهد. این موضوع ممکن است برای شما دشوار باشد اما به این معنا نیست که فرزندتان شما را دوست ندارد یا ترجیح می‌دهد با پرستارش بماند و به خانه برنگردد.


مراقبت‌های لازم

هنگامی که بچه‌دار می‌شوید به‌نظر می‌رسد می‌توانید همیشه شاد و خوشحال باشید و نباید هیچ‌گاه احساس خستگی کنید اما حفظ این موارد همیشه هم آسان نیست و باید بسیار مراقب خود باشید تا قدرت لازم را برای مراقبت از فرزندتان داشته باشد. ضمن اینکه بتوانید در خانه و محل کار هم به خوبی از پس وظایفتان برآیید. بنابراین همیشه وقتی را برای تجدید قوا و به یاد آوردن اینکه فقط یک مادر، همسر و کارمند نیستید درنظر بگیرید.ممکن است از رفتن به گردش و تنها گذاشتن فرزندتان در خانه - درحالی‌که تمام روز در محل کارتان بوده‌اید - احساس گناه کنید. اما این کار هم به نفع شما و هم تمام اعضای خانواده‌تان خواهد بود زیرا تجدید قوا به شما کمک می‌کند تا بهتر بتوانید همه کارهایتان را انجام دهید. بنابراین سعی کنید بهترین دوست خود باشید و به جای ارزیابی‌های مختلف، پیام‌های مثبتی به‌خود ارسال کنید. مطمئن باشید این کار به‌تدریج تغییرات خوبی برایتان به‌دنبال خواهد داشت.ممکن است بعد از بازگشت به‌کار نتوانید مانند قبل از کارتان لذت ببرید و ترکیب آن را با انجام وظایف مادری سخت ببینید. شاید فکر کنید کودکتان هم به دور از شما نمی‌تواند شاد باشد اما فراموش نکنید تمام این احساسات زودگذر خواهند بود و خیلی زود به همه‌‌چیز عادت می‌کنید. پس زیاد سخت نگیرید و سعی کنید هم از تمام ساعات کاری و هم از تمام لحظاتی که در کنار خانواده‌تان هستید لذت ببرید.