مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

عروس بزرگتر از داماد

اگر عروس از داماد بزرگتر باشد ایرادی دارد؟







از قدیم ازدواج آداب و رسوم خاصی داشت اول از همه اینکه پسرها باید به خواستگاری دخترها می رفتند معمولاً هم این کار برعهده خانواده ها و بزرگترهای فامیل بود و آنها برای انتخاب همسر مناسب برای پسرشان چند ملاک و معیار را در نظر می گرفتند، یکی از آن موارد که خیلی هم برای خانواده ها اهمیت داشت کوچکتر بودن عروس از داماد بود و کمتر پیش می آمد که خلاف این امر اتفاق بیفتد و اگر هم بنابر دلایلی ازدواجی صورت می گرفت که در آن عروس از داماد بزرگتر بود خانواده ها سعی می کردند که این مسئله را از بقیه پنهان کنند وگرنه حرف ها و حدیث هایی را درست می کردند که مثلاً شاید پسر عیب و ایرادی داشت که با دختری بزرگتر از خودش ازدواج کرد اما در شرایط کنونی جامعه بر خلاف دهه های گذشته بعضی از پسرها با دخترانی بزرگتر از خودشان با اختلاف سنی چند سال ازدواج می کنند و می توان گفت این سبک ازدواج در جامعه و بین خانواده ها جا افتاده است.

بعضی از مردم استنادشان برای اینکه اشکالی ندارد که عروس از داماد بزرگتر باشد ازدواج حضرت خدیجه و پیامبر اکرم (ص) است اما از سوی دیگر بعضی معتقدند که مردها به دنبال زنانی می گردند که بتوانند آنها را به روش خودشان تربیت کنند پس بهترین گزینه برایشان، همسر کوچکتر از خودشان است، برخی از مردان هم از طرف دیگر اشکالی در رابطه با بزرگ بودن همسر آینده شان نمی بینند بلکه معتقدند وقتی همسرشان از آنها بزرگتر است دیگر بچه بازی ندارد و به استقلال فکری رسیده است.
در این باره مجید ابهری جامعه شناس و استاد دانشگاه معتقد است: تغییر سبک زندگی اثر مستقیمی بر تمام انتخاب های افراد دارد و یکی از این انتخاب ها که اصلی ترین مرحله زندگی مرد و زن است ازدواج به شمار می رود که متأسفانه در دو دهه اخیر سن ازدواج و آمار آن تغییرات چشمگیری پیدا کرده است که علاوه بر بالارفتن سن ازدواج در جوانان، شاهد افزایش ازدواج پسران با دخترانی بزرگتر از خود هستیم.

پسران دغدغه مالی شان را با انتخاب عروس های بزرگتر حل می کنند
وی می گوید: در حال حاضر ۱۲ میلیون جوان مجرد در کشور ما وجود دارد که حدود ۴۰ درصد از آن ها دخترانی هستند که موفق به ازدواج مناسب نشدند و برخی از آنها آماده ازدواج دوم با مردان متأهل هستند که تفاوت سنی آنها متعارف نیست در مقابل پسران جوان به خاطر بیکاری و مشکلات اقتصادی تمایل دارند با زنان بالاتر از سن خود، با اختلاف سنی حداقل ده سال پیوند زناشویی ببندند و از توانایی مالی آنها بهره جویند.

این در حالی است که عشرت شایق کارشناس امور فرهنگی معتقد است: ما در حال حاضر شاهد روند تغییرات اجتماعی در جامعه هستیم تا جایی که جوان­ های ما به این نتیجه رسیدند که اگر بروند دنبال تحصیلات در نهایت یک جوان تحصیلکرده­ بیکار می­ شوند به خاطر همین بخش اعظم پسران به کار روی آوردند و البته برخی به شغل­ های کاذب مثل دست فروشی، در مقابل تعداد تحصیلکرده­ های خانم ما بالا رفته و به تبع آن سطح توقعات برخی دختران از خواستگارانشان بالا رفته که باید با یک پسر دارای تحصیلات بالاتر از خود و دارای شغل آن­چنانی ازدواج کنیم.

