این پست از سایت گفتگوی دینی اینجا منتشر میشه و امیدوارم که مفید باشه. لطفا تا آخر بخونید هر چند زیاده
چرا در بیانات ائمه علیهم السلام در باره ی توصیه و عدم توصیه ی به نکاح
متعه اختلاف دیده می شود؟آیا راه جمعی میان این روایات وجود دارد؟
جواب: با نگاهی به تاریخ صدر اسلام مشاهده می گردد که اسلام راه برون رفت
را در انجام نکاح موقت (متعه) قرار داده تا به واسطه ی انجام آن نیازهای
عاطفی و جنسی افراد برطرف گردد؛ نکاح مشروعی که خود بر اساس توافق طرفین
تنظیم گردیده و مشخص می گردد تا چه زمانی زن و مرد در کنار یکدیگر (برای
مدت مشخصی) زندگی نمایند.
بر اساس سنت قطعی روشن است که نکاح متعه در شریعت اسلام تشریع گردیده و
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز در هیچ سند معتبری از آن نهی ننمود
تا آنکه خلیفه ی دوم با نظر شخصی خودش از آن نهی نمود.[1] در چنین شرایطی
ائمه ی اطهار علیهم السلام- که پاسداران دین مبین هستند- به خاطر اینکه
این سنت اسلامى متروک و فراموش نشود، با آنکه حکم اولیه ی نکاح متعه جواز و
اباحه ی آن بوده است، بر انجام آن تشویق و ترغیب فراوان نمودند؛ به گونه
ای که چنین تشویق و ترغیبی عام بوده و شامل مردانی که از همسر دائم بر
خوردار بوده نیز می گردد؛ همچون اینکه:
1) امام صادق علیه السلام می فرمایند: برای مرد مستحب است که ازدواج موقت
نماید و من دوست نمی دارم مردی از شما از دنیا برود مگر آنکه یک بار
ازدواج موقت نموده باشد. «هشام بن سالم عن أبی عبد الله علیه السلام قال
یستحب للرجل أن یتزوج المتعة و ما أحب للرجل منکم أن یخرج من الدنیا حتى
یتزوج المتعة و لو مرة».[2]
2) محمد بن مسلم می گوید امام صادق علیه السلام به من فرمودند: آیا تا
بحال متعه نموده ای؟ در جواب عرض کردم خیر. امام علیه السلام فرمودند: از
دنیا خارج مشو تا اینکه سنت را احیاء نمائی. «محمد بن مسلم عن أبی عبد
الله علیه السلام أنه قال لی تمتعت قلت لا قال لا تخرج من الدنیا حتى تحیی
السنة».[3]
3) اسماعیل بن فضل هاشمى گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود:
از آن زمان که از خانواده ات بیرون آمده اى متعه کرده اى؟ گفتم: به
دلیل زنان بسیارى که با من هستند (و مى توانم با آنان مباشرت جنسى کنم)
خداوند مرا از متعه بى نیاز ساخته است. حضرت فرمود: گرچه از متعه بى
نیازى ولى من دوست دارم که سنت رسول خدا صلى الله علیه و آله را زنده کنى.
«الفضل الهاشمی قال قال لی أبو عبد الله علیه السلام تمتعت منذ خرجت من
أهلک قلت لکثرة من معی من الطروقة أغنانی الله عنها قال و إن کنت مستغنیا
فإنی أحب أن تحیی سنة رسول الله صلی الله علیه وآله».[4]
در مقابل حکم قطعی اباحه ی متعه، در پاره ای از روایات مشاهده می گردد
که ائمه ی معصومین علیهم السلام افرادی را از انجام آن نهی نموده اند؛ که
برخی از این روایات عبارتند از:
1) على بن یقطین گوید: از امام کاظم علیه السلام درباره متعه پرسیدم،
حضرت فرمود: تو با متعه چه کار دارى با اینکه خداوند تو را از آن بى نیاز
کرده است؟ گفتم: تنها مى خواهم با متعه آشنا شوم. حضرت فرمود: متعه در
کتاب امیر مؤمنان على علیه السلام است. گفتم: ما مهر زن را زیاد مى کنیم و
او بر مدت مى افزاید. امام فرمود: مگر خوبى متعه جز به این است؟ «عَنْ
عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى علیه
السلام عَنِ الْمُتْعَةِ فَقَالَ وَ مَا أَنْتَ وَ ذَاکَ فَقَدْ أَغْنَاکَ
اللَّهُ عَنْهَا قُلْتُ إِنَّمَا أَرَدْتُ أَنْ أَعْلَمَهَا فَقَالَ هِیَ
فِی کِتَابِ عَلِیٍّ علیه السلام فَقُلْتُ نَزِیدُهَا وَ تَزْدَادُ
فَقَالَ وَ هَلْ یَطِیبُهُ إِلَّا ذَاکَ».[5]
2) فتح بن یزید گوید: «از امام کاظم علیه السلام درباره متعه پرسیدم.