شایق ادامه می دهد: از سوی دیگر برخی از پسران نمی ­توانستند خواسته­ آن­ها را برآورده سازند، در نتیجه­ این خلأ سن جوانان در شرف ازدواج و تعداد آن­ها زیاد شد و با توجه به شرایط پیش آمده برخی از پسران تصمیم گرفتند که به جای ازدواج با برخی دخترانی که کم سن و سال تر از خودشان هستند و با توجه به شرایط فرهنگی پیش آمده برایشان دارای توقعات بی جا و به فکر اعمال جراحی برای زیبایی و یا زیبا کردن چهره خود با وسایل مصنوعی هستند با دخترانی بزرگتر از خودشان ازدواج کنند که زن زندگی­ هستند، از پختگی لازم برخوردارند و توقعات کمتری دارند و هم می­ توانند تکیه­­ گاه خوبی برایشان باشند.
ازدواج با عروس های بزرگتر وقتی هم کفو هستند اشکالی ندارد
وی با اشاره به اینکه در طول تاریخ هم ما شاهد موارد این­چنینی بودیم و نمونه بارز آن ازدواج پیامبر اکرم (ص) است می گوید: این دخترها بعد از رسیدن به سنی دیگر نمی توانند بچه دار شوند و ما نباید حق مادرشدن را از آنها بگیریم، دخترهای جوانی که به سن بالا می رسند و خواستگارانی دارند که سنشان کمتر از خودشان هست و به غیر از سنشان از همه نظر، هم کفو هستند در این گونه موارد وقتی با هم به توافق می رسند می توانند با هم ازدواج کنند و مشکلی وجود ندارد.
بزرگ بودن عروس یک آسیب در نظام خانواده محسوب نمی شود
همچنین علی اکبر مرتضوی کیاسری که یک روانشناس است با تأکید بر اینکه صرف تفاوت سنی تهدید کننده نیست و ملاکی وجود ندارد که حتما زن از مرد سنش کمتر باشد یا بیشتر می گوید: در هر دو صورت این نوع ازدواج ها می تواند تهدید کننده باشد و به طور طبیعی اگر مشخص شود که اختلاف سنی مضر نیست صرفاً ازدواج با زنی که سنش از مرد بیشتر است بعنوان یک آسیب در نظام خانواده محسوب نمی شود و همه چیز بستگی به شخص و شرایط فردی دارد.
به طور مثال گاهی اوقات مرد ۴۰ ساله نیز در قبال خانم ۲۵ ساله قدرت مدیریتی بسیار پایین دارد اگر این زن تکفل گرا باشد و دوست داشته باشد که به کسی تکیه کند اینها به درد ازدواج با هم نمی خورند و بالعکس، چه بسا در ازدواجی مرد ۲۵ ساله باشد و زن ۳۵ ساله اما به دلیل اینکه مرد دارای توانمندی مدیریتی، برداشت ها، تجارب، نوع تربیت خانوادگی ای باشد که نوع نگاهش به مسائل یه قوتهایی را به او بدهد در اینجا نسبت سنی برایشان مشکلی ایجاد نمی کند.
وی می افزاید: در کل فاصله سنی بین زوجین تا ۱۵ سال تفاوت فاحشی نیست و مشکل ساز نمی باشد و فرقی نمی کند که دختر سن بالاتری نسبت به پسر داشته باشد یا بالعکس. البته ارجاع به روانشناس و مشاوره در حوزه ازدواج ضروری است و آنچه مهم است هم کفو بودن زن و مرد است و اگر طبق نظر متخصص در حوزه های مختلف در معرض تفاوت فاحش قرار گیرند به طوری که این تفاوت سنی هم کفو بودنشان را به هم بریزد به این تفاوت می گوئیم تفاوت آسیب رسان که زندگی شان را با مشکلاتی مواجه خواهد کرد و اگر همسانی و همتایی را در حوزه های مختلف به هم نریزد به این تفاوت بی آزار می گوییم بنابراین صرف تفاوت سنی آسیب رسان نیست.
درباره بزرگ بودن سن عروس نسبت به داماد نظر حجت الاسلام سید مرتضی حسینی عضو کمیسیون فرهنگی مجلس را هم جویا شدیم که وی در این باره به خبرنگار فارس می گوید: در گذشته خانواده ها در انتخاب های دختر و پسر نقش داشتند و خانواده ها خودشان با رسیدن پسرها به سن ازدواج برای خواستگاری اقدام می کردند و رسم این بود که پسرها از دختران بزرگتر بودند و دختران کم سن و سال تر از خود را انتخاب می کردند، اما در حال حاضر با توجه به شرایط به وجود آمده معمولاً سن ازدواج پسر و دختر برابری می کند و خیلی اختلاف ندارد و یا حتی برخی پسران با دختران بزرگتر از خود ازدواج می کنند. مسلماً این اختلاف معکوس فاصله سنی زوجین و تغییر در سبک زندگی ایرانی – اسلامی به مرور و تحت تأثیر شرایطی صورت گرفته که قابل تأمل است.
اما شایق کارشناس امور فرهنگی با اشاره به اینکه علت اصلی این ازدواج ها مثل یک پازل همزمان پیش آمد تصریح می کند: یک تکه پازل توزیع ناعادلانه ثروت و یه تکه پازل توجه نکردن به نسل، مسئولان ذی ربط وقتی بچه ها در دهه ۶۰ و ۷۰ متولد می شدند به این فکر نکردند این بچه ها در دهه ۸۰ و ۹۰ به چه چیزهایی نیاز دارند و آینده پژوهی نشد که وقتی به سنین ازدواج و اشتغال رسیدند می خواهند چه کار کنند؟
قانون تسهیل ازدواج هنوز خاک می خورد
وی ادامه می دهد: پازل دیگر فقدان برخی از قوانین جاری کشور در مورد ازدواج جوانان است و مورد بعدی عمل نکردن به قوانین جاری است مثل قانون تسهیل ازدواج جوانان که در مجلس هفتم به تصویب رسید ولی متأسفانه هم در دولت سابق و هم دولت فعلی اقدامی از سوی مسئولان، ادارات و وزارت­خانه­ هایی که طبق قانون مکلف به اجرای آن هستند صورت نگرفته است و این مسائل برایشان دغدغه ­ای نیست.
این کارشناس امور فرهنگی تأکید می کند: بزرگترین پازل که در آن چند پازل دیگر است هجمه­ ی شدید فرهنگی از همه دروازه­ های کشور است، از دروازه­ های ماهواره، فضای مجازی، شبکه­ های اجتماعی، حتی بازی­ های رایانه­ ای، فیلم­ ها و سریال­ ها و نشریات زرد و بعد هم الگوشدن این­ها که این عوامل موجب عادی سازی روابط محرم و نامحرم، ایجاد توقعات بی­ جا، ایجاد زندگی تجملاتی و… شده است این­ها در واقع، نه تهاجم فرهنگی بلکه جنگ نرم هست که متأسفانه هنوز مسئولان فرهنگ به این باور نرسیده اند که جنگ نرمی وجود دارد و اینکه دشمن با ساختن فیلم های پورنو یا مستهجن و پخش چند ثانیه ای آن در شبکه های مختلف تصمیم دارد سبک زندگی ما را مضمحل کند، در کل دگرگونی که در سبک زندگی ایرانی – اسلامی به وجود آمده و تغییرات رفتاری که در حوزه های خانواده، ازدواج، طلاق و… اتفاق می افتد از نتایج نادیده گرفتن جنگ نرم است که ما نباید بگذاریم این تغییرات نهادینه شوند.
دولت به جای ریخت و پاش های آنچنانی به عروس و دامادها «هدیه» بدهد!
شایق در ادامه تصریح می کند: دولت از همان ردیف بودجه هایی که برای کاخ ریاست جمهوری سونا و جکوزی زد، وام ۲۵ میلیون تومانی خودرو داد، هواپیمای اختصاصی خرید، دوره ­های چند میلیونی و ریخت و پاشی می­ گذارد، از همان جایی که سوغاتی­ های ویژه برای برخی هیأت­ ها می­ گیرد و در سفرهای خارجی با هیأت همراه متعدد تشریف می­ برند، بیاید از همان ردیف بودجه ها برای جوان­ هایی که ازدواج می­ کنند هم دختر و هم پسر ۵ تا ۱۰ میلیون هدیه بدهند، نگویند ردیف بودجه­ ای نداریم چطور برای خرید هواپیمای اختصاصی و … ردیف بودجه داشتیم اینها را از کجا پیدا کردند؟! اگر بخواهند و اراده کنند ردیف بودجه­ اش را پیدا می­ کنند تا از این طریق با حل مشکلات جوانان و ازدواج به موقع آن­ ها شاهد موارد این چنینی نباشیم.
حسینی عضو کمیسیون فرهنگی مجلس نیز در رابطه با علت این نوع ازدواج ها به عواملی از قبیل مشکل مسکن، رسیدن به درجات عالیه تحصیلی، هزینه های بالای عروسی، بیکاری که در حال حاضر مشکل اساسی جوانان ماست و تغییر ذائقه فرهنگی افراد به واسطه ورود به دانشگاه ها و سطح تحصیلات و شبکه های اجتماعی اشاره می کند.
وی می افزاید: طی سال­ های اخیر شاهد تغییر ذائقه فرهنگی در خانواده­ های ایرانی هستیم و اگر بخواهیم این ذائقه را تغییر بدهیم باید خیلی به فرهنگ اصیل خودمان توجه کنیم و بیشتر روی بخش فرهنگی مثل کمیسیون آموزش، صداوسیما، مطبوعات، نشریات و روحانیت … کار کنیم و همگی تمام تلاش خود را بکنیم تا نگذاریم ذائقه­ ی دینی و ملی ما دچار آسیب شود.
همچنین کیاسری روانشناس نیز می گوید: عدم اعتماد به نفس، پایین بودن عزت نفس، ترس از اداره زندگی و حس پناهندگی یا پناه خواهی و به تعبیری احساس ضعف مدیریتی در پسران است که این تمایل را در آنها افزایش می دهد که به توانایی برتری پناهنده شوند و با دخترانی بزرگ تر از خود ازدواج کنند.
وی ادامه می دهد: در بحث ازدواج ملاک هایی داریم که زیر مجموعه هم کفو بودن هستند و باید مورد توجه قرار بگیرند از قبیل تربیت خانوادگی، نوع اشتغال، تناسب های سنی، جغرافیایی، تحصیلی، فیزیکی، فرهنگ عمومی و … . آنچه قابل اهمیت است این است که بسیاری از این ملاک ها ثابت نیستند؛ یعنی به دلیل شرایط اجتماعی، جغرافیایی، محیطی، زمانی و مکانی تغییر پیدا می کنند، تناسب سنی هم جزء این موارد است البته نسبت سنی بدین جهت که ممکن است موجب تغییر الگوها، سلیقه ها و تفاوت ها بشود گاهی اوقات مسئله ساز می شود وگرنه مشکلی ایجاد نمی کند.
حال سؤال اینجاست که اگر انتخاب از سوی خانواده ها صورت نگرفته باشد و پسر و دختر خودشان تصمیم به ازدواج گرفته باشند آیا خانواده ها به راحتی با این مسئله کنار می آیند؟
شایق کارشناس امور فرهنگی در این رابطه می گوید: ممکن است این مسئله در بعضی از خانواده ها درگیری ایجاد نماید و به راحتی با قضیه کنار نیایند علی الخصوص زمانی که مادر یا خواهر پسر خودشان دختری را برای پسر در نظر گرفته باشند در این صورت خانواده های ما یک جور جدید غریب می شوند و باید دید که بعد از ازدواج عروس خانواده با طعنه و کنایه های احتمالی چه می کند اگر دختر انعطاف پذیر و صبوری باشد و به راحتی خود را در آن خانواده جا بیندازد که مشکلی نیست ولی اگر قضیه بالعکس شود مشخص نیست که چه اتفاقی برای زندگیشان بیفتد؟
الهام، خانم ۴۰ ساله ای است که علی رغم مخالفت خانواده همسرش با رامین که ۶ سال از او کوچکتر بود ازدواج کرد او در مورد نحوه آشنایی و ازدواجش می­ گوید: من و رامین حدوداً ۳ سال پیش با هم در محل کار آشنا شدیم، رامین در آن زمان ۳۱ سال داشت و من هم ۳۷ ساله بودم.
وی در ادامه می گوید: آشنایی ما چند ماهی طول کشید و ما با صحبت هایی که قبل از ازدواج داشتیم و با رفتن به جلسات مشاوره پیش از ازدواج و با اعلام نظر کارشناس خانواده احساس می­ کردیم از خیلی جهات با هم تفاهم داریم و می توانیم زندگی مشترک خوبی داشته باشیم و مسئله بزرگتر بودن من از رامین نمی تواند تأثیری در زندگی آینده­ ما داشته باشد رامین هم با مسئله بزرگ تر بودن من مشکلی نداشت و تنها مسئله مهمی که جلوی روی ما بود مخالفت خانواده رامین نسبت به بزرگ تر بودن من از رامین بود بالاخره ما علی­رغم آن مخالفت ها با هم ازدواج کردیم ولی هنوز هم بعد از گذشت این چند سال علیرغم تلاش های من در عوض کردن نظر خانواده شوهرم، آنها نسبت به من نگاه بدی دارند و هنوز با این مسئله کنار نیامدند و حتی برخی مواقع به دلیل اینکه رامین مثل اوایل ازدواجمان در مقابل دخالت های نابجای آنها از من حمایت نمی کند یک سری اختلافاتی بین ما بوجود می آید.
الهام می گوید به نظر من اصلا بزرگ تر بودن دختر از پسر در صورتی که از لحاظ دیگر با هم مشکلی نداشته باشند و البته با انجام مشاوره های پیش از ازدواج و در صورت مثبت بودن نظر متخصص نمی تواند مانعی برای ازدواج باشد و من و رامین هم اگر دخالت های خانواده اش نباشد اختلاف نظر جدی با هم نداریم و می توانم بگویم از ازدواجم راضی ام.
گفت وگو با عروس و دامادهایی که سن عروس از داماد بیشتر است نشان می دهد که اگرچه این پدیده اجتماعی در جامعه رو به رشد است و پسران و دختران تا حدودی آن را برای خود حل کرده اند و دیگر حساسیت های گذشته درباره آن وجود ندارد اما این مسئله هنوز برای بخشی از خانواده ها یک دغدغه است که یا آن را در ابتدای زندگی در قالب مخالفت با ازدواج فرزندشان مطرح می کنند یا در طول زندگی آن را به روی طرفین می آورند.
اما امروزه نگرانی از کندی جوانان در گرایش به ازدواج در جامعه به قدری ملموس است که شاید بزرگ بودن عروس نسبت به داماد در مقایسه با دغدغه های اقتصادی ازدواج برای عده ای دغدغه ای باشد که در حاشیه قرار دارد ولی نمی توان از آسیب شناسی این پدیده اجتماعی رو به رشد چشم پوشید