امام فرمود: متعه حلال، مباح و آزاد است براى فردى که خداوند او را با
ازدواج دائم بى نیاز از متعه نکرده باشد چنین کسى با متعه کردن عفّت و
پاکدامنى خویش را حفظ کند. و اما اگر با ازدواج دائم از متعه بى نیاز است
پس متعه در صورتى که از همسرش دور باشد بر او مباح است.[6] عَنْ عَبْدِ
اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَلَوِیِّ جَمِیعاً عَنِ الْفَتْحِ بْنِ
یَزِیدَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام عَنِ الْمُتْعَةِ
فَقَالَ هِیَ حَلَالٌ مُبَاحٌ مُطْلَقٌ لِمَنْ لَمْ یُغْنِهِ اللَّهُ
بِالتَّزْوِیجِ فَلْیَسْتَعْفِفْ بِالْمُتْعَةِ فَإِنِ اسْتَغْنَى عَنْهَا
بالتَّزْوِیجِ فَهِیَ مُبَاحٌ لَهُ إِذَا غَابَ عَنْهَا.[7]
3) عبداللَّه بن سنان گوید: «از امام صادق علیه السلام درباره متعه
پرسیدم. حضرت فرمود: خودت را با متعه آلوده مساز.» عن عبد الله بن سنان
قال : سألت أبا عبد الله علیه السلام عن المتعة فقال : لا تدنس نفسک بها .
4) مفضل بن عمر گوید: «شنیدم امام صادق علیه السلام درباره متعه
مىفرمود: متعه کردن را رها کنید آیا شما از اینکه در جایى که پسندیده
نیست دیده شوید شرم نمى کنید و این کار علیه برادران و یاران تان تمام
شود (و به آنان آسیبى برسانند)» «عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ فِی الْمُتْعَةِ
دَعُوهَا أَ مَا یَسْتَحْیِی أَحَدُکُمْ أَنْ یُرَى فِی مَوْضِعِ
الْعَوْرَةِ فَیُحْمَلَ ذَلِکَ عَلَى صَالِحِی إِخْوَانِهِ وَ
أَصْحَابِه».[8]
5) محمّد بن حسن بن شمّون گوید: «امام موسى بن جعفر علیه السلام براى
بعضى از موالیان و دوستان خویش نوشتند: در متعه کردن اصرار نورزید چون
تنها تکلیف شما برپاداشتن سنت است (اصل انجام متعه) بنابراین با متعه از
زنان و همسران آزاد خود غافل نشوید که در نتیجه زنانتان کافر شوند
(جملاتى بگویند که کفرآمیز است) و بیزارى جویند و بر کسى که دستور متعه را
داده نفرین کنند و ما را لعنت نمایند. مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ
شَمُّونٍ قَالَ کَتَبَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام إِلَى بَعْضِ
مَوَالِیهِ لَا تُلِحُّوا عَلَى الْمُتْعَةِ إِنَّمَا عَلَیْکُمْ
إِقَامَةُ السُّنَّةِ فَلَا تَشْتَغِلُوا بِهَا عَنْ فُرُشِکُمْ وَ
حَرَائِرِکُمْ فَیَکْفُرْنَ وَ یَتَبَرَّیْنَ وَ یَدْعِینَ عَلَى الْآمِرِ
بِذَلِکَ وَ یَلْعَنُونَا.[9](البته این روایت ضعیف است).