مجرد ماندن بهتر است یا متاهل بودن؟

سوالی که ذهن خیلی از جوانا را درگیر خود کرده است. دو دنیای متفاوت که هرکدام مسئولیت ها و مزایا و معایب خود را دارند. مجرد ماندن طولانی مدت و بازتاب های آن را در این بخش مشاهده کنید.




معایب مجرد بودن طولانی مدت

باید پای حرف تمام افراد متاهل و مجرد نشست و صحبت هایشان را مو به مو گوش داد و آنوقت نتیجه گرفت که دنیای تاهل جذاب تر است یا دنیای تجرد، البته اگر همه آنهایی که سفره دلشان را پهن کرده اند راست گفته باشند و از احساسات واقعی شان پرده برداشته باشند.بیشتر آدم ها هیچ وقت از شرایطی که دارند راضی نیستند، آنها هر وقت به چیزی می رسند باز هم افسوس گذشته را می خورند یا نگاهشان به داشته های دیگران است، پس وقتی از ازدواج و تجرد هم حرف می زنند دچار همین حس می شوند برای همین است که حرف آدم ها در مورد این دو دوره از زندگی را نمی توان ملاک قضاوت صد درصدی قرار داد؛ ولی فارغ از این بحث ها آنچه که نمی شود در آن شک کرد مزایایی است که به واسطه ازدواج سهم آدم ها می شود و محدودیت هایی که پس از ازدواج دست و پای آدم ها را می بندد.





عوامل زیادی درتصمیم افراد برای ازدواج تاثیر دارد که مهم ترین شان سبک زندگی فرد است. زندگی در خانه پدری، میزان تحصیلات، شغل فرد و روحیاتش می تواند چرایی هایی برای بررسی وضعیت تأهل یا تجرد او باشد. گاهی شرایط و اوضاع به سمتی می رود که افراد با وجود سن بالای 30سال همچنان مجرد می مانند و تصمیم گیری برای ازدواج برای شان سخت تر می شود.جدایی والدین، انتخاب مشاغل سخت، ازدواج خواهر یا برادر کوچک تر همگی موقعیت هایی است که ممکن است به لحاظ روانی فرد را تحت تاثیر قرار داده و ازدواج او را به تاخیر بیندازد. این روزها به هر طرف سربچرخانید با مجردهایی روبه رو می شوید که هر یک در کسوتی مشغول کار و فعالیت هستند، دختران و پسرانی که از سن ازدواج گذشتند اما هنوزموفق نشدند یار زندگی شان را پیدا کنند. برای بررسی آثار تجرد طولانی مدت و بازتاب های آن در زندگی با دکتر حسن عسگری فر روانشناس گفت و گو کردیم. اگر برای تان جالب است رازهایی درباره عالم تجرد بدانید این مطلب را بخوانید.مجرد بودن منجر به آسیب روحی و جسمی می شود

در شرایط نرمال می گوییم حضور پدر و مادر امنیت روانی را تحکیم می بخشد یعنی هر چه کودک، نوجوان و جوان در جمع خانوادگی شلوغ تر و امن تری زندگی کند رشد پیدا می کند و از سلامت روانی بیشتری برخوردار است. بدین معنا که هر چه تعداد افراد خانواده و حضور گرم آن ها کمتر شود سلامت روانی تحت تاثیر حواشی قرار می گیرد. حواشی به این معنی است که فرد با توجه به شرایط سنی متفاوت اعم از کودک،نوجوان و جوان که نیازهای متفاوتی دارند.

با توجه به جمیع این نیازها ممکن است فرد چون منبعی برای تغذیه روانی ندارد به دنبال منبع تغذیه کننده بگردد. حالا اگر در جامعه فعلی منبع تغذیه کننده افراد عینی یا افرادی در دنیای مجازی باشند، طبیعتا بدون اینکه شناختی وجود داشته باشد فرد نیازهای خود را از آنها می گیرد که قطعا شامل آسیب خواهد شد چون شناختی پشت این رفتار نیست. اگر یک نوجوان یا جوان در محیطی رشد پیدا می کند که باید پدر و مادر حضور داشته باشند ولی حضور پدر و مادر در محیط خانواده به واسطه شغل شان(مشاغلی که والدین مجبورند ساعت های زیادی بیرون از خانه باشند و ارتباط کمتری با فرزندان خود دارند) کم است طبیعتا دنیای فردی فرزند خانواده روز به روز بزرگ و بزرگ تر می شود و نیاز هایش هم شدت پیدا می کند.

یکی از قوانینی که به انسان ها احساس امنیت می دهد عضویت در گروه است یعنی ما وقتی که متعلق به یک گروه هستیم در گروه احساس امنیت بیشتری می کنیم تا زمانی که فرد هستیم. به همین دلیل است که می گویند انسان هایی که مجرد هستند وتنها زندگی می کنند آسیب پذیری جسمی و روانی شان خیلی بیشتر از افرادی است که در جمع زندگی می کنند.