6) عمار ساباطی می گوید: «امام صادق علیه السلام به من و سلیمان بن خالد
فرمود: من از طرف خودم متعه کردن را تا زمانى که در مدینه هستید بر شما
ممنوع کردم(احتمال دارد منع و حرمت به معنای کراهت باشد) چون شما بسیار نزد
من مى آیید و من مى ترسم که شما را بگیرند و گفته شود که اینان یاران
جعفر بن محمد هستند. «عنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ
الْحُسَیْنِ جَمِیعاً عَنِ الْحَکَمِ بْنِ مِسْکِینٍ عَنْ عَمَّارٍ قَالَ
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لِی وَ لِسُلَیْمَانَ بْنِ
خَالِدٍ قَدْ حَرَّمْتُ عَلَیْکُمَا الْمُتْعَةَ مِنْ قِبَلِی مَا
دُمْتُمَا بِالْمَدِینَةِ لِأَنَّکُمَا تُکْثِرَانِ الدُّخُولَ عَلَیَّ
فَأَخَافُ أَنْ تُؤْخَذَا فَیُقَالَ هَؤُلَاءِ أَصْحَابُ جَعْفَر ».[10]
دسته اى از یارانمان گفته اند علت نهى امام صادق علیه السلام از متعه
در حرم مکه و مدینه این است که ابان بن تغلب یکى از مردان وابسته به امام
صادق علیه السلام و از کسانى بود که از آنان روایت نقل مى کرد، او زنى را
در مکه گرفت و ابان بسیار ثروتمند بود. زن او را فریب داد تا آن که او را
در داخل صندوقى که داشت، قرارداد سپس فرستاد تا حمّالها آمدند و صندوق
را لب در صفا بردند. سپس گفتند: اى ابان! این باب الصفا است ما مى خواهیم
فریاد بزنیم که این ابان بن تغلب مى خواسته با زنى زنا کند و ابان مجبور
شد که با دادن ده هزار درهم خودش را آزاد سازد. این به امام صادق علیه
السلام رسید و به یارانش فرمود: متعه کردن در مکه و مدینه را به من
ببخشید(به خاطر من از متعه نمودن صرف نظر کنید). [11]
راه جمع میان اخبار:
الف) مرحوم شهید مطهری در جمع میان اخبار مشوقه و مانعه می گویند: به نظر
این بنده آنجا که ائمه اطهار علیهم السلام مردان زندار را از این کار منع
کرده اند به اعتبار حکمت اوّلى این قانون است، خواسته اند بگویند این
قانون براى مردانى که احتیاجى ندارند وضع نشده است، همچنانکه امام کاظم
علیه السلام به على بن یقطین فرمود:«تو را با نکاح متعه چه کار و حال آنکه
خداوند تو را از آن بى نیاز کرده است». و به دیگرى فرمود: «این کار براى
کسى رواست که خداوند او را با داشتن همسرى از این کار بىنیاز نکرده است.
و اما کسى که داراى همسر است، فقط هنگامى مى تواند دست به این کار بزند که
دسترسى به همسر خود نداشته باشد». و اما آنجا که عموم افراد را ترغیب و
تشویق کرده اند، به خاطر حکمت ثانوى آن یعنى «احیاء سنت متروکه» بوده است
زیرا تنها ترغیب و تشویق نیازمندان براى احیاء این سنت متروکه کافى نبوده
است. این مطلب را به طور وضوح از اخبار و روایات شیعه مىتوان استفاده
کرد. [12]
ب) بیان آیت الله مکارم شیرازی دام ظله
مرحوم صاحب وسائل روایات مختلفى نقل کرده اند که چهار باب را فهرست وار نام مى بریم:
الف) فى الاباحة (بالمعنى الاعم که مقابل حرام است و شامل مستحبّ، مکروه،
مباحِ متساوى الطرفین و حتّى واجب هم مى شود.)[13](32 حدیث).
ب) فى استحباب المتعة و ما ینبغى قصده (احیاى سنّت پیامبر) بها [14] (15 حدیث).
ج) فى استحباب المتعة و إن عاهد اللَّه ترکها [15] (3 حدیث).
عهد کرده بودند که سراغ متعه نروند حال یا به خاطر ترس از دشمن و یا ترس از
مخالفت زنان دائمى و وقتى به امام علیه السلام عرض مى کردند، که چنین
عهدى کرده اند امام علیه السلام مى فرمودند، این عهد باطل است، چون عهد و
نذر و قسم در مکروهات یا محرّمات نافذ نیست، چرا که باید متعلّق نذر راجح
باشد، یعنى حتماً باید مستحبّ باشد و در غیر آن نمى شود، چون قصدش تقرّب
است و امّا در ناحیه عهد و قسم حدّاقل این است که باید مکروه نباشد.
د) فى کراهة المتعة مع الغناء عنها و استلزامها الشنعة (مردم انسان را مذمّت کنند) أو فساد النساء [16] (6 روایت).