اگر این قضایا در کنار هم قرار بگیرند متوجه می شویم که هر چه ساعت حضور انسان هادر کنار هم (خصوصا والدین در کنار فرزندان) و هر چه این اشتراکات و تشریک مساعی و مبادلات و گفت وگوها بیشتر باشد امنیت جسمی و روانی و سلامت جسمی و روانی انسان ها بیشتر ضمانت می شود. انسانی که تنها است و دنیای کوچکی برای خود دارد و باید برای خودش دنیا سازی کند تا از دنیای دیگران الهام بگیرد یا شریک دنیای دیگران شود را با فردی که در خانواده حضور دارد و با والدین است مقایسه کنید متوجه می شوید که فشار روی افرادی که تنهاتر هستند بیشتر است.

خانواده برای ازدواج و انتخاب موثر استجدایی و طلاق والدین هم فاکتوری است که قطعا در مجرد ماندن و عدم علاقه به ازدواج تاثیر دارد. در خیلی از جاها به خصوص در جامعه ای مثل جامعه ما که خانواده هنوز رکن مهمی است؛ خیلی از ما دختر به خانواده ای می دهیم که در آن حداقل سلامت و امنیت وجود داشته باشد یا پسر به خانواده ای می دهیم که دختر در یک جامعه امن و حفظ شده در چارچوب قراردادهای اجتماعی، اخلاقی و غیره بزرگ شده باشد.
بنابراین طبیعتا زندگی والدین در کنار هم یک فاکتور امتیازی مهم برای ازدواج فرزندان به حساب می آید. یعنی درباره دختر و پسرهایی که پدر و مادرهای شان از یکدیگر جدا زندگی می کنند و آنها که با یکی از والدین زندگی می کنند اصولا این ذهنیت به وجود می آید که چون خانواده این فرد پاشیده است طبیعتا عواقبی هم برای فرزند دارد. این عواقب هم دنیای روانی و هم دنیای جسمانی را در برمی گیرد که حتی ممکن است اخلاقیات و چارچوب ها هم زیر سوال رفته باشد. طبیعتا همه این ها می تواند فاکتورهایی باشد که برای دختر یا پسر این ذهنیت را به وجود بیاورد که دست روی هر کسی نمی توانند بگذارند به ویژه در ازدواج های سنتی که شاید بیشتر تحت تاثیر قرار بگیرد.

البته گاهی اوقات فاکتورهای دیگری نیز باید لحاظ شود، از جمله شخصیت مستقل فرد، مهارت های فردی و جایگاه اجتماعی که یک فرد برای خودش پیدا می کند که گاهی اوقات می تواند این نقص ها و ضعف ها را کاور کند. یعنی اگر ما با یک شخصیت منسجم، مستقل و قدرتمند دارای ویژگی راهبری، یعنی انسانی که استقلال خود را در عمل نشان می دهد روبه رو می شویم این ضعف ها را کمتر می بینیم. در مجموع واقعیت این است که خانواده برای ازدواج کردن و در واقع کاندیدای ازدواج را پذیرفتن جزء قواعد انتخابی ماست.مشغله زیاد جرات ازدواج را کم می کندشغل افراد خصوصا خانم ها نقش بسیار تعیین کننده ای در زندگی خصوصا تشکیل زندگی مشترک ایفا می کند. فرض کنید دختری که شیفت کاری زیاد، طاقت فرسا و در تمام ساعات شبانه روز حتی شب ها دارد، مثلا خانم هایی که پرستار هستند و تایم پرستاری شان هم خیلی زیاد است یا مثلا بازیگرانی که گاهی اوقات مجبورند ساعاتی از شب را هم سر صحنه باشند. عملا یکی از منع هایی که در زندگی این افراد به وجود می آید این است که تبادلات اجتماعی و مراودات کمتری دارند، کمتر می توانند به خود و زندگی شان برسند و کمتر می توانند به نیازهای شخصی خود برسند. به خاطر همین در همه جای دنیا بر این موضوع تاکید دارند که آدم ها وقتی کار می کنند باید یک دوره به مرخصی بروند و بازسازی فردی انجام دهند.
حالا اگر مرخصی رفتن برای این است که خودشان را احیا کنند، مسافرت های توریستی بروند و به فکر سلامت روانی خودشان باشند خیلی اتفاقات به عنوان جبران است. طبیعتا آدمی که در محیطی مثل عسلویه زندگی می کند یا روی آب است یا در اسکله ای است و میزان حضورش در جامعه کمتر است یا خانمی که به خاطر کار خیلی زیاد حضور اجتماعی و مراودات اجتماعی اش کمتر است طبیعتا متاثر از این شرایط بازخوردهای منفی دریافت خواهد کرد. اگر این فرد دیرتر ازدواج کند یا اینکه مسئولیت کلان تری هم داشته باشد که دیگر اوضاع بدتر هم می شود. افراد پرمشغله به دلیل مشکلاتی که دارند جرات ازدواج ندارند چون نمی توانند از پس هزینه های آن (هزینه های روانی و اجتماعی) برآیند.

این ها همه مجموعه ای از فاکتور هایی است که باید کنار هم گذاشته شود و به طور مطلق نمی توان گفت که مثلا یک آدمی که تمام زندگی اش را کار کرده طبیعتا به مشکل ازدواج برمی خورد یا آدمی که همیشه در خانه بوده بهتر می تواند ازدواج کند. به این ترتیب مجموعه ای از پارامترها را کنار هم می گذاریم تا به یک کلیت درباره موفقیت یا تمایل فرد نسبت به ازدواج برسیم. اما واقعیت این است که اینها بیس هایی است که کمک می کند یک فرد برای انتخاب یا برای میل به ازدواج یا جرات به ازدواج بیشتر به جلو حرکت کند یا اینکه دربرابر امر ازدواج منفعل باشد.