ایشان در پاسخ به این سؤال که آیا این روایات متعارض هستند یا راه جمع دارند؟بیان می دارند:
ما از کلام صاحب وسائل نکته اى استفاده مى کنیم که عقیده ی ما هم همین
است و آن این که متعه به عنوان اوّلى مباح است ولى به عنوان ثانوى گاهى
مستحبّ و گاه مکروه مى شود. روایات اباحه که در باب اوّل آمده متضافر[17]
است و اما جایى که مستحبّ مى شود به خاطر حفظ سنّت است که عنوان ثانوى است
و امام علیه السلام تصریح مىکند که مستحبّ است؛ پس استحباب متعه عنوان
ثانوى و احیاى سنّت است؛ و الّا به عنوان اوّلى مباح است.
و امّا مواردى که مکروه است تحت سه عنوان است:
1) جایى که استغنایى هست و بىنیاز از متعه است. [18]
2) جایى که خوف بدنامى است و در محیط افرادى هستند که مى خواهند شیعه را
به خاطر عقد منقطع بد نام کنند.(همچون روایت عمار ساباطی و ابان بن تغلب
که ظاهراً نشان مى دهد که برنامه ی این زنان طبق نقشه قبلى بوده و مى
خواستند اصحاب حضرت را بد نام کنند).
3) بعضى از زنها به واسطه ی این کار شوهرشان فاسد و کافر مى شوند.(روایت
حسن بن شمون که البته راوی ان ضعیف است). پس متعه به عنوان اوّلى مباح بود
ولى به عنوان ثانوى گاهى مستحّب، گاهى مکروه، گاهى حرام و گاهى واجب می
شود.[19]
سؤال ششم: چرا در زمان خیبر گوشت الاغهای اهلی حرام گردید؟
جواب:در روایات شیعی می خوانیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در زمان
جنگ خیبر از خوردن گوشت الاغ اهلی نهی فرمودند. (صرف نظر از اینکه مراد
از نهی در این روایات حرمت است یا کراهت) علت این نهی در روایات نیاز به
این حیوان بیان شده است.
مرحوم کلینی در کافی از محمد بن مسلم و زراره روایت می کند که آن دو از
امام باقر علیه السلام در باره ی حکم خوردن گوشت الاغهای اهلی از حضرت
پرسیدند. حضرت در پاسخ فرمودند: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از کشتن
الاغ و خوردن گوشت آن در زمان خیبر نهی نمود و از این رو نهی فرمود که در
آن سفر الاغ وسیله ی حمل و نقل عمومی بود ... «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ
عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ
عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مُسْلِمٍ وَ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه
السلام أَنَّهُمَا سَأَلَاهُ عَنْ أَکْلِ لُحُومِ الْحُمُرِ
الْأَهْلِیَّةِ قَالَ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله عَنْهَا وَ
عَنْ أَکْلِهَا یَوْمَ خَیْبَرَ وَ إِنَّمَا نَهَى عَنْ أَکْلِهَا فِی
ذَلِکَ الْوَقْتِ لِأَنَّهَا کَانَتْ حَمُولَةَ النَّاسِ وَ إِنَّمَا
الْحَرَامُ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْقُرْآن»؛[20]
در روایات اهل سنت نیز موارد ذیل برشمرده شده است:
1) این حیوانات نجاست خوار بودند؛[21]
2) خمس این حیوانات داده نشده بود؛[22]
3) این امر به خاطر غارت آنها بوده است؛[23]
[1] . صحیح مسلم،
باب جواز التمتع:«قَالَ عِمْرَانُ بْنُ حُصَیْنٍ نَزَلَتْ آیَةُ
الْمُتْعَةِ فِى کِتَابِ اللَّهِ - یَعْنِى مُتْعَةَ الْحَجِّ -
وَأَمَرَنَا بِهَا رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- ثُمَّ لَمْ
تَنْزِلْ آیَةٌ تَنْسَخُ آیَةَ مُتْعَةِ الْحَجِّ وَلَمْ یَنْهَ عَنْهَا
رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- حَتَّى مَاتَ. قَالَ رَجُلٌ
بِرَأْیِهِ بَعْدُ مَا شَاء»َ. این روایت در متون حدیثی بعد از ذکر آیه ی
متعه دارای تفسیری است که آن را به متعه ی حج اختصاص می دهد، که ظاهرا این
ادراجی و زیاده ای در نفس روایت است که توسط نساخ یا بعضی از راویان اضافه
شده است؛ همچنان که فخر رازی روایت عمران را مربوط به نکاح متعه می داند و
نه حج تمتع؛ مسند احمد، ح:14479، مؤسسة الرسالة:«عَنْ جَابِرٍ قَالَ
مُتْعَتَانِ کَانَتَا عَلَى عَهْدِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَسَلَّمَ فَنَهَانَا عَنْهُمَا عُمَرُ رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ
فَانْتَهَیْنَا. تعلیق شعیب الأرنؤوط : إسناده صحیح على شرط مسلم ».