شخصیت افراد در تصمیم ازدواج موثر استشاید در سال های گذشته ازدواج فرزندان کوچک تر در ازدواج فرزندان بزرگ تر بسیار تاثیر گذار بود چون جزء رسوم ما به حساب می آمده که ابتدا فرزند بزرگ تر ازدواج می کرد و به ترتیب فرزندان بعدی. اما در دو دهه اخیر این مساله یک مقدار تغییر کرده است چون دختر ها و پسر ها در خانواده نقش مستقل تری دارند و از آنجا که عملا اعضای مولد و شاغل خانواده بیشتر می شود طبیعتا این روند متحول شده است.
درست است که شاید بخواهیم فرزندان مان به ترتیب ازدواج کنند ولی شاید فرزند کوچک تر بنا بر شرایطی زودتر ازدواج کند. ازدواج فرزندان کوچک تر ممکن است مسبب الاسباب شود که فرزند بزرگ تر با توجه به اینکه احساس سر خوردگی می کند ازدواج نکند. اما این امکان هم وجود دارد که این مسئله تاثیرگذار نباشد. این مساله و تاثیر آن در تاخیر در ازدواج فرزندان بزرگ تر به شخصیت فرد باز می گردد. موردی دیده ام که فرزند اول دانشجوی دوره تخصصی پزشکی بود و خودش تمایل به تحصیلات تکمیلی داشت و می خواست از ایران برود اما دومی و سومی ازدواج کرده بودند. این نمونه انتخابی است یعنی موقعیت این انتخاب خاص را در زندگی ایشان گذاشته است.

گاهی اوقات فرد اول برای اینکه ازدواج کند بر اساس آرمان هایش تصمیم می گیرد و تا فلان امکانات را نداشته باشد ازدواج نمی کند که باز اینجا موضوع سلیقه مطرح است. فاکتورهای دیگری نیز داریم که مثلا دختر اول یا پسر اول شاید امتیازات کمتری دارد ولی دومی یا سومی امتیازات بیشتر دارد که این می تواند یک سرخوردگی ایجاد کند.

نقش مستقل و نقش تولیدکننده یا نقش مثبت یا منفی ای که فرد دارد در این خصوص تعیین کننده است. ازدواج فرزندان کوچک تر می تواند برای ازدواج فرزندان بزرگ تر آسیب زا باشد و می تواند کمتر آسیب زا باشد. به طور کلی در جامعه ما عرف این است که آدم ها به ترتیب ازدواج کنند هرچند که در دو دهه اخیر این موضوع کمرنگ تر شده است.بهرام بیضایی در فیلم مسافران جواب زیرکانه ای به این پرسش داده است : در جایی از این فیلم یکی از شخصیت تازه عروس فیلم می پرسد حالا که ازدواج کردی بگو ببینم مجردی بهتره یا متاهلی ؟ او پاسخ می دهد که هر کدامش باشی اون یکی بهتره

عواقب مجرد ماندن را می دانید؟





سن ازدواج بالا رفته و دختر و پسرهای امروزی به دلیل تغییر معیارها، مشغولیت های اجتماعی زیاد، مشکلات مالی یا درگیری زیاد در کار و درس، اولویت پایین تری برای ازدواج قایلند. در اینجا از آثار مجرد زندگی کردن و بازتاب های آن در زندگی را برایتان خواهیم گفت:


بحران 30سالگی

معمولا بعد از 30سالگی نشانه های اختلال سازگاری در فرد ظاهر می شود. جوان مجرد، به خاطر تمایل غریزی به ازدواج (هم از بعد جسمانی و هم عاطفی) و فشارهای اطرافیان و جامعه دچار آسیب می شود و به مرور علائم افسردگی را نشان می دهد. احساس ناامنی، ترس از آینده، ارزیابی بدبینانه نسبت به زندگی آینده و... از عواقب مجرد ماندن و بالا رفتن سن ازدواج است.
ازدواج نکردن و گذشتن از سن ازدواج، فرد را منزوی می کند. چون احساس می کند نگاه اجتماع بسیار آزارنده است و همه روی ازدواج نکردن او متمرکز شده اند.


هجوم ترس

وقتی ازدواجتان را به تاخیر می اندازید، کم کم ترس جای اشتیاق را می گیرد و به جای آنکه به مزایای ازدواج فکر کنید، مغلوب ترس هایتان می شوید و مرتب به شکست در ازدواج، مشکلات اقتصادی و ... فکر می کنید. این وضعیت آنقدر ادامه می یابد که در نهایت ممکن است قید ازدواج را بزنید چون با ذهن منفی نگری که پیدا کرده اید، ازدواج سراسر ترس و نگرانی و ناکامی است.
اما این ترس، با تجرد تسکین پیدا نمی کند و ترس های دیگری هم به آن اضافه می شود. ترس از تجرد! یعنی در وضعیتی قرار می گیرید که هم از تجرد می ترسید و هم از تاهل! ترس های تجرد چه هستند؟ ترس از اینکه خانواده یا اجتماع مرا طرد کنند، ترس از تنهایی و تنها ماندن تا پایان عمر، ترس از اداره کردن مالی زندگی، ترس از اینکه اطرافیان برچسب هایی به من بزنند، ترس از سربار بودن، ترس از این که مزاحم ازدواج خواهر یا برادرهای بعدی ام باشم، ترس از کم شدن معاشرت ها و از دست دادن محبوبیت.


زنگ خطر بیماری


تجرد، اضطراب آور است و اضطراب زمینه ساز بیشتر اختلالات روانی است. فرد مجرد بیشتر در معرض افسردگی، وسواس و پارانویا قرار دارد. اعتماد خود را به دیگران از دست می دهد و امیدی برای ادامه ندارد. این افراد سخت پسندتر می شوند و وقتی در موقعیت ازدواج قرار می گیرند، با خود می گویند: من که این همه صبر کردم، حالا اگر انتخاب خوبی نداشته باشم دیگران چه خواهند گفت؟ این وسواس در همه ابعاد زندگی آنها سایه می اندازد و آنها را در موقعیتی که دارند تثبیت می کند.


آسیب پذیر می شوید

ازدواج نکردن و گذشتن از سن ازدواج ، فرد را منزوی می کند. چون احساس می کند نگاه اجتماع بسیار آزارنده است و همه روی ازدواج نکردن او متمرکز شده اند یا او را وادار به ازدواج می کنند و به او فشار می آورند. در نتیجه، از همه فاصله می گیرد، حتی از خانواده خود. این فاصله گرفتن و انزوا، فرد را آسیب پذیر و رنجور می کند. با کوچکترین نشانه ای، می رنجید و احساس می کنید دیگران شما را طرد کرده اند.
جوان مجرد، به خاطر تمایل غریزی به ازدواج (هم از بعد جسمانی و هم عاطفی) و فشارهای اطرافیان و جامعه دچار آسیب می شود.


وسوسه زندگی مجردی

برخی جوان ها وقتی فکر می کنند از سن ازدواجشان گذشته است، ممکن است به فکر زندگی مجردی بیفتند. آنها ترجیح می دهند از خانواده خود جدا شده و زندگی مجردی را تجربه کنند. یعنی زندگی در خانه ای مخصوص خودشان. این استقلال شاید در وهله اول خوشایند و آرامش بخش باشد اما در ادامه آسیب هایی به همراه دارد.
شما ممکن است فقط یک بعد از زندگی مجردی را ببینید. مثلا به دلیل آنکه نیاز به استقلال و حیطه فردی بیشتری دارید، تصمیم بگیرید جدا از پدر و مادرتان زندگی کنید. یا به خاطر آنکه چشم در چشم خانواده و فامیل نباشید تا مرتب از شما نپرسند چرا ازدواج نمی کنی، به خانه یا اتاق مجردی خود پناه ببرید تا کمتر دیده شوید. حتی ممکن است با بالاتر رفتن سنتان احساس کنید دیگر ظرفیت تنش های زندگی خانوادگی را ندارید یا دلتان می خواهد خانه ای از آن خودتان داشته باشید. اما زندگی مجردی مشکلات زیادی دارد. از مشکلات مالی گرفته تا مسائل تعمیر و نگهداری خانه، زحمت پخت و پز و شست و شو و خرید، نگاه همسایه ها، دردسر قرارداد امضا کردن و درگیری با صاحبخانه، دردسر اسباب کشی، رفت و آمد، تذکر ها، فشار و مخالفت خانواده، دلتنگی و نیازهای عاطفی و... همه این ها باعث می شود زندگی مجردی که در نگاه برخی از جوان ها یک راهکار برای امنیت بیشتر و آرامش بیشتر بود، تبدیل به یک بحران شود که مجرد ماندن آنها را دامن می زند.

کارهایی برای ازدواج پایدار

۱- عشق یک حس نیست

ما اینطور یاد گرفته ایم که عشق یک حس است که در ‌درون ما پرورش پیدا می‌کند و وقتی‌ عاشق کسی‌ هستیم هر روز عاشق هستیم. اما در حقیقت چنین نیست احساس از هر نوع تغییر می‌کند، می‌ آید و میرود. عشق در حقیقت تصمیمی است که برای دوست داشتن معشوقتان می‌گیرید. عشق وقتی‌ است که هر روز تصمیم می‌گیرید که از اعتماد به همسرتان سؤ استفاده نکنید. عشق وقتی‌ است که تصمیم می‌گیرید که عادت‌های بد جزئی همسرتان مسالهٔ مهمی‌ نیست و امروز دوباره می‌خواهید که دوستش داشته باشید. نگذارید که "احساسات" شما را از یک زندگی زناشویی عالی‌ دور نگاه دارد.

۲- روابط زناشویی را دست کم نگیرید ولی‌ در عین حال بزرگ نکنید

زندگی‌ عالی‌ میشد اگر تک تک روابط زناشویی به پرشور و حرارتی فیلم‌ها بود اما زندگی‌ بعضی‌ اوقات شلوغ میشود، بعضی‌ اوقات خیلی‌ خسته هستید، مسافرت کاری، بارداری، بچه‌داری همه و همه باعث میشوند که برای مدتی‌ روابط زناشویی گرمی‌ نداشته باشید. نگران نباشید و منتظر یک فرصت ناب و طلایی هم نباشید بلکه از هر فرصتی برای نزدیکی‌ به هم استفاده کنید.

۳- بوس کردن با دست دادن متفاوت است

وقتی‌ برای مدت طولانی‌ با کسی‌ هستید بوس کردن تبدیل به یک عادت روزانه میشود. پس هر چند وقت یک بار همسرتان را به گوشه‌ای کنار بکشید و یک بوسهٔ داغ به لبهاش مهر کنید به یاد اولین بوسه‌!

۴- دعوا کردن امری طبیعی است

تمام زن و شوهر‌ها دعوا میکنند اما آن دعوایی که ادامه پیدا می‌کند باعث ایجاد تلخی‌ در ‌درون شما میشود که به مرور زمان کار به جاهای باریک کشیده میشود. حرفتان را با احترام بزنید، مشاجره کنید خودتان را خالی‌ کنید و دعوا را با یک بوسه‌ خاتمه دهید.

۵- مبادله کنید

در دعوا خیلی‌ صادقانه مشاجره کنید. تمرکز حواس و شفقت داشته باشید. همچنین خوشی هایتان رو تقسیم کنید. همدیگر رو بخندانید و بهترین دوست هم باشید. درست است که خارج از رابطهٔ خود دوستانی خواهید داشت اما رابطهٔ زناشویی و دوستی‌ خود را در اولویت قرار دهید و با درجه‌ای از عشق و اعتماد تعریفش کنید که شبیه هیچ رابطهٔ دیگری نباشد.

۶- از همدیگر یاد بگیرید

بر طبق آمار تفاوتهای اساسی در روشهای تربیت فرزندان یکی‌ از دلایل اصلی‌ جدایی والدین است. در نظر داشته باشید که نظرات شما تغییر میکنند،شما تغییر می‌کنید و فرزندان شما موجودات پیچیده‌ای هستند که دائم در حل رشد و تغییر هستند پس سعی‌ کنید از هم بیاموزید و ذهن روشنی در برابر نظر متفاوت داشته باشید.