[2] .المتعة،المفید، ص8.
[3] .همان.
[4] .همان.
[5] .الکافی، الکلینی، ج5،ص453، ح1.
[6] . البته مفهوم این روایت به معنای حرمت نکاح متعه در صورت داشتن همسر نخواهد بود.
[7] . الکافی، الکلینی، ج5،ص453، ح2.
[8] . الکافی، الکلینی، ج5،ص453، ح4.
[9] . الکافی، ج5، ص453،ح3.
[10] . الکافی، ج5، ص468،ح10.
[11] . بحار، ج 100، ص 311:«قال جماعة من أصحابنا رضى اللَّه عنهم:
العلّة فى نهى ابى عبد اللَّه علیه السلام عنها فى الحرمین أنّ أبان بن
تغلب (ابان از اصحاب اجماع است و مىگویند سى هزار حدیث از امام صادق و
امام باقر علیهما السلام نقل کرده است) کان أحد رجال أبى عبد اللَّه علیه
السلام و المروّى عنهم (دیگران احادیث را از او روایت مىکردند) فتزّوج
أمرأة بمکّة و کان کثیر المال فخدعته المرأة حتّى أدخلته صندوقاً لها ثم
بعثت إلى الحمّالین فحملوه إلى باب الصفا ثم قالوا: یا أبان هذا باب الصفا
و إنّا نرید أن ننادى علیک هذا أبان بن تغلب أراد أن یفجر بإمرأة فافتدى
نفسه بعشرة آلاف درهم فبلغ ذلک أبا عبد اللَّه علیه السلام فقال لهم:
وهبوها لى فى الحرمین».
[12] . مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج19، ص، 83.
[13] . باب 1 از ابواب متعه، وسائل الشیعة.
[14] . باب 2 از ابواب متعه.
[15] . باب 3 از ابواب متعه.
[16] . باب 5 از ابواب متعه.
[17] . با طرف مختلفی نقل شده اند؛ اما به حد تواتر نمی رسند.
[18] . ح 1 باب 5 ح 2 باب 5.
[19] . کتاب النکاح،مکارم شیرازی، ج5، ص29.
[20].الکافی(الطبعة القدیمة)،ج6، ص246.
[21]. صحیح البخارى، باب غزوة خیبر، ح:3983، دار ابن کثیر ، الیمامة –
بیروت:« حدثنا سعید بن سلیمان حدثنا عباد عن الشیبانی قال سمعت ابن أبی
أوفى رضی الله عنهما یقول : أصابتنا مجاعة یوم خیبر فإن القدور لتغلی وقال
وبعضها نضجت فجاء منادی النبی صلى الله علیه و سلم ( لا تأکلوا من لحوم
الحمر شیئا وأهریقوها ) . قال ابن أبی أفى فتحدثنا أنه إنما نهى عنها
لأنها لم تخمس وقال بعضهم نهى عنها ألبتة لأنها کانت تأکل العذرة.
[22].همان.
[23]. سنن ابى داود، ح:2707:«حَدَّثَنَا هَنَّادُ بْنُ السَّرِىِّ
حَدَّثَنَا أَبُو الأَحْوَصِ عَنْ عَاصِمٍ - یَعْنِى ابْنَ کُلَیْبٍ -
عَنْ أَبِیهِ عَنْ رَجُلٍ مِنَ الأَنْصَارِ قَالَ خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ
اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- فِى سَفَرٍ فَأَصَابَ النَّاسَ حَاجَةٌ
شَدِیدَةٌ وَجَهْدٌ وَأَصَابُوا غَنَمًا فَانْتَهَبُوهَا فَإِنَّ
قُدُورَنَا لَتَغْلِى إِذْ جَاءَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم-
یَمْشِى عَلَى قَوْسِهِ فَأَکْفَأَ قُدُورَنَا بِقَوْسِهِ ثُمَّ جَعَلَ
یُرَمِّلُ اللَّحْمَ بِالتُّرَابِ ثُمَّ قَالَ « إِنَّ النُّهْبَةَ
لَیْسَتْ بِأَحَلَّ مِنَ الْمَیْتَةِ ». أَوْ « إِنَّ الْمَیْتَةَ
لَیْسَتْ بِأَحَلَّ مِنَ النُّهْبَةِ ». الشَّکُّ مِنْ هَنَّادٍ».