۷- از آدمهای بدبین دوری کنید

همیشه آدم‌هایی خواهند بود که رابطهٔ شما را مسخره کنند و یا از اینکه چطور با هم رفتار می‌کنید انتقاد کنند. صحبتهای این افراد فقط بازتاب ترس‌ها، اضطراب‌ها و کمبودهای خودشان است پس آنهارا جدی نگیرید.

۸- با هم رویا پردازی کنید

یک ازدواجِ قوی زمانی رشد پیدا می‌کند با هم رویا پردازی کنید. راجع به خریدن ملک، مسافرت به مکان‌های تازه و شغل جدید با هم صحبت کنید و تا آنجا که میتوانید و میسر است به آنها جامه عمل بپوشانید.

۹- دچار رکود نشوید

به شناختن و سورپرایز کردن یکدیگر مانند روزهای نامزدی ادامه بدهید و همیشه سعی‌ در بهتر کردن و عالی‌ تر کردن رابطهٔ خود داشته باشید.

کدام زوجها با هم میمانند?!


البته هر کسی که ازدواج می کند، می خواهد برای همیشه به خوبی و خوشی زندگی کند، بدون هیچ مشکلی اما در عین حال، آیا منافع دیگری علاوه بر توانایی حفظ ازدواج، در ازدواج های افرادی که زوج به یک تیم رویایی تبدیل می شوند وجود دارد؟

آیا یک ازدواج شاد، واقعا مزایایی اضافی به زندگی شما می افزاید؟ بله! آنطور که بلا دی پائولو در مقاله «ازدواج کنید، پولدار شوید» توضیح می دهد؛ واقعا مزایای مالی برای افرادی که ازدواج می کنند وجود دارد.

متاهلان گرایش دارندکه پول بیشتری دربیاورند و همینطور پول بیشتری پس انداز کنند. به غیر از مزایای مالی و توان اقتصادی، شادی بیشتر، طول عمر و سلامتی بدنی را هم باید به زندگی همسرانی که در ازدواج های خوب به سر می برند افزود.

لیندا ویت و مگی گالگر پژوهشی در کتاب شان آورده اند با عنوان: «دعوای ازدواج: چرا متاهل ها شادتر، سالم تر و از نظر مالی بهترند» بدیهی است که در مقابل همه اینها، طلاق می تواند شما را به سرعت به سمت مشکلات مالی و احساسی ببرد.

سرمایه گذاری در ازدواج تان می تواند نتایج ماندگاری از نظر شادی، مالی و سلامتی داشته باشد و حالا ما اینجا یک فهرست کوچک برای یادآوری پنج راه آسان برای تضمین سرمایه گذاری تان و ادامه یک ازدواج شاد برای شما داریم.

اول؛ چقدر با هم خوش می گذرانید؟

زوج هایی که با هم بازی می کنند، زوج هایی که قسمتی از زمان هر روزشان را برای با هم تنها بودن کنار می گذارند با هم می مانند – حتی اگر بیست دقیقه خسته بعد از به خواب رفتن بچه ها باشد – با هر لبخند مشترک و تبادل کلامی خوشایند، ارتباط شان را تازه می کنند. به این زمان، یک شب بیرون رفتن و کمی خوشگذرانی آخر هفته را اضافه کنید. به این ترتیب، شانس پایداری ازدواج خوب تان در شکلی مناسب را بالا ببرید.

البته باید مواظب باشید که این زمان را چگونه می گذرانید. اگر زمان آزادتان در خانه صرف رابطه تان با تلویزیون یا کامپیوتر می شود، آنها را خاموش کنید و به سمت یکدیگر برگردید. برای اینکه احساس شراکت در زندگی به شما دست بدهد، احتیاج دارید زمانی را چهره به چهره سر کنید، نه کنار هم یا بدتر از آن، پشت به پشت.

دوم؛ چقدر قدرشناسید؟

اگر همکاری همدیگر را بدیهی فرض کنید، خورشید آنقدر که باید و شاید در خانه تان نمی تابد. برای یک روز روی فضای روانی خانه تان تمرکز کنید. آیا دقت کرده اید که چند وقت یک بار هر کدام تان حرارت و علاقه نشان می دهد، به دیگری بله می گوید، سوالاتی می پرسد که نشان از علاقه و توجه دارد، دلسوزی و غمخواری ابراز می کند یا با لبخند آغوش باز نشان می دهد؟ وقتی انرژی های مثبت از همسر به همسر بتابد، تمام خانواده سود می برد.

سوم؛ رابطه جنسی

رابطه جنسی خوب برای ساختن یک ازدواج خوب کافی نیست اما اگر رابطه جنسی کم یا غایب باشد، احتمال آنکه ارتباط شما شکننده شود و رو به فروپاشی برود، بیشتر و بیشتر خواهد بود.

چهارم؛ تازه چه خبر؟

آشنایی و تازگی، رابطه را محکم می کنند. یک بازی جدید، قدم زدن در مکانی متفاوت، آزمودن یک روش جدید برای ورزش کردن با هم، یک کار داوطلبانه عام المنفعه مشترک… هر چیز جدید رابطه های قدیمی را محکم می کند.

پنجم و آخرین؛ صحبت های مهم

چقدر ماهرانه در مورد مسائل حساس حرف می زنید و ناراحتی های غیرعمدی را التیام می بخشید؟ شریک های زندگی سالم به گونه ای اثرگذار درباره تفاوت هایشان صحبت می کنند، به دغدغه های یکدیگر واکنش نشان می دهند، به راه حل های «برد – برد» می اندیشند، و مهارت بخشیدن پس از ناراحتی ها را همواره تجربه می کنند.

زندگی در آغوش یک ازدواج خوب، نام شما را برای دریافت مزایای بزرگی از زندگی ثبت می کند. از سرمایه تان با دقت و هوشمندانه محافظت کنید. خود و همسرتان را تا سطح یک تیم رویایی بالا بکشید. خوشی های ازدواج تان را گرامی بدارید، مهارت های لازم برای حفظ حسن نیت را به دست بیاورید و یادتان باشد که همیشه با احترام به همدیگر مهر بورزید.